(روزنامه همشهري ـ 1394/11/05 ـ شماره 6739 ـ صفحه 28)
آخرين اطلاعات از تحولات منطقه در گفتوگو با رئيس مركز مطالعات عالي بينالمللي دانشگاه تهران
** بحران سوریه در قالب یک کودتای کلاستری و نه یک جنگ مذهبی قابل تحلیل است. اگر به تاریخی تمدن سوریه دقت کنیم، هم قرنها قبل و هم قرنها بعد از مقطع ۱۶۱۶ تا ۱۶۴۸ که اروپا درگیر جنگسی سالة به ظاهر مذهبی بود مردم در سرزمینهای اسلامی از جمله سوریه به رغم تمام تفاوتهای دینی، مذهبی و نژادی با منطقی از جنس <سخت گیری و تعصب خامی است/ تا جنینی کار خون آشامی است> در صلح و صفا در کنار یکدیگر در حال زندگی بودند. جنگ سیسالة اروپا اغلب یک جنگ <مذهبی> یعنی درگیری مسیحیان کاتولیک با مسیحیان پروتستان معرفی میشود که در خصوص خود این ادعای مذهبی بودن هم با توجه به این واقعیت که در جریان جنگ سیساله فرضاً فرانسویهای کاتولیک با پروتستانهای داچ (دست کم علیه کاتولیکهای هابزبرگز) متحدبودند جای بررسیهای مستقل زیادی وجود دارد. تلاش برای موازی سازی چنین رویداد بیربطی با بحران سوریه وقتی مشکوکتر به نظر میرسد که دقت کنیم کسی در خصوص تجاوز نظامی عربستان به یمن که دست کم <فردینانِ دوم> آن به سهولت قابل شناسایی است از تشابه جنگ سی ساله استفاده نمیکند.
* ممكن است تحليل بحران سوريه در قالب يك كودتاي كلاستري را براي خوانندگان ما به زبان سادهتر توضيح دهيد؟
** طی قرن گذشته هم قبل و هم بعد از آغاز جنگ سرد، قدرتهای مداخلهگر غربی، چه در امریکای جنوبی، چه آفریقا و چه آسیا، سابقهای بسیار گسترده از آنچه خود <تغییر رژیم> مینامند گاه به وسیلة دخالت مستقیم نظامی و گاه کودتا داشتهاند. پیش از آغاز جنگ سرد در ایران <تغییر رژیم> برای به سلطنت رساندن رضاخان به وسیلة کودتا و برای عزل او از سلطنت به وسیلة دخالت مستقیم نظامی انجام شد. پس از آغاز جنگ سرد نیز سرنگونی دولت مصدق به عنوان یکی از مشهورترین موارد <تغییر رژیم> به بهانة ساختگی ممانعت از نفوذ کمونیسم مورد توجه میباشد. البته توجه به این نکته نیز ضروری است که دولت انگلستان هم زمان با برنامه ریزی مشترک با امریکا برای اجرای کودتا علیه مصدق، اعزام نیرو برای مداخلة مستقیم نظامی در ایران را هم در دستور کار قرار داده بود.
ویژگی اصلی کودتاهای <معمولی>، تلاش قدرتهای پشتیبان برای جایگزین کردن فرامانروایان یا دولتهای موجود با فرامانروایان یا دولتهای غیر فرمانبردار به مطیع (یا حتی مطیع به مطیعتر) بود و در این خصوص برای غرب دوست و دشمن هم فرقی نداشت! دقیقاً به همین دلیل هم طراحی و اجرای کودتاهای <معمولی> توسط غرب هرگز به موارد مشهوری مثل کودتای سال ۱۹۷۳ ژنرال آگوستو پینوشه علیه سالوادور آلنده (رئیس جمهور منتخب سال ۱۹۷۰ مردم شیلی) محدود نبوده و اگر به تاریخ معاصر کشورهایی مثل ترکیه که از سال ۱۹۵۲ عضو ناتو و متحد غرب بودهاند هم دقت کنیم، کودتاهای سالهای ۱۹۶۰، ۱۹۷۱، ۱۹۸۰، ۱۹۹۳ و ۱۹۹۷ را میبینیم که تمام آنها با برنامهریزی (و نه صرفاً چراغ سبز) غرب (و به منظور جایگزین ساختن دولتهای مطیع با مطیعتر) به وقوع پیوسته است.
