(روزنامه اعتماد ـ 1395/04/26 ـ شماره 3575 ـ صفحه 6)
آيا رييس دولت نهم، در لواي مطرح كردن نام خود براي رياستجمهوري هدفهاي پنهاني درباره شوراهاي شهر دارد؟
تمام تحركات آنها چنين پوششي دارد. اما مگر در ايران ارزشهاي انقلاب و خط امام دوران افولش را طي ميكنند كه احمدينژاد و احمدينژاديها به دنبال احياي آن هستند؟ اين ميتواند مهمترين حربه در دستان كسي باشد كه سوداي بازگشت به قدرت دارد. او ميتواند با شعار بازگشت به انقلاب وارد عرصه شود و بدون هيچ خط قرمز و ملاحظهاي قرائت خود را از انقلاب عرضه كند. اين مقدمه يك آشفتگي تازه در ساختار سياسي و بروكراتيك ايران خواهد بود. اما اين همه ماجرا نيست. تنها يك سوي داستان اراده شخص رييس دو دولت نهم و دهم براي بازگشت به قدرت است. يك وجه ديگر اين مساله تاييد يا رد صلاحيت اوست. آيا او تاييد صلاحيت ميشود؟ پاسخ به اين سوال را هيچكسي نميداند اما در ميان فعالان سياسي رد و تاييدصلاحيت مدافعان و مخالفان سرشناسي دارد. وجه سوم اين معادله چندمجهولي حضور رقيبي قدرتمند به نام حسن روحاني است. كسي كه بيش از تمامي شهروندان ايراني به عمق فاجعهاي كه دو دولت احمدينژاد ساخت، واقف است و در مواجهه با او ميتواند بارها و بارها صدها سند و مدرك از سوءمديريتش پيش چشم مردم بگذارد تا دوباره به خطاي انتخاب احمدينژاد نيفتند.
اگر او هوس رياستجمهوري داشته باشد با همان روحياتي وارد كارزار ميشود كه ٨٤ و ٨٨ را ساخت. همان روحياتي كه خود را مستغني از حمايت تمامي گروهها و جريانهاي سياسي داخلي ميداند. او در ٨ سال دولتش تلاش كرد طبقهاي جديد در ايران بسازد و حالا اگر بخواهد بيايد روي حمايت همين طبقه حساب كرده است. طبقهاي كه كوچك شدن سفرهاش محصول سياستهاي اوست و اتفاقا بيشترين آسيب را ديده اما هنوز گمان ميكند همان كسي كه معيشتش را نابود كرد، ميتواند آن را از نو بسازد.
با اين حال چند هفتهاي است كه شايعات ديگري دهان به دهان ميچرخد. احمدينژاد براي انتخابات رياستجمهوري نميآيد اما چنان شبكه وسيعي در كشور ساخته كه براي قبضه كردن شوراهاي اسلامي شهر و روستا كافي است. قدرتي پنهان در ساختار سياسي ايران كه تاكنون معطوف به رقابتهاي سياسي نبوده و شكل و شمايلش بيشتر به مناسبات قومي و قبيلهاي در كشور بستگي داشته است. همان نقطهاي كه قوت احمدينژاد است. طبقه «احمدينژادساخته» طبقهاي غيرسياسي با حاميان غيرسياسي است و كدام نهاد انتخابي بهتر از شوراي شهر؟ نهادي كه شهرداران سراسر كشور را تعيين ميكند و از اين طريق ميتواند درست از همان نقطهاي كه كسي فكرش را هم نميكند، سربرآورد و مقدمه يك سونامي بزرگ شود.
اگرچه پاسخ به اكثر سوالات و ابهامات ذكر شده در بالا محتاج گذشت زمان است اما ميتوان از همين حالا با نشانهشناسي رفتار آينده او را تا حدودي حدس زد.
احتمال بازگشت احمدينژاد
در ميان فعالان سياسي برخي اميد و آرزوي بازگشتش را در سر ميپرورانند و مانند روحالله حسينيان معتقدند او اگر برگردد رييسجمهور ميشود. برخي نيز اميد و آرزوي بازنگشتنش را دارند تا دوباره دوران سخت كشور آغاز نشود. تحركات ماههاي اخير او دليل خوبي براي سنگيني كفه ترازو به سمت بازگشت او است اما اين تمام واقعيت نيست. شبكه مويرگي او در سراسر كشور، سخنرانيهاي گاه و بيگاهش، پاسخهاي دوپهلو به سوالات صريح رسانهها و حضور دايمي هوادارانش در عرصه عمومي با تمركز بر فضاي مجازي همه و همه نشان ميدهد او استراتژياي را انتخاب كرده كه بر مبناي آن تا لحظه آخر همه را در خوف و رجا نگه دارد. نسخهاي كاريكاتورگونه از كاري كه هاشميرفسنجاني در سال ٩٢ انجام داد. با اين تفاوت كه هاشمي تا لحظه آخر تصميمش را نگرفته بود و او از همين حالا ميداند خرداد ٩٦ چه خواهد كرد.
