* چرا در شرايط كنوني برخي از اصولگرايان رفتار اصلاحطلبانه از خود نشان ميدهند و در مقابل برخي از اصلاحطلبان از سرليستي يك اصولگرا براي جريان اصلاحات در انتخابات مجلس سخن ميگويند؟آيا خطكشيهاي جريان سياسي به پايان راه خود رسيده يا اينكه گفتمان اعتدال سبب نزديكي جريانهاي سياسي به هم شده است؟
** نزديكي و دوري جريانها و گروههاي سياسي به يكديگر در آستانه انتخابات يك مساله طبيعي و عادي است. اين در حالي است كه ائتلاف جريانهاي سياسي در چنين شرايطي نيز ميتواند امري هوشمندانه و عقلايي تعريف شود. با اين وجود پرسش اساسي كه در اين زمينه مطرح ميشود اين است كه اتفاقي كه در شرايط كنوني در فضاي سياسي كشور رخ داده مساله طبيعي و هوشمندانه است يا اينكه برخي اقدامات در راستاي منفعت و قدرت شكل گرفته است. انسانها در ذيل هر گفتماني كه تعريف ميشوند، ممكن است بر اثر مقتضيات زمان دچار تغيير در احوالات خود شوند. نكته مهم در اين زمينه این است كه بايد مشخص شود اين دگرديسي و تغيير احوالات براساس استراتژي صورت گرفته يا اينكه يك برنامهريزي تاكتيكي است.
بايد مشخص شود اين تغيير احوالات داراي اصالت است يا اينكه صورتي مذبوحانه و فريبكارانه دارد. به همين دليل بايد مراقب چهره مذبوحانه و فريبكارانه اين تغيير احوالات بود. به نظر من در شرايط كنوني عدهاي تلاش ميكنند در سايه رقيب قدرتمندتر خود حركت كنند. اين عده تلاش ميكنند با پاي رقيب قدرتمند خود راه بروند، بر دوش آن سوار شوند و بتوانند مسير را براي رسيدن به قدرت براي خود هموار كنند. من در پشت پرده اين تغيير احوالات اصالت و تغيير گفتماني نميبينم و اين مساله را نوعي تغيير تاكتيكي ميدانم. اين مساله هم در بين اصولگرايان و هم در بين اصلاحطلبان وجود دارد. اگر اين تغيير احوالات داراي اصالت باشد نبايد در آستانه توزيع قدرت بروز و ظهور كند.
اين پرسشی مهم است كه چرا عدهاي در زمان توزيع قدرت دچار تغيير احوالات ميشوند و چرا عدهاي در آستانه توزيع قدرت به اين نتيجه ميرسند كه بايد به جغرافياي مشترك گفتماني و«جمعبودگي» بينديشند. من اين تغيير احوالات را داراي اصالت نميبينم. كساني كه چنين رويكردي را دنبال ميكنند به صورت قارچگونه در فضاي انتخابات رشد ميكنند و پس از پايان انتخابات از صحنه خارج ميشوند. نبايد اجازه داد اينگونه افراد برنامههاي خود را به كل جريان اصلاحات تحميل كنند.
* ظهور و بروز دوستداران قدرت در آستانه توزيع قدرت نشاندهنده ضعف يك گفتمان در توليد جريان فكري و سياسي نيست؟به نظر شما اگر گفتمان در ايران داراي قدرت و خودبسندگي بود چنين افرادي فرصت جولان در فضاي انتخاباتي پيدا ميكردند؟
** پرسش هوشمندانهاي است. ما در اين زمينه دچار «خلأ» و «فقدان» هستيم. ما در اين فقدان با عرصهاي «تهي» مواجه هستيم كه عدهاي تلاش ميكنند در اين عرصه تهي به بازيگري و بازيگوشي بپردازند. به همين دليل جريان اصلي اصلاحطلبي بايد مواضع خود را مشخص كند. جريان اصلاحات بايد اين مساله را مشخص كند كه با چه هزينهاي حاضر است به يك ائتلاف بينديشد كه سرليست آن از «غير» باشد و رئيس مجلس از آن ديگران باشد. چه كسي به خود اجازه ميدهد به نام نامي جريان اصلاحات با عدهاي ديگر دست در دست همديگر، پايكوبان و دستافشان براي تقسيم قدرت در آينده برنامهريزي كند. اين مساله نوعي جفا به افكار عمومي جامعه است. در شرايط كنوني افكار عمومي جامعه به جريان اصلاحات دل بسته است. افكار عمومي به جرياني دل بسته كه داراي گفتماني متفاوت است و داراي اصول و قواعد خاص خود است.
