* مهمترين كاركردهاي حزب در ايران چيست و حزبي كه زيربناي تحقق ابعاد مختلف دموكراسي در جوامع باشد چه مختصات و مشخصاتي بايد داشته باشد؟
** اولين كاركردهايي كه براي حزب تعريف شد و حتي با عبارت دقيقتر آنچه فلسفه وجودي احزاب را توجيه ميكرد و هنوز هم ميكند عبارت است از برگزاري انتخابات. به همين دليل رشد احزاب با گسترش حق راي همگام و همزمان بود. براين اساس حزب كارگزار دموكراسي است. سه وظيفه اصلي حزب عبارت است از بسيج مردم و آوردن آنها به پاي صندوقهاي راي، تنظيم و تنسيق انتخابشدگان براي انجام مواعيدي كه هنگام انتخابات دادهاند و برقراري رابطه بين انتخابكنندگان و انتخابشوندگان.
اما حزب به عنوان يك پديده يا تشكل اجتماعي بر بستر جامعه خود ميرويد و از آن اثر ميپذيرد و در نتيجه ممكن است وظايفي كه اصلا تصورش هم نميرفت، برعهده بگيرد. در پاسخ به قسمت دوم سوال شما بايد بگويم كارگزار دموكراسي بايد خود به اصول دموكراسي هم متعهد باشد. نميتوان از حزبي كه ساختاري ديكتاتوري دارد متوقع بود كه در خدمت دموكراسي باشد. مثلا نميتوانيد از حزب توده يا مجاهدين خلق كه با اعضاي خود با تحكم رفتار ميكنند و اجازه ابراز وجود به آنها نميدهند توقع داشته باشيد دموكراسي را در جامعه محقق سازند.
* مهمترين كنش احزاب ايراني در حال حاضر چيست؟
** احزاب ايران در مراحل ابتدايي خود قرار دارند و طبعا اولين هدف آنها هم كسب راي و شركت در قدرت است. اما تا ريشههاي اجتماعي ژرفي پيدا نكنند بيشتر به يك ليگ يا اتحاديه فصلي شباهت دارند كه نزديك به انتخابات فعال ميشوند و پس از آن به رخوت ميگرايند. اين احزاب كه به يك محفل سياسي بيشتر شباهت دارند تا به حزب بهشدت تحتتاثير شخصيتهاي بنيانگذار خود هستند تا اينكه يك سازمان غيرشخصي و مستقل، و متكي به برنامه و سازمان خود باشند.
* احزابي ايراني چقدر نسبت به هويت تشكيلاتي خود مسووليت دارند؟
** طبعا هويت اين احزاب هم به هويت بنيانگذاران و چند اصل ابتدايي بستگي دارد. مثلا هنوز مرزهاي چپ و راست در كشور ما روشن نيست و مشي فعالان حزبي هم خيلي مشخص نيست. گاهي به چپ، گاهي به راست ميگرايند و گاه نيز همراه باد حركت ميكنند. ما آدم سياسي كم داريم. همه آماتور هستند و ميخواهند دستي در قدرت داشته باشند تا اينكه برنامه يا هدف خاصي داشته باشند. درعين حال در كوره تاريخ ٣٦ سال اخير دو طيف اصولگرايان و اصلاحطلبان شكل گرفته كه شخصيتهاي نسبتا پروپاقرصي هم تربيت كردهاند كه همه اميد حزبي ما به همينهاست.
زندان ميروند و تنبيه ميشوند ولي دست از فعاليت برنميدارند و اين از نظر كنش سياسي خيلي ارزشمند است منهاي اينكه راهشان درست باشد يا نباشد. نكته ديگر اين رانتخواران هستند كه حوزه حزب را هم آلوده كردهاند. البته افراد كاسب همهجا هستند به خصوص در سياست ولي اينكه از جيب دولت خرج كني ولي منفعتش را توي جيب خودت بگذاري كار چندشآوري است كه يك روز هم بايد تاوانش را پس بدهي.