چرايي بازگشت احمدينژاد
او نميخواهد از كانون توجه دور باشد. بودن در مركز توجهات امري است كه حتي در سالهايي كه سكان اجرايي كشور به دستش بود هم از او جدا نشد. اگر كاري هم نميكرد با يك اظهارنظر عجيب و غريب هفتهها همه فعالان سياسي و فضاي كشور را متاثر از آن جملاتي ميكرد كه هنوز هم بعد از گذشت چند سال ميان عام و خاص شهره است. نمونههايي از اين دست بسيار زياد است. حلقه صفر اطرافيانش اين روزها بيشتر از هميشه براي ورودش به انتخابات فشار ميآورند. آنها تقريبا در تمامي جلسات مشتركشان مطالبهاي جز حضور دوبارهاش ندارند و تلاش ميكنند از طريق چند ده نفر از حاميان او در نشستهاي عمومي واقعيت را وارونه نشان داده و ثابت كنند بازگشتش حامياني در بدنه اجتماع هم دارد. حامياني كه آنها ميخواهند نشان دهند اكثريت مردم ايران هستند.
حاميان و مخالفان احمدينژاد
در جريان اصلاحات و اعتدال حتي يك نفر هم پيدا نميشود كه بازگشت احمدينژاد به قدرت را اتفاقي مثبت بپندارد. اما در ميان اصولگرايان وضعيت اينگونه نيست. او اگرچه حمايت راستسنتي و معتدل از لاريجاني تا ولايتي را نخواهد داشت اما جبهه پايداري و جبهه يكتا دو جرياني هستند كه در انتخابات مجلس شوراي اسلامي نشان دادند، ميتوانند اسب ترواي تندروها در ميان اصولگرايان باشند و درست همان لحظهاي كه لازم است باج مورد نظر را از كل جريان بگيرند.
مواضع همكاران فعلي و قديمي
در ميان اطرافيان احمدينژاد تنها چهرههاي انگشت شماري باقي ماندهاند. از كابينههاي پر رفت و آمدش و مديران ارشدش تنها چند وزير ماندهاند كه هنوز هم دل در گرو محمود دارند. شيخالاسلام، تمدن، جوانفكر، بقايي، داوري و البته مشايي حلقه صفر او هستند كه برايش هر كاري حاضرند انجام دهند. اما چهرههاي بيشتري هم هستند كه نه تنها با او نيستند كه بر او هم هستند مانند پورمحمدي، كاظمي، صفارهرندي، مصلحي و....
چرا بررسي گفتمان انقلاب؟
بيش از يك سال پيش احمدينژاد حاميانش را در غرب تهران جمع كرد تا به آنها خبر دهد كه ميخواهد گفتمان امام و انقلاب را بررسي كند و فكر ميكند امروز كاري واجبتر از اين نيست. اين ترفند سياسي در سال آينده ميتواند مهمترين شعار انتخاباتي او باشد. بازگشت به انقلاب اسلامي. ايدهاي كه معتقد است بازخواني آن از هر امر ديگري واجبتر است. جالب اينجاست در ميان كساني كه ميخواهند گفتمان امام و انقلاب را احيا كنند حتي يك نفر سابقه انقلابيگري ندارد و معلوم نيست چه قرائتي از انقلاب قرار است توسط انقلاب نكردهها ارايه شود؟
داشته و نداشتههاي سياسي
رييس دو دولت گذشته نشان داده برخلاف آنچه مينمايد تشكيلات را خوب ميشناسد، كار تشكيلاتي را خوب آموخته و بلد است چطور توده را بدل به يك تشكيلات بينام و نشان اما قدرتمند كند. نگاهي به مديران دولت فعلي و بررسي حضور نيروهاي احمدينژادي نشان ميدهد او هنگام خروج از پاستور رد پا و يادگارياش را در تمامي نهادهاي دولتي گذاشت و رفت. ردپايي كه شايد زيرساخت مورد نياز براي بازگشتش باشد. احمدينژاد رسانه را هم خوب ميشناسد. او خودش يك رسانه است با تمام مختصات و مشخصاتي كه از رسانه ميشناسيم. اطرافيانش هم تحتتاثير همين فكر بدل به خردهرسانههايي شدهاند كه هر كلام و عملشان به سرعت تمام رسانههاي رسمي را درمينوردد و به يكباره شهروندان با تصويري مواجه ميشوند كه همه جا حرف اوست. خواه گفته باشد آب را بريزيد جايي كه ميسوزد؟ يا قطعنامههاي سخت را كاغذپاره بنامد. حتي ميتواند دست به قلم شود و به روسايجمهور دنيا نامه بنويسد و تا مدتها خود را سوژه كند. هرچه هست او كاركرد رسانه را ميشناسد و ميداند چگونه هر موقع اراده كرد به صدر رسانهها بيايد.