جريان اصلاحات نيز همواره در شرايط خاص نشان داده كه داراي اخلاقيات خاص خود است و «ياس»هاي خود را پاس ميدارد. چگونه ممكن است اين جريان در آستانه انتخابات و توزيع قدرت اهل عبور و مرور شود و از شخصيتهاي دروني عبور كند و به شخصيتهاي بيروني امید داشته باشند. چگونه ممكن است جريان اصلاحات به نام «عقلانيت» و«رشادت» در يك فضاي منفعتي گام بردارد و فارغ از اخلاقيات درون جرياني به قدرت بينديشد. من چنين كنشها و حركاتي را نميپسندم و اميدوارم در شرايط كنوني كه نوعي اراده جمعي در عرصه انتخابات شكل گرفته شاهد بازيگوشي در ذيل عنوان جريان اصلاحطلبي نباشيم. اگر رويكردي برخلاف اين در پيش گرفته شود و عدهاي تلاش كنند به نام جريان اصلاحات به دنبال منفعت و قدرت باشند افرادي مانند من بر خود لازم خواهيم دانست كه پشت پرده تحريف و سوءاستفاده از نام جريان اصلاحطلبي را افشا كنيم.
* آيا شما سرليستي يك شخصيت غيراصلاحطلب بر جريان اصلاحطلبي را امري صحيح و عقلاني ميدانيد؟
** خير، من به صراحت عنوان ميكنم كه جريان اصلاحات هيچگاه تهي از شخصيت نبوده و نخواهد بود. طرح اين مساله فرياد زدن اين موضوع است كه جريان اصلاحات با فقر شخصيتي و نخبه مواجه شده است. اين در حالي است كه افتخار جريان اصلاحطلبي نخبهپروري و شايستهسالاري است. جريان اصلاحات مهمترين جريان نخبهساز كشور است. به همين دليل هم جريان اصلاحات در برخي مقاطع به دليل نخبهگرايي از سوي رقيب سياسي مورد نقد قرار ميگرفت. جريان اصلاحات از درون تمايل به نخبهگرايي و نخبهپروري دارد. در نتيجه اين پرسش در شرايط كنوني مطرح ميشود كه چه اتفاقي رخ داده كه اين جريان قصد دارد سرليست خود را از يك جريان ديگر انتخاب كند. چه اتفاقي رخ داده كه «فرش قرمز» پهن كردهايم، درها و دروازهها را گشودهايم تا نخبهاي از در وارد شود تا کار ما را به سامان کند. من مطرح كردن چنين مسالهاي را نوعي انحراف در جريان اصلاحطلبي تلقي ميكنم.
جريان اصلاحطلبي داراي غناي گفتماني و نخبگي است كه ديگران بايد در ذيل آن قرار بگيرند. در نتيجه نيازي ندارد دست خود را به بيرون دراز كند. اگر چنين دستي از درون جريان اصلاحطلبي به بيرون دراز شد بدون ترديد براي منفعت و قدرت دراز شده است. ترديد نكنيد اين دست حاضر خواهد بود «امارت» اصلاحطلبي را به ويرانهاي تبديل كند و از آن عبور كند تا در آن سوي اين «امارت» با ديگران بر سر سفره قدرت و منفعت بنشيند. براي اعتلاي گفتمان اصلاحات در ابتدا لازم است كساني كه سنگ آن را به دوش ميكشند از آن پاسداري كنند و اجازه ندهند به نام جريان اصلاحات هر اتفاقي صورت بگيرد و هر سخني عنوان شود. ورود اصلاحطلبان به «كمپ» رقيب و درخواست كمك از آنها برخلاف منش و اخلاقيات اصلاحطلبي است. من به نوبه خود اجازه نخواهم داد چنين افرادي چنین رویهای را نسبت به جریان اصلاحات در پیش بگیرند.