اگر چه عوامل اصلی در یک کودتای کلاستری هم مثل کودتاهای <معمولی> فرماندهان نظامی هستند اما در طراحی کودتاهای کلاستری، چون در حقیقت برنامهای برای جایگزینی وجود ندارد، حمایتها و پشتیبانیهای نظامی، مالی، اطلاعاتی و تبلیغاتی نه صرفاً از یک فرماندهی مشخصِ دارای اهداف مشخص، که از تمام افراد دارای اختیارات و قابلیتهای نظامی به صورت کلاستری صورت میگیرد طوری که اجزای تشکیل دهندة این کلاسترها بدون اطلاع از اهداف، فعالیتها و یا حتی نحوة سازماندهی و فرماندهی شبکهای که از آن اطاعت میکنند و نیز در حالی که نمیدانند به هر یک از آنها بسته به تمایلات شخصی، قومی، قبیلهای و ... هر قول و وعدهای که مایل بودند بشنوند داده شده، برای پیوستن به کودتا هدایت شده و افراد عضویت یافته در این کلاسترها نیز به سرعت خود را در وضعیتی مییابند که امکان بازگشت به زندگی عادی برایشان غیر قابل تصور باشد.
در سوریه تعداد اعضای گروههای تروریستی موسوم به جبهه جنوبی الحر (الجبهة الجنوبیة للجیش السوری الحر) که با حمایتهای گستردة مالی تسلیحاتی، اطلاعاتی و مخابراتی غرب به منظور ناامن کردن زندگی مردم ساکن در درعا، القنیطره و حومة دمشق تحت یک فرماندهی واقع در شهر امان پایتخت اردن مدیریت میشوند به استناد منابع غربی (یعنی احتمالاً با بزرگنمایی فراوان) ۲۵ هزار نفر اعلام شده که خود این به اصطلاح <جبهه>، متشکل از دست کم ۵۸ گروهک تروریستی با اسامی و پرچمهای مختلف معرفی میشود. اگر این آمارها را درست فرض کنیم با یک حساب سر انگشتی به سادگی متوجه میشویم که به طور متوسط اعضای هر یک از این گروهها حتی به ۴۵۰ نفر هم نمیرسد.
نحوة اجیر شدن این افراد توسط سرویسهای جاسوسی غربی و متحدان منطقهای آنها در سوریه عمدتاً از طریق شبکههای اجتماعی بوده یعنی در شرایطی که با پارازیته یا حذف شدن برنامههایی تلویزیونی شبکههای رسمی سوریه و جایگزین شدن آنها با برنامههای ضد سوری، قریبالوقوع بودن سقوط حکومت سوریه طوری تبلیغ میشد که برای بسیاری باور کردنی شده بودند، سرویسهای جاسوسی با تشویق این افراد به انجام جنایتهایی مختلف و انتشار تصاویر آنها در شبکههای اجتماعی، عملاً یکی بعد از دیگری تمام پلها را برای بازگشت این افراد به یک زندگی عادی در سوریه پشت سرشان خراب میکردند. فرماندهان ارشد این ۵۸ گروه اغلب دارای درجات پایین نظامی بوده و تا سال ۲۰۱۴ که تشکیل سر فرماندهی الجبهه الجنوبیه در اردن اعلام شد واقعاً دچار توهم <ما بیشماریم> بوده و حقیقتاً دارای درک درستی از آرایش قدرت و وضعیت واقعی نیروهایی شبکهای که به آن تعلق داشتند نبودند. شاید به همین دلیل هم اعلام تشکیل سر فرماندهی الجبهه الجنوبیه در ۱۴ مارس ۲۰۱۴ عملاً آغازی برای پایان کار اعضای این گروه شد.
