(روزنامه جوان – 1395/03/19 – شماره 4831 – صفحه 10)
تأملي در جهانبيني اسلامي آيتالله العظمي خامنهاي با نگاهي به كتاب «طرح كلي انديشه اسلامي»
امام خميني: «اينجانب كه از سالها قبل از انقلاب با جنابعالي ارتباط نزديك داشتهام و همان ارتباط... بحمد الله تاكنون باقي است، جنابعالي را يكي از بازوهاي تواناي جمهوري اسلامي ميدانم و شما را چون برادري كه آشنا به مسائل فقهي و متعهد به آن هستيد و از مباني فقهي مربوط به ولايت مطلقه فقيه جداً جانبداري ميكنيد ميدانم و در بين دوستان و متعهدان به اسلام و مباني اسلامي از جمله افراد نادري هستيد كه چون خورشيد روشني ميدهيد.» (صحيفه نور، ج 20، ص 173)
جايگاه ولايت در نظام اسلامي يك مقام ظاهري و نمادين نيست. اين جايگاه برگرفته از عمق باورهاي اسلامي است و از اين رو نقشي زنده و پويا در تمام جنبههاي حكومت اسلامي دارد. همين نقش مهم ولايت در سرنوشت جامعه اسلامي موجب شده است كه شرايط و ويژگيهاي خاص و سختگيرانهاي در باب تعيين رهبر و ولي در نظام اسلامي وجود داشته باشد. هدف از اين دقت در انتخاب رهبر بدان سبب است كه جامعه اسلامي بتواند همواره از هدايت بهترين و لايقترين اشخاص از ديدگاه دين مبين اسلام بهرهمند شده، مسير رشد و تعالي را تحت هدايت و درايت رهبري آگاه و فرزانه بپيمايد.
نظام جمهوري اسلامي به عنوان داعيهدار تداوم حكومت دينمحور در طول تاريخ، جايگاه رفيعي براي نقش ولي فقيه در منظومه حكومتي خود قرار داده است. اين جايگاه كاملاً برخاسته از خواست مردم و مبتني بر شروط و ضوابط مقرر در دين اسلام است. اين اهميت ديني و وسواس قانوني سبب شده مسئله تعيين رهبر امري خطير براي نظام اسلامي تلقي شود كه بار سنگين مسئوليت آن بر عهده خبرگان منتخب ملت است.
معمار كبير انقلاب بيشك لايقترين فرد از تمام لحاظ براي اداره و هدايت نظام نوپاي اسلامي بودند و به واسطه رهنمودهاي داهيانه ايشان جمهوري اسلامي از گردنههاي سخت و سنگيني عبور كرد ليكن آينده رهبري و شناسايي جانشين براي ايشان سؤال و دغدغه ذهني علاقهمندان به اين نظام و مسئولان متدين و دلسوز مملكتي بود. همين امر موجبات ارائه طرح قائم مقام رهبري را فراهم نمود. شكست اين طرح و اثبات عدم شايستگي فردي كه اكثر مسئولان مملكتي او را شايسته رهبري ميدانستند باعث عيان شدن هر چه بيشتر آسيبها و ضررهاي رسيدن افراد نالايق به اين جايگاه شد. اين تجربه تلخ هر چند موجب دل نگراني و ترس مسئولان مملكتي از آينده نظام اسلامي بود اما گويي آرامش و اعتماد حضرت امام خميني (قدس سره) به آينده نظام و بحث رهبري را افزون نموده بود.