* عدهاي كه چنين تحليلی ارائه ميدهند از الگوي انتخابات رياستجمهوري سال۹۲پيروي ميكنند و معتقدند يك شخصيت معتدل در شرايط كنوني به دليل قدرت چانهزني بيشتر در پازل قدرت بهتر ميتواند مطالبات جريان اصلاحات را مديريت كند. اين عده اعتقاد دارند پس از اتفاقات انتخابات سال۸۸ عينيت و شفافيت حضور جريان اصلاحطلبي در عرصه سياسي تاحدودي كمرنگ شده و جريان اصلاحات براي عبور از اين دوران نيازمند يك چهره متعدل است. نظر شما درباره اين ديدگاه چيست؟
** به نظر من نوعي سطحينگري در اين تحليل وجود دارد. كساني كه چنين تحليلي ارائه ميدهند تحليل مناسبي از وضعيت جامعه و افكار عمومي ندارند و متوجه نيستند كه نبض جامعه چگونه ميتپد. اين عده حتي تحليل صحيحي از «بافت قدرت» در ايران ندارند و متوجه نيستند كه «بافت قدرت» در نهايت چگونه عمل ميكند. اين عده حتي تحليل درستي از آينده كساني ندارند كه ميخواهند به آنها امید داشته باشند. هنوز مشخص نيست افرادي كه قرار است به آنها امید داشته باشند در بزنگاههاي خاص با كدام كارت بازي خواهند كرد. آيا كارتي كه در شرايط كنوني در اختيار اين افراد است كه خوشايند برخي از دوستان است در آينده نيز در دست آنها باقي خواهد ماند يا اينكه تغيير خواهد كرد؟ برخي به اندازهاي خوشباور شدهاند كه اصولگرايان را پژواك صداي خود قرار دادهاند. نتيجه اينگونه برداشتها اين است كه افكار عمومي جامعه با ما نيست و بهتر است تدبيري «دگر» انديشيده شود.
به نظر من افكار عمومي جامعه هيچگاه پشت جريان اصلاحطلبي را خالي نكرده است. كساني كه وارد چنين بازي خطرناكي ميشوند اگر در آينده وارد رويكرد «از قضا سكنجبين صفرا فزود» شدند آيا قدرت پاسخگويي خواهند داشت. چه كسي پاسخگوي اين شرايط خواهد بود كه ما براي ديگران فرش قرمز پهن كنيم و آنها را به صدر برسانيم اما آنان هرچه دوست دارند انجام بدهند؟ چه تضميني وجود دارد كه اين افراد قبل از كسب قدرت و پس از آن رفتار يكساني از خود نشان بدهند و بر سر عهد و پيمان خود باقي بمانند؟ اگر اين افراد بر سر عهد و پيمان خود باقي نمانند آيا ميتوان تصور كرد چه تصويري از جريان اصلاحات در بين افكار عمومي به وجود خواهد آمد؟ برخي تنها عاشق قدرت و منفعت هستند و نگاه ميكنند شرايط به چه صورت است كه براي رسيدن به قدرت چه پشتكي بايد بزنند. براي اين عده هدف تنها رسيدن به قدرت است و «هدف وسيله را توجيه ميكند». اين عده براي رسيدن به قدرت به هر وسیلهای متوسل ميشوند.
با برخي تعابير ژورناليستي كه نميتوان مشكل يك جريان را حل كرد و يك جريان مهم سياسي را از حيز انتفاع انداخت. بسياري از افرادي كه مورد نظر اين افراد براي سرليستي جريان اصلاحات هستند از توانايي و نفوذ كمتري نسبت به امثال آقاي دكتر عارف در فضاي سياسي برخوردارند. آيا اين عده به اين مساله فكر كردهاند كه اگر برخي از اصلاحطلبان در اين زمينه تمايل به همگرايي از خود نشان بدهند از طرف مقابل واگرايي صورت ميگيرد. من به اين دوستان توصيه ميكنم تحليل خود را عميقتر كنند؛ چرا كه معتقدم با اينگونه تحليلهاي سطحينگرانه نميتوان برنامههاي استراتژيك تدوين كرد. اين يك تحليل سطحي است که بر آن يك اقدام استراتژيك سوار شده است. اين ايده حتي از سطح تحليل نيز فراتر نرفته است.
