(روزنامه شرق ـ 1394/08/13 ـ شماره 2439 ـ صفحه 6)
پیادهنظام دشمن به روایت جلیلی
او روز گذشته به همایش «زندهباد مرگ بر آمریکا» رفت تا در سالروز تسخیر سفارت آمریکا، در دانشگاه تهران سخن بگوید. پیش از سخنرانی جلیلی، بیانیهای از سوی برگزارکنندگان مراسم قرائت شد که کلیدواژه آن حمله به حسن روحانی و محمدجواد ظریف بود که متهم شدند سازشکارانی هستند که میخواهند پای امپریالیسم را به ایران باز کنند.
سعید جلیلی اما حرف تازهای نگفت. بازهم همان سخنان قبلی با تأکید بر مقاومت. مسئول سابق مذاکرات هستهای ایران گفت: «کسانی که ملت را از تحریم و قطعنامههای آمریکا میترسانند، پیادهنظام تروریسم دولتی آمریکا هستند. اهرمهای ترساندن مثل گزینه نظامی، قطعنامه و تحریم، اهرمهای ترساندن و تروریسم دولتی آمریکاست. داعش در بُعد نظامی وظیفه پیادهنظام تروریستهای آمریکا را پیاده میکند و کسانی که مردم را از قدرت آمریکا میترسانند، پیادهنظام رسانهای تروریسم دولتی آمریکا هستند. ترساندن مردم با تردید در تواناییهای آنها، شیوه ترساندن مردم است؛ ترساندن مردم با اهرمهای غیرقانونی و ظالمانه دشمن، مثل تحریم و قطعنامه. کسانی که ملت را از تحریم و قطعنامههای آمریکا میترسانند، پیادهنظام تروریسم دولتی آمریکا هستند. هنر بزرگ امام این بود که باور به سنن الهی را به متن جامعه آورد و در عرصه عمل نشان داد و هیمنه آمریکا و ترس از آن را شکست و پیروزیهای بزرگ را رقم زد. عدهای میخواهند در باور به این سنن الهی و پیروزیها تردید ایجاد کنند».
جلیلی که کلمه غنیسازی را هم دوست میدارد، ادامه داد: «ملت ما در این ٣٦ سال بارها این وعده الهی را تجربه کرد و هر سال تجربه شیرینی مبارزه با آمریکا و موفقیتهای مترتب بر آن را غنیسازی کرد. اکنون ملت ما ٣٦برابر قبل ایمان به مبارزه با شیطان بزرگ را غنیسازی کرده است و هر رفتار خصمانه و جدید آمریکا تنها موجب غنیسازی بیشتر شعار مرگ بر آمریکا میشود. آمریکا به خیال خام خود با قراردادن مکانیزم ماشه در این خیال است که اهرم فشار را بر سر این ملت نگه دارد، نفوذ بعد از برجام، این است». جلیلی در ادامه تأکید کرد: «همدلی و همزبانی آن است که موافقان و منتقدان برجام، با دولت و ملت، یکپارچه بر مبنای نامه تاریخی رهبری با نقض عهد آمریکا مقابله کنند. این اعلامیه اوباما و وزارت خارجه آمریکا سندی گویا بر حقانیت شعار مرگ بر آمریکا و دلیلی روشن برای زندهباد مرگ بر آمریکاست. مرگ بر آمریکا، نتیجه سیاستهای خصمانه آمریکاست، نه مقدمه و بهانه آن».
اگر سخنان جلیلی در تمام این سالهای اخیر را بررسی کنیم، به همین ادبیات و همین سخنان خواهیم رسید. چرایی این نکته را باید در واکاوی اندیشه سیاسی او دنبال کرد؛ روزی که نهمین دوره انتخابات ریاستجمهوری در ایران برگزار شد و محمود احمدینژاد به صندلی ریاست پاستور رسید، بعدها کابینهای تشکیل داد که در ابتدا به نوعی سایر اصولگرایان هم بودند. دراینمیان برخی کاندیداهای ناکام اصولگرای انتخابات هم در دولت سهمی داشتند. علی لاریجانی، به عنوان دبیر شورای عالی امنیت ملی منصوب شد، اما او در میانه راه استعفا داد. استعفای لاریجانی از شورای عالی امنیت ملی، یک نتیجه عینی برای ایران رقم زد؛ فردی نزدیک به رئیس دولت نهم جانشین لاریجانی میشود. سعید جلیلی گرچه پیش از آن چند سالی در وزارت خارجه بود، اما برای متخصصان حوزه دیپلماسی هم ناشناخته بود. چند سالی میگذرد. ایران و ١+٥ در سال ٩٤ بر سر پرونده هستهای ایران به توافق رسیدند. توافق هستهای میان ایران و غرب زمانی حاصل شد که دیگر نقش و نشانی از سعید جلیلی در این میان نبود. او حدود شش سال مذاکرهکننده ارشد ایران در پرونده هستهای بود. شش سالی که به تحریمهای بیسابقه و تصویب قطعنامههای شورای امنیت سازمان ملل علیه ایران منجر شد.