شدت يافتن بيماري حضرت امام (ره) نگراني از سرنوشت رهبري در ايران را افزايش داد. بدخواهان و دشمنان نظام نيز با احساس همين نگراني اميدوار بودند كه پس از فوت رهبر كنوني، نبود جانشين موجب خلأ قدرت، تضعيف حكومت و به تبع آن سرنگوني نظام اسلامي فراهم شود. در اين دوران حضرت امام (ره) بارها در جواب به پرسش از آينده رهبري صراحتاً و تلويحاً هرگونه نگراني را نفي نموده از وجود جانشيني مناسب و لايق خبر ميدادند اما به اين دليل كه انتخاب رهبر صرفاً در حوزه اختيارات مجلس خبرگان رهبري است ايشان به ارائه توصيه و پيشنهاد بسنده مينمودند. مرحوم سيداحمد خميني يكي از صريحترين اين موارد را اينگونه تعريف كردهاند: «وقتي كه آيتالله خامنهاي در سفر كره شمالي بودند، امام گزارشهاي آن سفر را از تلويزيون ميديدند. آن منظره ديدار از كره، استقبال مردم يا سخنرانيها و مذاكرات ايشان در آن سفر، خيلي برايشان جالب بود. امام بعد از آن كه اينها را مشاهده كردند، فرمودند: «الحق ايشان شايستگي رهبري را دارند.» همچنين ايشان در مصاحبه با روزنامه رسالت به تاريخ 22 خرداد 1368 گفتند: حضرت امام بارها از جناب عالي به عنوان مجتهدي مسلم و بهترين فرد براي رهبري نام بردند.»
معمار كبير انقلاب با توصيهها و نشانههاي خود مسير صحيح ولايت را به خبرگان مجلس نشان دادند تا آخرين وظيفه خود براي حفاظت و پاسداري از نظام مقدس اسلامي و خون شهدا را به خوبي تمام كنند. نتيجه اين هدايت و روشنگري انتخاب مردي از جنس خميني براي ادامه راه و طريقت او بود. پس از اين انتخاب سؤال اين بود كه در سرگرداني عموم مسئولان براي تعيين جانشين چه عاملي باعث شد تا امام خميني (ره) با قاطعيت از رئيسجمهور وقت به عنوان بهترين گزينه تصدي جايگاه ولايت فقيه نام ببرند.
چه عواملي مورد غفلت ديگران بود كه پير جماران بدان اشراف داشت و بر آن اساس آيتالله خامنهاي را نه يك جوان كمتجربه كه يك رهبر مدير، مدبّر و خورشيدي در آسمان انقلاب ميديدند.
تقواي فردي / درايت سياسي/ مقام علمي
جنبههاي مختلفي از شخصيت يك فرد براي كسب لياقت رهبري يك جامعه اسلامي و بر دوش كشيدن امانت الهي بايد مورد بررسي قرار گيرد و لازم است توازن در تمامي اين جنبهها وجود داشته باشد. علاوه بر عدالت به عنوان يك مشخصه فردي دو ويژگي درايت سياسي و مقام علمي نيز براي يك رهبر امري لازم و ضروري است.
نبود درايت سياسي در گزينه قائممقامي رهبري تلخترين تجربه جمهوري اسلامي در اين زمينه را رقم زد و ثابت كرد بهرهمندي از جميع شرايط لازمه تصدي مقام ولايت است.
سجاياي اخلاقي آيتالله خامنهاي همواره مورد اتفاق همگان بوده چنانچه بسياري از علما و بزرگان اين امر را مورد تصديق قرار دادهاند. آيتالله طالقاني گفتهاند: «آقاي خامنهاي اميد آينده اسلام است. آيتالله العظمي ميلاني در سنين جواني، ايشان را مجتهد خطاب ميكنند.»
شهيد مطهري در ارتباط با ايشان گفتهاند: «سيدعلي خامنهاي از نمونههاي ارزندهاي است براي آينده موجب اميدواري است. من از اخلاص آقاي خامنهاي تعجب ميكنم، ايشان هيچ به دنبال خودنمايي نيست.»
شهيد بهشتي نيز گفتهاند: «چهرهاي مانند شخصيت آيتالله خامنهاي را خداوند ذخيره كرده براي رهبري اين انقلاب.»
شهيد دستغيب در مورد ايشان متذكر شدند: «چيزي كه بنده نسبت به اين شخص بزرگ فهميدهام اين است كه فردي است خدايي، هواپرست نيست، مقام نميخواهد، قدرت نميخواهد به دست بگيرد، امتحان خويش را پيش از پيروزي و بعد از پيروزي داده است.» و بسياري ديگر از علما كه همين تعابير را در ارتباط با ايشان به كار بردهاند.
