(روزنامه اطلاعات ـ 1394/06/29 ـ شماره 26258 ـ صفحه 12)
موج ورود پناهجويان به اروپا ادامه دارد. گرچه موج گسترده جريان انساني پيش از اين نيز وجود داشت، اما حال رسيدگي به آن مستلزم يافتن راهحلي جديد است. اروپا نه ميتواند و نه خواهد توانست که با اراده مهاجران براي وارد شدن به اروپا مقابله کند. آنها بايد به سرعت و با راهحلي انساني و قانوني به اين مساله رسيدگي کنند .
رابرت يانگ در تحليلي براي «آيريش اگزمينر» درباره موج جديد پناهجويان در اروپا مينويسد،اروپا نميتواند و نخواهد توانست که موج جريان انساني را که به دنبال زندگي بهتر هستند، متوقف کند. بنابراين آنها بايد با اين وضع به لحاظ انساني، قانوني و به سرعت مقابله کنند. تابستان امسال 250 هزار تن از سراسر درياي مديترانه با کشتيهاي کوچک و يا قايق فرار کردند. اين مهاجران که از سوي قاچاقچيان اغوا ميشوند، مجبورند که قايقهاي ماهيگيري را ترک کنند و به سمت شمال حرکت کنند و زماني که از تاسيسات نفتي "بوري" ليبي گذشتند و وارد خطوط کشتيراني بينالمللي شدند، درخواست کمک کنند.
شهروندان سوريه، اريتره، نيجريه، اتيوپي، گامبيا، سومالي، بنگلادش و دهها کشور ديگر اميد دارند که زماني که در تاريکي به سمت شمال حرکت ميکنند، زنده بمانند. برخي از خانوادهها براي فرزندانشان وسايل شناور تهيه ميکنند تا آنها در صورت خطر نجات يابند؛ برخي نيز پول بيشتري ميپردازند تا در بالاي قايق بنشينند و در همين حال آن کساني که پايين قايق هستند، به عنوان وزنه تعادل انساني استفاده ميشوند.
براي آن دسته از افرادي که نميتوانند هزينه سفر با قايقهاي ماهيگيري مصري يا تونسي را تقبل کنند، قايقهاي بادي دستساز از جنس لاستيک وجود دارد. مسافران اغلب با استفاده از تخته سهلا، در اقيانوس و چند مايلي ساحل رها ميشوند. پناهجويان خود را به اين سفر ملزم ميکنند و تمامي خطرات آن را ميپذيرند چراکه هيچ راه امني براي خروج از اين مخمصه وجود ندارد. آنها جان خود را در دريا به خطر مياندازند و ميدانند که اگر سالم برسند، ميتوانند از چنگال آهنين کشورهاي خشمگين جنوب اروپا هم بگريزند.
ما شاهد جهانيشدن مرزها هستيم؛ جايي که مردم سراسر جهان را به عنوان مکاني ميبينند که ميتوانند به دنبال زندگي بهتر باشند. اگرچه ممکن است بسياري با اين ديدگاه مخالف باشند، اما بحران پناهجويان ثابت ميکند که دولتها در توقف آن قدرتي ندارند.اتحاديه اروپا ميتواند به سادگي با استفاده از منابع خود، اين افراد را به مناطقي بفرستد که آنها را ميخواهند اما همچنان ترجيح ميدهد که پناهجويان را سرزنش کند و نه سيستمي را که آنها را ميکشد. اين مرگ و مير خشم عمومي و پس از آن موج درخواست براي نجات را برانگيخت اما اروپاييها را نگران کرد که شايد اين افراد تهديدي براي سيستمهاي اجتماعي و امنيتي آنها شوند.سياستمداران اروپايي پس از آن موضع خود را سختتر کردند و آنقدر مانع ايجاد کردند تا مرگ و مير بيشتري رخ داد و موجب شد که قاچاقچيان کار خود را از سر بگيرند و اين چرخه بار ديگر تکرار شود. واقعيت اين است که اروپا نتوانسته و نميتواند که جلوي موج جريان انساني را که به دنبال زندگي بهتر هستند، بگيرد.
