(روزنامه آفتاب يزد ـ 1395/04/12 ـ شماره 4650 ـ صفحه 15)
علی لاریجانی که با حکم رهبر معظم انقلاب، از سوم خرداد 1383 به عنوان نماینده ایشان در شورای عالی امنیت ملی آغاز به کار کرده بود یک سال بعد و بنا بر حکم محمود احمدینژاد (24 مرداد 1384)، رسما به عضویت این شورا درآمد. لاریجانی به نوعی، کار را از حسن روحانی تحویل گرفت و چندی بعد و در پی استعفاهای مکرر که ناشی از اختلاف دیدگاه با رئیس دولتین نهم و دهم بود، جای خود را به سعید جلیلی داد! که این استعفا و رفت و آمد و نیز این تغییرات و جابهجاییها در ترسیم آینده سیاسی ایران بیتاثیر نبود.
علی لاریجانی سالها بعد (14 خرداد 1392) در یک برنامه تلویزیونی (شناسنامه) روند اجراییشدن و دلیل استعفای خود را چنین روایت میکند:«پرونده هستهای ایران فصلها و شرایط مختلفی داشت. مذاکرات همیشه باید از چارچوب و پشتوانه برخوردار باشد. من فکر میکنم زمانی که آقای سولانا مسئولیت داشت، بهتر میشد مسائل را پیش برد. با این که ایشان هم با یک پشتوانه دیگر مباحث خود را مطرح میکرد، اما انعطافهایی داشتند که باعث میشد بحث شکننده نشود. البته در این میان عناصر موذی هم هستند که کار را بر هم میزنند. مسائلی که در دبیرخانه شورای عالی امنیت ملی وجود دارد، جزو مسائل حساس کشور است که یکی از آنها مسئله هستهای ایران است. مسائل گوناگونی که به منفعت و امنیت ملی مربوط میشود، آن جا مورد بررسی قرار میگیرد. من حس میکردم یک نوع اختلاف جدی مدیریتی با آقای احمدینژاد دارم. مسائل استراتژیک کشور باید با تانی و در عین حال حساب شده پیش برود و احتیاج دارد همه بخشهای مختلف همگرایی داشته باشند. کارهای لحظهای نمیتواند صدق کند و برای کشور مشکلاتی ایجاد میکند. تا یک مدتی تحمل بود و بحث میکردیم اما از یک زمانی به بعد من دیدم به هرحال ایشان رئیسجمهور است و حق دارد و لزومی ندارد که بنده مزاحم ایشان باشم و نمیخواستم حضوری تحمیلی داشته باشم. در واقع سطح من این نبود.»
جدایی انکارناپذیر
این روایت را میتوان روایتی ساده و سطحی از یک جدایی انکار ناپذیر دانست اما آن چه بیشتر این اختلاف را پدیدار میکند که نشان از تغییر نگرش و نیز پختگی سیاسی علی لاریجانی است، دو دیدگاه متفاوت در دو سوی این ماجرا است؛ در یک سو احمدی نژادی ایستاده است که همه نگاهش به شرق است و در سوی دیگر علی لاریجانی که کمکم احساس میکند که شرق چندان نقطه قابل تامل و تکیه گاهی قرص و محکم نمیتواند باشد. رئیس فعلی مجلس در 9 شهریور 1391 و در دیداری با عبدالقادر بن صالح رئیس وقت مجلس ملی الجزایر به نکات قابل توجهی اشاره میکند که آن اشارات به تغییر دیدگاه بعدی این چهره سیاسی – اجرایی اندکی تفاوت و زاویه دارد:
رئیس آن روزها و این روزهای مجلس شورای اسلامیبرگزاری اجلاس سران کشورهای عدمتعهد در تهران را فرصتی برای هم اندیشی پیرامون مهمترین مسائل و تحولات جهان بر میشمرد و تاکید بر این مهم دارد که باید با تقویت انسجام و همگرایی میان کشورهای عضو این جنبش ضمن حفظ استقلال آن، زمینه حضور موثر این جنبش در عرصههای بینالمللی را فراهم ساخت.