درايت سياسي ايشان نيز به عنوان رئيسجمهور و بخشي از بدنه خواص نظام نيز غير قابل خدشه است. ولي ميتوان ادعا كرد متمايزترين و در عين حال كمتر شناختهشدهترين جنبه شخصيت رهبر كنوني انقلاب در آن دوران ظرفيت و استعداد علمي سرشار ايشان بوده. بيشك توصيف و توضيح درياي عظيم و ژرف علم ايشان در اين كوتاه نوشتار ناممكن است اما براي نشان دادن گوشهاي از اين علم ميتوان به كتاب (طرح كلي انديشه اسلامي در قرآن) اشاره كرد.
يك كتاب، يك دريا معرفت
كتاب طرح كلي انديشه اسلامي در قرآن در واقع مجموعه سخنرانيها و درسوارههاي مقام معظم رهبري است كه پيش از انقلاب در مسجد امام حسن مجتبي (ع) در شهر مشهد ارائه شده و پس از مدتي به صورت مدون و منسجم به چاپ رسيده است. شيوه نگرش مقام معظم رهبري در اين كتاب به انديشه اسلامي و صورتبندي ايشان از جايگاه معارف در اسلام خود بيانگر تيزبيني و ظرافت ايشان در ادراك از واقعيت اسلام مخصوصاً در جنبههاي اجتماعي و عمومي است. اين كتاب در واقع بيان ايدئولوژي حكومت اسلامي است كه از مسير ايمان به ولايت ختم ميشود.
مقام معظم رهبري در ارائه اين مباحث به گفته خود دو نكته ضروري را همواره مد نظر داشتهاند.
الف - نگاه به اسلام براي ارائه مسير مناسب زندگي مبتني بر مقتضيات زمان
ايشان در مقدمه كتاب با نقد نگاه غيركاربردي به اسلام مينويسند: «طرح اسلام به صورت مسلكي اجتماعي و داراى اصولى منسجم و يك آهنگ و ناظر به زندگى جمعى انسانها، يكى از فورىترين ضرورتهاى تفكر مذهبى است. مباحثات و تحقيقات اسلامى، پيش از اين به طور غالب، فاقد اين دو ويژگى بسى مهم بوده و از اينرو در مقايسه اسلام با مكاتب و مسالك اجتماعى اين روزگار، باحثان و جويندگان را چندان كه شايد و بايد، به نتيجه ثمربخش و قضاوت قاطع نرسانيده است يعنى از اينكه بتواند مجموعاً طرح و نقشه يك آئين متحدالاجزا و متماسك را ارائه دهد و نسبت آن را با مكتبها و آئينهاى ديگر مشخص سازد، عاجز مانده است.»
نگاه مسئلهمحور به اسلام و تلاش براي يافتن پاسخي به پرسشهاي مطرح در زمان خود يكي از ويژگيهايي است كه يك محقق و عالم اسلامي بايد داشته باشد. اين نوع نگاه خود مبتني بر باور عميق به نهايي بودن دين اسلام و كافي بودن اين دين براي ترسيم مسير زندگي بشري است. اين همان اصل مهم و بنياني است كه امام خميني (ره) بر اساس آن اقدام به پايهريزي حكومتي اسلامي كردند، چراكه باور داشتند دين اسلام پاسخگوي نيازهاي زمان و تنها راه رسيدن به سعادت دنيوي و اخروي است.
ب- دين يك واحد منسجم
ديگر نكته برجسته در انديشه مقام معظم رهبري كه در اين كتاب مشهود است نگاه به دين به عنوان يك كل وابسته به هم است. ايشان در تبيين اين امر در مقدمه كتاب ذكر ميكنند: «ديگر آنكه مسائل فكرى اسلام، به صورت پيوسته و به عنوان اجزاي يك واحد مورد مطالعه قرار گيرد و هر يك به لحاظ آنكه جزئى از مجموعه دين و عنصرى از اين مركب و استوانهاى در اين بناى استوار است و با ديگر اجزا و عناصر، همآهنگ و مرتبط است! و نه جدا و بى ارتباط با ديگر اجزا! بررسى شود تا مجموعاً از شناخت اين اصول، طرح كلى و همهجانبهاى از دين به صورت يك ايدئولوژى كامل و بىابهام و داراى ابعادى متناسب با زندگى چند بعدى انسان، استنتاج شود.»
