تاریخ انتشار : ۱۸ مرداد ۱۳۹۵ - ۱۳:۳۱  ، 
کد خبر : ۲۹۴۲۵۲
حسینیان دیروز به اصولگرایان گفت ناامید نشوید

پذیرش شکست در لفافه!

پایگاه بصیرت / رضا بردستانی

(روزنامه آفتاب يزد ـ 1394/12/13 ـ شماره 4565 ـ صفحه 3)

نپذیرفتن مسئولیت، ابا داشتن از قبول سهم خود در به وجود آمدن ساختارشکنانه ترین رفتارها، شانه خالی کردن از حمایتی که مدیریت هشت ساله کشور را دچار چالشی عمیق کرد، برائت جویی و فاصله گرفتن هایی که در فرهنگ واژگان سیاسی جایی ندارد و بسیاری از این دست مسائل تا آن جایی پیش رفت که انتقاد آیت الله موحدی کرمانی را در نخستین جلسه رو نمایی از جبهه سیاسی یکتا با خود همراه دید و این درست نقطه تقابل دو تفکر «درون اصولگرایی» بود؛ یکی باقی ماندن بر مدار حمایت علنی از محمود احمدی‌نژاد و سکونت هشت ساله وی در پاستور و دیگری دوری جستن از تبعات ویران کننده ضعف‌های آشکار مدیریتی که روز به روز خرابی ها و ایرادات آن آشکار می شد.

پوپولیسم محصول مسئولیت ناپذیری احزاب و چهره ها علی لاریجانی در یکی از سخنرانی های خود نه به این گونه که عدم وجود حزب را واکاوی کند اما به گونه ای دیگر و در تبیین نقش شعارهای بی پشتوانه و صرفا پوپولیستی گفته بود:«تا آن هنگامی که احزاب مسئولیت شعارها و حمایت های بی دریغ خود را بر عهده نگیرند، اوضاع به همین منوال باقی خواهد ماند یعنی یک نفر با مجموعه ای از شعارهای پوپولیستی می آید، عده ای به هیچ فلسفه و استدلالی از وی حمایت می کنند، شعارهایی داده می شود، مجموعه رفتارهایی جامه عمل می پوشد و دست آخر، هیچ شخص و گروهی حاضر نخواهد بود شانه زیر بار حرف ها، شعارها و سوء مدیریت ها نگاه دارد»(نقل به مضمون) و این یعنی فرار از پرداخت دانگ خود در هنگامه مواجهه با شکست ها و ناکامی ها. این روش را از نیمه دوم ریاست جمهوری احمدی نژاد به عینه در اصولگرایان دیدم؛ برخی خیلی زود و علنی و برخی آرام و در اصطلاح زیر پوستی، خود را از دایره وجودی احمدی نژادی ها خارج کردند و اما آن چه نادیده انگاشته شد، رشد قابل توجه هوش و سواد سیاسی جامعه بود که به خوبی و در بزنگاه ها یاد گرفته بود که چگونه واکنش نشان دهد.

ائتلاف‌شکنی یا خود برتربینی ذاتی و کاذب!؟

وارد مبحثی به نام پیش بینی ها هم نشویم خالی از لطف نیست اگر بگوییم باهنر اگرچه حضور 70 تا 90 نفره اصلاحاتی ها را در مجلس دهم پذیرفته بود اما سهم یاران و همفکران خود را باقی صندلی ها می دانست یعنی بین 100 تا 120 کرسی و این یعنی مطابقت دادن پیش بینی ها با آرزوی اصولگرایان مبنی بر باقی ماندن اصولگرایی در اکثریتی قدرتمند و تعیین کننده.

از سویی دیگر حداد عادل که طعم تلخ ائتلاف شکنی را در انتخابات ریاست جمهوری چشیده بود، حتی پس از آن که مصباحی مقدم اساسا اتحاد و همگرایی بین اصولگرایان و مثلث یزدی، مصباح و موحدی کرمانی را ناممکن دانسته بود نیز از پیروزی سخن گفت، از خبرهای خوش و از روزهایی که مجلس دهم با شاکله ای اصولگرا شکل خواهد گرفت. این ها اساسا پیش بینی نبود بلکه اعتماد به نفس کاذبی بود که بی مطالعه در بطن و متن جامعه سیاسی ـ اجتماعی، رسانه ای می شد و این یعنی آفتی بزرگ!

