از سال 2006 اسراییل با کمک اردنیها و کمک غیرمستقیم سعودیها توطئه هلال شیعی را در خاورمیانه مطرح کرد و این استنباط را پیش آورد که جمهوریاسلامی ایران که نظام حکومتی دینی در یک کشور شیعیمذهب است در نظر دارد توطئهای را که از نظر جغرافیایی هلالیشکل است، یعنی از ایران در خلیجفارس و بحرین و بینالنهرین شروع میشود و به شکل یک هلال تا لبنان و مرزهای اسراییل میرسد، اجرایی کند و براساس آن در این هلال شیعی، شیعه را بر سنی مسلط کند. جالب توجه این که خاندان سلطنتی اردن که خود از همکاران اسراییل در توطئه هلال شیعی بودهاند در عمل نتوانستند دراین جریان شرکت داشته باشند البته، بهجز سازکردن هیاهو علیه اسد در سوریه که آن هم با بروز آثار «بهار عربی» در اردن فروکش کرد؛ چون شاهان هاشمی دیدند دامنزدن به آن هیاهو خود آنان را نیز فروخواهد کشید.
خوب است آلسعود از خاندان هاشمی اردن درسی بیاموزد و دریابد که درگیرشدن در اینگونه هیاهوها علیه اسد و دیگران عاقبت «بهار عربی» را نصیب خود آنان خواهد کرد. ولی اینگونه بهنظر میرسد که نسل جدید آلسعود کارش از این حرفها گذشته و میخواهد در راستای طرح اسراییلی هلال شیعی جلوی تندرویهای وهابیگری افراطی در قالب سلفیگری و تکفیریگری و جلوی روند چیرهشدن شیعه بر عالم تسنن بر طبق ادعای اسراییل را بگیرد. بهاین ترتیب، نسل جدید آلسعود که از تاریخ بازگشت یک شاهزاده پادوی آمریکا، مانند شاهزاده بندر، به کشورش پس از چند دهه خدمت به سیآیای آمریکا مانند سیل آمدند و در یک کودتای خفته قدرت را بهدست گرفتند، رأسا و مستقیما وارد کار اجرایی برای واقعیتبخشیدن به جزییات طرح اسراییلی هلال شیعی شدند که سرانجامش نمیتوانست جز ایجاد شکاف میان مسلمانان باشد و برآوردن آرزوی اسراییل در واقعیتبخشیدن سیاست، میان مسلمانان «تفرقه بینداز و حکومت کن».
از سوی دیگر، اشغال عراق ازسوی ایالات متحده آمریکا و پایاندادن به حکومت نژادپرستی بعثی در آن کشور که بهدست آمریکا اتفاق افتاد و تماما ساختهوپرداخته آمریکاییها بود و هیچ ارتباطی به ایران نداشت، زمینه را آماده واقعیتیافتن ژئوپولیتیک جدیدی در خاورمیانه کرد که تماما بهسود ایران تمام شد. ایالات متحده آمریکا اعلام کرد قصد برقراری دموکراسی در عراق را دارد. در هرجای دنیا وقتی بحث دموکراسی مطرح میشود، طبیعتا صحبت از انتقال قدرت به اکثریت مردم میشود. در این کار هم ایران هیچگونه نقش و اثری نداشته است. عراق یک ملت مسلمان است که اکثریت جمعیت آن شیعه هستند؛ لاجرم در هرگونه دموکراسی که در عراق پیاده شود، حکومت بهدست اکثریت میافتد و این اکثریت در عراق شیعیمذهب است و این تحول اساسی طرح توطئه اسراییلی هلال شیعی را برای آلسعود باورپذیر کرد.
از سوی دیگر، رسانههای بینالمللی بارها بهطور مستند گزارش کردهاند که آلسعود چگونه بهکمک دولت نواز شریف در پاکستان «مدرسه»های وهابیگری و سلفیگری و جریانهای طالبان و القاعده را به راه انداخت و یک برنامه گسترده تربیت تروریست را برای آشوب در جوامع مسلمان، ازجمله ایران، افغانستان، کشورهای آسیای مرکزی، قفقاز و خاورمیانه، آغاز کرد. بهاین ترتیب، ریشه تشنج و درگیریهایی که امروز شاهدش هستیم ازسوی اسراییل کاشته و آبیاری شد و به امروز رسید و اگر وزارتخارجه جمهوریاسلامی باور نمیکند که این اقدامات عربستان در چارچوب طرح «هلال شیعی» و در همکاری و همراهی با اسراییل است، باید به وزارتخارجه گفت دقت بیشتری کند و ببیند چه میگذرد.
حداقل در 10 تا 15 سال گذشته وزیرخارجه اسراییل بهطور آشکار و پنهان دستکم 10 تا 15بار به ریاض رفت و با وزرای خارجه عربستان و امارات جلسه گذاشت و به آنها یادآوری و آنها را راهنمایی کرد که چگونه باید با نفوذ ایران در منطقه مبارزه کرد؛ این در حالی است که آلسعود سالهای زیادی است بهکمک پاکستان و حکومت امارات متحده عربی برای امنیتزدایی در بافت جمعیتی و کشوری ایران سرگرم تحریک مراکز جمعیتی سنی در بلوچستان و استانهای جنوبی ایران و برخی کرانهها و جزایر ایرانی خلیجفارس است.
