(روزنامه آفتاب يزد – 1394/11/04 – شماره 4532 – صفحه 3)
نزدیک به 9 سال پس از آنکه محمود احمدینژاد با تلاش همه گروه های اصولگرایی ساکن پاستور شد و با گذشت 5 سال پس از آنکه رئیس دولتین نهم و دهم هر گونه وابستگی و دلبستگی به اصولگرایی و اصولگرایان را از بیخ و بن منکر شد! علی مطهری فرزند برومند شهید استادمرتضی مطهری از تصوراتی سخن به میان می آورد که «درست از آب درنیامده» است.
علی مطهری داستان ارتباط خود و اصولگرایان را اینگونه تعریف می کند:«نقطه آغاز حیات سیاسی من همان مجلس هشتم است که از آن به عنوان مجلس اصولگرا یاد میشود. تصور من از اصولگرایی یک چیز دیگری بود. من انتظار دیگری از آن مجلس و نمایندگان داشتم و در عمل دیدم که اصولگرایی واقعی وجود ندارد.»
این درست از آب درنیامدن تصورات اساسا ماجرای پیچیده ای نیست، چون گوینده این سخن صریح، چهره شناخته شده ای است که میانه ای با تعارفات معمول و مرسوم و«لاپوشانی» های بی دلیل که این روزها در اردوی اصولگرایان«بیداد» می کند، ندارد! علی مطهری به رگه هایی از سرخوردگی اشاره می کند، رگه هایی که در آینده نمود و عینیت بیشتری پیدا خواهد کرد و اما این روزها و در حالی که یک جبهه کاملا فراگیر که نمی توان عنوانی واحد برآن نهاد! سرمست از برخی مشکلات جناح رقیب است حرف زدن از این موارد یعنی مستقل بودن، یعنی دل خوش داشتن به اصول و نگاه اصلاح طلبانه داشتن! مطهری پیرامون موضوع استیضاح مرحوم کردان می گوید:«در همان دوران با ماجرای وزارت کشور آقای کردان مواجه شدیم. ایشان در جلسه رای اعتماد مدرک دکترای خود از دانشگاه آکسفورد را نشان داد و وزیر شد. همان موقع که بحثهایی مطرح شد من گفتم حالا که ایشان وزیر شده دیگر بی خیال پیگیری موضوع شوید اما وقتی جواب استعلام آمد گفتیم درست نیست که وقتی مردم متوجه دروغ شدند ما در مقابل این امر سکوت کنیم. حتی خواستار این شدیم که خود دولت ایشان را برکنار یا حتی معاون وزیر کند. اما آنها نپذیرفتند و ما هم حاضر نبودیم در مقابل این مسئله سکوت کنیم.»
حالا و پس از کش و قوس های دو، سه ساله اخیر کم کم رد پای پدید آمدن برخی تردیدها و ابهام های شیرین پدیدار می شود و آن اینکه اصولگرای واقعی کیست؟ اصلاح طلبی چیست و چه شخصیتی با چه گرایشات و تفکراتی می تواند در چارچوب این اندیشه قرار گیرد؟ اینها ابهام نیست بلکه پرده برداشتن از برخی در هم ریختگی هایی است که در سایه هجمه های سنگین رسانه تا این روزهای پر تب و تاب اجازه حضور و ظهور نیافتهاند وگرنه ارائه تعریف از اصلاحات، اصلاح طلبی و اصلاح طلب واقعی دیرزمانی است که عملیاتی شده است.
نامزد ردصلاحیت شده مجلس دهم و نماینده فعلی مجلس نهم این بار به سراغ برخی از خاطرات و ناگفتههای خود می رود تا برای تبیین سرخوردگی ها و غلط از آب درآمدن اندیشه هایی که با خود همراه داشته است، خیلی هم «بی گدار» به آب نزند: «مطهری به دیدار خود با احمدینژاد در این ارتباط اشاره می کند و می گوید: در آن جلسه سه ساعته آقای احمدینژاد از من خواست که بی خیال موضوع شویم و گفت این همه مدرک قلابی وجود دارد من هم گفتم که بحث شخصی وجود ندارد شما هم کاری کنید تا این مسئله به مجلس کشیده نشود. خود کردان حاضر به استعفا شد، اما احمدینژاد اجازه نداد و در جلسه استیضاح هم حاضر نشد و آن مرحوم هم هرچه در جلسه استیضاح گفت به ضررش به پایان رسید و در نهایت با رای بالایی عزل شد.»
چنین تفکراتی اگر بتواند خود را به جبهه اصولگرایی نزدیک کند و همچنان مورد حمایت باقی بماند آن گاه باید به چهره هایی چون علی مطهری، لاریجانی، ناطق نوری و شخصیت های عدیده ای از این دست حق داد که کناره گرفتن را برگزینند و در اصطلاح«گرد اصولگرایان نگردند» و خط قرمزی قطور دور آنان بکشند. در لا به لای این حرف ها به یاد می آوریم تمام تلاش هایی که انجام شد تا ناطق نوری و لاریجانی به ائتلاف بپیوندند یا پیش چشم می آوریم یکی از آخرین اظهار نظرات حداد عادل را که گفته است:«اصولگرایان کاری نکنند که مردم گیج شوند!» آن گاه با معجونی از اصولگرایی، پایداری، یکتا، احمدی نژادی های ناپیدا و نامرئی و بسیاری از حامیان دیروز و امروز دولت سابق رو در رو می شویم و این نقطه آغازین جدایی هاست!
