تأمين امنيت
هيچ شكي نيست كه عرصه واقعي بينالملل در عمل بسيار متفاوت از آن چيزي است كه در مناسبات ديپلماتيك ديده ميشود. چانهزنيها و تعارفات سياسي محور اصلي مناسبات ديپلماتيك را تشكيل ميدهند اما عنصر اصلي در صحنه واقعي بينالملل قدرت و به خصوص قدرت نظامي است. اين چيزي نيست كه بتوان با آن تعارفات ديپلماتيك پنهان بماند چراكه نمونههايي آشكار چنين چيزي را تأييد ميكنند. هنگامي كه زمزمههايي در آرژانتين در مورد جزاير فالكند شنيده ميشود، بريتانيا تنها به اعتراض ديپلماتيك بسنده نميكند و به سرعت دستور اعزام ناوگانهاي دريايي خود را به سوي اين جزاير ميدهد و حتي زيردرياييهاي اتمي خود را نيز به منطقه ميفرستد.
وقتي كه تنش اتحاديه اروپا با روسيه بر سر اوكراين بالا ميگيرد آمريكا بمبافكنهاي اتمي خود را به بريتانيا ميفرستد تا براي كرملين خط و نشان اتمي بكشد و حالا چين به استقرار بمبافكنهاي دوربرد بي1 آمريكا در استراليا اعتراض دارد چون ميداند كه واشنگتن اين بمبافكنها را براي اعمال محدوديت بر شناورهاي چيني در درياي جنوبي چين، به استراليا فرستاده است. بنابراين، اگر پكن بخواهد سهم خود را در عرصه بينالملل به دست بياورد، نخست بايد به فكر تأمين امنيت باشد و اين نكتهاي بود كه وانگ يي به آن توجه داشت و گفت:«ما تمايل داريم مطابق با نيازهاي در نظر گرفته شده و همچنين به منظور پاسخ به تمايلات كشورهاي ميزبان اقدام به ساخت تأسيسات زيرساختي و قابليتهاي حمايتي، به ويژه در مناطقي كه منافع چين در آنها متمركز هستند، كنيم» و ساخت پايگاه نظامي در كشور جيبوتي را هم از اين جهت مطرح كرد كه به نظر وي، كشورش اين پايگاه را براي اجراي وظايف بينالمللي چين براي حفاظت از كشتيراني در منطقه شاخ آفريقا ساخته است.
او جاي هيچ شك و ترديدي نگذاشت كه پايگاه نظامي چين در جيبوتي اولين و آخرين پايگاه اين كشور در مناطق دور از خاكش نيست و قصد دارد بعد از اين پايگاههاي نظامي ديگري در گوشه و كنار جهان ايجاد كند و البته متوجه مخالفتهاي آمريكا هم هست. آمريكا در خارج از خاك خود دست كم 850 پايگاه نظامي دارد و حالا كه چين يك پايگاه در جيبوتي ايجاد كرده با مخالفت آمريكا مواجه شده و وانگ يي اين مخالفت را ناشي از تصور غلط آمريكاييها نسبت به كشورش ميداند.
رهبري جهان يا مشاركت جهاني
وانگ يي گفت:«ما هيچ تمايلي براي آنكه كسي را رهبري كنيم يا جانشين كسي شويم نداريم و من پيشنهاد ميكنم كه دوستان آمريكايي ما بيشتر درباره سنتهاي فرهنگي و تاريخي 5هزار ساله چين مطالعه نمايند تا آنها را درك كنند و تنها به شكل كوركورانه با تفكر آمريكايي درباره چين قضاوت نكنند.» او با اين حرف از يك جهت تفاوت مبنايي كشورش را با آمريكا براي حضور مؤثر در عرصه بينالملل مطرح كرد و از جهت ديگر، تاريخ كهن كشورش را گوشزد كرد تا با نگاهي به اين تاريخ، تفاوت اساسي فرهنگ چيني با آمريكايي را بيان كرده باشد. او در همان نشست در مورد تلاشهاي چين در خاورميانه تفاوت مبنايي كشورش با آمريكا را تشريح كرد اينگونه كه چين نميخواهد با اين تلاشها خاورميانه را مبدل به منطقه نفوذ خود كند بلكه قصد چين معطوف به ايجاد صلح و ثبات در منطقه است كه اين هدف را با رعايت سياست بيطرفانه دنبال ميكند تا آنكه تمام كشورهاي منطقه را به حل و فصل صلحآميز اختلافات ترغيب كند.