امروز که بحث سوریه مطرح شد اتفاقات جالبی رخ داد؛ دولت ایالات متحده در دور اول که قصد مبارزه با تروریسم در منطقه و بهخصوص سوریه را داشت، یک ائتلاف از 30 کشور منهای ایران شکل داد تا با داعش و تروریسم مبارزه کند و جالب توجه است که طبق معمول، بهدلیل اشتباهاتی که ناشی از ناآشنایی باجغرافیا و تاریخ منطقه است، عربستان و دیگر تروریستپرورهای فرمانبردار از اسراییل را دراین ائتلاف 30کشوری دور هم گرد آورد و بعد از چند سال متوجه شد اعضای این ائتلاف بزرگترین حمایت را از داعش به عمل میآوردند. درخلال این احوال ایالات متحده متوجه شد ایران تنها کشوری است که بهدلایل بسیار پراهمیت برای حفظ امنیت خود در حریم ژئوپولیتیکیاش موثرترین مبارزات علیه تروریسم داعشی را پیگیر است.
حصول توافق در مذاکرات هستهای با ایران همه موانع ژئوپولیتیکی بازدارنده آمریکا از همکاری با ایران در مبارزه علیه تروریسم را از میان برداشت و درنتیجه این دگرگونیهای ژئواستراتژیکی دور کنونی نقشآفرینی بینالمللی برای ریشهکنکردن تروریسم داعشی آغاز شد. دراین فضای باز جدید ایالات متحده بهاین نتیجه رسید که موثرترین بازیگر در مسائل خاورمیانه، یعنی ایران، برخلاف مالیخولیای تبلیغشده ازسوی اسراییل و آلسعود، در مبارزه علیه تروریسم داعشی و القاعدهای در عراق و سوریه موفقیتهای جدی کسب میکند و در عمل ثابت کرد تا چه اندازه توانسته است اقدامات موثری در مبارزه با این گروهها داشته باشد.
ولی در این مرحله آمریکا وقتی تناقض ایران را با نسل جدید آلسعود بهریاست ملک سلمان و به وزارتخارجهای جوان و تازهکار دید که جای سعودالفیصل بسیار معقول و مجرب آن خاندان گرفت که برای عربستان سعودی اعتبار فراوانی را در منطقه و در جهان کسب کرده بود، ضمن دعوت از ایران به جمع کشورهایی که باید علیه تروریسم در سوریه مبارزه کنند، با وزیرخارجه تازهکار آلسعود که انگار مستقیما از کلاس تروریستپروری مدرسههای پاکستان بیرون آمده است، مذاکره میکند تا موافقت عربستان برای پیوستن بهاین جمع را کسب کند. این مسئله تصمیم و سیاست آمریکا بود، اما آنچه باعث آشفتگیخاطر ناظران بینالمللی شد این بود که در نشست وین بهاین وزیر خام و تازهکار سعودی اجازه داده شد بگوید ایران بهدلیل تروریستپروری باید از این مذاکرات حذف شود.
خوشبختانه دیدیم برای اولینبار وزیرخارجه ایران بهدرستی به جهان اعلام کرد این آلسعود است که تروریستپروری میکند و مسئولیت نهایی را نسبت به بسیاری از اقدامات تروریستی خاورمیانه و غرب بر گردن دارد. این برخورد وزیرخارجه دولت یازدهم بسیار درست و بجا بود. تضادی را که میان ایران و عربستان وجود دارد ایران شروع نکرد. با این همه من بر این باورم نباید اجازه دهیم این اقدامات بر روند حل بحرانهای منطقه تاثیر بگذارد. در بحث سوریه وزیرخارجه ایران بسیار خوب عمل کرد و پس از طی این مراحل بهکمک دیگران در آن مذاکرت باید فاصلههای میان ایران و عربستان را پر کرد تا صلحپرستی جای آتشافروزی اسراییلی برای اختلاف میان مسلمانان را بگیرد.
این نکته را هم نباید از نظر دور داشت که با توجه به طبیعت ژئوپولیتیکی اختلافات ایران و عربستان باید اجازه داد مصلحتهای ژئوپولیتیکی مربوط به حفظ و ادامه صلح و امنیت جهانی اسراییل را از راه توطئه «هلال شیعی» بازگرداند و اجازه دهد آلسعود بر اعصاب خود مسلط شود و به همان راه پرشکوه نقشآفرینی سیاسی در منطقه بازگردد که ملک فیصل فقید، پادشاه بسیار خردمند سعودی، و فرزندش سعودالفیصل در مقام وزیرخارجه آن کشور آغاز کردند و تا یکسال پیش به سرمنزلی پراعتبار و احترام در منطقه رساندند.
http://bahardaily.ir/fa/Main/Detail/4890
ش.د9404544