بنابراين آنها بايد با اين وضعيت به لحاظ انساني، قانوني و به سرعت مقابله کنند.اين قايقها بسيار در ديد هستند و خطرناکترين راه پناهجويان براي رسيدن به اروپا محسوب ميشوند. بسياري از مسافران در آبهاي آزاد دچار هراس ميشوند و زماني که کمک ميبينند، در يک طرف قايق تجمع ميکنند و باعث واژگون شدن قايق و غرق شدن کساني ميشوند که شنا بلد نيستند. فريادهاي آنها موسيقي متن نجات روزانه در مديترانه است.
وبسايت گزارش مهاجران (MigrantReport.org) اين وحشت را مستند کرده است. تصاوير کودکان غرقشده بسيار وحشتانگيز است.اين بحث که خطر "غرقشدن" به عنوان عامل بازدارندهاي براي مهاجران خواهد بود، غلط است. اين امر به چنين امري ختم نميشود.حرکت انسان از چيزهاي بد به سمت چيزهاي خوب از آفريقا و خاورميانه آغاز شد. امسال، براساس گزارش آژانس آوارگان سازمان ملل متحد، 63 درصد از مجموع مهاجران که به اروپا ميروند، سوري هستند. جنگ در داخل و بيرون از سوريه 9 ميليون تن را آواره کرده است و يکسوم از آنها در خارج از سوريه به دنبال غذا و پناهگاه هستند. از زمان آغاز جنگ سوريه از مارس 2011، تنها 150 هزار تن اجازه ورود به اروپا را يافتهاند.
شنيدن خبر و ديدن تصاوير غرقشدن صدها مهاجر در اوايل امسال همه را شوکه کرد. اما حال نيروي دريايي ايتاليا، ايرلند، سوئد و انگليس و نيز گروههايي نظير "ايستگاه کمک دريايي مهاجران" (MOAS) گشتزني در مديترانه را آغاز کردهاند و عمليات نجات در دريا بسيار رايجتر شده است. با گذشت 9 ماه از سال 2015، بيش از 250 هزار تن از طريق دريا خود را به اروپا رساندهاند و بيش از 2000 تن در تلاش براي مهاجرت غرق شدهاند. اين موج عظيم حرکت به سمت اروپا وجود دارد چراکه اروپا تاکنون نتوانسته است به درستي با اين هجوم گسترده مردمي که به مرزهاي اروپا ميرسند، رسيدگي کند.براساس نظرسنجيها، حدود 80 درصد از کشورهاي جنوب اروپا که لطمات مهاجران را متحمل ميشوند، افراد تازه وارد را نميخواهند. شمال اروپا استقبال بيشتري کرده است و اين آمار در آنجا نصف است. ديدگاههاي رايدهندگان در اين بحران در سياست "سختگيرانه" اروپا بيتاثير نيست و اين رويکرد را ميتوان در تصاوير پرتاب گاز اشکآور به سمت خانوادهها در مقدونيه، مهاجراني که در قطارهاي بوداپست مانده بودند يا مهاجراني که در کلبههاي تيره و تار در بندر کله فرانسه زندگي ميکنند، شاهد بود.اگر اين مهاجران در اروپا پذيرفته نشوند، آنها ديگر در اين سيستمي که آنها را به چشم متخاصم مينگرد، جايي ندارند.
حال زمان آن فرا رسيده است که راهحل تغيير کند چراکه اين مشکل همچنان باقي مانده است و رو به افزايش است. تعداد مهاجراني که در شش ماه نخست 2015 وارد اروپا شدهاند، نسبت به سال قبل از آن دو برابر بيشتر شده است. بر خلاف آمريکا، ساکنان اروپا سابقا مهاجر نبودهاند و براي همين است که بسياري از کشورهاي آن ترجيح ميدهند که به تدريج از داخل بميرند تا اينکه رشد اين موج را بپذيرند.