تعداد کل اعضای خود گروه تروریستی الحر (الجیش السوری الحر) که سه سال قبل از جبهه جنوبی با حمایتهای گستردة مالی تسلیحاتی، اطلاعاتی و مخابراتی امریکا و به منظور ناامن کردن زندگی مردم ساکن در حمص، حما، ادلب و حلب از تطمیع ۱۴ گروه تروریستی تحت فرمان یک فرماندهی واقع در شهر ریحانلی ترکیه تشکیل شده هم حداکثر ۲۰ هزار نفر اعلام شده است که باز هم یک محاسبة ساده متوسط اعضای هر گروه تشکیل دهنده آن را کمتر از ۱۴۰۰ نفر نشان میدهد. فرماندهان این ۱۴ گروه عمدتاً با پذیرش وعدههایی از جنس واگذاری کنترل تمام یا بخشهایی از خاک سوریه به قبایل خود آلت دست سرویسهای جاسوسی خارجی شدند. برای مثال عبدالله البشیر النعیمی و دستیارانش که زمانی فرماندهان الجیش السوری الحر معرفی میشدند و اینک کنار گذاشته شدهاند، بعضاً نظامیانی ارشد ارتش سوریه بودند که با وعدة تحویل داده شدن تمام خاک سوریه به نعیمیها آغاز کنندگان بحران فعلی سوریه بودند. پیشنهاد تحویل داده شدن تمام خاک سوریه به نعیمیها یا قبیلة النعیمی با توجه به پشتیبانی غرب از حکومتهایی مثل حاکمیت قبیله هاشمی بر اردن که نام کامل عربی آن (المملکة الأردنیة الهاشمیة) است و یا حاکمیت قبیلة سعودی بر عربستان که نام کامل عربی آن (المملکة العربیة السعودیة) به معنی پادشاهی عربی خاندان سعودی است، دست کم برای این عده از بزرگان قبیلة النعیمی وسوسه کننده بود ولی واقعیت این است که به سایر رهبران شورشی از تمام اقوام و قبایل نیز پیشنهادات کاملاً مشابهي شده بود.
با استناد به آمارهای اغراق آمیز منتشر شده توسط منابع غربی، سرویسهای جاسوسی غربی با همکاری متحدین منطقهای خود توانستند با اجیر کردن چند ده هزار نفر از نظامیان ارتش ۳۵۰ هزار نفری سوریه در قالب یک کودتای کلاستری و سپس وارد کردن چند ده هزار مزدور خارجی با پرچم داعش موجبات آوارگی ۱۰ تا ۱۲ میلیون نفر از جمعیت ۲۳ میلیوننفری سوریه را در این کشور فراهم آورند. با توجه به تناقضات گستردة میان خواستههای قریب به یکصد کلاستر ترور تشکیل دهندة این بدنة نظامی کودتا، به نظر میرسد هدف از طراحی این کودتا نیز هرگز نه مستقر شدن یک حکومت فراگیر جایگزین (اعم از مردمی یا دیکتاتوری) در سوریه که درگیر باقی ماندن همه علیه همه و نتیجتاً محتاج باقی ماندن همه به حامیان خارجی بوده است. شاید به همین دلیل هم خواسته اصلی حامیان خارجی این کودتا در جریان مذاکرات هم، کنار رفتن عامل اصلی اتحاد نیروهای وفادار به تمامیت ارضی سوریه یعنی بشار اسد میباشد. استراتژی کلی در درگیری به این شیوه هم محروم کردن مردم از خدمات عمومی (آب، برق، جاده، بهداشت، آموزش و از همه مهمتر امنیت) توسط کلاسترهای ترور و معرفی کردن دولت مرکزی به عنوان مسئول این محرومیتها میباشد. شرایطی که تحت آن مردم عادی چاره نخواهند داشت جز این که بین آواره شدن یا همکاری با عوامل کودتا یکی را انتخاب کنند.
