تاجيك معتقد است: جريان اعتدالگرايي يك جريان اجتماعي و يك گفتمان سازمانيافته نيست. او ميگويد جريان اعتدالگرايي يك «نام» است. اعتدالگرايان يك جمعيت خاص هستند كه از همگرايي دروني نيز برخوردار نيستند. به اين معني كه جريان اعتدالگرايي داراي «گرانيگاه» و پايگاه اجتماعي نيست. من هسته اصلي اين جريان را وابسته به جريان اصلاحطلبي تلقي ميكنم و براي آنها نقش يك كنشگر مستقل و تاثيرگذار قائل نيستم. گفتمان اعتدال فاقد حريم مشخص، عناصر مشخص، كرانه و مرز مشخص و درون و برون مشخص است. اين گفتمان در يك فضاي بسيار كلي مطرح شده كه گنگ و گيج است.
به قول ويتگنشتاين تنها ميتوان از اين گفتمان در جهتبازيهاي زباني استفاده كرد. گفتمان اعتدال هنوز براي خود كرانهاي مشخص نكرده كه من بتوانم مرز آن را با جريان اصلاحطلبي مشخص كنم. به همين دليل نميتوانم دقيقاً مشخص كنم كه اعتدالگرايي در كجا به اصلاحطلبي نزديك ميشود و كجا از اصلاحطلبي فاصله ميگيرد. اصلاحطلبي به صورت كلي يك جريان اعتدالگراست و از روح اعتدالگرايي برخوردار است. به همين دليل اصلاحطلبي كه هنگامي كه وارد «كنش» و «پراتيك» سياسي ميشود به صورت ناخودآگاه اعتدال را نيز در دل خود نهفته دارد. من معتقدم جريان اعتدالگرا به عنوان يك جريان مستقل و يك گفتمان هژمونيك نميتواند در آينده سياسي ايران يك آلترناتيو مطمئن براي ديگر جريانهاي سياسي باشد. در نتيجه حيات جريان اعتدالگرا در گرو تعريف خود در ذيل گفتمان اصلاحات است.
به همين دليل به دوستان اعتدالگرا توصيه ميكنم براي شكل دادن به بازي ديگر و طرحي «دگر» تلاش نكنند. بدون شك هيچ تضميني براي بقا و دوام آنها در آينده سياسي ايران در صورت جدا شدن از جريان اصلاحات وجود ندارد. آقاي روحاني تلاش ميكند نسبت به اجماع جريان اصلاحات در حمايت از خود خدشه وارد نكند و بازي «دگري» درنيندازد. با اين وجود مشكل اصلي آقاي روحاني نيست بلكه افرادي است كه در تيم و دولت ايشان قرار دارند و تلاش ميكنند صداي متفاوتي داشته باشند و در اجماع حول محور آقاي روحاني انشقاق ايجاد كنند.
اين عده به تازگي مطالب جديدي را در محافل خصوصي عنوان ميكنند كه به گوش ما نيز رسيده و ما از آن بياطلاع نيستيم. من از اين مساله هراس دارم كه همين افراد پروژه «عبور از روحاني» را از درون دولت آغاز كنند و براي رسيدن به منفعت و قدرت از گفتمان اعتدال عدول كنند. تاكنون كساني براي دوران پس از آقاي روحاني فكر كردهاند. از اين رو عملكرد نمايندگان اصلاحطلب پس از ورود به مجلس دهم در چهارده ماهي كه تا انتخابات رياست جمهوري باقي مانده بسيار بااهميت است.
نكته ديگر اين كه نمايندگان اصلاحات مجلس ميتوانند در طول اين چهارده ماه نمايش كارآمدي از خود نشان بدهند. اين مساله كه نمايندگان اصلاحطلب در مجلس آينده، دري را بگشايند يا اين كه دري را ببندند داراي اهميت است و در سرنوشت آينده جريان اصلاحطلب تاثيرگذار است. اگر اصلاحطلبان اكثريت مجلس را در اختيار داشته باشند اما موفق نشوند دري را بگشايند با چالش بزرگتري در آينده مواجه خواهند شد. در نتيجه عملكرد اصلاحطلبان در مجلس از ورود به مجلس بسيار مهمتر است. حركت اصلي و جدي اصلاحطلبان بايد از فرداي تشكيل مجلس آغاز شود. عملكرد نمايندگان اصلاحطلب در مجلس دهم بيانگر اين مساله خواهد بود كه در انتخابات رياست جمهوري آينده آيا قرار است از يك رئيسجمهور اصلاحطلب حمايت كنند يا اين كه دوباره پشت سر آقاي روحاني اجماع خواهند كرد. ما درباره دوران پس از آقاي روحاني انديشه كردهايم و يكي از دغدغههاي بزرگان همين مساله است.
البته وضعيت به اين شكل نيست كه تمام دغدغه جريان اصلاحات به دوران پس از روحاني معطوف باشد بلكه در شرايط كنوني اصلاحطلبان دغدغهاي ديگر دارند كه بيشتر به برخي سياستها در عرصه داخلي و بينالمللي مربوط ميشود. اين كه پس از دولت حسن روحاني يك دولت اصلاحطلب بهتر ميتواند منافع اصلاحطلبان را تامين كند يا يك دولت اعتدالگرا، جاي بحث و تامل بيشتر دارد. اين مساله بستگي به انتخابات رياست جمهوري 96 دارد كه مشخص شود كارتهاي در دسترس براي بازي كدام كارتها هستند و با چه كيفيتي در اختيار جريان اصلاحطلب قرار خواهند گرفت.
بدون شك هنگامي كه هيچ كارتي در اختيار نداريد، نميتوانيد در بازي تاثيرگذار باشيد. با اين وجود نزديكترين گزينه ممكن براي جريان اصلاحات پس از دولت آقاي روحاني يك دولت اصلاحطلب خواهد بود. اصلاحطلبان گاهي بايد با كارت خود بازي كنند و زماني كه شرايط مناسب نيست ميتوانند با كارت ديگري نيز بازي كنند. همه اين مسائل بستگي به اتفاقاتي دارد كه تا زمان انتخابات رياست جمهوري در كشور رخ خواهد داد.
ش.د9501538