(روزنامه جوان – 1394/09/03 – شماره 4685 – صفحه 5)
مواجهه با اسلام را بايد راهبرد هميشگي نظام سلطه دانست كه در طول سالهاي گذشته به اشكال مختلف ظهور و بروز پيدا كرده است. «ايجاد اختلاف و درگيري بين سني و شيعه»، «تشكيل و مديريت گروههاي افراطي و تندرو به نام اسلام»، «معرفي نمودن اسلام به عنوان دين خشونت و خونريزي» و «تحريف مباني دين اسلام به كمك مرجعيتسازي در بين جوامع اسلامي» از جمله راهكارهايی است كه تاكنون غرب براي تضعيف اسلام صورت داده است.
سالهاي متمادي است كه جهان غرب به سركردگي امريكا با سرمايهگذاريهاي بسيار تلاش ميكند حركت انقلاب اسلامي كشورمان - به عنوان الگو و نماد اصلي اسلام ناب - را با مانع مواجه ساخته و از نفوذ كشورمان در حوزههاي مختلف فرهنگي و سياسي در بين ساير جوامع جلوگيري نمايد و به جاي اسلام اصلي فرهنگ سكولاريسم و ليبراليسم را ترويج و توسعه دهد و مردم را به فرهنگ غرب نزديك سازد چراكه اساسيترين عنصر فرهنگ كشورمان «معارف وارزشهاي ديني» بوده و چنانچه در اين اصل تغيير ايجاد شود، اهداف نهايي غرب بهراحتي قابل تحقق و پياده سازي است.
حال اگر چه سياستهاي نظام سلطه در مواجهه با اسلام متفاوت و چند وجهي است اما يكي از مهمترين راهكارهايي كه به صورت ويژه مورد نظر جهان غرب قرار گرفته است را بايد تأسيس و توسعه اسلام امريكايي در مقابل اسلام ناب محمدي(ص) دانست. اسلام امريكايي تعبيري است كه نخستين بار حضرت امام در مورد اسلام ظاهري و غير واقعي بهكار بردند و مرز آن را از اسلام ناب و اصيل تفكيك نمودند. در اين اسلام - كه از حقايق اسلام اصيل و ناب خالي است – تلاش ميشود ظواهر دين مانند نماز، روزه، زكات و... حفظ و از معارف و مباني اساسي مانند ظلمستيزي و ولايت تهي باشد.
به بياني بهتر بديهيترين نقطه در انديشه حضرت امام هم همين مسئله اسلام ناب محمدي (ص) است كه در مقابل آن اسلام امريكايي قرار دارد؛ اصطلاحي كه در زمان ائمه اطهار (ع) نيز تحت عنوان اسلام علي (ع) و اسلام معاويه يا حتي بعدتر از آن تحت عنوان اسلام امام حسين (ع) و اسلام يزيد مطرح بوده است.
بنيانگذار انقلاب اسلامي شاخصه اصلي انقلاب را اسلام عليه اسلام مينامند و براي تبيين اين دو نوع اسلام تلاش زيادي كردند تا جايي كه در سال آخر در پيامهاي متعددي ويژگيهاي اين دو نوع اسلام را بيان ميكنند كه به عنوان مثال ميتوان به پيام قطعنامه 598، فرمان تشكيل بسيج دانشجويي و پيام به هنرمندان اشاره كرد.
در اسلام امريكايي ديانت جداي از سياست تعريف ميشود و مبارزه و قيام عليه مستكبران معنايي نداشته و با دشمنان اسلام بهراحتي سازش صورت ميگيرد آن هم در حالي كه در اسلام ناب كه ديانت و سياست دو روي آن هستند و مبارزه و مقابله با مستكبران و دفاع از ستم ديدگان از اهداف آن است، چنين مؤلفههايي يافت نميشود. تعريف تحريفگونه از اسلام به اين شكل، به خوبي بيانگر ترفند دشمنان براي مبارزه با اسلام ناب به نام اسلام و حمايت از اسلامي است كه براي منافع آنان نه تنها خطري نداشته كه تأمينكننده منافع آنان باشد و بهراحتي با آنان كنار بيايد.
تعريف حضرت امام(ره) از اسلام ناب
حضرت امام اسلام ناب محمدي (ص) را اسلام آميخته با سياست، اسلام مبارزه و ستيز با جهانخواران، اسلام عدالتخواه، اسلام ظلمستيز و عدم سازش، اسلام تحمل سختيها و مشكلات در راه مبارزه و اسلام ساده زيستي ميدانند و در مقابل ويژگيهاي اسلام امريكايي را حائز ويژگيهايي نظير اسلام سرمايهداري، اسلام مرفهين بيدرد، اسلام منافقين، اسلام راحت طلبان و فرصت طلبان، اسلام جدايي دين از سياست، اسلام سكوت و سازش و تسليم و فرومايگي در برابر ستمكاران و مستكبران، اسلام مليگرايان و ليبرالها و انجمن حجتيهايها، اسلام مقدس نمايان و متحجرين، اسلام كناره گيران و اشكال تراشان و آخوندهاي درباري و متحجر و در خدمت سياستهاي استعماري معرفي ميكنند.