* شايد بسياري از اين سوءتعبيرها به دليل عدم مرزبندي مشخص بين جريان اصلاحطلبي و اعتدالگرايي است. منظور من از اعتدال به معناي يك مفهوم سياسي نيست؛ چرا كه مفهموم اعتدال در درون گفتمان اصلاحات نهفته است. منظور من گفتمان اعتدال است كه حسن روحاني منادي آن بوده است. به نظر شما مرز دقيق اصلاحطلبي و اعتدال گرايي كجاست؟چرا اين مرز خاكستري و مبهم شده است؟
** من جريان اعتدالگرايي را يك جريان اجتماعي و يك گفتمان نميدانم و در اين زمينه صراحت دارم. به نظر من جريان اعتدالگرايي يك«نام» است. اعتدالگرايان يك جمعيت خاص هستند كه از همگرايي دروني نيز برخوردار نيستند. به نظر من جريان اعتدالگرايي داراي «گرانيگاه» و پايگاه اجتماعي نيست. من هسته اصلي اين جريان را وابسته به جريان اصلاحطلبي تلقي ميكنم و براي آنها نقش يك كنشگر مستقل و تاثيرگذار قائل نيستم. گفتمان اعتدال فاقد حريم مشخص، عناصر مشخص، كرانه و مرز مشخص و درون و برون مشخص است. اين گفتمان در يك فضاي بسيار كلي مطرح شده است. گفتمان اعتدال هنوز براي خود كرانهاي مشخص نكرده كه من بتوانم مرز آن را با جريان اصلاحطلبي مشخص كنم. به همين دليل من نميتوانم دقيقا مشخص كنم كه اعتدالگرايي در كجا به اصلاحطلبي نزديك ميشود و كجا از اصلاحطلبي فاصله ميگيرد.
اصلاحطلبي به صورت كلي يك جريان اعتدالگراست و از روح اعتدالگرايي برخوردار است. به همين دليل اصلاحطلبي هنگامي كه وارد «كنش» و «پراتيك» سياسي ميشود به صورت ناخودآگاه اعتدال را نيز در دل خود نهفته دارد. من معتقدم جريان اعتدالگرا به عنوان يك جريان مستقل و يك گفتمان هژمونيك نميتواند در آينده سياسي ايران يك آلترناتيو مطمئن براي ديگر جريانهاي سياسي باشد. در نتيجه حيات جريان اعتدالگرا در گرو تعريف خود در ذيل گفتمان اصلاحات است. به همين دليل به دوستان اعتدالگرا توصيه ميكنم براي شكل دادن به بازي ديگر و طرحي«دگر» تلاش نكنند. بدون شك هيچ تضميني براي بقا و دوام آنها در آينده سياسي ايران در صورت جدا شدن از جريان اصلاحات وجود ندارد.
* حسن روحاني در كجاي بازي اصلاحطلبان قرار گرفته است؟ وي در تاريخ اصلاحطلبي چه نقشي خواهد داشت؟ آيا وي يك ابزار براي عبور جريان اصلاحات از موانع كنوني است يا اينكه يك هدف به شمار ميرود؟
** من معتقدم آقاي روحاني عاقلانه و هوشمندانه حركت كرده است. آقاي روحاني تلاش ميكند نسبت به اجماع جريان اصلاحات در حمايت از خود خدشه وارد نكند و بازي «دگري» درنيندازد. با اين وجود مشكل اصلي آقاي روحاني نيست و بلكه افرادي هستند كه در تيم و دولت ايشان قرار دارند و تلاش ميكنند صداي متفاوتي داشته باشند و در اجماع حول محور آقاي روحاني انشقاق ايجاد كنند. اين عده به تازگي مطالب جديدي را در محافل خصوصي عنوان ميكنند كه به گوش ما نيز رسيده و ما از آن بياطلاع نيستيم. من از اين مساله هراس دارم كه همين افراد پروژه «عبور از روحاني» را از درون دولت آغاز كنند و براي رسيدن به منفعت و قدرت از گفتمان اعتدال عدول كنند.