شرايط امروز مهاجران يادآور 70 سال پيش و زماني است که ميليونهاي اروپايي با قايق خود را به آمريکا، استراليا و کانادا ميرساندند. هر موج مهاجرتي ترس و تنفر را به وجود ميآورد اما نهايتا اين مهاجران ورژن جديدي از کشوري که به آن آمدهاند، ايجاد ميکنند. اخيرا پس از کشف جسد 71 مهاجر در کاميون حامل گوشت در اتريش و غرق شدن کودکان در ساحل ليبي سرانجام شاهد آن بوديم که رهبران جهان رويکرد متفاوتي را در پيش گرفتند.بان کيمون، دبيرکل سازمان ملل در درخواستي نادر خواستار همدردي و انساندوستي شد و آنگلا مرکل، صدراعظم آلمان با دفاع از مهاجران گفت:آزادي حرکت يکي از اصول اصلي اروپا است.«مانوئل والس»، نخستوزير فرانسه نيز گفت:مسئوليت تمام ماست که از حق پناهجويان و احترام به آن اطمينان حاصل کنيم. کسي نميتواند با سيم خاردار مانع آن شود يا آن را با قايقهاي غرق شده تخريب کند.
اروپاي آيلان کردي
اروپا، گهواره تمدن، به يک گورستان تبديل شده است. در مجاورت يک اتوبان در اتريش، 71 پناهجوي بي نام که در يک واگن قطار مدرن محبوس شدهاند، ميميرند. مقامهاي جمهوري چک، مسلح به قلمهاي پاک نشدني اما بي بهره از احساس يک اتفاق تاريخي، شمارههاي شناسايي را روي پوست 200 مهاجر حک ميکنند. عدهاي پناهجوي ديگر نيز فريب وعده پليس مجارستان براي "آزادي" را ميخورند و خود را در يک اردوگاه پذيرش (جايي که احتمالا تنها يک دوش حمام به آنها پيشنهاد خواهد شد) مييابند.«راجر کوهن»، خبرنگار امور بينالملل و ديپلماسي روزنامه نيويورک تايمز آمريکا در مقالهاي درباره بحران اخير پناهندگان در قاره اروپا مينويسد: آه! در اروپا، اسلواکي تنها خواهان پناهجويان مسيحي است نه مسلمانان سوريه يا افغانستان. ويکتور اوربان، که نخست وزير مجارستان است، ميگويد در حال حفاظت از "تمدن اروپايي" است – بخوانيد اروپاي مسيحي- و همزمان يک حصار همراه با سيم خاردار 175 کيلومتري در حال استقرار در طول مرز اين کشور با صربستان است. ديويد کامرون، نخست وزير انگليس پناهجوياني که تلاش دارند به انگليس برسند را "توده حشره" ميخواند؛ اين ملخها هستند که به شکل توده حرکت ميکنند. يک پسر بچه سه ساله سوري که دست چپ کوچکش به نحوي در کنارش قرار گرفته که انگار در يک گهواره خوابيده است، در يک ساحل کشور ترکيه بي جان افتاده است، صورتش در داخل شنهاي ساحل است، سرزنشهاي خاموش او پاک نشدني هستند. اسم او "آيلان کردي" است. خانواده او ميخواستند او را به اروپا بياورند.
سايههاي توام با طعنه باز ميگردند. مجارستان ويکتور اوربان به مجارستان بي نظير سال 1989، نخستين کشوري که اجازه داد دهها هزار تبعه آلمان شرقي وارد اتريش شده و به آلمان غربي بروند و شکافي در پرده آهنين شوروي به وجود آيد، پشت کرده است. مجارستان ترسوي اوربان فراموش کرده که چطور در سال 1956 در زمان تهاجم شوروي 200 هزار مجارستاني به اتريش فرار کردند و در اروپاي غربي آزادي و سرپناه به دست آوردند .
