(روزنامه كيهان – 1395/02/28 – شماره 21345 – صفحه 2)
1- فرزند یک چهره مشهور سیاسی، در اقدامی عجیب با جمعی از اعضای فرقه ضاله و انگلیس ساخته بهائیت دیدن میکند! اقدام او تا آنجا که به خودش مربوط میشود، هیچ اهمیتی ندارد، اما چون او فرزند آن چهره است و همه کارهایش، به خاطر موقعیت پدر، در کانون توجهات قرار میگیرد، در کوتاه زمانی به خبری مهم تبدیل میشود. فرقه صهیونیستی بهائیت از اقدام او تشکر میکند و آن را مقدمهای برای رفع تعصبات(!) میداند! صاحب هویت اصلی در ملامتی ملایم،کار فرزندش را بد میداند! اما خود وی با صراحت اعلام میکند کار بدی نکرده و پشیمان نیست! و همپای گزارشنویس حقوق بشری سازمان ملل، اقدام خود را در راستای «حقوق بشر» قلمداد میکند و میگوید: «موضوع من نسبت به بهاییها، موضوع حقوق بشری است.
اینکه ما بهعنوان دین اینگونه تبعیض قائل شویم و اینگونه ظلم بکنیم به بهاییها و سایر گروهها مثل اصلاحطلبان درست نیست. شما ببینید چقدر بچههای اصلاحطلب داریم که از دانشگاهها اخراج شدهاند و زندان رفتهاند به این دلیل که از حکومت انتقاد کردهاند. اینها ظلم است در مورد بهاییها هم همین است. نگاه من، نگاه حقوق بشری است.» و در نهایت هم با خیال آسوده میگوید: «این موج هم میگذرد من نگران نیستم، نگذشت هم مهم نیست باید هزینه داد»!
2- چند برگ فیش حقوقی متعلق به برخی مدیران ارشد بیمه مرکزی، در رسانهها منتشر میشود. فیشها حاکی از دریافتی چند ده میلیونی مدیران مذکور، در روزگاری است که بیکاری و رکود پدر اقتصاد ایران را درآورده است. مسئولان مربوطه،ابتدا انکار میکنند! سپس عقب نشسته،200 میلیون تومان به بیتالمال مسترد میکنند. اندکی بعد، شخص افشاکننده فیش را اخراج میکنند! اما با بالا گرفتن واکنشهای مردمی و خشم و عصبانیت آنها از این بیعدالتی، رئیس بیمه مرکزی به ناچار استعفا میدهد. در رسانهها اعلام میشود که وی عذرخواهی کرده است اما بررسی متن نامه وی، نه تنها حاوی عذرخواهی نیست، که با توهین و منت به سر مردم، خود را مستحق دریافت حقوقی دوسه برابر آنچه در بیمه به ناحق دریافت کرده میداند و از رئیسجمهور به خاطر لو رفتن قضیه و گران تمام شدن آن برای دولت تدبیر و امید عذرخواهی میکند!
3- یک مجری تلویزیون، در یک برنامه اجتماعی، شرکتکننده در مسابقه را تحقیر میکند! این تحقیر که در مقابل چشم میلیونها بیننده صورت گرفته بود، خیلی زود به خبر مهم شبکههای اجتماعی تبدیل شد تا هرکس که آن را ندیده هم ببیند. دهها هزار متن و تصویر درباره این رفتار زشت و غیراخلاقی در فضای مجازی منتشر و در اندک زمانی به خبر اول تبدیل میشود. اندکی بعد مسئولان مربوطه، برای التیام احساسات عمومی، زمانی نسبتا طولانی و قابل توجه، روی آنتن زنده تلویزیون در نظر میگیرند تا مقصرین کارشان را توجیه کنند! آنها هم به بدترین شکل ممکن و با نادان فرض کردن مخاطبین، سعی در رفع و رجوع موضوع کردند که بازهم به بازخوردهای تند مردم در شبکههای اجتماعی منجر شد.
