تاریخ انتشار : ۱۷ مهر ۱۳۹۵ - ۱۱:۳۸  ، 
کد خبر : ۲۹۵۶۵۹
گفت‌وگو با مهندس عزت‌الله سحابي

در كوي دانشگاه چه گذشت؛

(ماهنامه چشم‌انداز ايران – 1382/03/15 – شماره 20 – صفحه 6)

‌* آقاي مهندس به جهت اين كه در آستانه چهارمين سالگرد واقعه كوي دانشگاه در 18 تيرماه 1378 قرار گرفته‌ايم، در نظر داريم مروري مجدد بر اين حادثه و آنچه در جريان اين واقعه روي داد داشته باشيم؛ خاطرات شما از اين حادثه و عكس‌العمل دانشجويان و فعاليت افراد براي آرم كردن فضاي بحراني، به روشن شدن زواياي مختلف اين نوع حوادث كمك كرده و از فراموش شدن آن در اثر گذشت زمان و در لابه‌لاي صفحات تاريخ جلوگيري مي‌كند. شما چگونه از اين واقعه اطلاع يافتيد؟

‌** از يكي دو روز قبل از 18 تير 78 ما شنيده بوديم كه در دانشگاه‌ها، ناآرامي‌هايي هست. اين جو ناآرام به جهت رفتارها و روند خشونتي بود كه لحظه به لحظه افزايش پيدا مي‌كرد و به همين جهت اعتراضاتي مي‌شد. بعضي از روزنامه‌ها هم تعطيل شده بودند، روزنامه‌ "سلام" هم در آخرين روزهاي قبل از اين حادثه توقيف شد. همين مسائل موجب اعتراض دانشجويان گرديده بود. در روز حادثه من در شهر نبودم و از جريان اطلاعي نداشتم. عصر روز جمه 18 تير كه به منزل بازگشتم، يكي از مهمان‌هايم نقل مي‌كرد، هنگامي كه از چهار راه اميرآباد اتفاقي عبور مي‌كرده، متوجه جماعت و ماموراني شده است كه مشغول شستن و تميز كردن خيابان بوده‌اند!! با شنيدن اين خبر بسيار نگران شدم و به اين سو و آن سو زنگ زدم.

بالاخره توانستم با آقاي عليجاني سر دبير ايران فردا تماس بگيرم. آن وقت بود كه دانستم در شب قبل، عده‌اي از دانشجويان در باغ كوي تظاهرات مي‌كردند و به تعطيلي روزنامه‌ها اعتراض مي‌نمودند. سپس به تدريج نيروهايي به محل آمده و سر چهار راه اميرآباد جمع شده‌اند و بعد كه تعدادشان زياد شده است، از نو به طرف كوي حركت كرده‌اند. نيروهاي لباس شخصي هم به آنها ملحق شده‌اند و به داخل كوي حمله كرده و در طول شب به ضرب و شتم و تخريب اتاق‌ها و وسايل دانشجويان مي‌پردازند كه همگي اين وقايع را شنيده و ديده‌اند. اين حملات تا حوالي صبح هم ادامه مي‌يابد، البته اين مطالب را براي من نقل كرده‌اند.

فرداي آن روز، همگي خبرها را دنبال مي‌كرديم و هر لحظه خبرهاي بد و ناخوشايندي مي‌رسيد، حتي گمان مي‌كرديم علاوه بر زخمي‌ها، چند نفري هم كشته شده‌اند. از طرفي دانشجويان هم كه درد كشيده و بسيار ناراحت بودند، تحصن كرده و امكان داشت حركت اعتراضي به خيابان‌ها كشيده شود! همين موضوع هم بيشتر ما را نگران مي‌كرد. نزديك ظهر (يكشنبه 20 تير) بود كه از طرف دفتر تحكيم وحدت به ما زنگ زدند و گفتند: بهتر است مهندس سحابي بيايد و با اين دانشجويان صحبت كند و آنان را كه بسيار خشمگين شده‌اند، قانع نمايد تا قدري آرام شوند."

من هم بلافاصله قبول كردم و در اولين ساعات بعداز ظهر به اتفاق دوستان ديگر كه در دفتر مجله‌ايران فردا حضور داشتند، به طرف كوي دانشگاه حركت كرديم. در خيابان اميرآباد انبوه جمعيت و حضور مامورين، راه عبور را بسته بود و نتوانستيم از در اصلي وارد كوي دانشگاه شويم. به همين دليل از طرف بزرگراه چمران، از پشت محوطه كوي از راه فرعي خود را به اين مكان رسانديم و از بيراهه وارد شديم.

