(روزنامه جوان ـ 1394/06/29 ـ شماره 4631 ـ صفحه 5)
آخرين باري كه معظمله در اين باره سخن گفت در جمع فرماندهان سپاه پاسداران انقلاب اسلامي بود كه تصريح فرمودند: «نفوذ اقتصادي و امنيتي البته خطرناك است و پيامدهاي سنگيني دارد اما نفوذ سياسي و فرهنگي دشمن، خطر بسيار بالاتري است كه همه بايد مراقب آن باشند». تأكيد چند باره ايشان كه مورد توجه بسياري از كارشناسان و صاحبنظران هم قرار گرفت گوياي چنين مسئلهاي است كه نظام سلطه همچنان تلاش دارد تا با ابزارهاي مختلف راه نفوذ و سپس سلطه را بر جمهوري اسلامي ايران هموار سازد، نفوذي كه در حوزه سياسي و فرهنگي بسيار خطرناك است.
معظمله در ادامه نفوذ سياسي را اينگونه تشريح ميكنند و ميفرمايند: «در زمينه سياسي نيز بيگانگان به دنبال نفوذ در مراكز تصميمگيري و اگر نشد، نفوذ در مراكز تصميمسازي هستند كه در صورت تحقق اين توطئه، جهتگيريها، تصميمات و حركت عمومي كشور، بر اساس خواست و اراده بيگانگان، تنظيم و اجرايي خواهد شد.»
رهبر معظم انقلاب اسلامي همچنين اوايل شهريورماه در ديدار علما، صاحبنظران و ميهمانان اجلاس مجمع جهاني اهل بيت (ع) و اجلاس اتحاديه راديو تلويزيونهاي اسلامي، در خصوص توافق هستهاي ايران و اهداف جبهه استكبار فرمودند: «نيت آنها اين بود كه از اين توافق راهي پيدا كنند براي نفوذ در كشور؛ ما اين راه را بستيم... نه نفوذ اقتصادي امريكا را در كشور اجازه خواهيم داد، نه نفوذ سياسي و نه نفوذ فرهنگي. با همه توان - كه بحمدالله اين توان، امروز زياد هم هست- با اين نفوذ مقابله خواهيم كرد.»
اين بيانات خردمندانه بهخوبي نشان ميدهد كه نظام سلطه و بهويژه امريكاييها مذاكرات و توافقنامه هستهاي را هدف نهايي نميبينند و غايت راهبرد آنها تغيير حاكميت در ايران است آن هم به واسطه نفوذ سياسي و فرهنگي كه به خودي خود ميتواند زمينهساز استحاله حاكميت را فراهم سازد.
اهدافي كه انديشكدهها و اتاق فكرهاي امريكايي و صهيونيستي طي چند ماه اخير مكرراً به كاخ سفيد و كنگره پيشنهاد و توصيه ميكنند و برخي از مقامات بلندپايه امريكايي هم خود بر آن تأكيد ميكنند.
تغيير حاكميت در ايران، محور ثابت سياستهاي امريكا
«لزوم تغيير حاكميت در ايران» يكي از اهداف عمده غرب در مواجهه با ايران را آخرين بار انديشكده امريكايي بنياد دفاع از دموكراسي در يادداشتي به قلم بنجامين وينتال عضو ارشد اين مؤسسه منتشر كرد كه در آن از مقامات امريكايي ميخواهد از توافق هستهاي براي نفوذ به ايران و در نهايت تغيير رژيم استفاده كنند؛ نويسنده در بخشي از يادداشت خود اينگونه مينويسد. «جزئيات فني توافق جامع هستهاي ايران از زمان حصول آن مورد بررسي قرار گرفته است، اما يك مسئله حياتي مورد توجه قرار نگرفته كه به غايت شايسته توجه است: اين توافق براي مردم ايران كه عميقاً در آرزوي آيندهاي دموكراتيك براي سرزمينشان هستند، به چه معني است؟ بياعتنايي به حقوق بشر يكي از معايب اساسي توافق هستهاي به شمار ميرود. وقتيكه نماينده عالي اتحاديه اروپا اظهار ميدارد كه او اميدوار است اين توافق آغازگر «فصل جديدي» در روابط با ايران باشد، ميتوان اين واژگان را به هر نحوي – از تعهد سرسختانه براي دفاع از حقوق بشر تا رد اتهام سوءاستفاده [از حقوق بشر] بهمنظور انجام داد و ستد با حكومت اسلامي ايران- تعبير كرد.»
