1. شهید مطهری به لحاظ روش اجتهادی فقیهی مقصدگرا و زمینه گراست. او از دیگر سو اندیشمندی انسانگرا هم هست. شهید مطهری به سهم خود رویکرد مقصدگرایانه و زمینه گرایانه را به مثابه یک روش در خدمت برداشتی انسانگرا از آموزههای شریعت به کار گرفته است. در دستگاه اندیشه او رویکرد روشی وی با قرائت انسانی اش از دین سازوار است. آن روش اجتهادی به خوبی می تواند در فهمی انسانی از دین به کار آید.
2. منظور از مقصدگرایی رویکردی است که برخلاف متنگرایی ظاهرگرا به مقاصد مورد نظر در ورای متن اهمیت میدهد؛ در این رویکرد مفسر متن میکوشد تا با پرهیز از نشانهشناسی صرف به فرامتنیت و معناشناسی روی بیاورد و به معانی نهایی مورد نظر متن دست یابد. شهید مطهری با پذیرش نوعی ملازمه میان حسن و قبح ذاتی و حسن و قبح عقلی بر آن است که به محض این که فقیه اندیشه اعتزالی تبعیت احکام از مصالح و مفاسد را بپذیرد باید راه عقل به روی فهم مصالح و مفاسد را هم- دست کم در حوزه مسایل اجتماعی که او آنها را رابطه انسان با انسان میداند- باز بداند. به نظر استاد مطهری فلسفه احکام اگر به درستی و روشمند استحصال شده باشد توان آن را را دارد که مقیّد یا مخصّص احکام شریعت باشد. از این روی شهید مطهری بیشک فقیهی مقصدگراست.
بدین سان او ضمن پایبندی به متن به مثابه منبع در آن همچون آینهای که مقاصد شارع را مینمایاند نظر میافکند.
3. کاوش در روش استاد مطهری همچنین نشان میدهد که او زیر تاثیر روش اجتهادی استادش آیتالله العظمی بروجردی رهیافتی زمینهگرا را برای فهم متون دینی به کار میبندد. او به لحاظ روشی اصرار میورزد که برای فهم درست متون باید به زمینههای تاریخی-اجتماعیِ صدور متن رفت. به لحاظ تاریخی، استاد مطهری این روش را از استادش آیت الله بروجردی فراگرفته است. شهید مطهری مومنانه از روش فقاهتی استاد خود سخن به میان آورده، میگوید: "چون به روش فقاهت ایشان ایمان دارم، معتقدم که باید تعقیب و تکمیل شود."2
به نظر شهید مطهری توجه به ذهنیت راوی یا مخاطبان روایات، تحلیل روحیه راویان احادیث، توجه دقیق به معنای واژگان متن در محیط صدور آنها، احاطه به تاریخ اسلامی، توجه به فضای نزول آیات قرآن مجید و نیز توجه به جو صدور روایات و محیطهایی که فقه در آنها به تدریج رشد کرده است، بخشی از جنبههای زمینهگرایی آیتالله العظمی بروجردی است.3 این رویکرد البته توسط برخی از شاگردان آیت الله بروجردی مانند آیت الله منتظری هم به طور وسیع به کار گرفته شده و توسعه داده شده است.
4. استاد مطهری روش آیت الله بروجردی را در حوزه های مهم و بحث برانگیزی از فقه به کار بسته است. استاد مطهری در رساله کوتاه اما پرمحتوای جهاد، کوشیده است تا با تفسیر تاریخی و زمینهگرایانه از متون مربوط به جهاد، قرائتی مداراگرانه از آیات و روایات جهاد را که دست مایه جهاد برای تحمیل عقیده قرار میگیرد، به توصیههایی برای دفاع جامعه اسلامی از کیان خود تفسیر و تعبیر نماید. این کاری ستودنی و بزرگ است. او در کتاب حجاب هم با ارایه انبوهی از شواهد تاریخی تلاش کرده است تا از اعمال محدودیتهای بیدلیل بر زنان مانند لزوم ستر صورت و دست ها یا ممنوعیت شنیدن صدای زنان جلوگیری شود. بی گمان این رویکرد و دغدغه در میان انگیزه های گوناگون قابل تصور برای نگاشتن این کتاب جایگاهی برجسته دارد.
5. شهید مطهری همزمان گونهای انسانگرایی خاص را هم پیگیری میکند. در نگاه فلسفی او مفاهیمی مانند "کرامت انسان"4 "آزادی" و "مساوات" و "برابری" که بنیادهای حقوق انساناند، تا اندازهای برجسته است. او در جای جای نوشتههای خود این مفاهیم را مقدس قلمداد میکند و به وارونه سنتگرایانی که از این مفاهیم گریزاناند، به گرمی از آنها استقبال میکند. هرچند استاد در کاربست آنها در استنباط های فقهی سخت محتاط است. در انسانگرایی استاد مطهری با این حال تمایل آشکاری به معنویتگرایی و تعالی جویی هم موج میزند. او خوانشی از آزادی را ترجیح میدهد که در آن انسان در خدمت به فعلیترسانیدن قابلیتهای کمالجویانه خویش است.