اين مجارستان ضعيف همچنين تصميم گرفته ناديده بگيرد که از ميان همه امتيازاتي که کشورهاي متعلق به بلوک شوروي سابق هنگام پايان تقسيم بندي اروپا به دست آوردند، آزادي تحرک باارزشترين امتياز بود. اين هديه با فرو ريختن يک ديوار به دست آمد اما اکنون مجارستان در حال برپا کردن يک ديوار است.مجارستان در اين تعصب تنها نيست. ارجح دانستن مهاجران مسيحي (در تعداد کم) و برابر دانستن مسلمانان با تهديدي اجتناب ناپذير، نشانه مشترک تقريبا همه کشورها در اروپاي مرکزي و شرقي است که زماني بخشي از امپراطوري شوروي بودند. اين کشورها با موج مهاجران پسا استعماري که باعث تغيير چند جامعه اروپاي غربي شد آشنايي ندارند.
يهوديان آنها تقريبا همگي به دست نازيها (با کمک همدستهاي محلي) کشته شدند. ترکيب قومي آنها با اخراجهاي جمعي يا تغييرات مرزي هر چه بيشتر همگن شد (افراد قوميت ژرمن از لهستان بعد از جنگ خارج شدند). تاريخ معاصر آنها آکنده از مهاجرتهاي دسته جمعي اجباري در جستجوي يافتن فرصتهاي شغلي در غرب است نه مهاجرت خودخواسته.همانطور که جک روپنيک، يک کارشناس برجسته علوم سياسي فرانسوي اخيرا در روزنامه فرانسوي لوموند نوشت،در شرق قاره اروپا اين تلقي غالب وجود دارد که الگوي چند فرهنگي غربي شکست خورده است، اين کشورها اعتقاد دارند که مهاجرت امروز از سمت جنوب معادل حومههاي مسلمان نشين فرداست.اروپايي که با اين همه سرگذشت تاريخي نفرين شده، نام تو فراموشي است! حقيقت تو آميزهاي از قوميتهاست. قبايل صوري تو تنها توهم دروغين حاصل از مهاجرتهاي بي پايان در قرنهاي گذشته هستند. اميد تو يک خون جديد است، براي خلوص نژادي که قرباني خودزنيهاي مکرر تو شد. وظيفه تو به خاطر سپردن است، تعهد تو به فرزندانت آزادي و اتحاد است چون که آنها بايد زندگي کنند.درست است، به خاطر سپردن: اگر اروپا به ياد سپردن را مهم ميداند، ممکن است به ياد بياورد که اين بزرگترين موج مهاجرت از زمان پايان جنگ جهاني دوم است، هنگامي که ميليونها نفر از تماميت طلبي استالين به سمت غرب فرار کردند.
همچنين اروپا ممکن است به خاطر داشته باشد که اين حرکت جمعي نقطه اوج جنگي بود که از يکي از تمدنهاي بزرگ اين قاره يعني آلمان برآمده بود- تلاش ديوانهوار از سوي کشوري براي تحميل نژاد برتر بر قاره اروپا و خلاصي پيدا کردن از کوليها و ديگر کساني که توسط هيتلر نژادهاي فرومايه قلمداد شدند.
امروز اما پناهندگان به آب و آتش ميزنند تا وارد آلمان شوند؛ کشوري که اعلام کرده انتظار دارد امسال پذيراي 800 هزار نفر پناهنده باشد. آنگلا مرکل، صدراعظم آلمان، که بزرگ شده آلمان شرقي است، فراتر از ديگر رهبران اروپايي است زيرا سابقه شخصي او خطرات را روشن ميکند. او گفت: اگر اروپا در زمينه مساله پناهندگان شکست بخورد، پيوند نزديک آن با حقوق شهروندي جهاني از بين خواهد رفت. نظم و دقت آلمان برتر است، ما در حال حاضر آنچه که نياز داريم انعطاف پذيري آلمان است.
