حضرت آيتالله خامنهاي رهبر معظم انقلاب اسلامي در اولين روز از سال نو در اجتماع انبوه و پرشور زائران و مجاوران حرم مطهر رضوي عليهالسلام، در سخنان مهمي با تبيين معناي حقيقي و «اهداف پنهان و خطرناک تفکر تسليمطلبانهاي» که آمريکا و عدهاي در داخل سعي ميکنند با ارائهي يک دو راهي دروغين و مصنوعي، به ذهن نخبگان و افکار عمومي ملت ايران تزريق کنند، ده پيشنهاد اساسي براي «اقدام و عمل» در زمينهي اقتصاد مقاومتي بيان و تأکيد کردند: اين راه منطقي و در عين حال انقلابي، ايران عزيز را در مقابل تهديد و تحريم مصونيت ميبخشد و دولت را قادر ميکند در پرتو همدلي همگاني و کمک و هماهنگي سه قوه، در پايان سال جاري به مردم گزارش عيني و اعتمادآفرين ارائه دهد.
متن محوربندي شده بيانات بدين شرح است:
بسماللهالرّحمنالرّحيم
الحمد لله ربّ العالمين و الصّلاة و السّلام علي سيدنا و نبينا ابيالقاسم محمّد و علي آله الاطيبين الاطهرين المنتجبين الهداة المهديين المعصومين سيما بقية الله في الارضين.
اللّهمّ صلّ علي فاطمة بنت محمّد اللّهمّ صلّ علي فاطمة بنت رسولک و زوجة وليک الطّهرة الطّاهرة المطهّرة التّقية النّقية الزّکية سيدة نساء اهل الجنّة اجمعين.
اللّهمّ صلّ علي وليک علي بن موسي صلاةً دائمةً بدوام ملکک و سلطانک، اللّهمّ سلّم علي وليک علي بن موسي سلاماً دائماً بدوام مجدک و عظمتک و کبريائک.
خداوند متعال را سپاسگزاريم که يک بار ديگر اين توفيق را به ما عنايت کرد که در آغاز سال هجري شمسي با شما مردم عزيز مشهد و زوّار گرامي و عزيزي که از اکناف کشور به اين آستان مقدّس سفر کردهايد، ديدار داشته باشم. اوّلاً سال جديد را مجدّداً به همهي برادران و خواهران تبريک عرض ميکنم.
سال 95، سال فاطمي
اين سال، داراي اين خصوصيت است که هم در آغازِ آن، ولادت با سعادت فاطمهي زهرا (سلام الله عليها) است - برحسب ماههاي قمري - و هم بار ديگر در پايان اين سال، مصادف است با همين ولادت مکرّم و معزّز. از خداوند متعال ميخواهيم که به يمن وجود فاطمهي زهرا (سلام الله عليها) که بانوي دو سرا و سيدهي نساء عالمين است، اين سال را براي ملّت ايران و براي همهي مسلمانان عالم و محبّان اهلبيت مبارک کند و از برکات اين ولادت مکرّم، انشاءالله همه استفاده کنند و بهره ببرند.
فقدان آيت الله طبسي
تنها کمبودي که امسال در اين سفر و در اين جلسه احساس ميکنيم، فقدان برادر عزيزمان جناب آقاي طبسي، (۱) عالم مجاهد و مبارز و خدمتگزارِ بااخلاص اين بارگاه مقدّس است. وجود ايشان وجود مغتنمي بود؛ جزو سابقين انقلاب محسوب ميشدند و فقدان ايشان براي همهي کساني که ايشان را ميشناختند، به معناي حقيقي کلمه يک ضايعهي بزرگ است. از خداوند متعال ميخواهيم که روح مطهّر ايشان را در سايهي الطاف حضرت ابالحسن الرّضا (سلام الله عليه) قرار بدهد و از رحمت خود و مغفرت خود برخوردار کند.
بحثهاي شعاري جايگاه زيادي در ذهن مردم ما ندارد
بحث امروز را از شعار امسال آغاز ميکنم و در ادامه انشاءالله توضيحاتي را براي شما برادران و خواهران عزيزي که تشريف داريد و براي کساني که اين صحبتها را بعداً خواهند شنيد عرض خواهم کرد. مايلم بحثي که انجام ميگيرد، يک بحث متقن و منطقي باشد؛ امروز بحثهاي شعاري جايگاه زيادي در ذهن مردم ما ندارد؛ مردم ما، جوانان ما، آحاد جامعهي ما فهيمند و به مسائل با چشم منطق و استدلال نگاه ميکنند.
ترجيح نامگذاري امسال با شعاري اقتصادي نسبت به شعارهاي فرهنگي
آنچه عرض ميکنيم مايليم که براي افکار مردم عزيز ما بهصورت يک بحث متقن و منطقي عرضه بشود. علت اينکه [شعار] امسال را هم شعار اقتصادي انتخاب کرديم، (۲) يک تحليل و يک نگاه به مجموعهي مسائل کشور است.
شايد در ذهن بعضي ميگذشت که ترجيح دارد که شعار امسال يک شعار فرهنگي باشد، يا يک شعار اخلاقي باشد لکن با توجّه به مجموعهي مسائل کشور به نظر رسيد امسال هم مثل چند سال ديگرِ قبل از اين، شعار سال را که بايد بهصورت گفتماني در ميان مردم و افکار عمومي کشور رواج پيدا کند، يک شعار اقتصادي قرار بدهيم. اين تحليل را من عرض ميکنم و مايلم جوانان عزيز ما آنچه را ميشنوند پيش خودشان تجزيه و تحليل کنند و بر روي آن فکر کنند.
القاء دشمن مبني بر قرار گرفتن ملت ايران در دوراهي فلاکت و تسليم در برابر آمريکا
در اين مقطع زماني، سياستهاي استکبار و بخصوص و بهطور خاص سياستهاي آمريکا اقتضا ميکند که يک تفکري تزريق بشود در ميان ملّت ما؛ اول در ميان نخبگان جامعه و بعد از آن به تدريج به افکار عمومي منتقل بشود؛ يک تفکر خاصّي تزريق بشود به افکار عمومي. آن سياستي که مورد نظر آنها است اين است که وانمود کنند ملّت ايران بر سر يک دوراهي قرار دارد و چارهاي ندارد جز اينکه يکي از اين دو راه را انتخاب کند. آن دوراهي عبارت است از اينکه يا بايد با آمريکا کنار بيايند، يا بايد بهطور دائم فشارهاي آمريکا و مشکلات ناشي از آن را تحمّل کنند؛ يکي از اين دو را ملّت ايران بايد انتخاب کند؛ اين چيزي است که آنها ميخواهند.
تفاوت مواجهه با آمريکا در مقايسه با ديگر کشورها
[البتّه] کنار آمدن با آمريکا بهمعناي کنار آمدن با هيچ دولت ديگري نيست. چون دولت آمريکا داراي ثروت، داراي دستگاههاي تبليغاتي وسيع، داراي سلاحهاي خطرناک و داراي امکانات بسياري است، کنار آمدن با دولت آمريکا ناگزير، بهمعناي قبول تحميلهاي آن دولت است. طبيعت توافق با آمريکا همين است؛ همهجا همينجور است؛ کشورهاي ديگر هم که در هر مسئلهاي با آمريکا توافق ميکنند، معنايش اين است که از مواضع خودشان بهنفع طرف مقابل عقبنشيني ميکنند بدون اينکه طرف مقابل بهنفع آنها يک عقبنشيني قابلتوجّهي انجام بدهد.
عبور از برخي خطوط قرمز در مذاکرات هسته اي
در همين توافق اخير هستهاي هم اگرچه اين توافق را ما تأييد کرديم و برگزارکنندگان اين توافق را مورد قبول اعلام کرديم و قبول داريم آنها را، لکن اينجا هم همينجور بود؛ وزير خارجهي محترم ما در مواردي به بنده گفت که ما [مثلاً] اينجا را يا اين خطّ قرمز را ديگر نتوانستيم حفظ کنيم. معناي اين همين است؛ يعني وقتي طرف مقابل يک دولتي مثل آمريکا است که وسايل تبليغ دارد، امکانات دارد، پول دارد، ديپلماسي فعّال دارد، عوامل گوناگوني در اطراف دنيا دارد، دولتهايي که به آنها فشار ميآورد در اختيارش هستند، کنار آمدن با او بهمعناي صرفنظر کردن از برخي از چيزهايي است که انسان بر آنها پاي ميفشرد.