بنجامين وينتال در ادامه با اشاره به كاركرد شبكههاي فناوري نظارتي پيشرفته براي كمك به فتنهگران در سال 88 خاطر نشان ميكند: «... توافق هستهاي... جنبه مثبتي هم دارد، شايد اين توافق برايمان تنها 10 سال زمان به منظور نابود ساختن حكومت ايران خريده باشد... با در نظر داشتن اين مسئله اين مدت زمان بايد بهطور كارآمد و تأثيرگذاري مورد استفاده قرار گيرد.»
تأكيد كري بر براندازي در ايران و حمايت از تجديدنظرطلبان
آنچنان كه در ادامه خواهد آمد سياستمداران ارشد امريكايي هم نظرشان با بنجامين وينتال بسيار شباهت دارد به طوري كه طي 40 روز اخير بارها از لزوم ايجاد ناآراميهاي اجتماعي و حمايت از جريان تجديدنظرطلب با هدف تغيير حاكميت سياسي در ايران سخن به ميان آوردهاند.
به عنوان نمونه جان كري در جلسه سؤال و جواب در شوراي روابط خارجي امريكا بار ديگر اشاره ميكند كه سران ايالاتمتحده امريكا همچنان اميدوارند - كه با اعمال تحريمهاي اقتصادي ضمن افزايش مشكلات معيشتي مردم و بهوجود آمدن معضلاتي مانند بيكاري و تورم – نارضايتي اجتماعي بهوجود آورند و مردم را در مقابل حاكميت قرار دهند؛ شبيه همان چيزي كه جماعتي در سال 88 صورت دادند و تلاش كردند با ايجاد نافرماني مدني، استحاله رسمي نظام را عملياتي كنند.
كري در اين باره توضيح ميدهد: «گذشت 15 سال ميتواند تغييرات زيادي در ايران ايجاد كند.... باور من اين است كه در 15 سال، در يك كشور اتفاقاتي ميافتد. اگر به ايران امروز نگاه كنيد، ميبينيد كه كشوري داراي مردمي با تحصيلات است كه پيشتر با همه كشورهاي منطقه از جمله اسرائيل روابطي دوستانه داشت. ميدانيد كه سرزمين پارس، تاريخي طولاني دارد و واقعيت اين است كه اين جوانان كه 25درصد آنان بيكار هستند، آينده ميخواهند.
اگر به تهران برويد، من نبودهام ولي دوستان من كه رفتهاند به من گفتهاند كه جوانان به دنبال گوشيهاي هوشمند هستند و ميخواهند بخشي از دنيا باشند. من نميدانم تا 15 سال ديگر چه اتفاقي ميافتد جز اينكه ميدانم اتفاقات زيادي روي ميدهد. مسئله اينجاست كه شما نميتوانيد تغيير را خلق كنيد بلكه بايد احتمالات را بيازماييد....»
اوباما: توافق هستهاي، ميانهروها را در ايران تقويت ميكند!
برداشت صحيح از سخنان جان كري مبني بر بهرهبرداري از نيازها و مشكلات جوانان ايراني و سهم جريان مدعي اصلاحطلبي از اهداف عالي مقامات امريكايي زماني ممكن است كه به سخنان چند هفته گذشته اوباما هم نگاهي گذرا بيندازيم.
وي در مصاحبه با راديو ملي كشورش تأكيد ميكند: «من سعي ندارم از (پاسخ به) سؤال شما اجتناب كنم. فكر ميكنم در داخل ايران رويكردهاي متفاوتي وجود دارد. من فكر ميكنم تندروهايي داخل ايران هستند كه فكر ميكنند كار درست براي انجام دادن مخالفت با ما، جستوجو و تلاش براي نابودي اسرائيل و ايجاد خرابي در مكانهايي چون سوريه يا يمن و لبنان است.»