4- رسانهها و شبکههای اجتماعی، مشخصات فردی را اعلام میکنند که وابستگی نزدیکی به یک مقام دولتی دارد و آن مقام با تماس تلفنی با مدیر یکی از بانکها، به وی دستور پرداخت وامی چند ده میلیاردی (پنجاه میلیارد تومان!) را صادر میکند! آن هم بدون وثیقه و صرفا با اخذ یک برگ چک!
5- سیمای جمهوری اسلامی طی چند بخش خبری، هتلی را نشان میدهد که دقیقا روی رودخانه ساخته شده است! مالک مدعی اخذ تمامی مجوزهای قانونی از مراجع ذیصلاح است و در مقابل، حکم قضایی دال بر تخریب صادر شده و اینگونه عنوان میشود که مجوزهای صادره، با تبانی و رشوه و ... صادر شده است! لذا فاقد وجاهت در برابر قانون است. مالک تصویر مستندات را به دوربین سیما نشان میدهد و با ظاهری حق به جانب و با تجاهل نسبت به آنچه خود انجام داده، سوال میکند که من اگر به این مجوزها اعتماد نکنم، به چه چیزی میتوانم اعتماد کنم!؟
اینها، تنها 5 نمونه از دهها مصداق تلخ و ناراحت کنندهای است که مردم را سخت میآزارد و به حق در آنها انتظار و ابهام ایجاد میکند.
در مصادیق مذکور و موارد مشابه، یک چیز مشترک است و آن اینکه خاطیان و متخلفین، از کیسه اعتبار و آبروی نظام خرج میکنند و هزینه رفتار زشت آنها، از جیب نظام میرود! در حالی که آنها و اقران و امثالشان،کمترین ایستادگیای پای نظام و آرمانهای آن نمیکنند و برعکس، همیشه خود را طلبکار میدانند و مردم را بدهکار!
اما نتیجه این هزینهکرد از آبروی نظام چیست؟ این قسمت ماجرا، بدترین بخش آن است و علت نگارش این یادداشت. همه افرادی که ذکری از آنها به میان آمد، مستقیم و غیرمستقیم، سر سفره حاکمیت نشستهاند. یا دارای سمت اجرایی هستند یا از وابستگی به مسئولان کشور سوء استفاده میکنند. آنها با اطمینان از اینکه این وابستگی، حریم امن و حصار محکمی دور آنها کشیده، به کار خود مشغولند و اینگونه میاندیشند که «حتی اگر رازمان از پرده برون افتاد، مهم نیست! چند روزی میگذرد و آبها از آسیاب میافتد!» تجربه هم نشان داده که ظاهرا چنین است! ماجرای مدیران بیمه با یک استعفای بدون عذرخواهی و مجازات تمام شد! دختر رئیس مجمع تشخیص مصلحت رسما میگوید که: « این موج هم میگذرد من نگران نیستم، نگذشت هم مهم نیست باید هزینه داد»! (و نمیگوید برای چه کاری قرار است هزینه بدهد!) مصادیق دیگر هم چنین است و ظاهرا بعد از چند روز همه چیز تمام میشود و به خوبی و خوشی پایان مییابد!
اما واقعا چنین است!؟ کسانی که کمترین تجربه و شناختی از کارکردهای ارتباطات اجتماعی داشته باشند اذعان میکنند که در ظاهر قضیه، متخلف و هنجارشکن، با دور شدن از صحنه، از یادها میرود اما بدنهای که وی خود را به آن منتسب میکرد، دستخوش آسیبهای جدی شده است. اکنون در نظر بسیاری از مردم، این پرسش شکل میگیرد که چطور ممکن است یک تخلف عمیق شود و مادام که رسانهای نشده و به اصطلاح کار به آبروریزی نرسیده،کسی اقدامی نمیکند!؟ مثلا در ماجرایی مثل پدیده شاندیز، مردم شاهد تبلیغات پرحجم رسانهای بودند. این امر سبب سرمایهگذاریهای فراوان شد اما ناگهان همه چیز متوقف شد و...! طبیعی است که برای مردم و برای اعتماد آنها این پرسش محوری بوجود بیاید که چه کسانی این گونه فرایندها را سامان میدهند!؟ این غفلت مبنایی و این بسته بودن چشم آنها که باید مراقب باشند، آفاتی دارد که حتی با سختترین مجازات شخص متخلف هم برطرف نمیشود. در حالیکه با یک نظارت ساده و با یک پیشگیری و اطلاعرسانی بموقع، میشد این اطمینان را به جامعه داد که خیالتان راحت باشد، چشمانی تیزبین، هر متخلفی را زیر نظر دارد و کوچکترین تحرک آنهارا به شما اطلاع میدهد.
