نیکلاس برنز میگوید: «باراک اوباما، رئیسجمهور آمریکا و جانشین او و یا حتی جانشین رئیسجمهور بعد از اوباما، باید تلاش کند قدرت ایران را در منطقه مهار کند... بنابراین ما باید قدرت دیپلماتیک، اقتصادی و نظامی خود را برای انسداد ایران در شرایط فعلی و مهار قدرت این کشور در منطقه در سالهای آینده به کار بریم... استراتژی مؤثرتر و هوشمندانهتر، فشار به آنها از طریق مذاکرات است.»
آمریکا به عنوان دشمن درجه یک انقلاب اسلامی ایران سالیان سال است که تمام تلاش خود را به ساقط کردن نظام جمهوری اسلامی ایران و یا حداقل مهار قدرت جمهوری اسلامی ایران معطوف کرده است.
موضوع مهار ایران را نیکلاس برنز، که در فاصلهی سالهای ۲۰۰۵ تا ۲۰۰۸ در دولت جرج بوش، معاون وزیر امور خارجهی آمریکا بود و هدایت مذاکرات هستهای با ایران را برعهده داشت، در تاریخ ۷ مرداد (۲۹ جولای ۲۰۱۵) اینگونه بیان میکند: «باراک اوباما، رئیسجمهور آمریکا و جانشین او و یا حتی جانشین رئیسجمهور بعد از اوباما، باید تلاش کند قدرت ایران را در منطقه مهار کند... بنابراین ما باید قدرت دیپلماتیک، اقتصادی و نظامی خود را برای انسداد ایران در شرایط فعلی و مهار قدرت این کشور در منطقه در سالهای آینده به کار بریم... استراتژی مؤثرتر و هوشمندانهتر، فشار به آنها از طریق مذاکرات است.» از همین رو برنامه های مختلف آمریکا در راستای همین دکترین طرح ریزی می شود.
از نگاه دموکرات ها در ایالات متحده نیز قدرت منطقهای ایران بایستی «مهار شود». نگاهی به تضمینهای امنیتی اوباما در نشست کمپدیوید در ۲۳ و ۲۴ اردیبهشت (۱۳ و ۱۴ مه) به کشورهای منطقه، نشاندهندهی همین مسئله است که محوریت ترتیبات منطقهای با موضوع «تهدید ایران» کماکان جزء سیاست مهار آمریکا محسوب میشود. این همان چیزی است که بن رودز، معاون مشاور امنیت ملی اوباما، در مصاحبهی مطبوعاتی روز ۲ سپتامبر ۲۰۱۵، یعنی ۱۱ شهریور، بر آن تأکید کرد: «رئیسجمهور تلویحاً گفته است آمریکا متعهد به امنیت عربستان و کشورهای خلیج فارس و مقابله با رفتارهای ایران خواهد بود.»
بنابراین وقتی ایران و 5+1 بالاخره به توافق جامع هسته ای دست یافتند و مطابق با برنامه جامع اقدام مشترک(برجام) قرار شد همه تحریم های شورای امنیت سازمان ملل متحد و تحریم های چند جانبه و یک جانبه مرتبط با برنامه هسته ای ایران لغو شود؛ تلاش ایالات متحده به عنوان قدرت اصلی آن سوی مذاکره بر این بود که بتواند از مسیر برجام برای مهار قدرت ایران بهره ببرد.
ایالات متحده از تصویب برجام به دنبال منافع متفاوتی بوده و هست و در این راه راهبردهای گوناگونی را پیگیری میکند که باید با توجه به این راهبردها رفتارهای ایالات متحده را مورد تحلیل قرار داد. برخی ساده اندیشان به اصطلاح روشنفکر معتقد بودند که بعد از برجام فشارهای ایالات متحده و هم پیمانان وی کمتر از گذشته شود.
در بند دوم نامه رهبر معظم انقلاب در مورد اجرای برجام، ایشان تأکید کردند: در سراسر دورهی هشتساله، وضع هر گونه تحریم در هر سطح و به هر بهانهای (از جمله بهانههای تکراری و خود ساختهی تروریسم و حقوق بشر) توسط هر یک از کشورهای طرف مذاکرات، نقض برجام محسوب خواهد شد و دولت موظّف است طبق بند ۳ مصوبهی مجلس، اقدام های لازم را انجام دهد و فعالیتهای برجام را متوقف کند.