از کوی طلاب تا شورای امنیت ملی
سعید جلیلی که سال ١٣٧٠ و درست دو سال پس از ورود به وزارت خارجه و در زمانی که علیاکبر ولایتی وزیر بود، رئیس اداره بازرسی وزارت خارجه شد. او روز ۱۵ شهریور ۱۳۴۴ در کوی طلاب، خیابان طبرسی شهر مشهد به دنیا آمد. محمدحسن جلیلی، پدر سعید، مدیر دبستان نواب صفوی مشهد، مسلط به زبان فرانسه و اهل بیرجند بود. مادر او هم زاده اردبیل است. سال ۱۳۶۵ در عملیات کربلای پنج مجروح و جانباز میشود. او در سال ۱۳۷۱ ازدواج کرد. سعید جلیلی همچنین پسری به نام سجاد دارد. این خانواده تا سال ١٣٨٤ ساکن شهر کرج بودند و پس از آن راهی تهران شدند. جلیلی تحصیلات خود تا دوره دانشگاه را در مشهد ادامه داد. او از سال ١٣٦٢ به دانشگاه امام صادق(ع) راه یافت و تا امروز هم همچنان در همان دانشگاه ماند و اکنون در همان دانشگاه به تدریس «دیپلماسی پیامبر اسلام» اشتغال دارد. عنوان پایاننامه دوره کارشناسی ارشد او «سیاست خارجی رسولالله(ص)» بوده است. رساله دکترای جلیلی هم در همین حوزه و با عنوان «اندیشه سیاسی در قرآن» و درخصوص سیاست خارجی اسلام بوده است.
براساس برخی خبرها، او سابقه تدریس در دانشکده مدیریت و اقتصاد دانشگاه صنعتی شریف را هم دارد. کاندیدای جبهه پایداری در انتخابات سال ٩٢ در سال ٧٦ معاون اداره اول آمریکا در وزارت خارجه شد. در سال ١٣٧٩ و سه سال پس از استقرار دولت اصلاحات از وزارت خارجه به دفتر رهبری رفت و مدیر بررسیهای جاری دفتر مقام معظم رهبری شد. سال ١٣٨٤ و با انتخاب محمود احمدینژاد بهعنوان رئیس دولت نهم، مجددا به وزارت خارجه بازگشت و بر صندلی معاونت اروپا و آمریکای وزارت امور خارجه جمهوری اسلامی ایران تکیه زد. در اوج کشاکش هستهای ایران و غرب و همزمان با اختلافات علی لاریجانی با رئیس دولت نهم، سعید جلیلی، جانشین لاریجانی در شورایعالی امنیت ملی شد. شش سال بعد جلیلی که سودای ریاستجمهوری در سر داشت، در انتخابات ناکام ماند و پس از آن بر صندلی مجمع تشخیص مصلحت نظام نشست و جای خود را در شورایعالی امنیت ملی به علی شمخانی داد.
پایاننامهها و ٦ سال تاریخی
احمد علمالهدی، امامجمعه مشهد در خطبه نماز جمعه سال ۸۶ اشراف جلیلی به قرآن را فوقالعاده توصیف کرده و گفته بود: «پایاننامه ایشان پارادایم اندیشه سیاسی در قرآن و حاوی سههزار استشهاد قرآنی است که در نوع خود بینظیر است». سعید جلیلی در سال ١٣٧٣ کتاب سیاست خارجی پیامبر را تألیف کرد که جلد اول آن بهار سال ٧٤ منتشر شد. بررسی این کتاب اطلاعات قابلتوجهی در اختیار مخاطب میگذارد. سعید جلیلی در بخشی از این کتاب مینویسد: « از مسائل مشهود در سیاست خارجی پیامبر صلح و ترکجنگ میباشد. بررسی صلح در کنار جنگهای متعددی که پیامبر داشتهاند دارای اهمیت بسیاری است، آنچنانکه پیامبر پس از تشریح جهاد، حمله اصلی خود را متوجه مکه و مشرکین قریش نمودند. شش سال استراتژی جهاد با قریش، نشانگر اهمیتدادن پیامبر به مبارزه با قریش و تضعیف آنها میباشد. اما در سال ششم هجرت تغییر استراتژی و اتخاذ استراتژی صلح مشاهده میشود. تحلیل صلح حدیبیه بهعنوان یکی از بارزترین نمونهها، میتواند شاخصهای انتخاب این استراتژی و اهمیت آن را آشکار سازد. صلح حدیبیه در شرایطی واقع شد که پیامبر تا آن زمان شش سال به جنگ با دشمن پرداخته بود و در آن سال از نظر قدرت و موقعیت در وضعیت بهتری نسبت به شش سال قبل بودند اما با این وجود پیامبر صلح را برمیگزیند.