6. انسانگرایی شهید مطهری با خوانش فردگرایانه رایج در مدنیت غربی آشکارا متفاوت است. اندیشههای شهید مطهری از مایههای جامعهگرایی نسبتاً پررنگی هم برخوردار است. او در مباحث گوناگون از وجود استقلالی جامعه در برابر فرد و تقدم مصالح اجتماعی بر مصالح فردی سخن میگوید.5 او به پیروی از استادش علامه طباطبایی برای اقوام و ملتها شخصیتی جدا از افراد به رسمیت میشناسد و حتی ملتها و اقوام را دارای حس، روح و احساس و ادراک میداند.6 با این حال به نظر او فرد در مقایسه با جامعه حالت نیمهاستقلال و نیمهآزاد دارد؛ یعنی در عین این که عضو و محکوم جامعه است، میتواند حاکم بر جامعه خودش باشد.7 به نظر استاد مطهری قرآن بر عقل و تعقل یعنی فکر مستقل بشر تاکید دارد. قرآن برای وجدان و عقل و اراده انسان اصالت و استقلال و آزادی در مقابل محیط قائل است.8
شهید مطهری تاکید قرآن مجید برای شخصیتهای برجسته را نوعی "اصاله الانسان" یا "اصاله الوجدان الانسانی"تعبیر و تفسیر میکند.9 به نظر شهید مطهری زندگی انسان در قرآن از آدم شروع میشود؛ از یک انسان، آن هم یک انسان معلم. انسان و تمایلات انسانی بیش از وجود جامعه هم وجود دارد.10 با این حال تقریر شهید مطهری از کرامت انسانی با تقریر کانتی که به خود آیینی انسان بسی اهمیت می دهد، متفاوت است. او گاه صریحاً میان کرامت مسلمان و غیرمسلمان فرق میگذارد؛ گاه از حرمت جنازه مسلمان و بیحرمتی جنازه غیرمسلمان همان گونه که در فقه رایج متداول است، سخن میگوید. به نظر او اسلام اهل کتاب را تحمل میکند اما مشرک را مجبور به ترک عقیده میکند.11 بدین سان او از پذیرش مطلق آموزه های حقوق بشر رایج فاصله می گیرد.
7. استاد مطهری برخی مفاهیم بنیادین حقوق بشری را با ادبیات کلامی و نه با زبان حقوق بشر مطرح کرده است. استاد در عدل الهی با تفسیر دقیق بسیاری از آیات و متون کوشیده است بر مدارای معرفتی و عملی که از بنیادهای حقوق بشر است تاکید کند. او بر تفکیک داوری ایزدی از داوری انسانی تاکید میکند؛ به عقیده او تبیین مقامات بندگان خدا به عهده ما نیست.12 شهید مطهری به نوعی حتی ضرورت ایمان برای نیکوکاران را هم به اعتبار نقش آن در تکامل روحی انسان مهم ارزیابی میکند.13 او می گوید: جداً معتقدیم که هر گاه عملی به منظور احسان و خدمت به خلق و به خاطر انسانیت انجام گیرد در ردیف عملی که انگیزهاش فقط "برای خود" است نیست.14 و البته خداوند چنین کسانی را بیاجر نمیگذارد. در مقام داوری در باره تاثیر این گونه اندیشه های استاد باید به یاد داشته باشیم که این مطالب در زمینهای تدوین و یا بیان شده اند که تقریبا تمام فرقه ها و نحله های کلامی خود را ناجی و دیگران را گمراه و حتی جهنمی می دانستند.
8. شهید مطهری مراتبی از انسانگرایی را به خداگرایی تعبیر و تفسیر میکند. به نظر او در عمق ضیمر آنان که بدون هیچ چشمداشتی به بندگان خداوند کمک میکنند، نوری از معرفت خداوندی هست. و به فرض این که به زبان، خداوند را انکار کنند، در عمق ضمیرشان به خداوند اقرار دارند.15 علاقه به خیر و عدل و احسان از آن جهت که خیر و عدل و احسان است، بدون هیچ شائبه چیز دیگر، نشانهای است از علاقه و محبت ذات جمیل علیالاطلاق.16 شهید مطهری دیدگاه حکمای مسلمان را این گونه تقریر و تایید میکند: بحث حکما در این است که عملاً اکثریت انسانها به تفاوت و به طور نسبی نیکاند؛ نیک میمانند نیک میمیرند و نیک محشور میگردند.
حکما میخواهند بگویند: مردمی که توفیق قبول دین اسلام را مییابند در اقلیتاند، ولی افرادی که دارای اسلام فطری میباشند، و یا اسلام فطری محشور میگردند، در اکثریتاند.17 به عقیده طرفداران این مشرب این که در قرآن کریم آمده است که انبیا از کسانی شفاعت میکنند که دین آنها را بپسندند؛ مقصود دین فطری است نه دین اکتسابی که از روی قصور به آن نرسیدهاند ولی عنادی هم با آن نورزیدهاند.18 این گونه تلاش ها برای توسعه دایره ناجیان و نیکان با رویکردهای بسته و تنگ نظرانهای که دیروز و امروز در جهان اسلام ترویج می شود و آستانه تحمل امت اسلامی را نه تنها نسبت به افراد خارج از امت که نسبت به پیروان خود اسلام هم پایین می آورد بسی فاصله دارد.