* آقاي دكتر، تبيين شما از لحاظ كمي نسبت به مزدوران حاضر در سوريه چيست؟ در اين باره، گروههاي تروريستي به شدت تلاش دارند خود را بيشمار معرفي كنند. آيا شما موافق وجود تعداد بسيار زيادي از اين مزدوران در سوريه هستيد؟
** مزدوران خارجی به خدمت گرفته شده در سوریه از ۸۳ کشور مختلف معرفی شدهاند. به موجب آمارهایی غربی (که باز در مورد صحت و سقم آنها تریذهای جدی وجود دارد) حدود ۵۰۰۰ نفر از تونس، ۲۵۰۰ نفر از عربستان، ۲۰۰۰ نفر از اردن، ۲۰۰۰ نفر از ترکیه، ۱۷۰۰ نفر از جمهوریهای سابق اتحاد شوروی، ۱۵۰۰ نفر از فرانسه، ۱۲۰۰ نفر از مراکش، ۱۰۰۰ نفر از لبنان، ۱۰۰۰ نفر از آلمان و ۱۰۰۰ نفر از انگلستان به عنوان مزدوران داعش در سوریه حضور دارند. اهمیت این رقمها وقتی مشخص میشود که دقت کنیم فرضاً تعداد مزدوران <الجبهة الشامیة> شامل <کتائب ثوار الشام> و ... در حلب در مجموع به ۱۰۰۰ نفر نمیرسید! تفاوت قائل شدن میان قساوتهای داعشی و غیر داعشی در سوریه عملاً ممکن نیست چرا که همه گروههای تروریستی با آموزشها، تسلیحات و تاکتیکهای کم و بیش مشابه در بحران سوریه ایفای نقش نموده، همه آنها شکنجه و قتل مخالفان خود را به فجیعترین اشکال مجاز معرفی میکنند و همه آنها علاوه بر قتل و غارت، بدون هیچ ملاحظهای آثار باستانی و نمادهای مذهبی را غارت و یا نابود میکنند. البته به لطف حمایتهای گستردة رسانههای اسلام ستیز، مزدوران آنچه تعمداً در رسانههای غربی به صورت ترجمه شده <حکومت اسلامی> و نه داعش معرفی اما همرنگ یونیفورمها و هم حتی پرچمشان از شرکت بلکواتر کپی شده بود، به قدری معروفتر از بقیة گروهها شدند که امروزه جنایات مربوط به بقیه کلاسترهای ترور در سوریه هم معمولاً نه جنایات داعش که تعمداً جنایات <دولت یا اسلامی> معرفی میشود.
* در ميان انبوه تحليلها از بحران سوريه، برخي به نقش ايالات متحده در پيدايش شرايط حاضر تأكيد دارند. در اينباره افرادي نظير جرمي ساهيل با نگاهي متفاوت، پاي شركتهاي امنيتي نظير «بلك واتر» را در پشت پرده بحران سوريه باز كردهاند. آيا واقعا در بحران سوريه شركتهايي نظير بلك واتر از خون مردم بيگناه، نان ميخورند؟
** بلک واتر در زمان تأسیس (۱۹۹۷) یکی از دهها شرکت امریکایی متشکل از افسران امنیتی بازنشسته و نیروهای مخصوص سابق بود که وظیفة اولیة آنها استفاده از تواناییها، تجربیات و البته نفوذ شخصی خود برای عقد قراردادهای مختلف با دولت فدرال به منظور ارائة آموزشهای نظامی، انتظامی و امنیتی در پادگان خصوصی این شرکت به افراد معرفی شده توسط دولت بود. مهمترین پادگان آموزشی شرکت بلکواتر زمینی به وسعت ۷۰۰۰ هکتار در نواحی باتلاقی واقع در مرز ایالت کارولینای شمالی با ایالت ویرجینیا بود که در آن پرچم بلکواتر که یک پارچة سیاه رنگ با علامت سفید پنجة خرس بود به اهتزاز درآمده و از یونیفرمهای تمام مشکی استفاده میشد. بعد از اشغال عراق از نیروهای شرکت بلک واتر به طور گسترده هم برای آموزش به پلیس و ارتش جدید عراق و هم برای تأمین امنیت مقامات مختلف امریکایی از جمله پاول برمر اولین فرماندار نظامی امریکایی در عراق (که حدود ۹ میلیارد دلار از پولهای عراق طی یک سال فرمانداری او ناپدید شد!) استفاده میشد (ارزش اولین قراردارد شرکت بلکواتر در عراق ۲۸ میلیون دلار بود و قراردادهای بعدی هیچ یک کمتر از ۴۸۰ میلیون دلار نبودند).