حضرت امام ويژگيها و تفاوتهاي اسلام ناب و اسلام امريكايي را اينگونه ميدانند: مردم شجاع ايران با دقت تمام به نمايندگاني رأي دهند كه متعبد به اسلام و وفادار به مردم باشند و در خدمت به آنان احساس مسئوليت كنند و طعم تلخ فقر را چشيده باشند و در قول و عمل مدافع اسلام پابرهنگان زمين، اسلام مستضعفين، اسلام رنجديدگان تاريخ، اسلام عارفان مبارزهجو، اسلام پاك طينتان عارف و در يك كلمه، مدافع اسلام ناب محمدي (ص) باشند و افرادي را كه طرفدار اسلام سرمايهداري، اسلام مستكبرين، اسلام مرفهين بيدرد، اسلام منافقين، اسلام راحت طلبان، اسلام فرصت طلبان و در يك كلمه، اسلام امريكايي هستند طرد نموده و به مردم معرفي نمايند.
حضرت امام از اولين سخنرانيهاي ولايتفقيه گرفته تا طول نهضت به تقابل اسلام امريكايي- اسلام ناب تأكيد دارندو در دوران آخر حيات خود هم در حوزههاي مختلف چنين مسئلهاي را تئوريزه مينمايند.
مقام معظم رهبري نيز ويژگيها و تفاوتهاي اسلام ناب و اسلام امريكايي را بارها مورد توجه قرار دادهاند، ايشان در يكي از سخنرانيهاي خود ميفرمايند: «در انقلاب اسلامي، اسلام كتاب و سنت جايگزين اسلام خرافه و بدعت، اسلام جهاد و شهادت جايگزين اسلام قعود و اسارت و ذلت، اسلام تعبد و تعقل جايگزين اسلام التقاط و جهالت، اسلام دنيا و آخرت جايگزين اسلام دنياپرستي يا رهبانيت، اسلام علم و معرفت جايگزين اسلام تحجر و غفلت، اسلام ديانت و سياست جايگزين اسلام بيبند و باري و بيتفاوتي، اسلام قيام و عمل جايگزين اسلام بيحالي و افسردگي، اسلام فرد و جامعه جايگزين اسلام تشريفاتي و بيخاصيت، اسلام نجات بخش محرومين جايگزين اسلام بازيچه دست قدرتها و خلاصه اسلام ناب محمدي (ص) جايگزين اسلام امريكايي گرديد.»
ايشان همچنين يكي از مهمترين اصول انديشه امام خميني را «اثبات اسلام ناب محمدي (ص) و نفي اسلام امريكايي» برشمردند. همانطور كه در اين سخنراني منظور در تشريح اصول منظومه فكري امام خميني بيان شده است، منظور «شاكله اصلي تفكر امام بزرگوار» و مواردي است كه «در طول سالهاي متمادي، چه قبل از تشكيل حكومت اسلامي، چه در دوران تشكيل حكومت اسلامي، چه در دوران جنگ تحميلي هشتساله، چه قبل از آن و چه بعد از آن، اين اصول را امام در بيانات خود تكرار كرده است» و نه «تصميمهاي مقطعي و مربوط به زمان يا مكان.» معظم له همچنين از خاستگاه اجتماعي و روش استنباط اسلام ناب را اينگونه تبيين ميكنند:
«اسلام ناب از نظر امام بزرگوار، آن اسلام متكي به كتاب و سنت است كه با فكر روشن، با آشنايي با زمان و مكان، با شيوه و مِتد علمي جاافتاده و تكميل شده در حوزههاي علميه، استنباط ميشود و به دست ميآيد. اينجور نيست كه روش استنباط مورد توجه نباشد و هركسي بتواند قرآن را باز كند و اصول حركت اجتماعي را استنباط بكند؛ نه، اين يك مِتُد دارد، اين يك روش دارد، اين روش علمي است، كارشده است، كساني هستند كه ميتوانند اين روش را دنبال كنند. اسلام ناب از نظر امام بزرگوار اين است.
لبته هركسي هم كه آن مِتُد را بلد است، آن روش را بلد است، قادر نيست، بايد فكر روشن داشته باشد، بايد آشنا با زمان و مكان باشد، بايد نيازهاي بالفعل جوامع بشري و جوامع اسلامي را بشناسد، بايد دشمن را بشناسد، نحوه دشمنيهاي او را بداند، آنوقت ميتواند اسلام ناب را مشخص كند و بشناسد و بشناساند.»
اسلام آمريكايي شعار مرگ بر آمريكا ندارد
در شرايط حاضر ميتوان يك ويژگي ديگر را به مجموعه ويژگيهاي اسلام امريكايي اضافه كرد و آن اينكه در چنين منظومه فكري هم شعار مرگ بر امريكا و مخالفت صريح با سياستهاي اين كشور در منطقه و به ويژه در كشتار مسلمانان كشورهاي سوريه، يمن و عراق خودنمايي ميكند. چنين تفكري نشئت گرفته از اين باور است كه به جاي آوردن واجبات ديني نظير نماز و روزه و زكات براي يك مسلمان بايد مهم باشد و ايجاد تنش و درگيري به بهانه كشتار مردم يك كشور به ايجاد درگيري و تخاصم ميانجامد و خروجي چنين فضايي به اقتصاد و معيشت مردم ما ضربه وارد ميكند.
http://javanonline.ir/fa/news/755650
ش.د9404508