* چه كساني چنين هدفي دارند؟
** اجازه بدهيد از شخص يا گروهي نامي به ميان نياورم.
* آيا تاكنون در اتاق فكر اصلاحطلبي براي پس از دوران آقاي روحاني تدابيري انديشيده شده است؟
** بله، در اين رابطه صحبت شده است. به نظر من انتخابات مجلس دهم براي جريان اصلاحات يك فرصت و يك تهديد در پي خواهد داشت. هدف جريان اصلاحات نبايد صرفا تسخير مجلس باشد. ما بايد از هماكنون به فرداي پس از تسخير مجلس بينديشيم. عملكرد نمايندگان اصلاحطلب پس از ورود به مجلس دهم در ۱۴ ماهي كه تا انتخابات رياستجمهوري باقي مانده بسيار بااهميت است. نكته ديگر اينكه نمايندگان اصلاحطلب مجلس ميتوانند در طول اين ۱۴ ماه نمايش كارآمدي از خود نشان بدهند. اين مساله كه نمايندگان اصلاحطلب در مجلس آينده دري را بگشايند يا اينكه دري را ببندند داراي اهميت است و در سرنوشت آينده جريان اصلاحطلب تاثيرگذار است. اگر اصلاحطلبان اكثريت مجلس و رياست مجلس را در اختيار داشته باشند اما موفق نشوند دري را بگشايند با چالش بزرگتري در آينده مواجه خواهند شد.
در نتيجه عملكرد اصلاحطلبان در مجلس از تسخير مجلس بسيار با اهميتتر است. حركت اصلي و جدي اصلاحطلبان بايد از فرداي تشكيل مجلس آغاز شود. عملكرد نمايندگان اصلاحطلب در مجلس دهم بيانگر اين مساله خواهد بود كه در انتخابات رياستجمهوري آينده آيا قرار است از يك رئيسجمهور اصلاحطلب حمايت كنند يا اينكه دوباره پشت سر آقاي روحاني اجماع خواهند كرد. ما در اتاق فكر اصلاحطلبي درباره دوران پس از حسن روحاني انديشه كردهايم و يكي از دغدغههاي بزرگان جريان اصلاحطلبي همين مساله است. البته وضعيت به اين شكل نيست كه تمام دغدغه جريان اصلاحات به دوران پس از روحاني معطوف باشد بلكه در شرايط كنوني اصلاحطلبان دغدغهاي ديگري دارند كه بيشتر به انتخابات مجلس و برخي سياستها در عرصه داخلي و بينالمللي مربوط ميشود.
* به نظر شما آيا پس از دولت حسن روحاني يك دولت اصلاحطلب بهتر ميتواند منافع اصلاحطلبان را تامين كند يا يك دولت اعتدالگرا؟
** اين مساله بستگي به انتخابات آينده دارد كه مشخص شود كارتهاي در دسترس براي بازي كدام هستند و با چه كيفيتي در اختيار جريان اصلاحطلب قرار خواهد گرفت. بدون شك هنگامي كه هيچ كارتي در اختيار نداريد نميتوانيد در زمين بازي تاثيرگذار باشيد. با اين وجود نزديكترين گزينه ممكن براي جريان اصلاحات پس از دولت حسن روحاني يك دولت اصلاحطلب خواهد بود. اصلاحطلبان گاهي بايد با كارت خود بازي كنند و زماني كه شرايط مناسب نيست ميتوانند با كارت ديگري نيز بازي كنند. همه اين مسائل بستگي به اتفاقاتي دارد كه تا زمان انتخابات رياستجمهوري در كشور رخ خواهد داد.