حتي انعطاف پذيري آلماني، يک کالاي غير محتمل، کافي نيست. اين يک بحران اروپايي است. در زمان شکاف در اتحاديه اروپا – يونان و يورو، انگليس و خروج احتمالي آن، ظهور احزاب راستگرا، تهديدهاي ولاديمير پوتين- اروپا به ياد هدف بنيادين و دستاورد واحد آن افتاده است: خرابهها و سيه روزي که اين قاره از آن خود را بيرون کشيد، جمعيت واماندهاي که اين قاره از آنها ميزباني کرد، اتحادي که اين قاره بعد از اختلافاتي که جان بسياري از انسانها را گرفت، برقرار کرد.
اروپا امروز نيازمند اتحاد بيشتر، يک سياست مهاجرت منسجم ميان 28 کشور آن و به يادآوري خاطره بد اروپايي است. آن طور که لورا بولدريني، رئيس مجلس سفلي پارلمان ايتاليا به من گفت،هنگامي که درياي مديترانه يک گورستان است، ما نياز به يک اروپاي شماره 2 داريم. هيچ کس نميتواند اين اروپاي امروز را دوست داشته باشد. زمان يک تلاش جديدي براي ايجاد ايالات متحده اروپا است.
در همين حال،تصاوير آوارگان سوري که در مرزها و ايستگاههاي قطار گير افتادهاند و به خصوص تصوير تکاندهنده "آيلان کردي"، کودک سه ساله، افتاده بر ساحلي در ترکيه، فرياد اعتراضها را براي کمک به جنگزدگان آواره بلندتر کرده است و در اين ميان خشم زيادي متوجه کشورهاي عربي شوراي همکاري خليج فارس (عربستان سعودي، بحرين، کويت، قطر، عمان و امارات متحده عربي) شده که در را به روي پناهجويان سوري بستهاند.«مايکل استيونس» از موسسه رويال يونايتد دوحه در گزارشي که بي.بي.سي آن را منتشر کرده، نوشته است،فراموش نکنيم که اين کشورها حمايتي از پناهجويان سوري نکرده و هيچ کاري براي آنها انجام ندادهاند.البته سخاوت بعضي افراد کاملا مثال زدني بوده است .
کمکهاي انساندوستانه فردي به صدها هزار دلار رسيده و وقتي از کارکنان نهادهاي ملي (مثل شرکت نفت قطر) پرسيده شد آيا حاضرند بخشي از حقوق خود را به آوارگان سوري تخصيص دهند، بسياري پاسخ مثبت دادند. افراد خير و سازمانهاي خيريه در کشورهاي حاشيه خليج فارس، تا به حال حدود 900 ميليون دلار براي آوارگان سوري جمع کردهاند.اما با ادامه جنگ در سوريه، اين کمکها ديگر جوابگوي نياز آوارگاني که در اردوگاهها زندگي ميکنند، نيست.دنيا براي اين جابجايي عظيم انساني بايد راه حل ديگري پيدا کند، سوريها خسته از جنگ و درمانده از زندگي در اردوگاهها، بدون کوچکترين اميدي به بهبود وضع مالي يا اجتماعي خود، مناطق جنگي را در جستجوي آيندهاي روشنتر و امنتر ترک ميکنند.خلاصه کلام اينکه تاريخ راهحلهايي مثل فراهم کردن غذا و سرپناه براي کساني که در اردوگاهها زندگي ميکنند، منقضي شده است.مسئله اکنون اين است که براي صدها هزار نفر جايي براي زندگي فراهم شود و کشورهاي عربي حاشيه خليج فارس در يافتن پاسخ همين سئوال واقعا به دشواري افتادهاند.
