(روزنامه جوان - 1394/09/25 - شماره 4700 - صفحه 2)
اين روزها و به دنبال اعلام خبر آمدن سيدحسن خميني به عرصه انتخابات مجلس خبرگان رهبري، در فضاي رسانههاي داخلي و خارجي هياهوهايي به پا شده و از سوي برخي افراد و برخي رسانهها با سوابق روشن، مطالبي بيان ميشود كه بيش از هركس، آقاي سيدحسن بايد در آن تأمل كند. افراد يا رسانههايي به صورت ارادتمند و سينهچاك، مطالبي در خصوص سيدحسن مطرح كردهاند كه با سابقه رفتاري آنان در قبال حضرت امام(ره) و جمهوري اسلامي به عنوان اصليترين ميراث آن حضرت ناسازگاري دارد.
به گزارههاي زير توجه شود:
1- العربيه: اصلاحطلبان ميخواهند از طريق سيدحسن خميني، اصول انقلاب را كه توسط تندروها ربوده شده، بازگردانند. نام خميني مانع از تهمت زدن به سيدحسن خواهد شد.
2- سعيد ليلاز از بازداشتشدگان فتنه 88: نامزدي نوه آيتالله خميني، حركت ديگري به سوي بازگشت به آرمانها و اصول انقلاب و جلوگيري از افتادن ايران به دست اليگارشي نظامي- مالي است.
3- محمد صادق جوادي حصار، مديرمسئول روزنامه توقيف شده توس از روزنامههاي زنجيرهاي: نام حسن خميني ميتواند نسل جديد جمهوري اسلامي را به نسل اول گره بزند. درگيري او در سياست، اميد به ظهور یک شخصيت فرهمند و پرجاذبه را احيا ميكند.
مطالب منتشر شده در شبكههاي مجازي و برخي از روزنامههاي داخلي از اين دست بسيار فراوان است. عبارتهاي «خميني جوان»، «يادگار امام» و «خميني نسل سوم»، با اين رويكرد و نگاه در اين دست مطالب تكرار شده كه گويا سيدحسن رسالتي در اين زمان جز زنده كردن مكتب خميني كبير ندارد. چندي قبل هفتهنامه صدا، از سيدحسن با عنوان «اشبهالناس به خميني كبير» ياد كرد.
سؤال اين است كه آيا اين حركت در قبال سيدحسن صادقانه صورت ميگيرد يا اينكه يك جريان سياسي به دنبال استفاده ابزاري از بيت امام و به طور مشخص از نوه حضرت امام خميني(ره) ميباشد؟ براي پاسخ به اين سؤال، كافي است مروري به مواضع اين جريان سياسي در گذشته نسبت به مكتب امام خميني(ره) داشته باشيم.
به گزارههاي زير توجه شود:
1- روزنامه خرداد متعلق به عبدالله نوري در تاريخ 12 مهر 1377در خصوص ولايت فقيه به عنوان مهمترين نظريه سياسي حضرت امام (ره) مينويسد: حكومت ولايي همان ديكتاتوري صالحان و حاكميت استبداد و اما با رنگ و لعاب شرعي است...
2- روزنامه عصر آزادگان از روزنامههاي زنجيرهاي جبهه دوم خرداد يا جبهه اصلاحطلبان در تاريخ 15 فروردين 1379 به قلم حسن يوسفي اشكوري درخصوص ولايت فقيه مينويسد: «تفكر ولايت فقيه با نظام چند حزبي و تفكر شوراها و آزادي مطبوعات در تضاد است. »
3- روزنامه نوروز به قلم ابراهيم يزدي در تاريخ 22 فروردين 1377 مينويسد: «جامعه ولايي، انحصارگر و مستبد است و ارزشي براي تودهها قائل نيست. »
مطالبي از جنس مطالب مذكور از رسانهها و افراد وابسته به جريان اصلاحات بسيار فراوان است. در دوره حضور اصلاحطلبان در قدرت يكي از موضوعاتي كه بيش از همه مورد هجوم و تخريب قرار گرفت، نظريه ولايتفقيه حضرت امام (ره) از سوي مدعيان اصلاحات بود.
جريان مدعي اصلاحات با تمركز بر ضرورت توسعه سياسي در ايران براي رسيدن به دموكراسي، تنها راه رسيدن به اين خواسته را، كنار گذاشتن ولايتفقيه ميدانست. اصلاحطلبان، جمهوري و دموكراسي را با حكومت ديني با محوريت ولايت فقيه در تعارض دانسته. برهمين اساس معتقد بودند براي رسيدن به دموكراسي، بايد از ولايتفقيه عبور كرد. آقاي محسن كديور در هفتهنامه «عصرما» ارگان سازمان مجاهدين انقلاب اسلامي ايران در تاريخ 7 مهر 1378 در همين خصوص مينويسد: «اگرخواهان دموكراسي هستيم ولايت فقيه بايد برچيده شود. » آقاي سعيد حجاريان از تئوريسينهاي مطرح اصلاحات و عضو برجسته جبهه مشاركت، در اعترافات خود در دادگاه حوادث پس از انتخابات 88، با صراحت گفت ما هم دنبال دموكراسي در ايران بوديم و اعتقاد ما اين بود كه با ولايت فقيه نميتوان به دموكراسي رسيد. بر اساس چنين منطقي بود كه افرادي از اصلاحطلبان چون اكبر گنجي در اجلاس برلين، با صراحت اعلام كرد اصلاحات خميني را رهسپار موزه تاريخ ميكند.
اينك، اين سؤال را بيش از هركس ديگري آقاي سيدحسن خميني بايد پاسخ دهد كه افراد و جريانهايي با چنين سوابقي نسبت به حضرت امام و انديشههايش چگونه اكنون سينهچاك ايشان شدهاند؟ آيا اين جماعت، دلسوز امام و بيت امام و نوه امام(ره) هستند، يا ميخواهند با مخفي شدن پشت سر بيت امام و نوه ايشان به همان اهدافي برسند كه در دوره اصلاحات در دستيابي به آن اهداف ناكام ماندند.
سيد حسن بايد در اين نكته نيز تأمل كند كه كساني كه اصلاحطلبان و جريان فتنه از آنان با عنوان «تندروها» ياد ميكنند، همان كساني هستند كه نگذاشتند مدعيان اصلاحات خميني كبير را به موزه تاريخ بسپارند.
http://javanonline.ir/fa/news/759614
ش.د9404742