وقتی سلسله ای از گردهمایی ها و همایش ها را با پوشش کامل رسانه ای برگزار کنید، وقتی در برابر دوربین ها و ضبط صوت ها لبخند زنان وعده پیروزی بدهید، وقتی اکثریت مجلس دهم را آن هم نه یک هفته مانده به انتخابات که ماه ها قبل از برگزاری انتخابات، اصولگرا بدانید، وقتی برای رقیب کوچکترین شانسی قائل نباشید، وقتی دچار آفت «خود برنده بینی» شوید، وقتی عادت به داشتن نگاه از بالا به پایین شما را رها نکند، وقتی «خود انقلابی ترین بینی» در وجودتان نهادینه شود، و وقتی... آن گاه در برابر خواست و اراده ملت که به چیزهایی دیگر می اندیشند به جای پذیرش ناکامی و شکست؛ مجبور می شوید به هر مستمسکی دست بیازید الا پذیرفتن محترمانه شکست و ناکامی!

بازندگان حقیقی، برندگان رسانه‌ای!

از انصاف به دور است اگر اذعان نداشته باشیم به این مهم که اصولگرایان برای پیروزی از هیچ کوششی فروگذار نکردند و از عدالت فاصله ها دارد اگر معترف نباشیم به این مهم که اصولگرایان حداقل از بعد رسانه، به ترفندی نبود که روی نیاورند اما تصمیم نهایی را ملتی اتخاذ کردند که شناسنامه به دست در صفوفی بهت برانگیز پای صندوق‌ها حاضر شدند. تحلیل و تفسیر نتایج انتخابات اخیر که در نوع خود یکی از باشکوه‌ترین و در عین حال پیچیده‌ترین انتخابات برگزار شده پس از پیروزی انقلاب بود تا مدت ها بر سر زبان و در عرصه رسانه های مجازی و نوشتاری دیده، شنیده و مطالعه خواهد شد اما در کوتاه زمانی که از برگزاری این انتخابات گذشته، آن چه بیش از همه به چشم می آید؛ واکنش‌هایی است که طیف اصولگرا در برابر عدم توفیق به معنای واقعی کلمه از خود بروز دادند. این واکنش ها اگرچه روز بعد از انتخابات و پیش از نهایی شدن آرا تهران چندان تعجب برانگیز نبود اما از لحظه عیان شدن نتیجه سی نفره تهران، آن اندازه ای که رفتارهای عجیب و غریب دیده و شنیده شد را در همه سال های گذشته سراغ نداریم.

نخست از درصدبازی های نخ نما شروع کردند به گونه ای که سعی داشتند 87 درصد را بزرگ تر از 78 درصد جلوه دهند و وقتی لیست 30 نفره امید بی هیچ خدشه ای با آرا بالای یک میلیون به سمع و نظر همگان رسید، اصولگراتراشی و اصولگراپنداری به عنوان حربه‌ای دیگر وارد ادبیات رسانه‌ای اصولگرایان شد تا جایی که صدای اطرافیان خودشان را نیز به آسمان بلند کرد. خیلی از اصولگرایان معتدل و منطقی به جای فرار از قبول شکست؛ علت را در مجموعه رفتارهایی می‌جستند که مردم را دل آزرده کرده بود و اما با گذشت نزدیک به یک هفته از انتخابات، بالاخره سر و کله پذیرفتن ها پیدا شد.

شکستی که طبیعی بود بالاخره پذیرفته شد!