ترس از بيثباتي
با اينکه کشورهاي عربي حاشيه خليج فارس شماري از سوريها را به عنوان کارگر مهاجر پذيرفتهاند (عربستان در سال ????، به پانصد هزار سوري اجازه ورود داد)، هيچيک از اين کشورها براي اسکان آوارگاني که فوج فوج از راه ميرسند - بجز براي آنها که حامي مالي يا اجازه کار دارند- سياست روشني در پيش نگرفتهاند.
براي توضيح اين پديده بايد نگراني کشورهاي حاشيه خليج فارس را از بيثباتي داخلي بيشتر مورد تعمق قرار داد و همينطور به سوال مهمتري پاسخ داد که هويت مدني و مفهوم شهروندي در اين کشورها اصلا به چه معناست.از سال ????که جنگ با بشار اسد با وضوح بيشتري بدل به رقابت بين منافع کشورهاي سني خليج فارس و متحدان ايران شد، نگراني از اينکه سوريهاي وفادار به بشار اسد به قصد انتقام به کشورهاي خليج فارس نفوذ کنند بيشتر شدت گرفت. نظارت بر مسافران سوري در اين کشورها بسرعت تشديد شد و تمديد اجازه کار يا گرفتن آن روز به روز سختتر.اين سياست همچنان پابرجا است و بخصوص قطر، عربستان سعودي و امارات بياندازه نگران حملات وفاداران بشار اسد هستند.
در سه سال گذشته در منطقه شايعاتي مطرح بوده درباره وجود باندهاي مشکوک به فعاليتهاي تروريستي که بدون سر و صدا شناسايي و دستگير شدهاند اما تا به حال هيچ مدرک مستقيمي از توطئه هواداران بشار اسد منتشر نشده است.
تعادل جمعيتي
از طرف ديگر، هجوم يکباره هزاران سوري باعث نگراني از برهم خوردن تعادل جمعيتي ظريفي شده که اين کشورها به آن متکي هستند.بعنوان مثال، کساني که مليت اماراتي يا قطري دارند تنها 10 درصد جمعيت ساکن در اين کشورها را تشکيل ميدهند و بيشتر جمعيت کارگران موقت هستند.تابعيت تنها در صورتي اعطا ميشود که فرد يا همسرش کار تمام وقت داشته باشد.چون امکان اقامت دائم در اين کشورها بدون داشتن شغل ممکن نيست به محض تمام شدن قرارداد بيشتر مهاجران به کشور خود بر ميگردند.
امور کشورهاي خليج فارس اينگونه ميگردد، با آمد و رفت تعداد بسيار زيادي نيروي کار ماهر و غير ماهر.به اين ترتيب جمعيت شهروندان اين کشورها موقعيت مسلط خود را حفظ ميکنند بيآنکه ميان اعراب کشورهاي ديگر يا نيروي کار آسياي جنوب شرقي گم شوند.به همين دليل است که حضور هزاران خارجي بدون کار و بدون تاريخ مشخصي براي بازگشت، براي کشورهاي عربي حاشيه خليج فارس به شدت نامطلوب است.از نظر تاريخي ابعاد تهديد جمعيتي پناهجويان سوري براي ترکيب هويتي و اجتماعي کشورهاي عربي حاشيه خليج فارس سابقه نداشته است.
از اين رو اين کشورها هيچ پاسخي براي بحران آوارگان سوري ندارند.بعيد به نظر ميرسد که فشار افکار عمومي يا ديپلماسي کشورهاي غربي بتواند ترس نهادينه از تغيير جمعيتي و ضربه خوردن هويت مدني را تخفيف دهد؛ به همين دليل هم تقريبا گفتمان عمومي براي اعمال فشار به خاندان سلطنتي حاکم بر اين کشورها براي تغيير سياست وجود ندارد.اين کشورها احساس ميکنند اگر غرب زودتر براي مواجهه با بشار اسد و حکومت او دست به کار شده بود اصلا چنين بحراني پيش نميآمد بنابراين بعيد است براي درخواستهاي ديپلماتهاي غربي گوش شنوايي باشد. ادامه دارد...
ش.د9402882