نگاه بخشي به اسلام موجبات تفكيك اسلام از جامعه و شخصي كردن آن را فراهم ميآورد چراكه اگر ولايت و امر به معروف را از اعمال شخصي تفكيك كنيم رابطه فرد مؤمن را با جامعه خود قطع نموده و وظيفه اجتماعي او را از ميان بردهايم. به همين دليل در تفكر امام خميني (ره) و خلف صالح ايشان شعار يكي بودن ديانت و سياست نقش برجسته و پررنگي دارد كه خود يكي از دلايل اعتماد خميني كبير به آيتالله خامنهاي براي تصدي جايگاه ولايت است.
با توجه به اين دو نكته كتاب طرح كلي انديشه اسلامي در قرآن با هدف ارائه ديدگاهي عملي و زاينده تعهد و تكليف و به عنوان يكى از نقاط طرز تفكر و ايدئولوژي اسلام تدوين شده است.
1- ايمان گام اول حركت سلامي
«تلاش و حركت آدمى - كه فلسفه بودن اوست - نقطه آغاز و سكوى پرش دارد... و آن ايمان است.... بدون ايمان، هر حركت و پويشى ناپايدار و بيفرجام است و هر پوينده دلمرده و بىنشاط و سرانجام، خموش و راكد و بيحركت خواهد شد.»
ايمان مبتني بر شعور و آگاهي تنها عامل تحرك براي يك مسلمان در تحقق واقعي جامعه ديني و انسان دينمدار تلقي ميشود چراكه نبود ايمان تحمل سختيهاي مسير را ناممكن ميسازد. اين واقعيت را ميتوان به بهترين صورت در مسير انقلاب مشاهده كرد. تحمل سالها تبعيد و دوري از وطن و غم شهادت فرزند بيشك جز در سايه ايمان قوي ممكن نميشد و همين ايمان جامعه ايران را نسبت به هدف بلند امام خميني (ره) اميدوار و باورمند نمود كه محصول شيرين آن يعني تحقق وعده الهي در رسيدن زمين صالحان دستيافتني شد.
تضمين تداوم جريان انقلاب و نسيم ولايت در جامعه ايران نيز وابسته به تقويت مداوم ايمان آگاهانه جامعه ايراني است كه بارها مورد تأكيد امام (ره) و مقام معظم رهبري واقع شده است. اين تأكيد عالمانه بر جايگاه ايمان در يك حركت اسلامي خود نشانگر عمق نفوذ اسلام در انديشهها و تفكر آيتالله خامنهاي در سالهاي پيش از پيروزي انقلاب است.
2- توحيد نواي دلنشين هدفمندي
«در جهانبينى اسلام، همه پديدههاى جهان، وابسته و آفريده و بنده يك قدرت برترند. اين قدرت برتر، خدا است... اين بينش، زيربنا و قاعده اساسى تمام طرحها و برنامهها و افكار عملى و زندگيساز (ايدئولوژى) در اسلام است.» توحيد در جهانبيني اسلامي در واقع همان هدفمند نمودن هر فعل و گفتار است. با درك يگانگي مبدأ و مقصد آدمي ميداند كه بايد در مسير اين حقيقت هميشه جاري هستي گام بردارد و از غير چشم فروبندد. نتيجه اينكه حكومت متعلق به آن قادر لايزال است و هر آنكه او تعيين نمايد و نفي مدعيان دروغين و طاغوتيان ركني از اين توحيد تلقي ميشود چنانكه ايشان در كتاب ذكر ميكنند: «عبوديت يكسان همه موجودات در برابر خدا، مستلزم آن است كه هيچ يك از بندگان خدا، خودسر و مستقل، حق تحكم و فرمانروايى بر بندگان ديگر نداشته باشد (نفي طاغوت) و زمامدار و مدير و مدبّر امور زندگي انسانها فقط كسي باشد كه خدا خود به حكومت برگزيده است.»
باور واقعي به توحيد در نظام اسلامي همان اعتماد به وعده الهي در پيروزي مؤمنان است و اين شالوده اصلي شعار «نه شرقي و نه غربي» است كه امام خميني (ره) با درايت ديني خود آن را به عنوان نماد و تابلوي اصلي جمهوري اسلامي در برابر تمامي طاغوتيان برافراشتند.