امریکا در این روزها با تصویب قانونی برای ایجاد محدودیت ورود برای کسانی که به ایران و سوریه سفر کردهاند و تلاش برای تصویب قانونی برای برداشت بخشی از پولهای بلوکه شده ایران و اهداء آن به 1500 نفر از شهروندان آمریکایی که آمریکا مدعی است از اقدامات تروریستی ایران متضرر شده اند، نشان داده است که هیچ برنامهای برای تغییر رفتار خود نسبت به ایران ندارد.
از دیگر سو نشریه آمریکایی وال استریت ژورنال در گزارشی به قلم جی سولومون نوشت: دولت باراک اوباما در حال آماده شدن برای اعمال نخستین بسته تحریم های اقتصادی علیه ایران از زمان دستیابی به توافق مهم هسته ای است.
از همین رو این گونه رفتارهای ایالات متحده بعد از برجام به استناد نامه رهبر معظم انقلاب نقض برجام است. لذا در تحلیلی جامع دلایل اینگونه رفتارهای آمریکا برای فشار به ایران بعد از برجام باید مورد توجه قرار گیرد.
راهبردهای آمریکا بعد از برجامایالات متحده آمریکا در برخورد با ایران، پس از برجام برای اجرای «دکترین مهار ایران» چندین راهبرد را در دستور کار قرار داده که با توجه به این راهبرها میتوان برخی از دلایل فشارهای بعد از تحریم را مورد تحلیل و بررسی قرار داد.
1- راهبرد بازدارندگی استراتژیک متعارف و نامتعارف آمریکا در برابر ایران
2- راهبرد «شرمندهسازی (SHAMING)
3- راهبرد «منافع مشترک»
4- راهبرد حل «مسئلهی فلسطین»
5- راهبرد حفظ «چهارچوب تحریمها»
اقدامات اخیر آمریکا در فشارهای بعد از برجام را می توان با نگاه به این راهبردها مورد توجه قرار داد و تحلیل نمود. اقداماتی که سعی در مهار ایران دارد تا از این مسیر مانع دستیابی ایران به اهداف مورد نظر شود. آمریکا امیدوار بود که بعد از برجام مسیر نفوذ خود را هموار نماید اما بعد از تأکیدات لازم در نامه 9 بندی رهبری در اجرای برجام، این امید آمریکا نقش بر آب شد.
فشارهای بعد از برجام، راهی برای مهار ایرانبا توجه به راهبردهایی که شرح آن رفت ایالات متحده سعی دارد با برنامه ای منظم فشارهای مختلفی را به جمهوری اسلامی ایران وارد کند تا از این مسیر بتواند اهداف مختلف خود را کسب و از قدرتیابی ایران جلوگیری کند و برجام را پلی برای دستیابی به این اهداف می داند. در حال حاضر برجام برای امریکا حکم سندی منفعتطلبانه را پیدا کرده که امریکا با تفسیرهای متفاوت از آن سعی می کند کشورهای دیگر را نیز با سیاستها و فشارهای خود علیه امریکا همراه کند.
امریکا می خواهد در فضای فشار، ایران نتواند تصمیم درستی اتخاذ کند و با اتخاذ تصمیم نادرست، آمریکا از این آب گل آلود ماهی بگیرد. اگر تا دیروز ایران متهم به برخی ادعاهای واهی و غیرمستند بود، این بار ایالات متحده سعی دارد از برجام به عنوان یک سند بر علیه فعالیتهای ایران استفاده کند؛ سندی که قرار است ثابت کند ایران پایبند به تعهدات بین المللی نیست و این اتفاق از مسیر تفسیر برجام و فشار همزمان صورت می گیرد.
با توجه به راهبردهای ایالات متحده برای مهار ایران، برخی از عوامل باعث شده است تا فشارهای بعد از برجام بر اساس راهبردهای ذکر شده اجرا شود. برای آن که بتوان در برابر این فشارها برخورد مناسبی از خود نشان داد، نیاز است که این عوامل شناخته شود و مورد بررسی و تحلیل قرار گیرد.
آمریکا و تقابل بنیادی با انقلاب اسلامی ایالات متحده آمریکا از آغازین روزهای پیروزی انقلاب اسلامی به دلیل این که دستش از ایران کوتاه شد، در هر دوره و زمان با توجه به شرایط موجود سعی کرده است که ضربه های سختی به انقلاب اسلامی ایران وارد کند و حکومت ایران را ساقط کند؛ از کودتا و حمله نظامی گرفته تا حمایت از تروریست ها و تحریم های سنگین اقتصادی، همه این ها نقشههایی بوده که تا امروز آمریکا در برابر ایران طراحی و به اجرا در آورده است.