تلاش دشمن براي تبديل ضرورت وابستگي به گفتمان رايج بين نخبگان کشور
اين يک دوراهي است که طبق سياستهاي آمريکا که ميخواهند در ذهن ملّت ما تزريق بکنند، يک دوراهي ناگزير است؛ يک دوگانهي اجتنابناپذير است: يا بايد در مقابل آمريکا و خواستهاي او در موارد بسياري کوتاه بياييم، يا بايد فشارهاي آمريکا را، تهديدهاي آمريکا را، ضررهاي ناشي از مخالفت با آمريکا را تحمّل کنيم. اينها ميخواهند اين را بهصورت يک گفتماني در بين نخبگان جامعه ترويج کنند و به تدريج آن را در ميان مردم و افکار عمومي سرريز کنند. در داخل کشور و خارج کشور، اين فکر را دارند ترويج ميکنند و به شکلهاي گوناگوني، با بيانهاي مختلفي، در وسايل ارتباط جمعي دنيا دارند گسترش ميدهند؛ کساني را ميگمارند براي اينکه بتوانند اين فکر را در ميان ملّت ما گسترش بدهند. البتّه در داخل هم همينطور که عرض کرديم، کساني هستند که اين فکر را قبول دارند و قبول کردهاند و تلاش ميکنند که آن را به ديگران هم بقبولانند.
سناريوي دشمن؛ تبعيت از آمريکا، به مثابه تنها راه تامين ثبات و امنيت در ايران
درست توجّه کنيد تا من توضيح بدهم؛ من حرف طرف مقابل را بگويم، بعد آنچه را اقتضاي حق و حقيقت است بيان کنم. حرف طرف مقابل يعني همان دستگاه تبليغاتي و فکرساز و جريانساز، اين است که ميگويد ايران داراي ظرفيتهاي فراوان اقتصادي است و هدف از توافق هستهاي اين بود که کشور ايران بتواند از اين ظرفيتها استفاده کند؛ خب، اين توافق انجام گرفت لکن اين توافق کافي نيست و مسائل ديگري هم هست که در آنها هم بايستي ملّت ايران، دولت ايران، مسئولين ايران تصميم بگيرند و اقدام بکنند؛ مثلاً فرض بفرماييد امروز در منطقهي غرب آسيا - يعني همين منطقهاي که غربيها به آن ميگويند خاورميانه - جنجالها و آشفتگيهاي بسياري هست؛ خب، اين مشکل براي کلّ منطقه است و اگر ميخواهيد کشور شما از اين مشکل نجات پيدا کند، بايد سعي کنيد اين جنجالها فرو بنشيند. چهکار کنيم؟ با آمريکا همکاري کنيم، همفکري کنيم، جلسه کنيم، بنشينيم، گفتگو کنيم و يک مدلي را طبق ميل آمريکاييها يا طبق توافق آمريکاييها انتخاب کنيم؛ يکي ديگر هم اين است.
تنازل از آرمانها و ارزشها، لازمه توافق و همراهي آمريکا با ايران
يا ما مشکلات ديگري داريم، اختلافات زيادي با آمريکا داريم، اين اختلافات را بايد حل کنيم، اين اختلافات بايستي تمام بشود؛ حالا در حلّ اين اختلافات، فرض بفرماييد که ملّت ايران مجبور باشد از اصول خود صرفنظر کند، از خطّقرمزهاي خود هم صرفنظر کند، بکند؛ طرف مقابل از اصول خود و ارزشهاي خود تنازل نميکند لکن اگر لازم شد، ما بايد تنازل کنيم تا مشکلات را برطرف کنيم؛ تا درنتيجه کشور بتواند از ظرفيتهاي خود استفاده کند و مثلاً به يک اقتصاد برجستهاي مبدّل بشود. حرفشان اين است.
برجام 2 و 3 و ... راهکار آمريکايي رفع مشکلات ايران!
بنابراين در قضيهي هستهاي توافق شد و اسم اين را گذاشتيم «برجام»؛ برجام ديگري در قضاياي منطقه، برجام ديگري در قضاياي قانون اساسي کشور؛ برجام ۲ و ۳ و ۴ و اليغيرذلک بايستي بهوجود بيايد تا ما بتوانيم راحت زندگي کنيم.
پذيرش سناريو آمريکا، به مثابه دست کشي از آرمانهاي انقلاب اسلامي
اين منطقي است که سعي ميکنند اين منطق را در بين نخبگان جامعه و از سوي نخبگان جامعه به افکار عمومي جامعه منتقل کنند. معناي اين حرف چيست؟ معناي اين حرف اين است که جمهوري اسلامي از مسائل اساسياي که به حکم اسلام و به حکم برجستگيهاي نظام جمهوري اسلامي پايبند به آنها است، صرفِنظر کند: از مسئلهي فلسطين صرفنظر کند، از حمايت از مقاومت در منطقه صرفِنظر کند، از مظلومان منطقه - مثل ملّت فلسطين، مثل مردم غزّه، مثل مردم يمن، مثل مردم بحرين - پشتيباني و حمايت سياسي نکند، و نظام جمهوري اسلامي با تعديل خواستههاي خود، خود را به آنچه طرف مقابل يعني آمريکا به دنبال تحقّق آن است، نزديک بکند. معناي اين حرف اين است که همچنانکه امروز بعضي از کشورهاي منطقه و دولتهاي منطقه، عليرغم حکم اسلام و عليرغم خواست ملّتهايشان با رژيم صهيونيستي کنار آمدهاند و مسئلهي فلسطين را تحتالشّعاع مسائل ديگر قرار دادهاند، جمهوري اسلامي هم به همين ترتيب عمل کند؛ معنايش اين است که همچنانکه امروز بعضي از دولتهاي عربي با کمال وقاحت، دست دوستي به سمت دشمن صهيونيستي دراز ميکنند، جمهوري اسلامي هم با دشمن صهيونيستي کنار بيايد و آشتي کند.
زياده خواهي آمريکا حد يقف ندارد و تا استحاله و سرنگوني جمهوري اسلامي پيش ميرود
البتّه قضيه به اينجاها ختم نميشود؛ معناي آنچه در آن تحليل سياسي دشمن ادّعا ميشود، اين است که اگر ميل آمريکا است، جمهوري اسلامي حتّي از ابزارهاي دفاعي خود هم صرفِنظر کند. ميبينيد که بر روي مسئلهي موشکها چه جنجالي در دنيا به راه انداختهاند که چرا جمهوري اسلامي موشک دارد، چرا موشک دوربُرد دارد، چرا موشکهاي جمهوري اسلامي هدف را دقيق ميزنند و هدف قرار ميدهند، چرا آزمايش کرديد، چرا تمرين نظامي ميکنيد، و چرا و چرا و چرا. حالا آمريکاييها در منطقهي خليجفارس که چند هزار کيلومتر با کشور آنها فاصله دارد، هر چند وقت يک بار با يکي از کشورهاي منطقه رزمايش به راه مياندازند - درحاليکه آنها در اينجا هيچ مسئوليتي ندارند - [امّا] جمهوري اسلامي که در خانهي خود، در محيط خود و در حريم امنيت خود رزمايش ميکند، جنجال اينها بلند ميشود که چرا رزمايش کرديد، چرا اقدام کرديد، چرا نيروي دريايي شما يا نيروي هوايي شما اين اقدامها را کردند. معناي آن تحليل دشمن اين است که از همهي اينها بايستي صرفِنظر بکنيم. قضيه از اين هم بالاتر است؛ تدريجاً موضوع را به اين خواهند کشاند که اصلاً چرا نيروي قدس تشکيل شده است، چرا سپاه تشکيل شده، چرا سياستهاي داخلي جمهوري اسلامي طبق قانون اساسي، بايد با اسلام تطبيق داده بشود؛ مطلب به اينجاها ميرسد.