روح الله حسینیان بی آن که به شکست ناپذیر دانستن اصولگرایان توجهی داشته باشد (شکست ناپذیری که هر روز وخیم تر می شود) گفت:«رای آوردن قاطعانه لیست اصلاح طلبان در تهران امری طبیعی بود و اصولگرایان نباید ناامید شوند و احساس شکست کنند.» و شاید این از جمله بدیهی‌ترین گفته‌هایی باشد که شکست اصولگرایان از اصلاح طلبان را خیلی نرم و با احتیاط می‌پذیرد و وقتی می‌گوید اصولگرایان نباید احساس شکست کنند یعنی علاوه بر پذیرش شکست، دلداری دادن را نیز فراموش نمی کند!بدون ورود به بسیاری از بداخلاقی ها و با نیم نگاهی به ده روزه باقیمانده به برگزاری انتخابات و تحلیل مجموعه رفتارها و گفتارها می توان این گونه برداشت کرد که اساسا اصولگرایان هیچ سهمی برای شکست در نظر نگرفته بودند و شاید به همین دلیل بوده است که برای مواجهه با شکست احتمالی هیچ گونه تمرین و آماده سازی در دستور کار قرار نداده بودند واگر جز این بود هرگز مجبور نمی شدند مردم تهران را به دلیل آرا قاطعی که به لیست 30 نفره امید دادند با انبوهی از توهین ها و بی ادبی ها مخاطب قرار دهند. حضور مردم در انتخابات یعنی این که هم مردم به نظام اعتماد دارند و هم نظام به مردم! پس چگونه است که چشم بر این شرکت گسترده مردم فرومی بندند و به جای آن که سیل عظیم حضور در انتخابات را به فال نیک بگیرند به فرافکنی و هتاکی روی می آورند؟

این که می نویسیم حسینیان بالاخره شکست را پذیرفت نه به این گونه که صریح و صادقانه لب به اعتراف بگشاید بلکه شکست را در لفافه و با تکیه بر ادبیاتی که عادت دارد قبول می کند:«این که در تهران لیست اصلاح طلبان به طور کامل و قاطعانه رای آورد امری طبیعی است. از ابتدای انقلاب در یک دوره تیپی مثل بنی صدر سر کار بوده، دوره دیگری حضرت آیت الله خامنه‌ای، دوره دیگری هاشمی و دوره دیگری خاتمی بوده و از دل دولت خاتمی فردی مثل احمدی نژاد با یک رای قاطع بیرون آمده است. مجلس هم گاهی متعلق به جناح راست بوده و گاهی جناح چپ بر آن حاکم شده است.»

حسینیان با بیان این که مجالس سه دوره اخیر در دست اصولگرایان بوده است افزود: حالا هم اگر مخلوطی از اصولگرایان و اصلاح طلبان به مجلس راه پیدا کردند هیچ امر عجیبی اتفاق نیفتاده است لذا اصولگرایان نباید ناامید شوند و احساس کنند شکست خوردند زیرا این یک امر طبیعی بود. بازی با کلمات حتی با وجود شکست قاطعی که نصیب و بهره اصولگرایان شده است همچنان ادامه دارد مثل تذکر دادن به گذشته، تکرار عنوانی بی ربط دلیل مثل«مجلس ششم» و مواردی از این دست: «اصلاح طلبان هم باید از سابق پند بگیرند و بدانند دوره مجلس ششم تمام شده و امروز از مجلس ششم جز بدنامی باقی نمانده است. عاقلانه این است که دو جناح در کشور حکومت کنند. یک جناح حکومت می کند و یک جناح انتقاد می کند و به مدت 4 تا 8 سال برنامه ریزی می کند تا با نفس تازه وارد کارزار شود پس کسانی که رای نیاوردند کنار بنشینند و انتقاد و نظارت کنند تا دوره آن ها فرا برسد.

شکست و مهربانی همنشین می‌شوند!

حسینیان از حکومت دو جناح در کشور می گوید در حالی که اگر قرار بر این مهربانانه نگریستن بود می شد به گونه ای دیگر رفتار کرد یعنی شکست را پذیرفت، به طرف برنده تبریک گفت و کام شیرین مردم را با برخی الفاظ تلخ نکرد و انواع و اقسام هجمه ها را رسانه ای نکرد اما شک نداریم که این مهربانی ریشه در شکست اصولگرایان دارد که اگر نتیجه چیز دیگری بود، مهربانی ای هم در کار نبود.

http://aftabeyazd.ir/?newsid=28950

ش.د9405750

نظرات بینندگان
آخرین مطلب
ارسال خبرنامه
برای عضویت در خبرنامه سایت ایمیل خود را وارد نمایید.
نشریات