نمونه ديگر، تنش در شبهجزيره كره است كه اين روزها به نحو قابل توجهي بالا گرفته به خصوص اينكه رزمايش مشترك آمريكا با كره جنوبي، كره شمالي را ناگزير به تهديد اتمي اين دو كشور كرده است. چين ميخواهد اين تنش را با توجه به علايق و منافع دو كره كاهش بدهد و به همين جهت است كه از يك سو در شوراي امنيت رأي مثبت خود را به قطعنامه اين شورا ميدهد اما از سوي ديگر، سياستهاي آمريكا را براي اعمال تحريم و فشار بيشتر بر كره شمالي نقد ميكند و آن را غيرمسئولانه ميداند. به همين جهت است كه پكن سياست رسمي خود را در مورد تنش فعلي شبهجزيره كره بر مبناي دو راهبرد از ادامه تحريمهاي سازمان ملل و ادامه گفتوگوها براي رسيدن به تفاهمي به يك رژيم دائمي صلح دنبال ميكند.
اين دو جهت به طور كلي با مبناي مداخلهجويانه آمريكا در شبهجزيره تفاوت دارد؛ مبنايي كه با افزايش برنامههاي نظامي خود در كره جنوبي و حتي فرستادن تسليحاتي مثل جنگندههاي استراتژيك اف 22 و بمبافكنهاي بي52 بيشتر كره شمالي را تهديد ميكند تا اينكه آن كشور را به آمدن به پاي ميز مذاكره و رسيدن به چنان تفاهمي ترغيب كرده باشد. گذشته از اين تفاوت مبنايي، تاريخ كهن چين نشان داده كه اين كشور نگاه سلطهجويانه به ديگر كشورها نداشته، هر چند كه در تاريخ خود از تعارضات و جنگهاي داخلي رنج ميبرده اما به دنبال دستاندازي منافع ديگر ملل و فتح سرزمينهاي دور نداشته كه اين وجه تفاوت اساسي با تاريخ كوتاهمدت آمريكا داشته است.
نقشه راه چيني
ميتوان گفت كه پكن در حال حاضر سعي دارد سهم خود در عرصه بينالملل را بر اساس نقشه راه مشخصي كسب كند. دستكم بخش قابل توجهي از اين نقشه برگرفته از نام مشهور تاريخي جاده ابريشم Silk Road است كه به روز شده و از آن به عنوان جاده ابريشم دريايي Maritime Silk Road ياد ميشود. در واقع، اين جاده دريايي همان مسير باستان از چين تا دورترين نقطه در اروپا را طي ميكند با اين تفاوت كه مسير آن ديگر در خشكي نيست بلكه از طريق دريا و با طي كردن نقاط بندري در طول مسير شكل ميگيرد. تحليلگران اين مسير را با طرح آمريكايي مارشال بعد جنگ جهاني دوم مقايسه ميكنند كه پكن براي پشتيباني مالي آن دو نهاد عظيم از بانك سرمايهگذاري زيربنايي آسيا، AIIB و صندوق جاده ابريشم، SRM، برپا كرده و سعي در نوعي مشاركت دهها كشور در طول مسير دارد.
جيبوتي در شاخ آفريقا را ميتوان گلوگاه اين مسير دانست كه نقطه تغيير جهت راه دريايي چيني به سوي اروپا از طريق درياي سرخ است و شايد به دليل همين اهميت خاص باشد كه پكن نخستين پايگاه نظامي خارجي خود را در اين كشور ايجاد كرده است تا آنكه پايگاههاي نظامي بيشتر را در نقاط حساس ديگر بسازد. در هر حال، راه دريايي چيني منافع اين كشور در سه قاره از آسيا، آفريقا و اروپا را به هم پيوند ميزند و با توجه به نگاه تخاصمي آمريكا نميتواند اين سهم قابل توجه در عرصه بينالملل را بدون حمايت امنيتي رها كند.
پايگاه نظامي در جيبوتي نخستين گام پكن در جهت امنيت اين سهم است كه البته نميتوان آن را كافي دانست و بايد گامهاي امنيتي ديگري نيز بردارد و شايد گامهاي بعدي پكن را مجبور كند كه فراتر از راه دريايي و به آن سوي مسير دريايياش در حوزه آتلانتيك نگاه كند و منافع مشتركي را با روسيه در آن مناطق دنبال كند كه در اين صورت، پكن سهم خود را بسيار فراتر از حدي دنبال خواهد كرد كه در حال حاضر و در قالب جاده ابريشم دريايي تصور ميشود.
http://javanonline.ir/fa/news/775858
ش.د9405647