شما وقتي در مقابل دشمن، درحاليکه ميتوانيد ايستادگي کنيد - که بعداً عرض خواهم کرد - عقبنشيني کرديد، دشمن جلو ميآيد - دشمن متوقّف نميشود - و کمکم کار را به اينجا ميرسانند که اينکه شما ميگوييد دولت جمهوري اسلامي، مجلس شوراي اسلامي و قوّهي قضائيه بايد برطبقِ احکام اسلام و شريعت اسلامي باشد، اينها برخلاف آزادي است و ليبراليسم اينها را قبول ندارد؛ کمکم به اينجاها ميرسد. اگر عقبنشيني کرديم، عقبنشيني به اين نقطهها منتهي خواهد شد که [بگويند] شوراي نگهبان چه نقشي در جامعه دارد و چرا بايد شوراي نگهبان بهخاطر مخالفت با شرع قوانين را بردارد؟ حرف اينجا است. اين همان چيزي است که بنده بارها عرض کردهام که اين، تغيير سيرت جمهوري اسلامي است. ممکن است صورت جمهوري اسلامي محفوظ بماند امّا از محتواي خود به کلّي تهي بشود؛ دشمن اين را ميخواهد. بنابر اين تحليل دشمنخواسته و بنابراين تحليلي که آنها دارند در اذهان نخبگان و افکار عمومي ملّت تزريق ميکنند، اگر جمهوري اسلامي و ملّت ايران ميخواهد از شرّ آمريکا راحت بشود، بايد از محتواي جمهوري اسلامي دست بردارد، از اسلام دست بردارد، از مفاهيم اسلامي دست بردارد، از امنيت خود دست بردارد.
آمريکايي ها به وعده هاي خود در برجام عمل نکردند
آنچه در اين تحليل مفقود است و ناديده گرفته شده است، چند مطلب است که من به يکي از آنها اشاره ميکنم و آن اين است که در همين توافقي هم که ما با آمريکاييها در قضيهي پنج بعلاوهي يک و مسئلهي هستهاي کرديم، آمريکاييها به آنچه وعده داده بودند عمل نکردند و کاري را که بايد ميکردند انجام ندادند. بله، به تعبير وزير خارجهي محترم ما، روي کاغذ کارهايي را انجام دادند امّا از راههاي انحرافي متعدّد، جلوي تحقّق مقاصد جمهوري اسلامي را گرفتند. شما نگاه کنيد امروز در سرتاسر کشورهاي غربي و کساني که تحت تأثير آنها هستند، همچنان معاملات بانکي ما دچار مشکل است، بازگرداندن ثروتهاي ما در بانکهاي آنها دچار مشکل است، معاملات گوناگون تجارياي که احتياج به دخالت بانکها دارد دچار مشکل است؛ وقتي دنبال ميکنيم، تحقيق ميکنيم و ميگوييم چرا اينجور است، معلوم ميشود از آمريکاييها ميترسند. آمريکاييها گفتهاند که ما تحريمها را برميداريم و روي کاغذ هم برداشتند امّا از طرق ديگر جوري عمل ميکنند که اثر رفع تحريمها مطلقاً بهوجود نيايد و تحقّق پيدا نکند. بنابراين، کساني که اميد ميبندند به اينکه بنشينيم با آمريکا در فلان مسئله مذاکره کنيم و به يک نقطهي توافقي برسيم - يعني ما يک تعهّدي بکنيم، طرف مقابل هم يک تعهّدي بکند - از اين غفلت ميکنند که ما ناگزير بايد به همهي تعهّدهاي خود عمل کنيم [امّا] طرف مقابل با طُرق مختلف، با شيوههاي مختلف، با خدعه، با تقلّب سر باز ميزند و به تعهّدهايي که کرده است عمل نميکند. اين چيزي است که ما امروز در مقابل چشم خودمان داريم ميبينيم؛ يعني خسارت محض.
ايران در دوران پهلوي، به مثابه مستعمره غرب
امّا مسئله از اين هم بالاتر است. لازم است من به جوانهاي عزيز که رژيم طاغوت را درک نکردهاند و دوران طاغوت را نديدهاند و نميدانند که چه اتّفاقي با پيروزي انقلاب در اين کشور افتاد، چند جملهاي را عرض بکنم. ببينيد؛ در اين منطقهاي که ما زندگي ميکنيم - منطقهي غرب آسيا - کشور عزيز شما ايران، گُل منطقه است؛ از لحاظ جايگاه راهبردي و به تعبير رايجْ موقعيت استراتژيکي، يک کشور بينظير است؛ از لحاظ منابع فراوان نفت و گاز در همهي اين منطقه و با يک نگاه از همهي دنيا امتياز دارد؛ غير از نفت و گاز، منابع فراوان ديگري هم هست. کشوري است بزرگ، با جمعيتي مستعد و مردمي بااستعداد، با تاريخي غني. اينجا گُل منطقه است؛ اين گُل منطقه يک روزي يکجا و بهطور کامل در قبضهي آمريکا بوده است و هرکاري آمريکاييها ميخواستند نسبت به اين کشور و در اين کشور انجام بدهند ميکردند: غارت ميکردند، ثروتهايش را ميبردند؛ همهي کارهايي که يک دولت استعمارگر و يک دولت مستکبر با يک کشور ضعيف انجام ميدهد، اينها در اين کشور انجام ميدادند و اينجا را در قبضهي خودشان و در پنجهي اقتدار خودشان داشتند، انقلاب آمده است اين کشور را از پنجهي آنها بيرون کشيده، [لذا] کينهي انقلاب از دل سياست آمريکا خارج نميشود. آنوقتي دشمني اينها تمام ميشود که بتوانند همان سلطه را بار ديگر در اين کشور تجديد کنند؛ هدف اين است و دنبال اين هستند. البتّه سياستمدارند، ديپلماتند، کار سياسي را بلدند و ميدانند هر هدفي و مقصودي يک راهي دارد و بايد بتدريج حرکت کرد و از راهش وارد شد؛ دارند اين کار را ميکنند. ما بايد چشممان باز باشد، ما بايد حواسمان جمع باشد.
جمهوري اسلامي بر هم زننده نقشه استکبار در منطقه خاورميانه
جمهوري اسلامي نهفقط ايران را از دست اينها خارج کرد بلکه با روحيهي مقاومتي که نشان داد و دليرياي که نشان داد - که حالا بعد عرض خواهم کرد - موجب تشويق کشورهاي ديگر هم شد. امروز شما ببينيد در کشورهاي متعدّدي در اين منطقه و حتّي فراتر از اين منطقه «مرگ بر آمريکا» ميگويند، پرچم آمريکا را آتش ميزنند. ملّت ايران نشان داد که ميتواند مقاومت بکند، ملّتهاي ديگر [هم] ياد گرفتند و سررشته از دست آمريکا خارج شده است. آمريکاييها اعلان کردند که ميخواهند خاورميانهي بزرگ درست کنند - يکوقت گفتند خاورميانهي نوين، يکوقت گفتند خاورميانهي بزرگ - مقصود اين بود که در اين منطقهي غرب آسيا و در قلب کشورهاي اسلامي، دولت جعلي رژيم صهيونيستي را بر همهي امور اين منطقه از لحاظ اقتصادي و سياسي و فرهنگي مسلّط کنند؛ هدفشان اين بود. الان شما نگاه کنيد ببينيد همانهايي که شعار خاورميانهي بزرگ ميدادند، در قضيهي سوريه درماندهاند، در قضيهي يمن درماندهاند، در قضيهي عراق درماندهاند، در قضيهي فلسطين درماندهاند و اينها همه را از چشم ايران ميبينند، از چشم جمهوري اسلامي ميبينند. دشمني آنها با جمهوري اسلامي اينجوري است؛ اختلاف آنها با جمهوري اسلامي سرِ يکذرّه و دوذرّه نيست؛ مسئله، مسئلهي اساسي است؛ دارند حرکت ميکنند بيايند به اين سمت که بلکه بتوانند آن سلطهي قديمي خودشان را برقرار کنند.