پیامبر با درنظرگرفتن هدف غایی که گسترش اسلام در سراسر جهان بود، باید دامنه دعوت خویش را کمکم به خارج از محدوده مدینه و مکه و حتی شبهجزیره بگستراند. پیامبر دریافته بود که برای پرداختن به خارج از شبهجزیره، میبایستی در منطقه ثبات حکمفرما شود و پیامبر دیگر منازعی در منطقه نداشته باشد. لازمه پرداختن به خارج، حضور بلامنازع در منطقه است و برای این کار یا باید دشمن مقهور شود و یا اینکه خاطرجمع شد که دیگر از ناحیه وی مزاحمتی ایجاد نخواهد شد. بدین سبب پیامبر با حرکت به سوی مکه و نمایشی از قدرت را طرحریزی مینمایند. مانوری که منجر به صلح حدیبیه شد و بهوسیله آن ایشان توانست به مقصود خویش، ایجاد ثبات در منطقه و تبلیغ اسلام در خارج شبهجزیره برسد».
جلیلی ابتدا مقاومت ششساله پیامبر در مقابل دشمنان و بعد رویآوردن به استراتژی صلح پس از ایجاد ثبات را طرح میکند. سعید جلیلی درست شش سال عهدهدار مسئولیت مذاکرات هستهای ایران با غرب بود. در آن شش سال با توجه به پاسخگونبودن تیم هستهای، تنها خبری که از مذاکرات و نتایج حاصل از آن در رسانههای رسمی منتشر میشد مقاومت تیم مذاکرهکننده ایرانی در برابر زیادهخواهی دشمن و بلافاصله پس از آن اعمال تحریمهای شدیدتر یا تصویب قطعنامه تازهای در شورای امنیت علیه ایران بود. تعداد آن قطعنامه هم ٦ بود. پس از آنکه سعید جلیلی مقالهای را با عنوان کتاب خود که درواقع چکیدهای از همان کتاب سیاست خارجی پیامبر بود منتشر کرد، حجتالاسلام احمد پناهیان که خود در انتخابات سال ٩٢ از حامیان جلیلی بود به مقاله و رویکرد او پاسخ داد. پناهیان در این مقاله که ٢٦ آبان ٨٨ منتشر شد و عنوان آن «نه آمریکا مکه است؛ نه ژنو حدیبیه!» بود از جلیلی انتقاد کرد. پناهیان از مکتوبات جلیلی به این نکته رسیده بود که او قصد مشابهسازی دارد. پناهیان در بخشی از مقاله خود نوشت: «ضعف اسناد و مدارک مورد اتکا در مقاله و فاصلهداشتن نگارنده از حوزه استنباط صحیح از منابع قابل اتکای قرآنی، روایی و تاریخی و تحلیلهای شخصی و غیرمستند، لزوم نقد منصفانه این مقاله را بر کارشناسان خبره حوزه علمیه آشکار میسازد. امید که این مختصر، زمینه ورود فضلا و صاحبنظران گرانسنگ در این بحث باشد. توهم تغییر استراتژی پیامبر و عدول از اصل قرآنی مبارزه با قدرتهای استکباری». این نوع انتقاد علنی پناهیان از جلیلی بیسابقه بود.