3- نبوت، ابزار رسيدن به حكومت خداوند
نبوّت در اين منظومه در واقع ابلاغ مسير تدوين شده سعادت به وسيله خداوند از طريق نبي است. مسلمان چون بر اساس توحيد و ايمان تنها مسير الهي را ميجويد، در اين مسير نيازمند راهنمايي خالق است و به دليل ممكن نبودن ارتباط مستقيم هر فرد با خالق براي دريافت فرامين الهي پيامبر بار ابلاغ اين فرامين را بر دوش ميكشد. اين برانگيختگي (بعثت) در واقع يك رستاخيز اجتماعي است.
ايشان در اين مجموعه سخنرانيهاي خود اشاره ميكنند: «از اين بيان مىتوان دانست كه: نبى در جامعه جاهلى و انحرافى معاصر خود، دگرگونى بنيانى و همه جانبهاى بايد پديد آورد و نظام اجتماعى غلط را به نظامى صحيح و حق بدل كند. و اين است آن رستاخيزى كه پس از بعثت نبى، در متن جامعه پديد مىآيد.»
اين رستاخيز بر اساس نگاه اسلام انقلابي نه يك رستاخيز و حركت مختص به عصر حضور رسول گرامي اسلام كه يك واقعيت جاري در تمام تاريخ تا زمان قيام حجت پاياني است و به همين دليل مسلمانان براي اجرايي نمودن اين فرامين داراي مسئوليت ميباشند اين پيروي با معناي ولايت تكميل و تحصيل ميشود.
4- ولايت تداوم نبوت در عصر غيبت
نبوّت سرآغاز مسير حركت جامعه بشري به سوي تعالي است اما حركت در اين مسير منوط و مشروط به حضور نبي نيست و ولايت بعد از نبي براي تداوم اين مسير تشريع شده است. ايشان در اين مورد ميگويند: «ولي جامعه اسلامي - يعنى آن قدرتي كه همه فعاليتها و نشاطهاى فكري و عملي را رهبري و اداره مىكند - خدا است و هر آنكه خدا وى را – به نام يا به نشان - به ولايت بگمارد.»
ضرورت تداوم پايبندي به دين و دستورات آن مهمترين وظيفه جامعه اسلامي است كه وابسته به همين تعيين ولي و سرپرست از طرف خداوند متعال است: «بسى روشن است كه حفظ و رعايت اين هر دو رويه ولايت (اتصال و ارتباط و وابستگى داخلى و جدايى و تأثير ناپذيرى و عدم وابستگى خارجى) مستلزم وجود يك قدرت متمركز و مسلط است كه در حقيقت، واحد تبلور يافتهاى از همه عناصر مثبت و سازنده اسلام باشد (امام - حاكم اسلامى) و نيز مستلزم آن است كه رابطهاى عميق و نيرومند، همه آحاد امت را به شخص حاكم (امام) يعنى محور اساسى فعاليت و نشاط عمومى جامعه، پيوند زند و آنان را با او وابسته سازد... و در اينجاست كه بعد ديگرى از ابعاد ولايت، جلوهگر مىشود. و آن ولايت امام و پيشواى عالم اسلام است.»
فرجام سخن
آنچه در كتاب طرح كلي انديشه اسلامي در قرآن ذكر شده است بيانگر عمق دقت و ژرفاي آشنايي مقام معظم رهبري با اسلام سياسي و مقتضيات آن در قالب اصل ولايت است. اين كتاب خود نشانگر آن است كه ايشان همانگونه كه امام خميني (ره) بارها ذكر نمودند مجتهدي مسلم ميباشند و نوع نگاه ايشان به امر ولايت فقيه و جايگاه آن در اسلام حاوي پختگي و اصالت تحسينبرانگيزي است. همين ژرفاي باور موجبات تداوم حركت ايشان بر مدار اصول اسلامي را فراهم آورده و در سختيها و شدايد روزگار بعد از خميني همين باور عميق ايشان را در مسير رضاي حق نگاه داشت. به نظر ميرسد آن چه باعث اطمينان خاطر امام (ره) از آينده نظام تحت مديريت ايشان ميشد اجتماع درايت سياسي و عدالت فردي در كنار جهانبيني عميق اسلامي بوده است.
منابع
- صحيفه نور
- طرح كلي انديشه اسلامي در قرآن
- مرجعيت حضرت آيتالله خامنهاي از ديدگاه فقها و بزرگان
http://javanonline.ir/fa/news/789948
ش.د9500677