سنگرهاي کليدي غرب براي تداوم سلطه بر ايران در دوران پهلوي
جوانهاي عزيز ما رژيم طاغوت را نديدهاند؛ من به شما جوانهاي عزيز عرض بکنم که در کشور ما، در طول اين حدود پنجاه يا شصت سال - يعني در دورهي حکومت پهلوي و مقداري قبل از آن - اوّل انگليسها، بعد هم آمريکاييها زمام امور را در دست داشتند و هر کاري ميخواستند ميکردند؛ مثلاً حکومت پهلوي را سرِ کار آوردند؛ رضاخان را سرِ کار آوردند و بعد که به جهتي از او دلخور شدند، او را بردند، محمّدرضا را آوردند؛ يعني در يک کشوري به اين بزرگي و با اين عظمت، در قبال اين ملّت، آمريکاييها يا انگليسيها براحتي رئيس اين کشور را به ميل خودشان ميبرند، يکي را ميآورند به جاي او، و بين خودشان؛ وضع آنها در ايران اينجوري بود. خب، چهجوري توانسته بودند اين تسلّط را پيدا کنند؟ در اينجا سنگرهايي بهوجود آورده بودند که اوّل رژيم انگليس، بعد رژيم آمريکا در سالهاي بعد يا دهههاي بعد، از اين سنگرها استفاده ميکردند براي دوام سلطهي خودشان بر اين کشور. انقلاب آمد و به دست جوانهاي خودش اين سنگرها را تخريب کرد، منهدم کرد و به جاي آن، سنگرهايي براي حفاظت از انقلاب و براي حفاظت از جمهوري اسلامي و منافع ملّي بهوجود آورد. اينها ميخواهند بيايند آن سنگرهاي تخريبشدهي قبلي را دوباره ترميم کنند و اين سنگرهايي را که به دست انقلاب و انقلابيون و جوانها بهوجود آمده است از بين ببرند؛ هدف اين است.
1- حکومت دست نشانده پهلوي، مهمترين سنگر استکبار در ايران دوران پهلوي
حالا من چندتا از اين سنگرها را براي شما ميشمرم. مهمترين سنگر رژيمهاي مستکبر - يعني اوّل انگليس، بعد آمريکا - در کشور ما عبارت بود از خود رژيم دستنشاندهي طاغوت. رژيم دستنشاندهي طاغوت، سنگر اينها بود؛ بهوسيلهي او بود که اينها هر کاري ميخواستند در اين کشور ميکردند؛ هر فعّاليت اقتصادي، هر فعّاليت فرهنگي، هر فعّاليت سياسي، هر جابهجايي، هر موضعگيري؛ هرجوري که مايل بودند، اين کشور را و دولت اين کشور را به اينطرف و آنطرف ميکشاندند؛ يعني خود رژيم طاغوت مهمترين سنگر آمريکا و انگليس در اين کشور بوده است. اين يک سنگر. خب، انقلاب آمد، اين سنگر را نابود کرد، از بين برد و ريشهکن کرد؛ حکومت پادشاهي را در کشور ريشهکن کرد و بهجاي حکومت پادشاهي و حاکميت شخصي، حاکميت مردمي را بهوجود آورد. يک روزي بود در اين کشور که ميگفتند آقا! مملکت صاحب دارد؛ صاحب مملکت کيست؟ اعليحضرت؛ اين بود. اين را مکرّر بر زبانها جاري ميکردند که آقا، مملکت صاحب دارد؛ کيست صاحب مملکت؟ شاه صاحب مملکت بود، يعني يک عنصر فاسد، نالايق، وابسته و غالباً تهي از غيرت ملّي، صاحب مملکت بود. خب، جمهوري اسلامي آمد اين صاحب غاصب دروغين را کنار زد، مملکت را داد دست صاحبان اصلياش که ملّتند؛ انتخابات ميکنند، حضور پيدا ميکنند، ميخواهند، اثبات ميکنند، نفي ميکنند؛ اين اوّلين سنگر دشمن بود که جمهوري اسلامي و انقلاب اسلامي اين سنگر را درهم ريخت.
2- ترس از استکبارجهاني، عاملي براي تداوم سلطه غرب در زمان حکومت پهلوي
ولي تنها اين نبود، سنگرهاي ديگري هم بود؛ عوامل رواني و عوامل عيني، سنگرهايي بودند که من دو سه موردش را براي شما ميشمرم. يکي ترس بود، سنگر ترس؛ ترس از قدرتها. در کشور کاري کرده بودند که ترس از قدرت آمريکا بر همهي دلها حاکم بود؛ عرض کرديم که در اين دهههاي آخر از آمريکا، قبلش هم ترس از انگليس؛ هر حادثهاي در کشور اتّفاق ميافتاد ميگفتند کار انگليسها است؛ يعني انگليسها را قدرت مطلق ميدانستند. اين ترس، مخصوص مردم نبود؛ خود سردمداران رژيم هم ميترسيدند از آمريکا. اين خاطراتي که عوامل رژيم نوشتهاند و بعدها - بعد از انقلاب - اين خاطرات منتشر شده است، نشان ميدهد که در مواردي خود محمّدرضا و عوامل نزديک به او از آمريکاييها عصباني بودند بهخاطر تحقيري که ميکردند، بهخاطر بياعتنايياي که ميکردند، امّا چارهاي نداشتند و مجبور بودند انقياد(۳) بکنند؛ مجبور بودند از ترس اطاعت کنند؛ ميترسيدند.
انقلاب اسلامي آمد و اين سنگر ترس را منهدم کرد. امروز در جمهوري اسلامي يک عنصر آگاهِ مطّلعِ متّکي به ارزشهاي ديني را شما پيدا نميکنيد که از آمريکا بترسد؛ ملّت ترس را دور انداخت. ملّت نه فقط ترس از آمريکا را بلکه ترس از همهي جبههي استکبار را دور ريخت. در دوران جنگ تحميلي که هشت سال به طول انجاميد - که باز متأسّفانه جوانهاي ما آن دوران طلايي را درک نکردهاند، آن دوران نوراني را درک نکردهاند - آمريکا به صدّام کمک ميکرد، ناتو به صدّام کمک ميکرد، شوروي آن روز به صدّام کمک ميکرد، ارتجاع عرب با همهي بيلياقتي و ضعفي که داشت، به صدّام کمک ميکرد؛ همه کمک ميکردند؛ يعني شرق و غرب يک جبههي واحدي شده بودند به نفع صدّام و عليه جمهوري اسلامي؛ جمهوري اسلامي خم به ابرو نياورد، ايستاد و به توفيق الهي بر همهي آنها هم غالب شد، بر همهي آنها پيروز شد؛ بعد از هشت سال جنگ نتوانستند يک وجب از خاک ايران را از ايران جدا کنند. ترس را اينجور از بين بردند. بله، من عرض کردم که امروز انسانهاي خويشتندار، انسانهاي آگاه، انسانهاي متّکي به ارزشهاي اسلامي از آمريکا نميترسند [امّا] چرا، امروز هم ممکن است بعضيها بترسند امّا اين ترس، غير عقلائي است؛ اگر ترس محمّدرضا از آمريکا عقلائي بود، ترسِ اينها غير عقلائي است؛ براي خاطر اينکه آنها پشتيباني مثل مردم نداشتند و امروز جمهوري اسلامي پشتيباني مثل اين ملّت بزرگ دارد.