اکنون کسانی حقوق چند ده میلیونی میگیرند که حاضر نیستند در روز حادثه، یک سیلی برای انقلاب بخورند و حتی همین حالا هم با هیچ کجای انقلاب سر همراهی ندارند و در درون حاکمیت، اپوزیسیون هستند! کسی با ملاقات بهائیان، به عقاید و باورهای مردم توهین میکند که به شخصه هیچ ارزش و اعتباری ندارد و در روزهای فتنه، جاده صاف کن آمریکا و نوکر انگلیس بوده است، کسانی ... و در مقابل، کسانی دلخور و دلسرد میشوند که صاحب اصلی انقلابند،که برای انقلاب جان و مال دادهاند، که امروز هم فرزندانشان در کسوت مدافع حرم جانشان را نثار راه انقلاب میکنند،که....
حال باید پرسید چرا همیشه آنها که باید، یک فاز و حتی چند فاز عقب هستند!!؟ چرا همیشه صبر میکنند تا کار به نهایت برسد و سپس اقدام نیمبندی میکنند!؟ و البته گاهی همان اقدام نیمبند را هم نمیکنند!آیا مصلحتی در میان است!؟ اگر بله، پرسش این است که مصلحت یک ملت رنج کشیده بالاتر است، آبروی یک نظام مقدس بالاتر است یا آبرو و مصلحت چند شکمسیر مفتخور که هیچ نسبتی با مردم و ادب و اخلاق و ایمان آنها ندارند!؟ اگر نقص یا خلأ قانونی وجود دارد که مانع اجرای عدالت است، چرا آشکارا به مردم گفته نمیشود و سپس در صدد رفع آن برنمیآیند؟ آیا ممکن نیست چند روز دیگر، فیش حقوقی مسئولان و مدیران فلان بانک و فلان دستگاه منتشر شود و باز خدشه بیشتری به اعتماد مردم وارد شود!؟ امروز نقش دستگاههایی مثل سازمان بازرسی کل کشور، دیوان محاسبات، قوه قضائیه، وزارت اطلاعات، مجلس شورای اسلامی (به لحاظ حق نظارتی خود)و سایر دستگاههای قانونی چیست؟ و آیا این نقش ایفا میشود!؟
در چندروز گذشته که خبر فیشهای چند ده میلیونی منتشر شده، دهها تماس و سند به کیهان واصل شده که همگی از شیوع این پدیده وحشتناک در دولت و بدنه اجرایی حکایت دارد اما دریغ از یک حرکت موثر از سوی دستگاههای مذکور! گویی تا رسانهای در این مرداب سنگی نیفکند، کسی قصد حرکت ندارد و چیزی که اهمیت ندارد، اعتبار و آبروی نظام است که پای مفسدان و ویژهخواران خرج میشود! رهبر معظم انقلاب مسئولان را به مبارزه ریشهای و سیستمی با فساد دولتی دعوت کردند اما ظاهرا به جای اقدامی موثر، با فیشسازی، سعی در قانونی کردن تخلفات و فسادها شده است! غفلت از این بزنگاه مهم، خطری بزرگ و جبران ناپذیر را به دنبال داشته و باعث میشود حیثیت همه مدیران و مسئولانی که مجاهدانه و خاموش،کمر همت به مردم بستهاند، مخدوش گردد و البته بالاتر از آن ، حیثیت نظام اسلامی، آن هم به پای کسانی که نسبتی با انقلاب ندارند.
http://kayhan.ir/fa/news/75188
ش.د9500353