بعد از شلیک وحشیانة ماموران امنیتی شرکت بلک واتر به مردم در میدان پرتردد نیسور بغداد در اواسط سپتامبر سال ۲۰۰۶، مجوز فعالیتهای این شرکت در عراق تعلیق شد. اگر چه دو سال پس از این ماجرا فقط پنج مأمور بلک واتر آن هم در امریکا و نه عراق محاکمه و محکوم شدند اما بلکواتر که دیگر از قراردادهای پرسود امنیتی در عراق محروم شده بود پس از تغییر مالکیت ابتدا به <شرکت خدمات اکس ایای> و سپس به <آکادمی> (با حرف انگلیسی i به جای y) تغییر نام داد و اینک با مدیریت و مالکیت جدید با نام <آکادمی> به عنوان پیمانکار آژانس مرکزی اطلاعات امریکا (سیا) در حال فعالیت است. این که چه تعداد از نیروهای داعش با چه هدفی در کمپهای شرکت بلکواتر چه آموزشهایی دیدهاند دقیقاً مشخص نیست اما با توجه به سخنان سپتامبر سال ۲۰۱۴ اریک پرینس بنیانگذار شرکت بلکواتر (که بعد از انحلال شرکتش کسب و کارهای امنیتی خود را از امریکا به دبی منتقل نموده است)، به نظر میرسد آموزش و تشکیل هستههای اولیه داعش با ایدة تضمین بلند مدت وجود قراردادهای امنیتی سودآور برای بلکواتر در منطقه بیارتباط نبوده است.
موضوع شباهتهای داعش با بلکواتر به هیچوجه به نوعی تقلید مضحک داعش از یونیفورم و پرچم بلکواتر یا این واقعیت که این گروه حتی قربانیان خود را نیز با لباسهای کپی شده از روی لباس زندانیان گوآنتانمو در برابر دوربین به قتل میرسانند محدود نمیشود. بسیاری از اعضای به خدمت گرفته شده توسط داعش از سراسر جهان در حقیقت نه فریب خوردگان انتحاری که آدمکشهای مزدوری هستند که برخی از آنها مثل گلمراد خلیماف پس از گذراندن پنج دوره آموزش ضد تروریسم با بلکواتر، اکس ای و آکادمی در امریکا برای همکاری با داعش به سوریه اعزام شدهاند و واضح است که اشخاصی مثل او نه مجانی و نه صرفاً برای گرفتن عکس یادگاری در سوریه هستند. این که اعضای اصلی (نه فریب خوردگان محلی و غیر محلی) داعش اغلب با سر و صورتها پوشیده در انظار ظاهر میشوند هم موید این واقعیت است که بسیاری از مزدوران داعش برای خرج کردن دستمزد ماموریتها و نیز سایر درآمدهای کلان حاصل از غارت، قاچاق، آدم ربایی و اخاذی برنامه داشته و به هیچ وجه قصد گذشتن از جان و فداکاری برای هیچ آرمانی ندارند.