3- بياعتمادي و عدم خودباوري؛ عاملي براي تداوم سلطه غرب در زمان حکومت پهلوي
يکي از سنگرهاي دشمن براي تسلّط بر کشور ما، عبارت بود از تزريق بياعتقادي به خود، بياعتمادي به خود، نداشتن اعتمادبهنفس ملّي؛ در مقابل چشمشان زرقوبرق کشورهاي غربي را مشاهده ميکردند، پيشرفتهاي علمي و پيشرفتهاي فنّاوري و زرقوبرق تمدّني مادّي آنها را ميديدند و در [کشور] خودشان اينها نبود، در کشور اين چيزها نبود، عقبماندگي بود، لذا احساس بياعتمادي به خود ميکردند، احساس ناباوري به خود ميکردند. آن روز در دوران پهلوي، يکي از ارکان دولت گفت که ايراني بايد برود لولهنگ بسازد! شماها نميدانيد لولهنگ چيست؛ لولهنگ آفتابهي گِلي [است]، آن هم نه آفتابهي از جنس فلز. آن قديمِ قديم معمول بود که از جنس گِل آفتابه درست ميکردند. ميگفت ايراني لياقتش همين است که برود لولهنگ بسازد؛ ايراني را چه به اختراعات! آن روز اينجوري ميگفتند. يک نفر ديگر از برجستگان آن دوران ميگفت که ايراني اگر بخواهد پيش برود، بايستي از فرق سر تا پا بشود غربي و اروپايي؛ بايد همهچيزِ خودش را شبيه آنها بکند، شايد بتواند جلو برود؛ يعني به خودشان باور نداشتند. خب، انقلاب آمد اين ناباوري را بکلّي تبديل کرد به باور به خود، اعتمادبهنفس ملّي؛ امروز جوان ايراني ميگويد ما ميتوانيم. در بسياري از موارد در پيشرفتهاي علمي - غير از آنچه حالا امروز بحمدالله در دسترس قرار گرفته است و پيشرفتهايي که تحقّق پيدا کرده است - جوانهاي ما گاهي اوقات يک فکرهاي نويي را مطرح ميکنند که دستگاههاي مسئول توانايي ندارند اينها را جمعوجور کنند؛ جوان ايراني اعتمادبهنفس دارد. وقتي باور به خود نبود، پيشرفت هم نيست؛ وقتي باور به خود بود، شعار «ما ميتوانيم» بود، توانايي هم ميآيد؛ کشور ميشود توانا، ملّت ميشود توانا. امروز ما اين را داريم مشاهده ميکنيم.
پنجاه سال در اين کشور در دوران طاغوت، قبل از انقلاب، دانشگاه وجود داشت؛ در اين دانشگاه، هم اساتيد متعهّد و خوبي بودند، هم دانشجويان بااستعدادي بودند - حالا تعداد نسبت به امروز کم بود؛ از لحاظ نسبي خيلي کمتر از امروز [بود] لکن همانهايي که بودند، بههرحال جوانهاي ايراني بودند ديگر، جوانهاي بااستعداد بودند - [ولي] يک حرکت علمي، يک پديدهي نوِ علمي در تمام طول اين پنجاه سال در ايران وجود ندارد. چرا؟ چون باور نميکردند که بتوانند، اطمينان نداشتند به خودشان؛ اين بياطميناني را تزريق کرده بودند در اذهان ملّت. امروز، ما هر روزي در کشور يک نوآوري داريم؛ نوآوري علمي، نوآوري فنّاوري. دشمنان ما وقتي ميبينند اين نوآوريها را، عصباني ميشوند. امروز کشور ما با وجود تحريم در رشتههاي متعدّدي از دانشهاي پيشرفته، جزوِ ده کشور اوّل دنيا است. حالا آنچه جلوي چشم مردم است، ابزارهاي نظامي و همين وسايل جنگياي است که شما ملاحظه ميکنيد در اختيار سپاه و ارتش و ديگران هست. پيشرفتهايي که اينها در زمينههاي گوناگون کردهاند، در زمينهي نانو و در همين زمينهي هستهاي، بهخاطر باور به خود است. يکي از سنگرهاي دشمن در ايران، ناباوري ملّت به خود بود، و يکي از سنگرهاي بزرگ پيروزي ملّت و جوانان ملّت، باور به خود و روحيهي «ما ميتوانيم» است. اينهم يکي از سنگرهاي دشمن بود.
4- رواج تفکر جدايي دين از سياست؛ عاملي براي تداوم سلطه غرب در زمان حکومت پهلوي
يک سنگر ديگر از سنگرهاي دشمن، جدايي دين از سياست بود. به همه باورانده بودند که دين بايد در محيط سياست، در محيط زندگي و در نظام اجتماعي دخالت نکند؛ اين را باورانده بودند. حالا آنهايي که با دين سروکار نداشتند که به جاي خود، حتّي متدينين و حتّي بعضي از علماي دين باور نميکردند که اسلام بتواند در مسائل سياسي دخالت کند؛ اين در حالي است که اصل تولّد اسلام در اوّل، با رويکرد سياسي بود. پيغمبر اکرم اوّلين کاري که در مدينه کرد، حکومت تشکيل داد، امّا اين باور را در ذهنها گنجانده بودند و از اين سنگر عليه نظام و عليه کشور و عليه مردم فعّاليت ميکردند. جمهوري اسلامي آمد و اين سنگر را هم منهدم کرد و نابود کرد. امروز دربارهي مسائل کشور از ديدگاه اسلامي و قرآني، جوانهاي ما و دانشجوهاي ما در دانشگاههاي ما [هم] دارند کار ميکنند و تلاش ميکنند، چه برسد به علما و حوزههاي علميه و مانند اينها.
آمريکاي جنايتکار و سياست فريب ملت ايران با صدور پيام نوروزي
خب، من که ميگويم «دشمن»، مقصودم دولت آمريکا است؛ تعارف هم نميکنيم. البتّه آنها ميگويند که ما دشمن شما نيستيم، ما دوست [شما هستيم]. پيام نوروزي به مردم ما دادهاند و براي جوانهاي ما دلسوزي کردهاند؛ يا در کاخ سفيد سفرهي هفتسين پهن ميکنند! خب اينها بچّهگولزني است؛ کسي اينها را باور نميکند. از آنطرف تحريمها را حفظ ميکنند، از آنطرف وزارت خزانهداري آمريکا با طرقي که خودشان دارند و خودشان اقرار کردهاند، جوري عمل ميکند که شرکتهاي بزرگ، بنگاههاي بزرگ و بانکهاي بزرگ جرئت نکنند نزديک بيايند و با جمهوري اسلامي معامله کنند؛ از آنطرف اين کارها را ميکنند - تحريم ميکنند و تهديد ميکنند - که دشمني محض است، از آنطرف هم در کاخ سفيد سفرهي هفتسين پهن ميکنند يا در پيام عيد نوروز ميگويند ما براي جوانهاي ايراني دنبال اشتغال هستيم! خب، کسي اينها را باور نميکند. اينها ملّت ما را هنوز نشناختهاند؛ ملّت ايران را نشناختهاند. ملّت ايران ملّت فهيمي است، آگاه است، دشمنان خودش را ميشناسد، شيوههاي دشمني را هم ميشناسد. بله، ما با مردم آمريکا مشکلي نداريم؛ ما با هيچ ملّتي و با هيچ آحاد مردمي مشکل نداريم؛ ما با سياستها کار داريم، با سياستمدارها کار داريم؛ آنها دشمن هستند.
واقعيتهاي کنوني جمهوري اسلامي
1- ظرفيتها و سرمايههاي فراواني کشور
من خلاصه کنم مطلب را که اساس آنچه ميخواستيم عرض بکنيم از دست نرود. واقعيتهايي وجود دارد: يک واقعيت عبارت است از ظرفيتهاي فراوان و سرمايههاي فراواني که در کشور ما وجود دارد؛ هم سرمايههاي طبيعي داريم، هم سرمايههاي انساني داريم، هم فرصتهاي بينالمللي داريم. امروز کشور ما بهخاطر اين سرمايهها ظرفيت پيشرفت فوقالعادهاي را در درون خود دارد. اين يک واقعيت. امروز جمهوري اسلامي به يک قدرت اثرگذار در سطح منطقه و در مواردي در سطح جهان تبديل شده است؛ اين يک واقعيتي است که وجود دارد. قدر خودمان را بدانيم، ارزش و اهمّيت خودمان را بدانيم، عظمت اين ملّت را بدانيم.