* اگر حزب عملگرا را حزبي معطوف به انتخابات و حضور در قدرت بدانيم و حزب مسوول را حزبي كه در خارج از قدرت نيز كنش موثر در جامعه دارد، احزاب در ايران بيشتر به كدام يك از اين دو نوع حزب نزديك هستند؟
** حزب عملگرا هدفش فقط حضور در قدرت نيست بلكه ميتواند اهداف والايي هم داشته باشد اما خودش را با جامعه همسو ميسازد.
* ارايه برنامهها و نه فقط بيانيه در زمينههاي مختلف اداره كشور در زمان بين ادوار انتخابات چقدر در بين احزاب ما رايج است؟
** ارايه برنامه زمان خاصي نميخواهد. حزب بايد هميشه برنامه و دستوركار داشته باشد. معمولا حزب مغلوب در بين دو انتخابات مترصد مچگيري ميماند و از برنامه حزب حاكم انتقاد ميكند وگرنه برنامه و خطمشي حزب بايد هميشه روشن و مشخص باشد.
* نقد عملكرد دولتها در ايران توسط احزاب چقدر منطبق با منطق و ارايه برنامه مشخص علمي و كارشناسانه است؟ آيا احزاب ما نقد دولتها را با تهمت و انگزني اشتباه نگرفتهاند؟
** يك عده خود را صاحب انقلاب و نظام و از همه مهمتر صاحب حق و حقيقت ميدانند و به همين دليل به خود اجازه ميدهند از هر حربهاي استفاده كنند تا رقيب را از ميدان به در كنند. از همه بدتر اينكه توجيهات مذهبي هم براي اعمال خلاف خود ميآورند. مثلا انگ زدن يا بيآبرو كردن يا حتي تهمتهاي ناروا زدن به اشخاص و گروهها را با اين منطق توجيه ميكنند كه مردم نبايد جذب افراد فاسق بشوند. از كجا معلوم كه شما فاسقتر نباشيد. شما ديديد كه در عرض هشت سال كساني كه مدعي پاكدستي بودند و خود را بنده خاص خدا ميدانستند چه فضاحتهايي به بار آوردند.
از طرف ديگر كوچكترين انتقادي را هم برنميتافتند وگرنه انتقاد سازنده و درست را بايد يك نعمت الهي تلقي كرد. كساني كه گوشهاي خود را بر نقد و اعتراض ميبندند پاياتي جز تباهي و خسران ندارند. من يادم ميآيد اوايلي كه از خارج آمده بودم حتي نقدهايي كه در كلاس ميكردم به آن توجه ميشد و از آن استقبال ميكردند براي اينكه اهداف والا بود و همه به دنبال راه درست بودند. اما چه بر سر ما آمد كه امروز از نقد بيزارند و آن را نشانه دشمني ميدانند؟ جواب اين است كه جناحگرايي جاي وابستگي به نظام را گرفته است و اگر اين راه ادامه يابد به گسيخت ميانجامد.