* انتخابات مجلس دهم را به چه ميزان در سرنوشت دولت و جريان اصلاحطلبي بااهميت ميدانيد؟
** من اين انتخابات را بسيار بااهميت ميدانم. برخي گمان ميكنند تسخير مجلس دهم مقدمه تسخير رياستجمهوريخواهد بود. بنده چنين تحليلي ندارم و اين مساله را صحيح نميدانم. به نظر من اگر اصلاحطلبان مجلس دهم را تسخير كنند اما عملكرد مناسبي در مجلس نداشته باشند ممكن است خود مجلس سد راه تسخير رياستجمهوري باشد. در نتيجه «كنش» و عملكرد اكثريت اصلاحطلب مجلس دهم تعيينكننده آينده جريان اصلاحطلبي خواهد بود. مردم منتظر اين هستند كه اگر يكبار ديگر به اصلاحطلبان مجال حضور در مجلس را بدهند چه عملكردي خواهند داشت.
مردم منتظرند ببينند اصلاحطلبان در مجلس چه دري را خواهند گشود، چه مشكل مهمي را حل خواهند كرد و چه اخلاقيات سياسيای از خود بروز ميدهند. آيا اصلاحطلبان پس از تصاحب صندليهاي مجلس هر كدام با كارتهاي متفاوتي بازي خواهند كرد يا اينكه «جمعبودگي» خود را حفظ ميكنند و براي حل مشكلات ملي از يك مسير واحد وارد خواهند شد. به نظر من جريان اصلاحات بايد براي فرداي پس از انتخابات تدبير جدي صورت بدهد. اصلاحطلبان بايد براي فرداي پس از انتخابات مجلس برنامهريزي كنند كه در ۱۴ ماهي كه تا انتخابات رياستجمهوري فاصله دارد چه عملكردي داشته باشند و از چه رفتارهايي پرهيز كنند، تا مشخص شود چه بايد كرد و چه نبايد كرد.
* به نظر شما چه بايد كرد و چه نبايد كرد؟
** به نظر من اصلاحطلبان بايد براي اشكال گوناگون مناسبات قدرت در آينده برنامهريزي كنند. اصلاحطلبان حتي بايد براي اين احتمال كه ممكن است موفق نشوند اكثريت مجلس آينده را به دست بياورند برنامهريزي كنند. حتي اين نگرانی وجود دارد كه اكثريت اصلاحطلب موجود در مجلس آينده از فرهنگ و منش اصلاحطلبي آگاهي نداشته باشند. ممكن است اصلاحطلبان به دليل موانع نظارتي مجبور شوند با كارتهاي درجه سوم يا چهارم خود بازي كنند. به همين دليل اين احتمال وجود دارد كه اكثريت اصلاحطلب مجلس آينده با خلأ فرهنگ و منش اصلاحطلبي روبهرو شوند. بنابراين اصلاحطلبان بايد براي همه سناريوهاي پيش رو برنامه مدون و كاربردي داشته باشند. اصلاحطلبان بايد جزئي از راهحل مشكلات جامعه باشند و نه اينكه خود جزئي از مشكلات جامعه تلقي شوند.
* ارزيابي شما از انتخابات مجلس خبرگان و حضور آيتا... هاشمي و سيد حسن خميني در انتخابات خبرگان چيست؟
** انتخابات مجلس خبرگان هميشه داراي اهميت بوده اما انتخابات پيش رو از يك اهميت تاريخي برخوردار است. دليل اين مساله نيز اين است كه مجلس خبرگان رهبري ممكن است در طول دوران خود در معرض يك تصميم بزرگ تاريخي قرار بگيرد كه سايه سنگين خود را بر سرنوشت آينده جامعه خواهد انداخت. به همين دليل بايد شرايطي بر انتخابات آينده حكمفرما شود كه گرايشهاي مختلف فكري بتوانند در انتخابات حضور داشته باشند. توازن در بين گرايشهاي فكري موجود در مجلس خبرگان ميتواند قدرت تاثيرگذاري اين مجلس را از گذشته بيشتر كند. بنده حضور آيتا... هاشمي و سيد حسن خميني در انتخابات خبرگان را به فال نيك ميگيرم. حضور اينگونه شخصيتها سبب رقابت گفتماني در درون مجلس خبرگان خواهد شد. رقابت گفتماني در مجلس خبرگان نيز سبب بالانس سياسي و عمق بيشتر اين مجلس در تصميمگيريها خواهد شد.
http://www.armandaily.ir/fa/Main/Detail/137145
ش.د9404625