‌* از راه‌ نرده‌ها به داخل كوي دانشگاه رفتيد؟

‌** خير، از نرده‌ها نرفتيم. يك راه فرعي باز بود و ما از طريق آن وارد محوطه كوي دانشگاه شديم. در كوي يكي از دانشجوياني كه مي‌شناختيم ما را راهنمايي كرد و ما به كمك او به طرف ميدان مركزي كوي رفتيم و مشاهده كرديم كه آنجا خيلي شلوغ است. در آنجا جمعيت بسيار زيادي از دانشجويان جمع شده بودند و بسيار ناراحت بودند. صحبت‌هاي زيادي هم از سر "درد" و بي‌پروا شده بود" چند تن از دوستان ما و شخصيت‌ها و مسئولان نيز آنجا بودند.

‌* آيا شما صحبتها مسئولان و كساني را كه در آنجا بودند شنيديد؟

‌** خير، من سخنراني شخص ديگري را نشنيدم ولي مطرح مي‌كردند كه بعضي از مسئولان و دوستان ديگر براي آرام كردن بچه‌ها صحبت‌هاي ايراد كرده‌اند، ولي با عدم پذيرش يا اعتراض يا "هو" كردن دانشجويان مواجه شده‌اند. حتي وزير كشور (آقاي موسوي لاري)، خانم فائزه هاشمي و آقاي ماشاءالله شمس‌الواعظين هم آمده بودند و صحبت كرده بودند. اما فضا، فضاي پذيرش نبود!!! از دوستان ما هم، آقاي دكتر رضا رئيس طوسي و چند تن ديگر در جمع دانشجويان حضور داشتند.

‌* آيا خود شما نيز صحبت كرديد؟

‌** بله؛ اما گفته‌هاي خود را خوب به ياد ندارم، فقط مضمون آن را در خاطر دارم. وقتي من براي صحبت با دانشجويان رفتم، عده‌اي استقبال كردند، ولي تعداد زيادي به ما بد و بيراه مي‌گفتند و حتي عليه ما شعار مي‌دادند. بيشترشان مي‌گفتند: "سحابي سازش كرده و آمده تا ما را خاموش كند" و يا با رفتار و حالتي خاص از من مي‌پرسيدند كه چه كسي تو را مامور كرده است؟ وي من كه مي‌دانستم آنها بسيار رنجيده خاطر و ناراحت هستند، درصدد جواب دادن يا بحث و جدل با آنها برنيامدم. فقط مي‌گفتم: " الان مي‌گويم چه كسي مرا مامور كرده است؛ پنجاه سال تجربه‌ام مرا مامور كرده، كه به شما بگويم، از اينجا بيرون نرويد!"

سپس به آنها گفتم كه تا به حال چند بار، در 16 آذر 1332، اول بهمن 1340 و 13 بهمن 1357 به دانشگاه حمله شده است. حتي به سوي دانشجويان تيراندازي شده و آنها را به خاك و خون كشيده‌اند. لكين تا آنجا كه من به خاطر مي‌آورم، از لحاظ حجم كار و وسعت حمله، از نظر ميزان نفرت و شدت كينه به كار رفته، اين حادثه با حوادث قبلي قابل مقايسه نيست! اما دانشجو بايد با ابزار خودش اعتراض كند. ابزار دانشجو، درگير و خشونت نيست. ابزار دانشجو، همان طور كه شايسته يك انسان فرهيخته، اهل فكر و اهل بحث و استدلال است، با ابزار كساني كه در خيابان‌ها حمله مي‌كنند، نعره مي‌زنند و تخريب مي‌كنند، فرق مي‌كند. ابزار آنها، زورشان است و شما نبايد با ابزار خودشان با آنها مقابله كنيد ابزار يك دانشجو عقلانيت، گفت‌‌وگو بحث منطقي و دعوت است. حال اگر آنها باز هم جواب شما را با خشونت دادند، مقاومت كنيد، اما در هر حال شما شروع‌كننده خشونت نباشيد.

‌* به چه دليل شما از داشنجويان خواستيد كه از "كوي" خارج نشوند؟

** صحبت اصلي ما به دانشجويان همين مطلب بود؛ چون شنيده بوديم و اطلاعاتي به ما رسيده بود كه قصد حمله وسيع‌تري دارند. اگر تظاهرات به خيابان‌هاي "انقلاب" و "جمهوري" و پايين مي‌رسيد احتمال تيراندازي و خشونت بيشتر و... وجود داشت و من از پيامدهاي اين كار خيلي نگران بودم. اين بود كه از آنها خواستم و پافشاري كردم كه به هيچ‌وجه از محوطه كوي بيرون نروند.