2- دشمني صريح آمريکا با ملت ايران
دوّم [اينکه] آمريکا به دلايل واضحي با ما دشمن است؛ همينطور که عرض کرديم، مرادمان سياستمداران آمريکا و سياستهاي آمريکا است. در قضيهي برجام بدعهدي کردند و به تحريمهاي ديگري ما را تهديد کردند. همينطور که گفتم، وزير خزانهداري آمريکا بشدّت شبوروز مشغول کار است براي اينکه نگذارند که جمهوري اسلامي از نتايج برجام بهرهمند بشود. خب، اينها دشمني است. مرتّباً تهديد ميکنند و مرتّباً به تحريمهاي بيشتر تهديد ميکنند. انتخابات رياست جمهوري آمريکا هم چند ماه ديگر - هفت هشت ماه ديگر - شروع خواهد شد و تا نُه ماه ديگر اين دولت فعلي آمريکا عوض خواهد شد و هيچ تضميني وجود ندارد که اين دولتي که بعداً بهوجود خواهد آمد، همين تعهّدات اندکي را هم که اين دولت [فعلي] کرده است عمل بکند. الان نامزدهاي رياست جمهوري آمريکا در سخنرانيهاي انتخاباتيشان مسابقه گذاشتهاند در بدگويي به ايران؛ خب اين دشمني است ديگر؛ دشمني که شاخودم ندارد. وقتي ميگوييم آمريکا دشمن است، يک عدّهاي منزعج(۴) ميشوند که چرا ميگوييد دشمن؟ دشمن است؛ اينها دشمني است. اينهم يک واقعيت. (۵) توجّه کنيد، فراموش نکنيد که ما گفتهايم ملّت و دولت بايد همدل و همزبان باشند؛ اين را يادتان نرود. همه بايد کار کنند و به دولت بايد کمک کنند. اگر راهنمايياي هم دارند، راهنمايي را به دولت بکنند. بايد به دولت کمک کنند.
3- محدوديت ظرفيتهاي دشمني دشمن: تبليغات، نفوذ، تحريم
واقعيت سوّم اين است که ابزارهاي دشمني اين دشمنِ بظاهر مقتدر نامحدود نيست؛ چند ابزار اساسي دارد که اينها ابزارهاي فعّال او است: يکي تبليغات است - ايرانهراسي -، يکي نفوذ است، يکي هم تحريم است. من دربارهي نفوذ، در اين چند ماه اخير مکرّر صحبت کردهام، تکرار نميکنم؛ دربارهي تبليغات هم بحث زياد است. ميخواهم راجع به تحريم صحبت کنم.
اشتباهات داخلي در بزرگنمايي ابزار تحريم دشمن
يکي از سه ابزار مؤثّر دشمن عبارت است از تحريم. دشمن احساس کرده است که کشور ما و ملّت ما از تحريم ضربه ميبيند؛ متأسّفانه خود ما هم اين برداشت را در او تقويت کرديم. يک جاهايي و در يک برههاي دائم تحريم را بزرگ کرديم که آقا تحريم است، تحريم است، بايد تحريم را برداريم، اگر تحريم باشد اينجور به ما ضربه ميخورد و مانند اينها؛ از آنطرف هم برداشتن تحريمها را باز تقويت کرديم، بزرگ کرديم، بزرگنمايي کرديم که اگر تحريمها برداشته بشود اين اتّفاق خواهد افتاد، آن اتّفاق خواهد افتاد؛ اتّفاقاتي که نيفتاد و اگر همينجور هم پيش برويم نخواهد افتاد. لکن دشمن احساس کرده است که با ابزار تحريم ميتواند بر ملّت ايران فشار بياورد؛ دشمن اين را احساس کرده است. پس آنچه در مقابل ما امروز وجود دارد عمدتاً عبارت است از تحريم.
ايستادگي و اقتصاد مقاومتي؛ راه حل مقابله با تحريم
ما براي اينکه با تحريم مقابله کنيم چهکار بايد بکنيم؟ اوّلِ صحبت عرض کردم که يک دوراهياي را دشمن نشان ميدهد به ما؛ ميگويد يا بياييد تسليم آمريکا بشويد و هر چه او ميگويد گوش کنيد، يا فشار و تحريم ادامه پيدا ميکند؛ اين يک دوراهي است که گفتيم غلط و دروغ است، امّا يک دوراهي ديگري وجود دارد: يا بايستي مشکلات تحريم را تحمّل کنيم يا ايستادگي کنيم بهوسيلهي اقتصاد مقاومتي. (۶) خيلي خب، آمادگي شما خوب است، منتها براي اقتصاد مقاومتي، صِرف آمادگي کافي نيست؛ ما گفتيم «اقدام و عمل». البتّه دولت محترم در زمينهي اقتصاد مقاومتي کارهايي کردهاند؛ ما گفتيم يک ستاد فرماندهي تشکيل بدهيد براي اقتصاد مقاومتي، تشکيل دادند و معاون اوّل رئيس جمهور محترم را در رأس آن گذاشتند؛ کارهايي هم کردند، گزارشش را هم به من دادند که من امروز در پيام اوّل سال به ملّت عزيزمان اين را گفتم؛ منتها اينها کارهاي مقدّماتي است. به من گزارش دادهاند که بر اثر فعّاليتهايي که انجام گرفته است، تراز بازرگاني مثبت شده يعني صادرات غير نفتيمان از وارداتمان بيشتر است؛ خب، اين خبر بسيار خوبي است؛ يا اينکه مثلاً فرض بفرماييد واردات ما از سال گذشته کمتر شده است؛ اينها خبرهاي خوبي است، منتها اينها کفايت نميکند و کار با اينها تمام نميشود؛ کارهاي اساسي بايد انجام بگيرد.
اقدامات لازم براي تحقق اقتصاد مقاومتي
من چند کار را اينجا ذکر کردهام که اين کارها بايد در زمينهي «اقدام و عمل» انجام بگيرد.
1- شناسايي فعّاليتها و زنجيرههاي اقتصادي مزيتدار کشور
اوّل مسئولين محترم دولتي بايد فعّاليتها و زنجيرههاي اقتصادي مزيتدار کشور را شناسايي کنند و بر آنها متمرکز بشوند؛ بعضي از فعّاليتهاي اقتصادي در کشور اولويت دارد، اهمّيت دارد، مثل مادر ميماند و از آن، بابهاي متعدّد اقتصادي و توليدي گشوده ميشود؛ روي آنها بايست تمرکز کنند؛ آنها را بايد شناسايي کنند و نقشهي راه را مشخّص کنند و تکليف همه را معلوم بکنند.
2- زنده کردن توليد داخلي
دوّمين مسئله در اين «اقدام و عمل» اي که ما گفتيم بايد مورد توجّه قرار بگيرد، زنده کردن توليد داخلي است. آنطوري که به من گزارش کردهاند، امروز حدود شصت درصد از امکانات توليد ما معطّل است، تعطيل است؛ بعضيها به کمتر از ظرفيت کار ميکند، بعضيها کار نميکند؛ بايستي ما توليد را زنده کنيم، توليد را احياء کنيم. [البتّه اين]، راه دارد؛ اين راه را خيلي از اقتصاددانهاي متعهّد بلدند. من به مسئولين محترم دولتي مکرّر گفتهام اين منتقديني را که هستند بخواهيد، حرفهايشان را بشنويد؛ گاهي پيشنهادهاي خوبي دارند؛ ميتوان توليد را احياء کرد و در کشور به حرکت درآورد.
3- خريدهاي خارجي، قدرت توليد داخلي ما را تضعيف نکند
کار سوّم اينکه ما بالاخره تجارت خارجي داريم، واردات داريم، به يک چيزهايي احتياج داريم که از خارج وارد کنيم، مجبوريم اينها را بخريم، اشکالي هم ندارد، لکن توجّه کنيم که اين خريدهاي ما، قدرت توليد داخلي ما را تضعيف نکند. فرض بفرماييد ما ميخواهيم مثلاً هواپيما وارد بکنيم يا خريداري بکنيم؛ به ما گفته ميشود - خود مسئولين دولتي ميگويند - که اگر چنانچه فلان درصد از اين قيمت را ما در صنايع داخلي هواپيما سرمايهگذاري کنيم، بيشتر از آنکه از خارج بخريم استفاده خواهيم کرد و توليد داخلي هم رشد پيدا ميکند. اينکه ما همهچيز را از خارج وارد کنيم و نگاه نکنيم که اين خريد ما، اين واردات ما چه بلايي سر توليد داخلي ميآورد خطا است؛ پس بنابراين در خريدها کاري کنيم که توليد داخلي تضعيف نشود.