رئيس دولت امريكا در ادامه بهصورت ضمني از جماعت مدعي اصلاحطلبي در داخل نام برده و از لزوم جلب نظر آنها توسط كشورش سخن به ميان ميآورد: «همچنين فكر ميكنم ديگراني در داخل ايران هستند كه فكر ميكنند اين كار غيرسازنده است و ممكن است اگر ما اين توافق هستهاي را امضا كنيم، ما دست (توان) آنهايي را كه نيروهاي ميانهروتر داخل ايران هستند، تقويت ميكنيم. اما موضوع كليدي كه ميخواهم مطرح كنم آن است كه توافق (هستهاي) اين موضوعات را در نظر نميگيرد. حتي اگر اين تغييرات رخ ندهد، باز هم بسيار بهتر است كه ما توافق را داشته باشيم.»
در حالي اوباما بار ديگر صحبت از روي كارآمدن جريان معتدل (بخوانيم تجديدنظرطلبان) ميكند كه وي چند روز قبل از اين مصاحبه در گفتوگو با «انپيآر» اعتراف ميكند مذاكرات هستهاي با ايران به دليل ناتواني امريكا از تغيير نظام ايران بوده است.
ابزار داخلي زمينهساز نفوذ و تغيير دشمن در كشور
همانگونه كه از اظهارات و جهتگيريهاي شخصيتها و رسانههاي نظام سلطه پيداست توافق هستهاي و مذاكرات پيرو آن تنها هدفي ميان مدت براي غرب به شمار ميآيد و غايت راهبرد آنها در عبارت «تغيير حاكميت در ايران» خلاصه ميشود و چنين گزينهاي هيچگاه از دسترس آنها خارج نخواهد شد؛ همان موضوعي كه رهبر معظم انقلاب اسلامي هم در بيانات اخير خود به آن اشاره ميكنند. اساساً به باور مقامات امريكايي رسيدن به توافق جامع با مؤلفههاي مورد نظر آنها ميتواند مقدمات تغيير حاكميت در ايران را بهتر فراهم كند، چراكه نه تنها صنعت هستهاي ايران به عنوان قدرتي بازدارنده نابود شده بلكه با دسترسي به مراكز نظامي و دفاعي ايران ميتوانند برآورد بهتر و دقيقتري از قدرت نظامي كشور بهدست آورند تا در فرصت مناسب از آن بهرهبرداري كنند. آنها همچنين به روي كارآمدن جماعت تندروي تجديدنظرطلب طي سالهاي 94 تا 96 هم اميد بسته و انتظار دارند با روي كار آمدن اين جريان در رأس قدرت زمينه آشوبهاي خياباني و غائلهسازيها عليه حاكميت هم شكل گستردهاي به خود بگيرد.
تغيير باورها زمينه تغيير حاكميت
بنا بر آنچه رهبري تحت عنوان «تمركز دشمنان روي تغيير باورها جامعه» در ديدار اخير ميفرمايند ميتوان اهداف چهارگانه نظام سلطه در مقابل ايران را اينگونه تشريح كرد:
1 - تغيير در باورها و اعتقادات
مهمترين مؤلفه جنگ نرم، تغيير در باورهاي مردم ميباشد، چراكه لازمه تغييرات بنيادي مسير هر جامعهاي به تغيير در باورهاي آن جامعه بستگي دارد.
2 -تغيير در افكار و انديشه
هدف مهم ديگر جنگ نرم، تغيير افكار و انديشه مردم بوده كه تنها به وسيله دگرگوني در باورها و اعتقاد جامعه ايجاد ميشود.
3 - تغيير رفتار
اما تغيير رفتار هر جامعهاي متكي بر تغيير در اعتقادات و باورها و تفكر و انديشه مردم آن جامعه است چراكه بدون تغيير در اعتقادات و باورهاي جامعه نميتوان رفتارهاي آنان را تغيير داد.
4 - تغيير ساختار حكومت
البته مهمترين هدف جنگ نرم، تغيير حاكميت سياسي كشور هدف است و هدفي كه لازمه آن تحقق سه شرط قبل بوده و از سوي ديگر نيازمند رويگرداني مردم از كارگزاران و مسئولان است.