قابل توجه است که در دوره های مختلف فقط شیوه های آمریکا برای مقابله عوض شده و نه رفتار این کشور. حال نیز که آمریکا توان ساقط کردن حکومت ایران را ندارد سعی میکند به هر شکلی منافع ایران را مورد هجمه قرار دهد، تا بتواند از رشد قدرت انقلاب اسلامی جلوگیری کند.
تقابل آمریکا و ایران به هیچ عنوان معطوف به مسائل دسته چندمی چون انرژی هسته ای نیست بلکه ایران و امریکا در مسائل بنیادی در حوزه فکر و اندیشه و نگاه به جهان دچار تضاد هستند و به هیچ عنوان در این فضای تضاد نمی توان بدون تغییر کامل یکی از طرفین، تغییر رفتار عمده ای را مشاهده کرد.
نقش لابی صهیونیسم و اختلاف در نهادهای تصمیم گیری آمریکا در افزایش تحریم هالابی صهیونیسم به عنوان قدرتمندترین لابی در ایالات متحده که پول و سرمایه ای هنگفت و بخش اعظم اقتصاد آمریکا را در اختیار دارد در تمام مسائل سیاسی این کشور نقش آفرین است و می تواند در موارد گوناگون دیدگاه خود را اعمال نماید، از همین رو مشاهده شد که با وجود این که آمریکا کاملاً خصمانه و کینه توزانه وارد میدان مذاکرات هستهای شد، اما سران رژیم صهیونیستی با وجود این نگاه نیز به هیچ عنوان راضی به برگزاری مذاکرات نبود و در مسیر مذاکرات نیز بارها و بارها سعی کرد مسیر مذاکره را تغییر دهد.
با توجه به تقابل رژیم صهیونیستی با جمهوری اسلامی ایران و در کل با دنیای اسلام، این رژیم سعی نمود که هیچ کدام از منافع حتی حداقلی ایران در مذاکرات تأمین نشود اما به دلیل تیز بینی رهبری و تلاش های تیم مذاکره کننده، بخشی از منافع ما در توافق نامه قید شد. هرچند نقدهای جدی نیز به برجام وارد است، اما با تمام این تفاسیر لابی صهیونیست که نتوانسته بود در برجام منافع حداکثری خود را تأمین شده ببیند و از دیگر سو رهبر انقلاب تأکید فرمودند که «چه توافق بشود چه نشود امنیت رژیم صهیونیستی تأمین نخواهد شد» و رژیم صهیونیستی برای تأمین منافع حداکثری خود و ضربه زدن به محور مقاومت وارد رایزنیهای متعدد در کنگره و دیگر نهادهای تصمیم گیر ایالات متحده شد تا پس از برجام فشار لازم را بر ایران وارد کند که بخشی از آن در تحریم های جدید آمریکا مشاهده شد.
افزایش قدرت منطقهای ایران و تلاش برای مهارجمهوري اسلامي ايران سياستهاي مستقل و خارج از چارچوب هژموني آمريكا را دنبال مينمايد و در سالهاي اخير سیاستهای اعمالی ایران در منطقه غرب آسیا توجه و توان آمريكا را به خود معطوف ساخته است و آمريكا با صرف هزينههاي فراوان تلاش نموده نفوذ خود را در مقابل اندیشه انقلاب اسلامی حفظ و ارتقاء بخشد. امروزه کشورهای افغانستان، عراق، لبنان، سوریه و حوزه خليج فارس عرصههاي منطقهایست كه همانطور که صاحبنظران آمريكايي هم معترفاند، سياستهاي ايران عاملی تأثيرگذار بر افول قدرت آمريكا در این کشورها شده است.
در اين زمينه چند سال قبل ريچارد هاس رئيس شوراي روابط خارجي آمريكا در مقالهاي با عنوان «خاورميانه» اظهار نمود كه دوران جديدي در منطقه خاورميانه شروع شده است كه بارزترين خصيصه آن پايان يافتن سلطه آمريكا بر منطقه و تغيير آشكار موازنه قدرت به نفع ايران است. رايس وزير خارجه اسبق آمريكا در سال 1387 در نشستي با حضور كشورهاي عربي منطقه اظهار نموده بود پديدهاي به مراتب خطرناكتر از پرونده اتمي هست و آن نفوذ ايران است.