4- درست خرج کردن سرمايهها و منابع مالي کشور
چهارم؛ ما پولهايي داريم در خارج از کشور؛ [مثلاً] نفت فروختهايم، پولش را به ما ندادهاند. در قضيهي برجام بنا بر اين شد که اين پولها برگردد - البتّه اکثرش برنگشته، اغلبش برنگشته و دچار مشکل است؛ دست آمريکاييها را انسان مشاهده ميکند پشت اين [قضيه]؛ البتّه انگيزههاي ديگري هم وجود دارد، لکن بدجنسي بعضي از دستگاههاي آمريکايي موجب شده است که اين پولها برنگردد؛ لکن بالاخره برخواهد گشت - وقتيکه اين پولهاي موجود ما در خارج که حالا هر چند ده ميلياردي که هست برگشت، در مصارفي به کار نرود که اين پول هدر بشود. اين پولي است که وارد کشور ميشود، کشور نياز دارد و در درجهي اوّل مثلاً توليد است؛ مواظب باشند اين پولي که وارد ميشود، هدر نرود، از بين نرود، صَرف خريدهاي بيمورد، صَرف کارهاي بيجا، صرف اسرافها نشود؛ يعني مديريت منابع مالياي که از بانکها و مراکز خارجي به کشور وارد ميشود.
5- دانشبنيان کردن بخشهاي حساس و مهم اقتصاد کشور
مسئلهي پنجم؛ بخشهايي در اقتصاد ما وجود دارد که مهم و داراي اهمّيت است؛ مثلاً بخش نفت و گاز يا بخش توليد موتور که براي خودرو، براي هواپيما، براي قطار، براي کشتي مورد استفاده است، اين بخشهاي حسّاس و مهم، دانشبنيان بشود. اينکه ما ميگوييم اقتصاد دانشبنيان [اين است]. جوانهاي ما، دانشمندان ما نشان دادهاند که ميتوانند نوآوري کنند، ميتوانند ما را از آن سطحي که در فنّاوري داريم بالاتر ببرند. خب، اين کار کوچکي است که موشک بُرد بلند را جوري تنظيم کنند که در دوهزار کيلومتري با انحراف دو متر يا پنج متر به هدف بخورد؟ خب آن مغزي که ميتواند اين کار را بکند، در موارد گوناگون ديگر هم ميتواند؛ مثلاً فرض کنيد که سطح موتور خودرو را با يک پيشرفتي بالا ببرد که فرض کنيم مصرفش کم بشود، يا موتور قطار را به فلان شکل بهوجود بياورد؛ ميتوانند. همين الان در کشور ما بنگاههاي اقتصادي و توليدياي وجود دارند که کارهايي که آنها انجام ميدهند و توليد ميکنند، يا از مشابه خارجياش بهتر است يا برابر آنها است؛ همين الان داريم؛ خب اينها را بايد تقويت کرد. پس بنابراين دانشبنيان شدنِ بخشهاي مهمّ اقتصاد داخلي، يکي از کارهايي است که در اقتصاد مقاومتي شرط است و بايستي انجام بگيرد.
6- استفاده بهينه از عرصه هاي سرمايهگذاري شده در اقتصاد
ششم؛ ما در گذشته روي بعضي از بخشها سرمايهگذاري کردهايم؛ از آنها بهرهبرداري بشود و استفاده بشود. ما در زمينهي نيروگاهسازي در کشور سرمايهگذاري خوبي کرديم؛ در زمينهي پتروشيمي سرمايهگذاري خوبي کرديم. امروز کشور به نيروگاه احتياج دارد، کشورهاي ديگر هم به نيروگاه ارزاني که ما ميسازيم احتياج دارند. ما ديگر نرويم از بيرون نيروگاه بخريم وارد کنيم، يا افرادي بياوريم براي ما نيروگاه درست کنند. اين قسمتهايي که سرمايهگذاري شده است، برايش تلاش شده است و زحمت کشيده شده است، احياء بشود و از آنها استفاده بشود.
7- مشروط کردن معاملات خارجي به انتقال فنّاوري
مطلب هفتم؛ در همهي معاملات خارجياي که ما انجام ميدهيم، انتقال فنّاوري را شرط کنيم. البتّه برادران ما در دولت به ما گفتند که ما اين کار را کرديم و ميکنيم؛ من تأکيد ميکنم و تکرار ميکنم براي اينکه غفلت نشود. فرض کنيد [اگر] يک وسيلهاي را يا يک شيء توليدي جديدي را ميخواهند بخرند، توليدشده را نخرند، [بلکه] آن شيء را با فنّاوري مخصوص خودش تهيه کنند و بياورند؛ فنّاوري را داخل کشور کنند. در قراردادها اين را بايد بشدّت مورد توجّه قرار بدهند.
8- مبارزه جدي با فساد اقتصادي
مسئلهي هشتم؛ با فساد مبارزهي جدّي بشود، با ويژهخواري مبارزهي جدّي بشود، با قاچاق مبارزهي جدّي بشود؛ اينها دارد به اقتصاد کشور لطمه ميزند و ضررش را مردم ميبرند. اگر ما در مقابل آن مجموعهاي که فرض بفرماييد با زدوبستهايي در زمينهي مسائل اقتصادي ويژهخواري ميکنند، خودشان را از امتيازات ويژه برخوردار ميکنند و يا دچار فساد پولي و مالي و اقتصادي ميشوند، سهلانگاري کنيم، قطعاً کشور ضرر خواهد کرد؛ نبايد سهلانگاري بشود. البتّه در مقام بيان و در روزنامهها و جنجال و بخصوص با جهتگيريهاي سياسي، حرفهاي قشنگ خوبي زده ميشود امّا اينها فايدهاي ندارد. حالا يک مجرم اقتصادي را مثلاً فرض کنيم دستگير کردند، روزنامهها دربارهاش بنويسند و عکس و تفصيلات و کارهايي مانند اينها را با اهداف جناحي و سياسي بکنند، اينها فايدهاي ندارد؛ دو صد گفته چون نيم کردار نيست. بايد جلوي آن فسادي را که امروز ممکن است پيش بيايد بگيرند و مانع فساد بشوند. قاچاق همين جور است؛ مانع قاچاق [بشوند]. بايد با قاچاق، بهمعناي واقعي کلمه مبارزه کنند.
9- بهرهوري از انرژي
مطلب بعدي بهرهوري از انرژي [است]. من يکوقتي هم اينجا در يکي از همين سخنرانيهاي اوّل سال، چند سال قبل از اين، اين را گفتم(۷) که ادّعا ميشود و گفته ميشود که اگر ما بتوانيم بهرهوري انرژي را ارتقا بدهيم، بالا ببريم و صرفهجويي کنيم، صد ميليارد دلار صرفهجويي خواهد شد؛ مبلغ کمي نيست، مبلغ زيادي است؛ اين را جدّي بگيرند. اينهمه کارهاي گوناگون دارد در اين مملکت انجام ميگيرد، بعضيهايش غير لازم، بعضيهايش مضر؛ خب کار را در اينجور بخشها متمرکز کنند. اين شد «اقدام و عمل»؛ اقدام يعني اين چيزها - البتّه شنيدم اين، مصوبّهي مجلس هم هست؛ ارتقاي بهرهبرداري از انرژي، مصوبّهي مجلس شوراي اسلامي است - واقعاً بررسي کنند که اگرچنانچه يک چنين چيزي وجود دارد، بايد روي اين متمرکز بشوند و کار کنند.
10- نگاه ويژه به صنايع متوسّط و کوچک
و [مطلب] دهم؛ به صنايع متوسّط و کوچک نگاه ويژه بکنند. الان چندين هزار کارگاه و کارخانهي متوسّط و کوچک در کشور هست؛ اگرچنانچه اين آماري که به من دادهاند و بنده گفتم که شصت درصد از اينها الان دچار بيکاري و تعطيل هستند درست باشد، خسارت است. آن چيزي که در متن جامعه اشتغال ايجاد ميکند، تحرّک ايجاد ميکند و طبقات پايين را بهرهمند ميکند، همين صنايع کوچک و متوسّط است؛ اينها را تقويت کنند و پيش ببرند.