حتي بعدها ما شنيديم كه پايگاه‌هايي در چند نقطه تشكيل داده‌اند كه افرادي در آنها با قيافه‌هاي مبدل مجهز مي‌شده‌اند؛ همچنين شنيده شده كه افرادي با خشونت به تخريب و آتش زدن ماشين و اتوبوس‌ها و يا ضرب و شتم مردم مي‌پرداختند. اين نوع حركات مخدوش و مبهم بود و مشخص بود كه دانشجويان دست به اين كارها نمي‌زدند. اما در نهايت نيز بر ما معلوم نشد كه اينها، ضد انقلاب بودند كه از خارج از كشور آمده و براي ايجاد آشوب و بلوا پول گرفته بودند؟ يا آن كه از گروه‌هاي فشار بودند؟! هنوز هم بر ما روشن نشده كه چه كساني به آن اعمال زشت دست مي‌زدند؟ آن روز هم با توجه به خطراتي كه احساس مي‌كردم، به داشنجويان گفتم كه اين حرف، "بيرون رفتن و به خيابان كشانيدن اعتراضات چه ‌آشوب و نتايج اسفباري مي‌تواند داشته باشد" را از كسي كه موي سپيدي دارد و تجربه‌اي اندوخته است، بشنويد.

‌* آيا با اتفاقاتي كه در آن چند روز بر دانشجويان گذشته بود، مي‌شد از آنها انتظار داشت كه ساكت بماند و اعتراضي نكنند؟

‌** البته نمي‌توانستند ساكت باشند و حفظ آرامش در آن روزها و شرايط كار بسيار مشكل و سختي بود. من از آنها نمي‌خواستم كه اعتراض نكنند، بلكه تاكيد كردم كه حق اعتراض دارند و حتي محورهايي را براي معترض شدن به آنها پيشنهاد نمودم.

‌* پيشنهاد شما به دانشجويان مشخصا حول چه محورهايي بود؟

‌** اول اين كه تحصن و مقاومت‌هايي از اين دست را (آرام و دور از هر گونه خشونت) در درون دانشگاه ادامه دهند.

دوم آن كه افشا، پيگيري و مجازات حمله‌كنندگان را از مسئولان در خواست كنند.

سوم آن كه استعفا يا بر كناري فرمانده نيروي انتظامي تهران را خواستار شوند و اين به آن جهت بود كه شخص آقاي لطفيان در مصاحبه‌اي كه صبح آن روز (يكشنبه 20 تير ) انجام داده‌ بودند، رسما آن كار را تاييد كرده و امري لازم دانسته بودند!

اينها محور صحبت‌هاي ما بود و بعد از آن هم در جمع‌هاي پراكنده‌اي كه با دانشجويان در گوشه و كنار تشكيل مي‌شد، درباره حوادث پيش آمده و اين كه "چه بايد كرد؟ گفت‌وگو و بحث‌هاي زيادي داشتيم. از طرف روزنامه‌ نشاط هم به ما مراجعه كردند و ما نيز اصل صحبت‌هايمان در كوي را با ايشان در ميان گذاشتيم و آنها هم چاپ و منتشر نمودند.

روز بعد هنگام غروب، وقتي در دفتر مجله ايران فردا بودم، از سوي دفتر تحكيم وحدت با ما تماس گرفتند و گفتند: "خوشبختانه صحبت‌هاي شما موثر بوده و دانشجويان به خيابان نرفته‌اند و قرار است به مقاومت و اعتراض در فاز دانشجويي ادامه داده شود."

* آيا اين سخنان نشان‌دهنده اين نيست كه در آشوب‌هاي خياباني، در روزهاي بعد و تخريب و آتش‌زدن‌ها، هيچ يك از دانشجويان دخالتي نداشته‌اند؟

‌** البته ممكن است عناصر دانشجو هم در ميان آنها بوده باشند، من تمي‌توانم قاطعانه بگويم كه هيچ دانشجويي در درگيري‌ها نبوده است؛ ولي اگر دانشجويي نير در آشوب‌ها باشد، حتما اشخاصي بوده‌اند كه از جاي ديگر تحريك شده‌اند. اما از دفتر تحكيم وحدت انجمن‌هاي اسلامي و اشخاصي كه ما مي‌شناختيم، نبوده‌اند.

البته دوستاني كه هر شب در نزديكي دانشگاه حاضر مي‌شدند از شعارهاي تند و داغي كه عده‌اي از دانشجويان، حتي عليه مسئولان مطرح مي‌كردند خبر مي‌دادند، ولي هيچ يك از اين دانشجويان دست به تخريب و آشوب و حركتي از اين دست نزدند.

‌* آيا در واقعه 18 تير كسي هم كشته شد؟

‌** بله، در روز سوم حادثه با خبر شديم يكي از دوستان خوب ما كه شهرستاني نيز بودن و در كوي دانشگاه حضور داشت، ناپديد شده است. اين شخص "عزت ابراهيم‌نژاد" بود كه بعدها مطلع شديم، به طرز فجيعي به قتل رسيده است.