نداشتههاي احمدينژاد
با اين حال نداشتههاي سياسي احمدينژاد فهرستي طولاني دارد. او در طول هشت سال مديريتش بدنه نخبه و مديران ادوار كشور به انضمام نهادهايي بسيار مهم و حساس را نسبت به خود بدبين كرده است. در تمام اين سه سال گذشته از آخرين روزهاي دولتدارياش هيچ نشانهاي ديده نميشود كه رابطهاش با نهادهاي حساس امنيتي، سياسي و نظامي ترميم شده باشد.
در كنار اين بدبيني دوران دو دولت او پر است از مفاسد ريز و درشت اقتصادي. ليست مفسدان اقتصادي دولت احمدينژاد نشان ميدهد دولتش بهشت رانتخواران و مفسدان بود. از آريا تا خاوري و از زنجاني تا رحيمي، جمع بزرگي از مفسدان سياسي و اقتصادي بهشت دنيايشان دولت احمدينژاد بود. بهشتي كه به قيمت نارضايتي عمومي از دولت او براي مفسدان به دست آمد پاشنه آشيل خود و حاميانش است. ٤ سال فرصت كمي براي فراموشكاري افكار عمومي است. مردم هنوز اختلاسهاي چند هزار ميلياردي رخ داده در دولت او را فراموش نكردهاند.
راهبردهاي فعلي احمدينژاد
او ميكوشد هيچ اظهار نظر رسمي عليه دولت مستقر نكند. وظيفه تخريب دولت را به حلقه اطرافيانش واگذار كرده و آنها نشان دادهاند در اين سه سال از هيچ تلاشي براي تخريب حسن روحاني و دولتش فروگذار نميكنند. تمركز بر عدم تغيير معيشت مردم و وضعيت سخت اقتصادي شهروندان يكي از دستورهاي تشكيلاتي آنان است. گويي فراموش كردهاند اين وضعيت محصول ٨ سال دولتداري آنها است. حالا توقع دارند آنچه در ٨ سال ويران شده با يك معجزه و چوب جادويي روحاني ايران به صدر كشورهاي مرفه ببرد. در عين حال آنها در تلاش براي تغيير سطح مطالبات مردم و افزايش بيمنطق آن هستند. ميخواهند القا كنند روحاني قرار بوده در اين ٤ سال ايران را قدرتمندترين اقتصاد دنيا كند و فقر و فساد به جا مانده از سالهاي ٨٤ تا ٩٢ را يكشبه ريشهكن كند، آنها جاي متهم را تغيير دادهاند. در ميان غفلت عجيب و مشكوك تيم رسانهاي دولت جنگ رواني شديدي عليه روحاني راه انداختهاند و به جاي آنكه پاسخگوي اتهامات ريز و درشتشان باشند در مقام مدعيالعموم نشستهاند و حسن روحاني را در جايگاه متهم نشاندهاند.
روزي نيست كه حاميان احمدينژاد بر طبل روياي بازگشتش نكوبند و وانمود نكنند اين يك مطالبه عمومي است. صحنهسازي آنان ديگر راهبردي است كه احتمالا تا آخرين دقايق مهلت ثبتنام براي انتخابات رياستجمهوري ادامه خواهد داشت. حاميان احمدينژاد در اتحادي نانوشته با مخالفان خارجي جمهوري اسلامي بدل به اپوزيسيون دولت شدهاند و به تمامي مخالفان داخلي و خارجي خط ميدهند تا تخريب دولت روحاني با قوت و قدرت بيشتري ادامه يابد.
در كنار اين اقدامات آنها مشغول يارگيري از درون اصولگرايان هستند. روحالله حسينيان، حميد رسايي، مهدي كوچكزاده و جمع كثيري از سياستورزاني كه به تندروها مشهورند امروز لايه به لايه در تدارك افزايش تعداد خود هستند.
