(روزنامه همدلي ـ 1394/11/06 ـ شماره 242 ـ صفحه 1)
آیتالله در چند ساله اخیر دو کار مهم را با شاکلهای تشکیلاتی سازماندهی کرده است؛ ستارهسازی وجه نخست سیاست اوست. روی این اصل، به میدان آوردن آیتالله سید حسن خمینی برای این دوره از انتخابات خبرگان که هجمههای فراوانی نسبت به او را سبب شد، از جمله این ستارهسازیهاست.
اما بعد دوم کار آیتالله، «صحنهگردانی» او با ستارهها است. سیاستمدار کهنهکار و 82 ساله ایرانی میداند که ستارههایش کجا و چگونه باید بدرخشند. به طور قطع در جریان انتخابات ریاست جمهوری 92 کمتر کسی حتی در میان عناصر تحولخواه فکر این را میکرد که حسن روحانی رئیس جمهوری ایران خواهد شد. واقعیت امر این است که نه کاندیدای اصلاحطلبان قدرت مانور اصولگرایان را داشت و نه حسن روحانی آن جامعیت را داشت که یکباره ردای ریاست بر جمهور را برتن کند.
به میدان آمدن و از میدان خارج شدن آیتالله چنان مناسبات سیاسی آن برهه را تحتالشعاع قرار داد که کافی بود وی انگشت خود را به طرف حسن روحانی نشانه بگیرد تا رئیس جمهوری ایران شود.
خطای راهبردی که در نقادی بسیاری از تحلیلگران نسبت به آیتالله هاشمی وجود دارد، این است که منتقدان و مخالفان وی را در تقابل با نظام قرار میدهند وحتی صحنهگردانی یا کارگردانی وی را به عنوان مسئله یا مشکل خود در نظر میگیرند. این نگاه به آیتالله منسوخ و خالی از منطق است. بیگمان هاشمی در رهبران انقلاب از موسسان نظام جمهوری اسلامی است. این ادعا نیست بلکه این دعوی چه در کلام و چه در برخوردهای بنیانگذار جمهوری اسلامی نسبت به هاشمی مشهود است. این مسئله را مخالفان هاشمی نه میتوانند هضم کنند و نه دوست دارند فهم کنند. چگونه امکان دارد کسی که خود از موسسان نظام است، علیه آن توطئه کند. بیتردید متبادر کردن این شائبه در اذهان عمومی ناشی از نوعی توهم توطئه است. توطئه علیه یکی از استوانههای نظام. وجه تراژیک مسئله آنجاست که هویت سیاسی مخالفان آیتالله هاشمی را روشن کنیم؛ بیگمان بعد از انتخابات 84 یک لایه ضخیم و پوست کلفت اما در اقلیت، علیه آیتالله شکل گرفت. اگرچه مخالفت با آیتالله تنها محدود به این دوره نیست و تا پیش از آن او مخالفان سرسختی داشت. اما بعد از سال 84 وی به طرزی عجیب در مظان اتهام قرار گرفت و در جریان انتخابات پرحاشیه 88 فشارها بر او پررنگتر شد.
آیتالله، زمانی که در پاسخ به مخالفان خود مبنی بر اینکه به وی گفته بودند، تغییر کرده است، تغییر را به خود آنان برگشت داد. هاشمی در منظومه نظام سیاسی، اصل است و مخالفان وی فرع بر آن. پدر معنوی جریان مخالف هاشمی را آیتالله مصباح یزدی میدانند. طبق یک قاعده منطقی، آیا آیتالله مصباح به عنوان لیدر این جریان مخالف از نظر وزن سیاسی و سیاستورزی به پای آیتالله هاشمی میرسد؟ بسیاری بر این اعتقادند که آیتالله مصباح چه قبل انقلاب و چه بعد از آن، در جریانات سیاسی حضور نداشته است و اساساً وی سیاستمدار نیست، بلکه به عنوان کسی که اشراف زیادی بر فلسفه اسلامی دارد، در قامت یک فیلسوف اسلامی سینایی بهتر توصیف میشود.
آیتالله هاشمی یک فقیه سیاستمدار است. به هر میزان که از عمر وی سپری شده است، روش و کنش سیاستورزی وی مهمتر و تاثیرگذارتر بوده است. ماهیت سیاستورزی وی هم فقط در یک مسئله خلاصه میشود و آن «دغدغه نظام» است.
http://hamdelidaily.ir/?newsid=4283
ش.د9405587