فرهنگی >>  دین >> اخبار ویژه
تاریخ انتشار : ۲۳ مرداد ۱۳۹۵ - ۱۲:۳۸  ، 
کد خبر : ۲۹۴۴۰۲
در شب میلام امام رضا(ع)

دلنوشته یک زائر در حرم رضوی

یا امام رئوف ،عجب حرمی داری که غریبان در آن جا حس غربت ندارند، همه جا بوی بهشت می دهد، درهای آستانت راههای ورود به بهشتند وهیچ کس را دست خالی از آن جا بر نمی گردانی
پایگاه بصیرت / حجت الاسلام حجت الله رجبی
مولای من!
حرم امن و باصفایت!
ما را کبوترانه گرفتار کرده است                                      آزاد کرده است و گرفتار کرده است
بامت بلند باد که دلتنگی ات مرا                                     از هر چه غیر توست بیزار کرده است
خدا وقتی برایمان _ در قرآن _ خواند که رزق و روزی بهشت را به نیکوکاران جزا خواهم داد، قظعه ای از آن را جدا کرد و آورد میان سیاهی هایمان گذاشت، تا طعم دلتنگی آن را بچشیم و از آسمان پلی کشید به بهشت تا ملائک بیایند به محضر صاحب این ملک بهشتی و بال هایشان را آذین بخشند  و ستاره رحمت برای آسمانیان به ارمغان ببرند تا شاید در عبور و مرورشان ستاره هایی از جنس ثواب هزاران حج مقبول و عمره مبرور از جانب سماواتیان به عاشقان این قطعه از بهشت هدیه کنند  و این چنین شاید پلی شوند برای عاشقان از بهشت تا بهشت... و این چنین شد که دل به حرم باصفایت گره زدیم و غبار دل و اندوه غربت را در بهشت کویت از قلبمان زدوده و طراوت بخشیدیم.
حضرت آقا! دریاب مرا که از راه دوری آمده ام؛ آی به قربان کبوتران حرمت و زائران با صفایت، به روزهایی فکر می کنم که نشانی خدا را گم کرده بودم و خدا راه حرمت را نشانم داد و صحن آزادی که آدم می تواند از همه تعلقاتش آزاد گردد و تمام بی کسی ها و تلخی ها و دلتنگی ها را یکجا ببارد...
ارباب! عجب حرمی داری که غریبان در آن جا حس غربت ندارند، همه جا بوی بهشت می دهد، درهای آستانت راههای ورود به بهشتند وهیچ کس را دست خالی از آن جا بر نمی گردانی ! عجب کرمی داری که آن جا همه را در می یابی! سخن  همه را می شنوی! و سلام همه را جواب می دهی!!
پس مولای من آهوانه ضامنم باش که بد عهدی نکنم.  این همه راه پیموده ام نه برای دیدن شوکت و جلال و جبروت حرمت _ که خود لیاقتی می خواهد _ از فرسنگها دورتر سلام آورده ام نه فقط برای نوشیدن سقاخانه حرمت _ که کام بهشتیان حسرت زده یک جرعه اش هستند _ اما آقای خوبیها! من آمده ام تا به «ولایت» برسم
گفتی : «انا من شروطها »گفتم: چشم. پس ای جان من! خریدارم باش و بپذیر مرا و طوق بندگی بر گردنم نه و ولایت مدارم نما.
گمانم به جدت ابراهیم نبی رفته ای؛ مهمان نواز و دست و دل باز هر چه داری تدارک دیده ای برای مهمان ها تعارف که می کنی این گونه دل می بری از زوار خود: «به درستی که در سرزمین خراسان بقعه ای است که زمانی محل رفت و آمد فرشتگان گردد و مرتب فوجی از فرشتگان فرود آیند و فوجی به سوی آسمان پرواز کنندتا روزی که در صور دمیده شود. از آن حضرت پرسیدند یا بن رسول الله! این کدام بقعه است؟ فرمود: آن بقعه در سرزمین طوس است و به خدا سوگند آن گلزاری است از گلستان های بهشت هر کس مرا زیارت کند در آن مکان، اجرش همانند کسی است که رسول خدا(صلَی الله علیه وآله) را زیارت کرده است و خداوند متعال برای او ثواب هزار حج مقبول و صحیح و عمره مقبول و درست بنویسد و من و پدرانم شفیعان او در روز قیامت باشیم.»
دل که هوایی شد دیگر نه مسافت هزار کیلومتری می شناسد، نه دوری از خانواده ، نه سختی مسیر فقط باید راهی شد...به میعاد «تطمئن القلوب» گویی گلدسته های حرم تو را می خوانند و تا صدای نقاره خانه اش را نشنوی آرام نمی گیری! آی به قربان ضریح و گلدسته ها و سقاخانه و پنجره فولاد و صحن و سرا و در و دیوار حرمت.
امام رئوف را باید «امام آرامش» خواند وقتی که ضامن آرامش دنیا و عقبایمان شده. وقتی قرار است پرونده اعمالمان را که دستمان دادند بیاید و به ازای هر ثانیه ای که در آستانش نفس کشیدیم، مهربانی روی نامه اعمالمان بنویسد. چگونه می توان امام آرامش نخواندش وقتی قرار است از صراط از مو باریکتر بگذریم و دستمان را بگیرد، به ازای آن دستهایی که به پنجره فولادش گره کرده ایم؟
چگونه می توان دست به دامانش نشد وقتی قرار است بیاید در کنار میزان و کفه خوبی های میزان ما را از صدقاتش پر کند تا بهشت را به برکت رافتش فرش قدمهایمان کنند؟
چگونه می توان خواند: « یا ایَها العزیز مسَنا و اهلنا الضَر و جئنا ببضاعه مزجاه فاوف لنا الکیل و تصدَق علینا انَ الله یجزی المتصدَقین»  و باز هم پیمانه ی خالی در دست داشت؟
پس از اعماق وجود سر بر آستان مقدسش گذاشته و از سویدای دل فریاد بر می آورم:
آمده ام آمده ام ای شاه پناهم بده                                     خط امانی ز گناهم بده
ای حرمت ملجا درماندگان                                            دور مران از در و راهم بده
ای گل بی خار گلستان عشق                                         قرب مکانی چو گیاهم بده
لایق وصل تو که نیستم                                                اذن به یک لحظه نگاهم بده
ای که حریمت به مثل کهرباست                                     شوق و سبک خیزی کاهم بده
السلَام علیک یا علی بن موسی الرضا المرتضی یا حجَه الله علی خلقه یا سیَدنا و مولانا انَا توجَهنا و استشفعنا و توجَهنا بک الی الله و قدَمناک بین یدی حاجاتنا یا وجیها عند الله اشفع لنا عند الله.