* از ديگر موضوعات تأثيرگذار بر تحولات جهاني، سرنگوني بمبافكن روسي توسط نيروهاي ارتش تركيه بود. بازخواني شما از اين حادثه چيست؟
** جنگندههای ترکیه حدود ساعت ده و بیست و پنج دقیقه صبح ۲۴ نوامبر با حمله به یک فروند بمب افکن سوخوی ۲۴ (فنسر) روسیه به دلیل (یا بهانة) ورود به حریم هوایی ترکیه، آن را در فاصلة پنج و نیم کیلومتری جنوب مرزهای این کشور با سوریه مورد اصابت قرار دادند. نیروهای تحت فرمان ترکیه در شمال سوریه که دست کم به نظر تحلیلگران روسیه از پیش منتظر مورد اصابت قرار گرفتن این بمب افکن بودند، از صحنة اصابت و سقوط فیلمبرداری کرده آن را بلافاصله رسانهای کردند. صندلیهای نجات در بمب افکنهای سوخوی ۲۴ از نوع زوزدا ک- ۳۶ معروف هستندکه مشهورند به این که تا کنون در تمام موارد ایجکت (حتی یک مورد در سرعت بالای سه ماخ) جان سرنشینان را نجات داده و آنها را سالم به زمین رساندهاند، اما رسانههای ترکیه باز هم به فاصلة کوتاهی پس از انتشار اخبار مورد اصابت قرار گرفتن هواپیمای روسی، قطعاتی که شبیه به فلاپهای یک صندلی نجات ک- ۳۶ بود نشان داده و مصاحبهای به زبان ترکی استامبولی از شخصی که وی را یکی از <رهبران سوری> معرفی میکردند پخش کردند که مدعی بود نیروهای تحت امرش هر دو خلبان بمبافکن سرنگون شدة روسی را هنگام فرود با چتر در آسمان هدف قرار داده و اجسادشان را در اختیار دارند.
روسها با روشهای خود این به اصطلاح <رهبر سوری> را نه یک سوری که الپارسلان سلیک اهل ترکیه و فرزند شهردار شهر کوچک کبان واقع در استان الازیک ترکیه شناسایی کردند و این درحالی بود که جستجو برای دستگیر کردن یا قتل خلبانان از سوی نیروهای ترکیه و تلاش برای نجات آنها از سوی نیروهای روسیه در خاک سوریه به درگیری مستقیم در روی زمین کشیده شده بود. در جریان این درگیریها یک سرباز روس (الکساندر پوژینیچ) جان خود را از دست داد اما نهایتاً کمک خلبان بمبافکن روسی (کاپیتان کنستانتین موراختین) زنده و سالم نجات پیدا کرد. یک روز بعد مقامات رسمی ترکیه اعلام کردند که جسد خلبان روس (سرهنگ اولیگ پیشکوف) را در اختیار داشته و آمادة تحویل آن به روسیه هستند.
دو سال قبل از این رویداد یعنی در اواسط سپتامبر سال ۲۰۱۳ هم شاهد حملة جنگندههای ترکیه به یک چرخبال میل امآی-۱۷ (هیپ) سوری که در حال گشت زنی در نواحی مرزی دو کشور بود دقیقاً به همین دلیل (یا بهانه) یعنی ورود به حریم هوایی ترکیه بودیم که هیچ خبری از سرنوشت خدمة آن منتشر نشد. محل سقوط چرخبال سوری به فاصلة یک کیلومتری جنوب خط مرزی ترکیه با سوریه و در خاک سوریه بود؛ اما ادعاهای دولت ترکیه در خصوص ورود بمب افکن سوخوی روسی به حریم هوایی ترکیه با توجه به برد (بسته به ارتفاع متغیرِ) ۵ تا ۷ کیلومتری موشکهای هوا به هوای مورد استفاده توسط جنگندههای ترکیه و محل مورد اصابت قرار گرفتن هواپیمای روسی در عمق پنج و نیم کیلومتری خاک سوریه، از نظر فنی به شدت قابل تردید میباشد چرا که اگر این اطلاعات درست باشد، با توجه به محل مورد اصابت قرار گرفتن هواپیمای ساقط شده در عمق پنج و نیم کیلومتری خاک سوریه، هواپیمای مهاجم برای استفاده از موشکهای سایدویندر و سپس بازگشت به پایگاههای خود در ترکیه تحت چنین شرایطی، دست کم میبایست ۲ کیلومتر حریم هوایی سوریه را نقض نموده باشند.