9. حتی تحلیل گفتمان محتوای کتابهای به ظاهر سادهای مانند داستان راستان چه بسا نشان میدهد که استاد مطهری در گزینش این داستانها ارائه همان قرائت انسانگرایی مورد نظر خود از اسلام را پیگیری میکرده است. شهید مطهری گاه توجیهات حقمدار هم از برخی احکام اسلامی نموده است. برای نمونه به نظر او تجویز تعدد زوجات برای مرد مربوط به شرایط استتثنایی (نابرابری جمعیتی زن و مرد) و برای صیانت از حق تاهل زن است.19
جالب است که او به برخورداریهای جنسی و تشکیل خانواده با نگاه حقمدار مینگرد. او در کتاب سیری در نهج البلاغه چنان از حقوق انسان در برابر حاکمیت حتی در حاکمیت معصوم سخن می گوید که اگر امروز بخش هایی از کتاب نهج البلاغه عینا تیتر شود، مطالب انتقادی و تند و جذاب قلمداد خواهد شد. متاسفانه ما چندان به نام حاکمیت خداوند از مسئول نبودن حاکمان دینی در برابر مردم سخن گفته ایم، که حرفهای مطهری امروز می تواند برای جوان ها باعث شگفتی باشد. به هرحال اینکه او حاکمیت حاکمان را به مراقبت به اخلاق و رعایت آن و نه تحمیل اخلاق تبیین و تفسیر می کند، مسالهای با اهمیت است.
10. سخن کوتاه شهید مطهری به نظر این جانب در زمانه خویش برای درکی عاقلانه از دین و شریعتی انسان گرا سخت کوشیده است. هرچند ممکن است او خود در مواردی بر پایه آن بنیادها مشی نکرده باشد. پیگیری و توسعه این دو رویکرد تا آن جا که شهید مطهری در پیگیری آن نقش داشت، با شهادت استاد به حاشیه رفت. کاری که بی گمان حیات استاد می توانست زمینه ساز تداوم آن باشد. پیگیری و تعمیق این هر دو رویکرد، از ضرورتهای روششناختی برای اسلامپژوهان و فقهپژوهان امروز و فرداهاست.
فریاد شهید مطهری همان گونه که برای دعوت مسلمانان به دفاع از قدس و مساله فلسطین بلند بود در دفاع از آزادی و آزاد اندیشی هم به اندازه خود بلند بود. اما امروزه نهادها و رسانه های رسمی فریادهای او در دفاع از آزادی و مردم سالاری را دانسته یا نادانسته کنار گذاشته اند. صدای استاد تقریبا تنها چند روز پیش از روز قدس در زمینه دعوت مردم به حمایت از قدس و فلسطین به گوش می رسد، اما فریاد او در دفاع از آزادی دیگر گوش ها را نمی نوازد. طبیعی است نسلی که تنها به این ترتیب با شهید مطهری آشنا شود تصور و درک ناقصی از او داشته باشد و البته هر کس در این باره تقصیر داشته باشد، مسئولیت اخلاقی و الهی خواهد داشت.
پينوشتها:
1. مطهري، مرتضي، مزايا و خدمات مرحوم آيتالله بروجردي در: تكامل اجتماعي انسان، صدرا، تهران، چ چهارم، 1367، ص 202.
2. مطهري، مرتضي، تكامل اجتماعي انسان، صص 202-203.
3. استاد البته گاه از كرامت نفس همچون بنيادي اخلاقي و محوري براي اخلاق اسلامي هم سخن ميگويد. (براي نمونه نك: مطهري، مرتضي، حماسه حسيني، ج 3، ص 331، صدرا، تهران، چاپ اول، 1365). و آن را اصل بزرگ اسلامي كه در قيام امام حسين(ع) بسيار برجسته است، ميشمارد. (همان، ص 381) بايد واكاوي كرد كه اين كرامت با كرامت انساني در معناي هنجارين آن كه بنياد حقوق بشر است تا چه اندازه همپوشاني دارد.
4. مطهري، مرتضي، اسلام و مقتضيات زمان، صدرا، تهران، چاپ اول، 1370، ج 2، ص 204.
5. همان، ص 218.
6. همان، ص 222.
7. همان، ص 242.
8. همان، ص 228.
9. همان، صص 228-229.
10. مطهري، مرتضي، عدل الهي، انتشارات اسلامي، تهران، پاييز 1361، ص 311.
11. همان، ص 265
12. همان، ص 294.
13. همان، ص 305.
14. همان، ص 307.
15. همان، ص 307.
16. همان، ص 331.
17. همان، ص 331.
18. مطهري، مرتضي، اسلام و مقتضيات زمان، ج 2، ص 251.
http://hamdelidaily.ir/?newsid=10116
ش.د9500421