تاریخ انتشار : ۰۸ تير ۱۳۹۵ - ۱۲:۱۲  ، 
کد خبر : ۲۹۲۹۲۴

نقش حزب سوم در انتخابات آمريکا

پایگاه بصیرت / فاطمه رضايي خاچکي
(روزنامه مردم‌سالاري - 1395/03/30 - شماره 4065 - صفحه 8)

احزاب کوچک در ايالات متحده آمريکا را که تاکنون نتوانسته‌اند در هيچ يک از انتخابات رياست جمهوري ايالات متحده آمريکا به پيروزي برسند احزاب سوم مي‌نامند. البته اين احزاب در برخي از مقاطع توانسته‌اند در انتخابات کنگره ايالات متحده آمريکا پيروز شوند و نمايندگان خود را به مجلس نمايندگان ايالات متحده آمريکا يا مجلس سناي ايالات متحده آمريکا بفرستند.

احزاب سوم عمدتا عبارتند از: 1- محافظه‌کار، 2-حزب قانون اساسي – محافظه‌کاران اجتماعي (در عرصه‌ اقتصادي متمايل به ليبراليسم)، 3- ميانه‌رو، 4- حزب رفورم، 5- ليبرال، 6-حزب سبزها، 7- حزب پيشروي ورمونت، 8-حزب خانواده‌هاي کارگري، 9- حزب کمونيست انقلابي آمريکا، 10- حزب کمونيست ايالات متحده آمريکا، 11- حزب کار سوسياليست آمريکا، 12- حزب آزاديخواه (ليبرتارين)، 13- حزب آزادي.

شرط کسب اکثريت آرا باعث مي‌شود کانديداهاي احزاب سوم با مشکلات عديده اي در رقابت‌هاي رياست جمهوري مواجه شوند، زيرا آراي انتخاباتي هر يک از ايالت‌ها، طبق شيوه «همه چيز به برنده مي‌رسد» ( با دو مورد استثنا) شمارش مي‌گردد. به اين صورت که هر کانديدايي که بيشترين تعداد آراي مردمي‌ را در ايالتي از آن خود کند – حتي اگر اين بيشترين تعداد، چندان بالا نيز نباشد – برنده آراي انتخابيه آن ايالت مي‌شود. در ايالت مين و نبراسکا، برنده ايالت دو راي هيات انتخاب کننده و برنده هر يک از حوزه‌هاي انتخاباتي، يک راي هيات را به دست مي‌آورد. هيئت انتخاب کننده، مانند نظام ناحيه‌اي تک عضوي، بر خلاف منافع احزاب سوم است که اقبال اندکي براي کسب آراي هيات انتخاب کننده دارند، چه رسد به کسب آراء در آن تعداد ايالت که بتوانند رئيس‌جمهوري را انتخاب کنند.

با در نظر گرفتن گرايش نظام به ايجاد دو حزب ملي در طول ساليان، و با تسلط دموکرات‌ها و جمهوري‌خواهان بر دستگاه دولت، جاي تعجب نيست که مقررات انتخابات به نفع آنها طراحي شده باشد. براي مثال، صلاحيت يک حزب جديد براي شرکت در انتخابات، اقدامي ‌متهورانه و پر هزينه است و اغلب به تهيه طومارهايي با دهها هزار امضا نياز دارد و براي امکان ادامه فعاليت‌هاي انتخابات، سهم آراي آن در بدو کار بايد به اندازه انتخابات بعدي باشد.

روند نامزدي نيز يکي ديگر از موانع ساختاري در فعاليت احزاب سوم در آمريکا است. در ميان کشورهاي دموکرات جهان، ايالات متحده به لحاظ اتکاي نظام خود به برگزاري انتخابات مقدماتي در تعيين نامزدهاي رياست جمهوري، اعضاي کنگره و مقام‌هاي دولتي، منحصربفرد است. همان گونه که اشاره شد، بر اساس اين شيوه، راي دهندگان عادي به فرد مورد نظر خود در انتخابات مقدماتي راي مي‌دهند و نامزد حزب خود را براي مرحله انتخابات عمومي‌بر مي‌گزينند.

در غالب کشورها، نامزدهاي احزاب از طريق تشکيلات و رهبران حزب کنترل مي‌شوند. اما در ايالات متحده اين راي‌دهندگان‌اند که تعيين مي‌کنند نامزدهاي احزاب دموکرات و جمهوري‌خواه چه کساني بايد باشند.

اگر چه اين نظام بيشتر از نظام ساير کشورهاي دموکرات منجر به تضعيف تشکيلات داخلي حزب مي‌شود، اين مشارکت در تعيين نامزدهاي احزاب، تسلط دموکرات‌ها و جمهوري‌خواهان بر سياست‌هاي انخابات را افزايش داده است. نامزدهاي معترضان و اصلاح‌طلبان، با کسب نامزدي حزب از طريق انتخابات مقدماتي، مي‌توانند کوشش کنند تا به صندوق‌هاي راي‌گيري انتخابات عمومي‌برسند و از اين طريق، بدون تشکيل احزاب سوم، امکان پيروزي خود در انتخابات عمومي ‌را تقويت کنند. به اين ترتيب، روند نامزدي در انتخابات مقدماتي، وسيله اي براي ورود دگر انديشان به درون دو حزب اصلي است و آنها را درگير زحمت تشکيل حزب سومي‌نمي‌کند. علاوه بر اين، احزاب و نامزدهاي آنها به اتخاذ راهبردهاي انتخاباتي براي از آن خود کردن پيامهاي حزب سوم و نامزدهاي مستقلي که جاذب? وسيعي از خود نشان مي‌دهند تمايل دارند.