به ویژه این که پس از انتشار اخبار این
رویداد، ارتش اسراییل اعلام کرد که پیشتر بر اثر اشتباه خلبان یک مورد مشابه از
ورود هواپیمای سوخوی ۲۴ روسی به حریم هوایی اسراییل بر فراز جولان اتفاق افتاده
بود که مسیر هواپیما پس از هشدار به خلبان (روی فرکانس رادیویی از پیش توافق شده)
اصلاح شد؛ اما از همه جالبتر واکنش ارتش یونان - کشوری که مثل ترکیه از سال ۱۹۵۲
عضو ناتو بوده است- بود که بلافاصله گزارشی را منتشر نمود که به موجب آن طی سال
۲۰۱۴ هواپیماهای نیروی هوایی ترکیه ۲۲۴۴ مورد (یعنی به طور متوسط روزانه بیش شش
مورد!) اقدام به نقض حریم هوایی یونان کرده بودند و تا اکتبر سال ۲۰۱۵ هم موارد
نقض حریم هوایی یونان توسط هواپیماهای نیروی هوایی ترکیه ۱۴۴۳ مورد گزارش شده است.
طبق گزارشات رسمی منتشر شده توسط ارتش یونان این رویه در سالهای قبل از ۲۰۱۱ هم وجود داشته طوری که در سال ۲۰۰۸ هم تعداد دفعات نقض حریم هوایی یونان توسط نیروی هوایی ترکیه ۱۲۸۸ مورد (به طور متوسط روزانه بیش از سه مورد!) بوده و از ۲۰۰۸ تا ۲۰۱۱ هم در هیچ سالی از ۶۰۰ مورد (یعنی تقریباً روزانه دو مورد!) کمتر نبوده است. در خصوص پاسخ احتمالی ترکیه به گزارشات یونان از موارد متعدد نقض حریم هوایی این کشور توسط هواپیماهای نیروی هوایی ترکیه هم لازم است به این نکته اشاره شود که با توجه به اختلافات ارضی و مرزی موجود میان دو کشور ترکیه و یونان، ترکیه خطوط مرزی خود با یونان را طوری تعریف میکند که کلیة این پروازها، پروازهای انجام شده در داخل حریم هوایی ترکیه محسوب گردند، اما در حوالی محل مورد اصابت قرار گرفتن بمب افکن روسی یعنی پنج و نیم کیلومتری جنوب مرز ترکیه با سوریه هرگز سابقة اختلافات مرزی خاصی وجود نداشته است.
حتی اگر این ادعای ترکیه را قابل پذیرش ارزیابی کنیم که بمب افکن روسی ۱۷ ثانیه از مسیر پروازی خود را در حریم هوایی ترکیه گذرانده است، از آنجایی که اسکرامبلینگ هواپیماهای شکاری از هیچ یک از پایگاههای هوایی ترکیه ظرف تنها ۱۷ ثانیه امکان پذیر نیست این ادعای روسیه که شکاریهای ترکیه با برنامهریزی قبلی در آسمان در حال پرواز در منطقه و عملاً در کمین بمب افکن روسی بودند قابل پذیرش به نظر میرسد. در خصوص رفتار نیروهای تحت امر ترکیه پس از هدف قرار گرفتن هواپیمای روسی، هم حتی اگر ترکیه را در ۲۴ نوامبر سال ۲۰۱۵ یک کشور در حال جنگ با روسیه و هواپیمای روسی را پس از ساقط شدن در حریم هوایی ترکیه فرض کنیم، شلیک در آسمان به خلبانان هواپیمایی که پس از مورد اصابت قرار گرفتن هواپیمایشان در حال نجات جان خود با استفاده از چتر نجات هستند صراحتاً نقض بند یک از مادة ۴۸ پروتکل الحاقی اول سال ۱۹۷۷ به مجموعه کنوانسیونهای ژنو محسوب میشود.
ش.د9405586