رشد جریان های شیعی در فضای کشورهای عربی مثل، عراق، سوریه و یمن و عمق نفوذ انقلاب اسلامی در منطقه و تأثیر تفکر انقلاب اسلامی و دیدگاه های امام خامنه ای(مدظله العالی) در جهان اسلام باعث شده آمریکا از این توانمندی ایران اسلامی دچار وحشت شود و با وجود امضای برجام سعی کند فشارهای خود را افزایش دهد.
موج بیداری اسلامی که در جهان اسلام شروع شد و آمریکا در برخی کشورها توانسته به صورت مقطعی این حرکت را کند نماید، باعث شده آمریکا تلاش کند با فشار بر ایران و سعی در تغییر سیاستهای منطقهای جمهوری اسلامی بتواند مانع الگوبرداری کشورهای منطقه از جمهوری اسلامی شده و با فشار بتواند از نقش آفرینی ایران در جریانات منطقه بکاهد.
ناتوانی آمریکا در سوریه و موفقیت های روز افزون محور مقاومت در این کشور و همچنین ورود جدی روسیه به عنوان همپیمان با دولت سوریه و هماهنگی روسی با اهداف ایران در سوریه باعث شده آمریکا بیش از گذشته از قدرت یافتن ایران در منطقه احساس خطر کند و همین طور در عراق نیز گروههای همسو با ایران قدرت یافته اند و هر روز نفوذ آمریکا در این کشور کمتر و کمتر می شود.
افزایش و محبوبیت تفکر انقلاب اسلامی و عدم توفیق کشورهای همسو با آمریکا در منطقه
آمریکا نسبت به نفوذ اندیشه شیعی در جهان اسلام حساسیت ویژه ای پیدا کرده است. امروز اگر تفکر شیعی در نیجریه به رهبری شیخ ابراهیم زاکزاکی رشد چند میلیونی یافته است و در نقاط مختلف دنیا مثل عربستان، پاکستان، لبنان، یمن و غیره شیعیان توانسته اند از لحاظ جمعیت رشد روز افزون داشته باشند و جایگاه خود را بیابند، بیشک این اتفاق با الگوبرداری از انقلاب اسلامی رخ داده است.
آمریکا با توجه به این رشد روز افزون تفکر شیعی و از سوی دیگر رشد اسلام سیاسی حتی در جهان اهل سنت که آن نیز الگوگیری از اسلام سیاسی جمهوری اسلامی ایران است، تلاش دارد بتواند به هر شکل ممکن از این رشد جلوگیری کند. لذا آمریکا بعد از برجام تلاش دارد با افزایش فشار بعد از برجام، این حرکت را کندتر کند.
امروز در منطقه تفکر وهابیت آل سعود و اسلام سکولار ترکیه نتوانسته خواسته های آمریکا را برآورده کند و موجی را برای گرایش به این دو کشور به وجود آورد و ترکیه و عربستان با ورود به جریان سوریه و یمن نتوانستهاند توفیقات لازم را کسب کند، لذا آمریکا سعی دارد با فشارهای لازم از فضای پیش آمده بعد از برجام به نفع خود استفاده کرده و مسیر را به سمت منافع خود هموار و قدرت ایران را مهار کند.
امروز با توجه به اختلافات درونی در دستگاههای تصمیمگیری آمریکا و نقش آفرینی لابی صهیونیسم در فضای موجود تلاش می شود از فضای بعد از برجام برای دستیابی به اهداف مورد نیاز خود برای مهار ایران با راهبرد های گوناگون بهره ببرند.
با توجه به موارد فوق و تلاش آمریکا برای مهار ایران و دلایلی که برای افزایش فشارهای بعد از برجام بیان شد به نظر میرسد «نبرد تفسیرها» از متن برجام آغاز شده و پیروز میدان کسی است که بتواند روایت و تفسیر خود را به طرف مقابل بقبولاند.
از این رو باید با تفسیر صحیح از دلایل افزایش فشارهای بعد از برجام و نقشه خوانی بازی دشمن، مواظب تفسیرهای غیرواقعی آمریکا از برجام باشیم و بتوانیم پاسخ مناسبی به فشارهای آمریکا بدهیم و نگذاریم از فضای غبار آلودی که آمریکا با فشار و شانتاژ رسانهای ایجاد میکند سوء استفاده کند و از این فضا در تضعیف جمهوری اسلامی ایران در منطقه و فضای بین المللی بهره ببرد.