دکتر لاریجانی از شهریور 1384 با حکم رئیس جمهور وقت مسئولیت دبیری شورای عالی امنیت ملی را نیز برعهده گرفته بود اگرچه از سالها پیش نسبت به برخی سیاستهای هستهای انتقاد داشت و این جمله مشهور او پس از معاهده پاریس(هیچ آدم عاقلی دُر غلطان را با آب نبات عوض نمیکند!) برای همیشه درخاطرهها باقی خواهد ماند اما با مروری بر چهارساله دوم ریاست جمهوری محمود احمدی نژاد و نیز سه سال طی شده از دوران حضور حسن روحانی در پاستور به آسانی میتوان فهمید که نسبت به برخی دیدگاههای هسته ای موجود در اردوی اصولگرایان، پایداری، یکتاییها و نظائر آن تغییر نگرشی جدی به تماشا گذارده است تا جایی که همچنان بخش اعظمیاز شکست خوردگان انتخابات هفتم اسفند 94 و دهم اردیبهشت 95 وی یعنی علی لاریجانی را مهمترین عامل تصویب برجام میدانند و از وی کینه و آزردگی خاصی در دل نهفته دارند که اگر نبود رقابت عارف و لاریجانی بر سر صندلی ریاست قوه مقننه! هرگز از وی برای لحظه ای هرچند کوتاه نیز حمایت و وی را در مسیری که برگزیده است همراهی نمیکردند.
تاثیر انتخابات 92
علی لاریجانی که با پذیرش مسئولیت دبیری شورای عالی امنیت ملی، هدایت پرونده اتمیایران به عهده او قرار گرفته بود پیگیری منویات رهبری برای تحقق اراده ملی در زمینه دانش هستهای، یکی از محورهای اصلی فعالیت او در این جایگاه بوده است که همواره مورد توجه قرار داشته است.
با برگزاری انتخابات خرداد1392 که لاریجانی تلویحا نقطه نظرات، دیدگاهها و نظریات حسن روحانی را مورد تایید قرار داده بود و نیز با جدا شدن از اردوی اصولگرایان عمدتا تندرو و نیروهایی موسوم به دلواپسان بر این مهم تاکید ورزید که حرکتی بنیادین از شرق به سوی غرب را درون ذهنیات سیاسی خود کلید زده است! وی که روزگارانی نه چندان دور برخی جنبشها و اجلاسیهها را با نگرشی شرق مآبانه مورد تایید قرار میداد در خلال بررسی برجام و نیز در موضع گیریهای شخصی و مشخص، گشودن باب مذاکره با غربیها را مفیدتر تشخیص داده و از تفکراتی که این ایده را همراهی میکرد پیروی نمود به بیانی ساده تر میتوان گفت تایید و همراهی دیدگاههای هستهای تیم تصمیمگیر حسن روحانی از سوی علی لاریجانی به منزله فاصله گرفتن روزافزون با دیدگاههایی بود که تکیه گاه اصلی خود را شرق قلمداد میکرد و هرگونه نزدیکی و مذاکره با غربیها را بیثمر و ناشدنی میپنداشت و شاید نزدیکی هرچه بیشتر ریاست عالیه قوای مجریه و مقننه از همین واقعیت و پختگی به تماشا گذاشته شده نشات بگیرد.