اميدهاي محمود
او به خوبي ميداند كه چنته اصولگرايان در معرفي رقيب روحاني چقدر خالي است. از ميان چهرههاي ارشد اصولگرا عدهاي توان رايآوري ندارند و عدهاي خود در رديف حاميان روحاني ميگنجند. مابقي هم در ادوار مختلف با «نه» بزرگ مردم مواجه شدهاند و ورود دوباره شان به عرصه انتخابات جز «عرض بردن و زحمت داشتن» چيزي ندارد. از طرفي هر رييسجمهوري در دوران رياستش ريزشها و رويشهايي را در ميان حاميانش دارد. احمدينژاد اميدوار است با بزرگنمايي ريزشهاي محدود دولت روحاني و ناديده گرفتن حاميان جديد او خود را يگانه منجي ايرانيان معرفي كند. او و حاميانش، مستقيم و با جريانسازي دولت روحاني را هر روز زير ضرب سنگينترين فشارهاي سياسي و اقتصادي قرار ميدهد. چند فيش حقوقي غيرمتعارف را چنان بر سر دست بلند ميكنند كه انگار نميدانند هزار برابر اين فيشها حتي نيمي از يك اختلاس سههزار ميلياردي هم نميشود. اين مصداق همان پروپاگاندايي است كه احمدينژاديها در آن استاد هستند و تيم روحاني راه مقابله با آن را بلد نيست و ارادهاي هم براي استفاده از كمك دلسوزان ندارد.
احمدينژاد – روحاني
دوقطبيسازي و ايجاد هيجان كاذب در جامعه تخصص آنهاست. يك بار سال ٨٤ با اين ترفند بر هاشمي فائق آمدند. اين پيروزي چنان برايشان لذت بخش بود كه در سال ٨٨ هم گمان ميكردند مردم دوباره در چاه نه به هاشمي ميافتند. آن انتخابات با همه سوالات و ابهامات و اتفاقات پسينياش تمام شد و هرچه بود احمدينژاد دوباره راهي پاستور شد. سال ٩٢ او كوشيد تا با اسفنديار رحيممشايي يك بار ديگر قطبي بسازد اما با تصميم شوراي نگهبان ناكام ماند. هرچند هاشمي با خروجش از چرخه كانديداها، اشبهترين به خودش را براي بازي انتخابات باقي گذاشت اما به جاي مشايي كسي در ميان كانديداها نبود كه احمدينژاد حمايتش كند. اگر او در انتخابات پذيرفته شود و كانديداي مقابلش حسن روحاني باشد آن وقت بايد شاهد همان احمدينژاد سال ٨٨ كه ميكوشيد تمركز رقيب را با انواع سلاحها و ابزار غيرمتعارف سياسي به هم بريزد. دوقطبي احمدينژاد- روحاني البته به گفته برخي فعالين سياسي نظير محمدرضا خاتمي يك حسن بزرگ دارد و آن اينكه پرونده محمود احمدينژاد براي هميشه بسته ميشود و او با شكست سنگين در انتخابات براي هميشه از صحنه سياست ايران حذف خواهد شد. اما اين نظر مخالفاني نيز دارد. آنها معتقدند احمدينژاد تنها رقيب جدي روحاني است و اگر در اين ماههاي باقيمانده روحاني نتواند اقدام جدي و موثري انجام دهد ممكن است اتفاقات ناگواري برايش بيفتد.
سوالي به بزرگي شوراهاي سراسر كشور
اما گمانهاي جديد در اين هفتههاي اخير مطرح شده و هنوز به سطح گسترده رسانههاي عمومي كشيده نشده است. اين گمانه بر فرض نيامدن احمدينژاد استوار است. مطرحكنندگان اين پيشبيني ميگويند او هدفش بالاتر از رياستجمهوري است. براي نيل به اين هدف رييس شدن خودش كافي نيست. او بايد شبكهاي گسترده در كشور داشته باشد تا در دوران خلأ قدرت اين شبكه سلاح پنهانش شود. او با ساماندهي فرمانداران، استانداران و بخشداران دولتش در سه سال گذشته بسترهاي لازم را فراهم آورده و حالا در انتخابات شوراي شهر سال آينده در حالي كه همه نگاهها معطوف به كنش احتمالياش در انتخابات رياستجمهوري است او شبكهاش در سراسر كشور را رونمايي كند و كرسيهاي شوراي شهر و روستا را در اختيار خود بگيرد. اين اقدام از طرف احمدينژاد ميتواند تمام نيروهاي سياسي و حاكميتي را با شوك بزرگي مواجه كند.
http://etemadnewspaper.ir/?News_Id=48901
ش.د9501396