پشت پرده استعفای لاریجانی
از سال ٨٤ علی لاریجانی دبیر شورایعالی امنیت ملی شد و منوچهر متکی هم وزیر خارجه. گویی سیاست خارجه به لاریجانی محول شده بود. اما این وضعیتی نبود که احمدینژاد آنرا بپذیرد. در همان مقطع، ایران تعلیق هستهای را شکست و مجددا غنیسازی و به تبع آن مذاکرات هستهای آغاز شد. اما ٢٨ مهر ١٣٨٦ لاریجانی استعفا داد. پشت پردههای آن استعفا و روند مذاکرات تا سال ٩٢ بیان نشد. اما در مناظرات تلویزیونی هشت نامزد انتخاباتی، محسنرضایی و علیاکبر ولایتی هر دو از یک توافق با سولانا در دورانی که علی لاریجانی مذاکرهکننده هستهای ایران بود، سخن گفتند؛ موضوعی که سعید جلیلی تکذیب کرد و گفت که چنین توافقی نبوده است، اما علیاکبر ولایتی گفت: «لاریجانی در مذاکرات با سولانا به جای خوبی رسید و همین تعداد سانتریفیوژ را توافق کردند، اما درست همزمان با اینکه لاریجانی با سولانا مذاکره میکرد یکی از مقامات بلندپایه اجرائی ما در نماز جمعه سخنرانی کرد و گفت ما مذاکره هستهای نمیکنیم و بعد تلکسی که از داخل ایران مخابره شده بود در مذاکره بعدی به لاریجانی نشان داد و گفت ببینید مقامات گفتهاند که مذاکره نمیکنیم و یک کارشکنی در کار دکتر لاریجانی ایجاد شد و مشابه آن را در سیاست خارجی داشتیم». اشاره ولایتی به مقام بلندپایه اجرائی به غیر از احمدینژاد کس دیگری نمیتوانست باشد. نمازجمعهای هم که او در آن در اینباره سخنرانی کرده بود، ١٣ مهر ٨٦ بود. محمود احمدینژاد در آن مراسم با اشاره به اینکه از نظر ما ماجرای جنجالی هستهای ایران خاتمه پیدا کرده است، گفت ما دیگر حاضر نیستیم که به عرصه سیاسی برویم و درباره حقوق ملت ایران با برخی از قدرتها بنشینیم صحبت کنیم، به چه دلیل؟ ما یک عضو آژانس هستیم و حقوقی و تکالیفی داریم و تکالیفمان را کامل انجام دادیم. البته از حقوقمان کامل استفاده نکردیم. او در ادامه به بعضیها هم نصیحتی کرد و گفت: «بعضیها در داخل هستند که متأسفانه دستشان به رسانه یا جایی بند است.
احمدینژاد در ادامه سخنی گفت که بسیاری از رسانهها با همان تیتر آن را منعکس کردند». او گفت: «عدهای سرخود مذاکره میکنند!» درست دو هفته بعد از این سخنرانی، الهام سخنگوی دولت در یکی از نشستهای خبری خود از استعفای لاریجانی خبر داد و گفت که لاریجانی بارها استعفا کرده بود و سرانجام رئیسجمهوری استعفای او را پذیرفت. همینجا بود که سخنگوی دولت خبر داد سعید جلیلی جانشین علی لاریجانی شد؛ کسی که هیچکس شناخت دقیقی از او نداشت. استعفای لاریجانی در آن مقطع در حالی مطرح شد که چند روز قبلتر ولادیمیر پوتین به ایران آمده و لاریجانی اعلام کرده بود پوتین پیشنهادی هستهای به رهبر انقلاب ارائه داده است. این گفته هم با واکنش محمود احمدینژاد همراه شد و گفت: «هیچ پیشنهاد هستهای مطرح نبود بلکه پوتین پیام دوستی و همکاری همهجانبه را آورده بود که ما نیز پیام ادامه همکاریها و تأکید بر اراده جدی بر عملیشدن توافقات را داشتیم».
عبور از احمدینژاد
احمدینژاد در سال ٨٦ فردی را بهعنوان دبیر شورایعالی امنیت ملی پیشنهاد کرد که بسیار شبیه خودش بود. او با این کار میخواست به قول خودش کسی در این جایگاه حاضر باشد که سرخود مذاکره نکند. اما مدت زیادی اینگونه پیش نرفت. سعید جلیلی مانند احمدینژاد سودای بزرگتری در سر داشت. او خود میخواست حرف آخر را بزند، باز هم مانند احمدینژاد. شاید به همین دلیل بود که رئیس دولت دهم ١٨ خرداد ٩٢ گفت: «نمیخواهم وارد بحث مذاکرات هستهای شوم، چون خودشان مسئولند و میدانند چه باید بکنند و کاری به آن ندارم و دخالتی هم ندارم، اما معتقدم باید ایران را ساخت و ظرفیت ساختن در ایران، بیپایان است. این امر نیازمند دلسوزی و فداکاری است». این نشانه تغییری بزرگ بود. کسی که درباره لاریجانی ایستاد و گفت میروند سرخود مذاکره میکنند و هوادارانش او را دلاور هستهای میخوانند، اعتراف کرد که دیگر نقشی در پرونده هستهای ندارد. دلیلش نیز مشخص بود. سعید جلیلی دیگر خود را در جایگاهی میدید که نیازی به هماهنگی با احمدینژاد نداشت. البته او کار خاصی هم در مذاکرات انجام نمیداد. درباره شش سال مذاکره جلیلی نقلهای جالبی مطرح شده است.