* تحولاتي را كه پس از اين حادثه روي داد چگونه مي‌بينيد؟

‌** به نظر اينجانب، حوادث بعد از اين واقعه خيلي ناگوار بود بازتاب تلخي كه اين حادثه در جامعه، به ويژه در جامعه‌ دانشجويي باقي گذاشت، از يك سو و پيش نرفتن و عدم رسيدگي به دادخواهي‌ها، از سوي ديگر، يك نوميدي در ميان مردم ايجاد كرد، به ويژه دانشجويان پس از اين اتفاقات نسبت به عمل و شيوه منطقي و اعتراضات مسالمت‌آميز دانشجويي احساس سرخوردگي كردند.

ولي آنچه از نظر شخصي براي من اهميت داشت، حوادثي بود كه "بعد" از اين واقعه بر اي خود ما پيش آمد. بعد از اين واقعه ما هم مانند ديگر مردم كه اين حادثه متاثر بودند، مسئله را دنبال مي‌كرديم و همچون روزنامه‌ها و نشريات، صفحاتي از نشريه را به اين مسئله اختصاص داده بوديم. به خصوص مسئله شهادت عزت ابراهيم‌نژاد را مطرح كرديم و چند مقاله و گزارش درباره اين مسئله در نشريه درج نموديم.

در 30 تيز سال 1378 از ما دعوت شد كه به اهواز برويم. در خوزستان مراسم ياد بودي براي عزت ابراهيم‌نژاد برگزار شد كه مادر و خواهر و برادر او در اين مراسم حضور داشتند و در آنجا، حقايقي از طريقه كشته شدن فرزندشان را كه بسيار دردناك و متاثركننده بود، از آنها شنيديم.

بعدها در جريان بازداشت ما در سال 1379 مشخص شد كه بسياري از فشارهايي كه به ما وارد شد به دليل پيگيري مسائل كوي دانشگاه از سوي ما بوده است و تلاش‌هايي صورت مي‌گرفت تا ما اقرار كنيم كه اين توطئه خارجي بوده و از طرفي، دوستان ما را عامل اصلي اجراي اين توطئه مي‌خواندند!! و پيشنهاد بنده در بركناري يا استعفاي سردار لطفيان را يك توطئه حساب شده كه از خارج طراحي شده بود – آن هم به قصد تضعيف مقام رهبري و محروم كردن ايشان از ايشان از نيروهاي امنيتي و محافظ نظام – تلقي كردند. در حالي كه از نظر من آن پيشنهاد در آن شرايط به نفع امنيت كشور و كنترل بحران بود.

ديگر اين كه نسبت به آقايان صابر و علي افشاري و تاج‌زاده بدگويي‌هاي شديدي ابراز مي‌داشتند مبني بر اين كه آقايان صابر و افشاري با آقاي تاج‌زاده هماهنگ كرده‌اند، تا در دوراني كه بچه‌ها در "كوي" متحصن بودند، از ماشين‌هاي وزارت كشور براي حمل غذا و كوكتل مولوتف به داخل كوي استفاده كنند! اين حرف را بارها و بارها تكرار كردند كه البته من با توجه به شناخت كلي كه از بچه‌ها داشتم انكار مي‌كردم. بعدها، به بي‌اساسي بودن اين تهمت‌ها پي بردم و فهميدم كه در مورد آشوبي كه با آن شدت همه ما سعي در فرونشاندن آن داشتيم، دروغ گفته‌اند و ما را از توطئه‌‌گران و بر هم زنندگان دانشگاه معرفي كرده‌اند! كه اين بي انصافي بزرگي بود.

‌* آيا از عواملي كه به قول مقامات رسمي، از ضد انقلاب بوده و از خارج آمده و يا در اين توطئه دست داشتند نيز كسي دستگير شد؟

‌** متاسفانه اين افراد تعقيب نشدند و يا آن كه مردم اطلاعي از تعقيب اين قضيه پيدا نكردند! مثل هميشه در تمام اين كارها مشاهده مي‌كنيم كه با آن ضد انقلاب كه به گفته خود مسئولان از خارج از كشور آمده است و يا از خارج از كشور تحريك شده است، يا بنا همين اقوال، پول زيادي با خود آورده و در اينجا پخش مي‌كند؛ آن چنان كاري ندارند و بيشتر درصدد سركوب كردن و خراب كردن ما هستند.

متاسفانه قضايايي به اين اهميت، هيچ‌گاه از اساس و بنياد پيگيري نمي‌شود و آن منابعي كه به ادعاي خود مسئولان به خارج متصل و مربوط است و توطئه را هدايت مي‌كند، به هيچ وجه تعقيب نشده و در نهايت ماجرا به سركوب و زندان يا هتك حرمت و اتهام عده‌اي از مليون و دلسوزان ختم مي‌شود.

ش.د820327ف

نظرات بینندگان
ارسال خبرنامه
برای عضویت در خبرنامه سایت ایمیل خود را وارد نمایید.
نشریات