10 راهکار برشمرده، راه تحقق اقتصاد مقاومتي
خب، اين ده نقطهي کار که اگرچنانچه اقدام و عمل بخواهد انجام بگيرد براي اقتصاد مقاومتي، اين ده کار ميتواند انجام بگيرد. البتّه کارهاي ديگري هم ميشود انجام داد که مسئولين نگاه ميکنند و بررسي ميکنند. بنده ده مورد را اينجوري پيشنهاد ميکنم. اين ميشود جريان انقلاب، اين ميشود حرکت انقلابي در کشور، اين ميشود اقتصاد مقاومتياي که کشور را نجات خواهد داد. اگر اين کارها را بکنيم، ما ميتوانيم در مقابل آمريکا بِايستيم و تحريمهاي او در ما اثر نکند. ما احتياج نداريم از ارزشهاي خودمان، از خطوط قرمز خودمان، از اصول خودمان صرفِنظر کنيم تا آمريکا نتواند ما را تحريم بکند؛ ما با دنبال کردنِ همين سياست اقتصاد مقاومتي، بهمعناي عملي مسئله و اقدام عملي موضوع، ميتوانيم کشور را مصونيتسازي کنيم؛ ميتوانيم مصونيت بدهيم کشور را تا ديگر در مقابل تحريم به خودمان نلرزيم که ما را تحريم خواهند کرد. خب تحريم بکند؛ اگر اقتصاد مقاومتي شد، تحريم دشمن تأثير قابل توجّهي نخواهد کرد. اين ميشود حرکت انقلابي و حرکت مؤمني. آنوقت اگر ما اين کارها را کرديم، مسئولين محترم دولتي آخر سال ۹۵ ميتوانند بيايند گزارش بدهند که ما اين چند هزار کارگاه و کارخانه و مزرعه و دامداري و امثال اينها را احياء کرديم. ميتوانند بيايند اينها را بگويند؛ ميتوانند به مردم گزارش بدهند، مردم هم ببينند و حس کنند. وقتي مردم حس کردند، آنوقت اعتماد و اطمينان پيدا ميکنند.
و البتّه بايد مردم کمک کنند. من به شما عرض بکنم که مردم - چه افراد سياسي، چه افراد اقتصادي، چه آحاد مردم - بايد به دولت کمک کنند، به مسئولين کشور کمک کنند. اين کار البتّه فقط هم کار دولت نيست؛ هر سه قوّه بايد با يکديگر همکاري کنند تا کار پيش برود؛ و مردم هم بايد کمک کنند به اينها؛ اين کمک لازم است و جدّيت مسئولين بخصوص قوّهي مجريه هم لازم است. اگر بتوانيم اين حرکت را راه بيندازيم، عرض کرديم که اين جريان، جريان انقلابي است و هم سرعت خواهد داشت، هم موفّقيت خواهد داشت. ما در هرجايي که کار انقلابي کرديم، اينها را داريم. ببينيد! کاري که شهداي هستهاي ما در زمينههاي هستهاي که بسيار هم حسّاس است پيشاهنگش بودند، کاري که شهيد طهرانيمقدّم پيشاهنگش بود، کاري که شهيد کاظمي(۸) در زمينهي سلّولهاي بنيادي پيشاهنگش بود، کارهاي بسيار بزرگي است. در زمينههاي فرهنگي [هم] کاري که شهيد آويني پيشاهنگش بود و در اين اواخر [هم] مرحوم سلحشور - که اينها پيشروان کار انقلابي در اين کشورند - اينها را بايد ترويج کرد، اينها را بايد تقدير کرد و نام اينها را بايد گرامي داشت. کار انقلابي اين است. اينکه من بارها تکرار ميکنم که نيروهاي انقلابي را و نيروهاي حزباللّهي را بايد گرامي بداريم و بايد نگه بداريم، بهخاطر اين است؛ کار وقتي با روحيهي انقلابي شد، پيشرفت خواهد کرد.
تلاش براي گسترش روز به روز مجموعههاي خودجوش مردمي که کار فرهنگي
من بحث اقتصاد مقاومتي را عرض کردم؛ فقط يک کلمه [هم] در باب مسائل فرهنگي عرض بکنم. ميدانيد که مسائل فرهنگي به نظر من بسيار مهم است؛ بنده به مسائل فرهنگي اهمّيت بسيار زيادي ميدهم و آنچه امروز ميخواهم عرض بکنم، همان مطلبي است که به نظرم سال گذشته بود يا سال قبلش بود که در همين جلسهي اوّل سال عرض کردم(۹) که اين مجموعههاي خودجوش مردمي که کار فرهنگي ميکنند - که الان در سرتاسر کشور هزاران مجموعهي خودجوش مردمي هست که دارند خودشان کار ميکنند، خودشان فکر ميکنند، خودشان تلاش ميکنند و کار فرهنگي ميکنند - روزبهروز بايد توسعه پيدا کنند؛ دستگاههاي دولتي بايد به اينها کمک کنند. دستگاههاي دولتي، آنهايي که مربوط به فرهنگند، به جاي اينکه آغوش خود را به روي کساني که نه اسلام را قبول دارند، نه انقلاب را، نه نظام اسلامي را، نه ارزشهاي اسلامي را [باز کنند]، آغوش خود را به روي بچّهمسلمانها، به روي جوانهاي مؤمن، به روي بچّههاي انقلابي، به روي بچّههاي حزباللّهي باز کنند؛ اينها ميتوانند کار کنند و دارند کار ميکنند؛ کارهاي فرهنگي باارزشي دارد انجام ميگيرد. در همهي زمينهها جوانان انقلابي ما ميتوانند تلاش کنند، کار کنند. جوانان عزيز! کشور مال شما است، فردا مال شما است، امروز هم مال شما است؛ بدانيد شما اگر در ميدان باشيد، شما اگر با ايمان به خدا و توکل به خدا حرکت کنيد، شما اگر باور به خود داشته باشيد، آمريکا و بزرگتر از آمريکا هيچ غلطي نميتوانند بکنند.
پروردگارا! آنچه گفتيم و شنيديم، براي خودت و در راه خودت قرار بده؛ آن را به کرمت از ما قبول بفرما. پروردگارا! به محمّد و آل محمّد، ارواح شهداي عزيز را از ما راضي کن؛ روح مطهّر امام بزرگوار را از ما راضي کن. پروردگارا! به اين ملّت، عزّت روزافزون، شوکت روزافزون، قدرت روزافزون و تواناييهاي روزافزونِ همهجانبه عنايت بفرما. پروردگارا! ما را از خدمتگزاري به اين ملّت و به اسلام و مسلمين و به اين کشور زوال مياور. پروردگارا! به محمّد و آل محمّد، آنچه را گفتيم، آنچه را خواستيم و آنچه را تو ميداني که ما به آن احتياج داريم، ولو بر زبان نياورديم، به ما عنايت بفرما. پروردگارا! روح مطهّر برادر عزيزمان مرحوم آقاي طبسي (رضوان الله تعالي عليه) را با اوليائت محشور بفرما.
والسّلامعليکمورحمةاللهوبرکاته
۱) حجّتالاسلام والمسلمين عبّاس واعظ طبسي (توليت فقيد آستان قدس رضوي)
۲) «اقتصاد مقاومتي؛ اقدام و عمل»
۳) اطاعت
۴) ناراحت و بيقرار
۵) شعار مردم: «دولت تدبير و اميد! بصيرت، بصيرت»
۶) شعار حضار: اي رهبر آزاده / آمادهايم آماده
۷) بيانات در جمع زائران و مجاوران حرم رضوي (۱۳۸۸/۱/۱)
۸) دکتر سعيد کاظمي آشتياني (رئيس پژوهشکدهي رويان)
۹) بيانات در جمع زائران و مجاوران حرم رضوي در مشهد مقدّس (۱۳۹۳/۱/۱)