آن استعفای لاریجانی
با مروری بر دوران پس از لاریجانی میتوان ریشه این تغییرات بر شمرده شده یا رسیدن به یک پختگی قابل قبول را از نزدیک بررسی کرد. از بیست و نهم مهر 1386 که محمود احمدینژاد پس از قبول استعفای علی لاریجانی، سعید جلیلی را به عنوان دبیر شورای عالی امنیت ملی منصوب کرد؛ سمتی که جلیلی توانست تا پایان دولت احمدینژاد آن را حفظ کند تا لحظه اتمام دوران مسئولیت جانشین علی لاریجانی و با مروری کوتاه میتوان به دو مسئله پی برد:
اگرچه همگان پروسه طی شده در مذاکرات طی دوره حضور سعید جلیلی درمذاکرات را میدانند اما مروری کوتاه خالی از لطف نیست. در این دوره اگرچه مذاکرات بسیاری صورت گرفت اما عمدهترین نتیجه ای که در بیشتر مذاکرات گرفته میشد، تعیین تاریخ مذاکره بعدی بود! در این دوران وجود تاسیسات غنی سازی در فردو اعلام شد،آغاز غنی سازی اورانیوم با خلوص 20 درصد با هدف تولید سوخت برای راکتور تحقیقاتی تهران و تولید رادیو داروها در داخل کشور به وقوع پیوست و تکمیل چرخه سوخت اتمی در ابعاد صنعتی صورت گرفت. اما در مذاکرات، سطح مذاکرات از رده وزرای خارجه به معاونان و مدیران کل کاهش یافت. همچنین چهارمین قطعنامه شورای امنیت علیه ایران(سومین قطعنامه تحریمی) در مارس 2008، اسفند 1386، پنجمین قطعنامه (تاکید بر خواستها و تحریمهای پیشین بدون وضع شدن تحریمهای تازه) در سپتامبر 2008، مهر 1387 و ششمین قطعنامه (چهارمین قطعنامه تحریمی) در ژوئن 2010، خرداد 1389صادر شد. همچنین گزارشهای جهت دارآژانس مبنی بر ناتوانی در تایید اهداف صلح آمیز برنامههای ایران منتشر شد. آغاز تحریمهای مغرضانه شدید و گسترده آمریکا و اتحادیه اروپا هم شکل گرفت که این تحریمها شامل بانک مرکزی ایران، خرید نفت و سرمایهگذاری در صنایع نفت و گاز، معاملات بانکی، ریال ایران، سرمایه گذاری در صنعت خودروسازی، کشتیرانی و صنعت هوانوردی و معاملات طلا و فلزات گرانبها با ایران میشد و با فشار به مشتریان آسیایی برای کاهش پی در پی و توقف خرید نفت و گاز ایران همراه بود. تحریم شمار گستردهای از شخصیتها و چهرههای سیاسی و نظامی و امنیتی ایران از دیگر اجزای تحریمهای جدید بود.
از این فعل و انفعالات میتوان همان گونه که اشاره شد به دو مسئله مهم دست یافت؛ مسئله اول این که دوران نسبتا طولانی حضور سعید جلیلی را عملا به دورانی برای رسیدن به بن بستها و از دستدادن تمامیراههای برون رفت از «بحرانهای خود ساخته اما ناخواسته!» دانست و دوم این که تفکر تکیه بر شرق با اصرار بر دوری از غرب عملا ایران را بر سر انجام اعمال غیر قابل گریز قرار داد و اگر نبود درایت، قدرت، صلابت و دانش تیم جدید مذاکره کننده! چه بسا ایران با یکی از تاسف برانگیزترین چالشهای بین المللی خود طی 4 دهه گذشته رو برو شده بود که در تمامیموارد بر شمرده شده میتوان رد پای علی لاریجانی که همواره ایده جدایی از شرق و مذاکره با غرب را همراهی و تایید میکرد از نزدیک دید و مورد مداقه قرار داد. در نهایت و با در نظر داشتن گذشته و حال میتوان به این نتیجه رسید که رشدی قابل تامل و تغییراتی ناشی از پختگی سیاسی باعث شده تا لاریجانی هرچه بیشتر به اردوی اعتدالیون و کسانی که گذر از چالشها را در سایه منطق و عقلانیت به ثواب نزدیکتر میدانند، نزدیک شود.
http://aftabeyazd.ir/?newsid=41750
ش.د9501045