منابع :
1- در بخشی از اذن دخول حرم مظهر امام رضا(ع) چنین می خوانیم: «...والملائکه الموکلین بهذه البقعه المبارکه ثالثا ...»
2- بزنطی می گوید: نامه امام هشتم را که به خط مبارکش بود خواندم، چنین بود: ابلغ شیعتی ان زیارتی تعدل عند الله الف حجه و الف عمره متقبله کلها قال قلت لابی جعفر(ع) الف حجه؟! قال: ای والله و الف الف حجه لمن یزوره عارفا بحقه؛به شیعیان من ابلاغ کن ثواب زیارت من نزد خداوند برابر با ثواب هزار حج و هزار عمره مقبول است من به جواد الائمه (ع) عرض کردم آیا با هزار حج؟! فرمودند: آری به خدا قسم و مساوی است به هزار هزار حج برای کسی که او را زیارت کند و عارف به حق او باشد.» انوار البهیه محدث قمی، ص221
3-  «...یرون مقامی و یسمعون کلامی و یردون سلامی ...» بخشی از اذن دخول حرم مطهر امام رضا(ع)
4- منتهی الآمال، ج2، ص205
5-  قال الرضا (ع): «من زارنی علی بعدداری و مزاری اتیته یوم القیامه فی ثلاث مواطن حتی اخلصه من اهوالها: اذا تطایرت الکتب یمینا و شمالا و عند الصراط و عند المیزان؛ کسی که مرا زیارت کند با وجود دوری خانه و آرامگاه من، روزقیامت در سه موضع نزد او می آیم تا او را از ترس های آن نجات دهم: هنگام رسیدن نامه های اعمال مردم به دست راست و چپ آن ها نزد صراط نزد میزان» انوار البهیه محدث قمی، ص221.
6- یوسف/88.


نظرات بینندگان
ارسال خبرنامه
برای عضویت در خبرنامه سایت ایمیل خود را وارد نمایید.
نشریات