نماینده مردم تهران در ادامه برای سندیت داشتن اظهارات خود به مورد بسیار مهمی اشاره می کند و آن سوال از رئیس جمهور در صحن علنی مجلس است: «این مسئله هم نمایانگر یکی دیگر از نواقص اصولگرایان بود. وقتی رئیس جمهور می گفت من قانون را اجرا نمی کنم نباید حتی یک ساعت هم رئیس جمهور این مملکت میماند. اما دوستان میگفتند ما ورود نمی کنیم. حدود یک سال طول کشید تا بحث سوال مطرح شود. ایشان حتی گفتند من قانونی را که به تشخیص خودم مطابق با قانون اساسی باشد، اجرا می کنم و با سایر قوانین کاری ندارم. نپذیرفتن سوال موجب شد که من از نمایندگی استعفا دهم که در نهایت هیئت رئیسه آن را پذیرفت و رئیس جمهور برای پاسخگویی به مجلس آمد. هرچند که آییننامه در این ارتباط دارای نواقصی بود و بعدها آن نقیصه رفع شد.»
به راستی علی مطهری از کدامین نقص از نواقص اصولگرایان نام می برد؟ در تشخیص نادرست یا در تبیین غلط اندیشههایی که بی خود و بی جهت به این و آن نسبت داده می شود؟ اینکه ما در درون هستهای از بی خبریها سعی نماییم تا تفسیر به رای کرده با آن حکمی جامع و مانع صادرنماییم نتیجه اش می شود همین هایی که دیده ایم و شنیده ایم یعنی ایجاد شکاف در بدنه بزرگترین حزب حامی محمود احمدی نژاد و گردن نگرفتن حمایت هایی که میلیاردها دلار هزینه به بارآورد. علی مطهری در خلال گفته های خود به برخی نسبت دادنها و تحلیلهای یک جانبه نیز معترض می شود که مدتهاست با تکیه بر برداشتی غلط، جامعه را در مسیر مهلک ترین و ویران کنندهترین چالشها قرار داده است و به نظر میرسد تا همین اندازه درک و احساس از واقعیت هایی که در لایه درونی یک حزب بزرگ سیاسی وجود دارد برای اتخاذ تصمیم بزرگ کفایت می کند. علی مطهری در انتها به یکی دیگر از آسیبهای برخاسته از برخی تحلیل ها و تفسیرهای نادرست اشاره می کند و می گوید: «در زمان ما ادامه حضور احمدینژاد را به صلاح کشور نمی دانستیم از این رو با دوستان همفکری کرده و گفتیم از آقای ولایتی در انتخابات حمایت کنیم. در این خصوص دیدارهایی هم با آقای هاشمی و اصلاحطلبان داشتیم و آنها هم استقبال کردند اما در نهایت دوستان ما گفتند به دلایلی وارد نمی شویم.»
کلام پایانی
این روزها کمی بیشتر از صد در صد فضای رسانه ای کشور در اختیار انتخابات پیش رو است! موج دوم انتخابات از فردای اعلام نتایج رد و عدم احراز و تایید صلاحیت ها به حرکت درآمد تا جامعه سیاسی – اجتماعی همچنان در تب و تاب یکی از سرنوشت سازترین انتخابات 4 دهه اخیر باقی بماند. 16 روز نفسگیر با انواع و اقسام رایزنی ها سپری خواهد شد تا چهره واقعی و نهایی نامزدهای نمایندگی انتخابات مجلس دهم شناسایی و معرفی شود و اما در این میان درز و درج برخی از اخبار، جامعه را در اتخاذ تصمیم درست و انتخاب صحیح یاری خواهد رساند اما آنچه مسلم است این تشکیک ها و تردیدها در نهایت به بلوغ و رشد سیاسی جامعه کمک فراوانی خواهد نمود تا از سال 95 با مجلسی قدرتمند، تخصصی و مورد حمایت آحاد مردم رو در رو باشیم، مجلسی متشکل از احزاب و جبهه های سیاسی که به جای شانه خالی کردن از مسئولیتها و هزینه هایی که به واسطه موافقت و مخالفت به بار آورده اند؛ مردانه پای شعارها و تفکرات خود بایستند و جامعه را دچار نخست سردرگمی و دوم یاس و پریشانی نکنند. این روزها احساس می شود بین این سرخوردگی و تردیدی که علی مطهری را از اصولگرایان جدا کرده است و آن حرفهای حداد عادل که «اصولگرایان بکوشند تا مردم را گیج نکنند!» ارتباط معناداری وجود دارد، زیرا شاید علی مطهریهای دیگری هم وجود داشته باشند که تصوراتشان از اصولگرایی و اصولگرایان درست از آب درنیامده باشد و در گردابی از تردیدها و تشکیک های ویران کننده گرفتار آمده باشند اینجاست که باید منتظر بود و دید این همه تلاش برای از صحنه بیرون رفتن یک جناح و ترکتازی و قهرمانه در غیاب رقیب چه نتیجه ای دربرخواهد داشت.
http://aftabeyazd.ir/?newsid=25246
ش.د9405465