از سویی «ژرار آرو»، سفیر فرانسه در آمریکا مدعی شد که در زمان احمدینژاد عملا مذاکرهای صورت نمیگرفته است. سفیر فرانسه در آمریکا گفته بود: «در آن سالها ایرانیها هرگز وارد مذاکره نشدند. مذاکرات با ایران اینگونه بود، ساعت نخست به کوروش کبیر اختصاص داشت، ساعت دوم به مصدق و ساعت سوم به حقوق مردم ایران. این یک واقعیت است». شبیه این سخنان از سوی مذاکرهکنندگان خارجی در زمان جلیلی بسیار نقل شده است. ولایتی هم در همان مناظرات انتخاباتی سال ٩٢ در انتقاد به رویکرد جلیلی در مذاکرات هستهای گفته بود: «دیپلماسی این نیست که انسان برود مقابل کشورهای دیگر خطابه بخواند و در مصاحبه مطبوعاتی مطالب خود را بیان کند. دیپلماسی این نیست که ما در یک طرف بنشینیم و آنها در طرف مقابل بنشینند و ما حرف مشخصی را بزنیم، بدون آنکه اقدامات دیگری در خارج از آن انجام دهیم... جناب آقای جلیلی، بحث دیپلماسی کلاس فلسفه نیست که شما بروید آنجا بگویید منطق ما قوی بود و آنها هم محکوم شدند». آنچه مسلم است در آن مذاکرات ایران دستاوردی غیر از تحریم بیشتر نداشت. اما شاید سعید جلیلی توانست از چهرهای ناشناخته تبدیل به فردی شود که خود را کاندیدای ریاستجمهوری کند. او خود را در سالیان پیش از آن در جایگاهی میدید که در سایت شخصیاش در انتخابات ٩٢ نوشته شد: «اگر وقت بسیاری از رؤسای جمهور در سفرهای کاری و دیدارهای رسمی و کارهای روزمره صرف میشود، این مزیت برای دکتر جلیلی بوده است که بتواند بهطور شبانهروزی در شش سال گذشته بر مسائل کشور در حوزههای اقتصادی، سیاسی، نظامی و امنیتی اشراف پیدا کنند و راهحل ارائه دهند».
هدف از مذاکره، ساخت فیلم تبلیغاتی!
در انتخابات ریاستجمهوری هرکدام از کاندیداها زمانی را در اختیار داشتند تا کلیپهای تبلیغاتیشان از صداوسیما پخش شود. فیلمی که از سعید جلیلی به نمایش درآمد، حاوی اتفاقی عجیب بود که در آن زمان کمتر به آن توجه شد. کلیپ تبلیغاتی جلیلی در حین مذاکرات هستهای استانبول ساخته شده بود! دیداری غیرمنتظره، در شرایطی حساس، به درخواست ایران و پشت درهای بسته که هیچ اطلاعی از جزئیات آن در اختیار نبود، اما جلیلی و یارانش از زمستان ٩١ و در استانبول به جای مذاکره مشغول ساخت تیزر تبلیغاتی انتخاباتی بودند. البته صداوسیما پیش از آن هم خدمات شایانی در این زمینه به جلیلی کرده بود. تبلیغاتی از این دست که جلیلی و همراهانش، چمدانهای سفرشان را خود حمل میکنند! صادق خرازی در همین رابطه به «شرق» گفته بود: «ایکاش این افراد بهجای درگیرشدن در حمل چمدان و خستگی ناشی از آن، چمدان را میدادند کسان دیگری برایشان حمل کنند و خودشان مجبور به دو روز استراحت برای استارتزدن مذاکره نشوند».احمدینژاد به واسطه برخی رفتارها و گفتارهایش برای بخشی از جامعه فرد جذابی است. او پیشبینیناپذیر بود و هست. بازی دیگران و گاهی خودش را چنان برهم میزد که حیرت همگان را برمیانگیخت. جلیلی اما هیچکدام اینها را نداشت. دیپلماتی که باید این توانایی را میداشت که گاهی مانند جواد ظریف، با رقبای خارجی و داخلی شوخی کند و... . سعید جلیلی نه جذابیتهای احمدینژاد و نه خصوصیات الزامی یک دیپلمات را داشت.