احزاب جمهوري‌خواه و دموکرات، هر دو در جستجوي حمايت گسترده هستند و تلاش مي‌کنند از تمام طبقات جامعه براي خود طرفداراني دست و پا کنند.

به استثناي راي دهندگان آمريکايي آفريقايي تبار و يهوديان – که اکثريت بسيار وسيعي از آنها معمولا به نامزدهاي رياست جمهوري حزب دموکرات راي مي‌دهند – هر دو حزب در تمام گروهاي عمده اجتماعي اقتصادي، داراي هواداران زيادي هستند.

اين دو حزب در مورد موضع‌گيري‌هاي سياسي بسيار انعطاف پذير هستند و عموما به طرفداري خشک از ايدئولوژي يا اهداف سياسي خاص نمي‌پردازند. کوشش نخست آنها همواره پيروز شدن در انتخابات و امکان کنترل بخش‌هاي انتخابي دولت بوده‌است.

احزاب سوم و نامزدهاي مستقل

احزاب سوم و کانديداهاي مستقل، با وجود موانعي که در مورد آن صحبت شد، يکي از ويژگي‌هاي ادواري سياست آمريکا بوده اند. آنها اغلب مشکلاتي اجتماعي را مطرح کرده‌اند که احزاب عمده از عهده پرداختن به آن در دستور کار دولت بر نيامده‌اند. اما غالب احزاب مخالف براي مدتي موقت و در جريان انتخابات شکوفا مي‌شوند سپس از ميان مي‌روند و محو مي‌گردند، يا جذب يکي از احزاب عمده مي‌شوند. از دهه 1850 ، تنها يک حزب جديد، يعني حزب جمهوري‌خواه ظهور کرد و موقعيت يک حزب عمده را يافت. در آن هنگام، موضوعي که به لحاظ اخلاقي الزام‌آور بود – برده داري – مطرح شد و موجب چند دستگي ميان مردم گرديد. اين موضوع مبنايي براي جلب نامزدها و بسيج راي‌دهندگان بود.

شواهدي دال بر تاثير عميق احزاب مخالف بر نتايج انتخابات موجود است. براي مثال، نامزدي تئودور روزولت به عنوان داوطلب مستقل در سال 1912 ، در آراي عادي جمهوري‌خواهان چند دستگي ايجاد کرد و موجب انتخاب وودرو ويلسون از حزب دموکرات و با کسب آرايي کمتر از اکثريت آراي مردمي‌گرديد. در سال 1992 ، نامزدي مستقل اچ. راس پرو، راي دهندگاني را جذب کرد که در دهه 1980 ، در اصل به جمهوري‌خواهان راي داده بودند، و به همين دليل، در شکست رئيس جمهوري‌خواه وقت، جورج اچ. دبليو بوش موثر واقع شد. در رقابت‌هاي بسيار نزديک سال 2000 ميان جورج دابليو بوش از حزب جمهوري‌خواه و ال گور از حزب دموکرات، اگر رالف نيدر، نامزدي حزب سبز، در انتخابات فلوريدا شرکت نکرده بود، امکان داشت گور با به دست آوردن آراي ايالت فلوريدا، در انتخابات رياست جمهوري نيز پيروز شود.

از آغاز قرن بيستم، همه‌پرسي‌هاي افکار عمومي ‌حاکي از حمايت گسترده مردم از احزاب مخالف و نامزدهاي مستقل بوده است. در آستانه انتخابات سال 2000 ، طبق همه پرسي گالوپ، 67 درصد از مردم آمريکا طرفدار ايجاد يک حزب مخالف قدرتمند بودند که کانديداهايي براي شرکت در انتخابات رياست جمهوري، کنگره و مناصب ايالتي در مقابل نامزدهاي جمهوري‌خواه و دموکرات‌ها معرفي کند. همين قبيل احساسات به علاوه خرج‌هاي بي حد و حصر راس پرو (Ross Perot)، ميلياردر تگزاسي موجب شد که او در سال 1992 ، 19 درصد از آراي مردمي‌ را از آن خود کند، يعني بالاترين درصدي که يک نامزد مستقل، بعد از تئودور روزولت (حزب ترقي خواه)، با 27 درصد آرا در سال 1912 ، به دست آورد.

http://mardomsalari.com/Template1/News.aspx?NID=250099

ش.د9500815

نظرات بینندگان
ارسال خبرنامه
برای عضویت در خبرنامه سایت ایمیل خود را وارد نمایید.
نشریات