* تربيت نيروي كارآمد و معرفي بهترين نيروها براي انتخابات چقدر در بين احزاب ما مرسوم است؟
** يكي از آسيبهاي تحزب خودمحور شدن است. يعني همه ميگويند حزب ما بهترين است، همحزبي ما از ديگران بهتر است. اين در همه احزاب جهان وجود دارد ولي احزاب معتبر دست كم حداقلها را دارند. بخشي ازاين آسيب به مردم مربوط ميشود. چرا در انتخابات مثلا امريكا يا فرانسه خود احزاب ميگردند تا فرد مقبول و كارآمدي را معرفي كنند. چون ميدانند مردم به هر فردي راي نميدهند. راه چاره در اصلاح سيستم انتخابات و محدود كردن آن به افراد با سواد و دوره ديده است كه من دراين مورد راهكارهايي دارم و به موقع به اطلاع ميرسانم. البته كيست كه به حرف ما گوش دهد؟
* فرآيند تبديل فرد به شهروند توسط گذاشتن برنامههاي مرتب آموزشي و مباحثهاي چقدر در ميان احزاب ما رايج است؟ آگاهي بخشي جامعه نسبت به مسائل و رويكردهاي سياسي مختلف تا چه حد در كشور ما رسوم بوده است؟
** ما كه نديديم احزاب به كادر خود آموزش بدهند و به قول شما يك فرد بي تفاوت را به شهروندي فعال تبديل كنند. ولي من اين پيشنهاد را به حزب ندا دادهام و آنها هم خودم را مامور چنين كاري كردهاند. اصلا مهمترين كار غير انتخاباتي حزب پرورش يك گروه نخبه سياسي است كه اداره امور را در دست بگيرد و اين نميشود مگر از طريق آموزش و تجربه. آموزش محرك خارجي است كه تبديل به طرز فكر ميشود و طرز فكر به كنش سياسي ختم ميشود. اين دور سالم جامعهپذيري سياسي است.
* آيا تحزب در ايران شكست خورده است يا آنكه هنوز حزب حرفهاي تشكيل نشده است؟ اين فرآيند را چقدر زمان بر ميدانيد و چه بسترهايي را براي آن لازم ميدانيد؟
** نه، شكست نخورده منتها ما در آغاز راه هستيم و موانع هم خيلي زياد است. يكي نگاه امنيتي دولت كه بايد اصلاح شود و دولت بداند جامعه تودهوار چقدر خطرناك است درحالي كه تعامل با احزاب دولت را متوجه خواستههاي پيرامون اجتماعي كرده و خطر سقوط ناگهاني را از بين ميبرد. مورد دوم فرهنگ عمومي است كه اقبالي نشان نميدهد و اين هم بيشتر از تجربيات گذشته ناشي ميشود. رشد طبقه متوسط يكي ديگر از ضروريات است. خوب برطرف كردن اين موانع قدري زمان ميطلبد و نبايد مأيوس بود.
* حزب حرفهاي و سياستمدار حزبي حرفهاي چه مختصات و مشخصاتي دارند؟
** حزب واقعي حزبي است كه متكي به شخص يا اشخاص نباشد، داراي سازمان مطلوب و كارآمد باشد، برنامه و خط مشي داشته باشد و از همه مهمتر اينكه اعضايي فعال و گسترده داشته باشد نه اينكه از چند ده نفر تشكيل شده باشد كه به محض اينكه دولت حملهاي كرد، نابود بشود. دستكم ٥٠٠ هزار عضو داشته باشد. فعال حزبي هم بايد ذوق اين كار در وجودش باشد و از هيچ مشكلي نهراسد. لازمه اين كار داشتن آرمان و Vocation يا همان ذوق دروني است كه از او يك حيوان سياسي بسازد. اصطلاح حيوان سياسي به كساني اطلاق ميشود كه سياست توي خونشان باشد. اگر ١٠ بارهم شكست خورد باز هم بگويد من كه هستم. مثل پيرمرد در كتاب «پيرمرد و دريا» اثر همينگوي. خواننده در آخرين ورقهاي كتاب فكر ميكند اين پيرمرد ديگر به دريا نگاه هم نميكند ولي با كمال تعجب ميبيند استراحتي كرد و دوباره دارد آماده ميشود كه به دريا بزند.
* چرا احزاب بيشتر اقدام به انتشار بيانيه ميكنند تا ارايه مانيفست و برنامه؟
** من خيلي اطلاع ندارم. مگر ميشود حزبي برنامه نداشته باشد. حتما دارد ولي برنامه را نميتوان هر روز اعلام كرد درحالي كه بيانيه كاربرد اخطار و اعلان مبارزه و غيره دارد.
http://etemadnewspaper.ir/?News_Id=28687
ش.د9404289