(روزنامه رسالت – 1395/06/25 – شماره 8759 – صفحه 1)
اگر چه در لغتنامه ها و فرهنگ هاي زبان فارسي ، معاني متعدد و مختلفي براي واژه هاي خدمت و خيانت ذکر شده ولي در فرهنگ هاي سياسي ، اين واژه ها معاني مشخصي در محدوده " خدمت وخيانت به کشور " دارند . حتي در اين حوزه خاص نيز خدمت و خيانت ممکن است در مقوله هاي مختلف فرهنگي ، سياسي ، اقتصادي ، اجتماعي و نظامي و در درجات مختلفي از شدت و ضعف باشد ، اما دربين کارشناسان ، اتفاق نظر وجود دارد که اصلي ترين و شديد ترين نوع خيانت ، خيانت سران کشورها به ويژه در هنگام جنگ و تهديدهاي نظامي است ، چرا که اين نوع از خيانت ، اساس و موجوديت يک کشور را به خطر مي اندازد و اثار مخرب تري بر سرنوشت ملت دارد . در تاريخ ، اينگونه خيانت ها به طور برجسته باقي ميماند تا شايد نسل هاي بعد و مسئولان بعد از آن عبرت گيرند .
يکي از مهم ترين معاني خيانت که به ويژه در شرايط تهديد خارجي مي توان بيان کرد و در قانون اساسي بعضي از کشور ها هم ذکر شده " کمک به دشمن " است . در قانون اساسي آمريكا ، در اصلهاي دو و سه ، به طور صريح و روشن ، موضوع خيانت رئيس جمهور و مقامات عالي دولت مطرح شده و معناي خيانت نيز به وضوح " کمک به دشمن" ذکر شده . در قانون اساسي بعضي کشورها حتي دادگاه ويژه اي در بالاترين سطح ، براي محاکمه سران ، پيش بيني شده تا در صورت وقوع خيانت ، کارمحاکمه ، با کمترين هزينه و با پشتوانه مستقيم قانون اساسي که بالاترين اعتماد عمومي را دارد انجام شود .
بر خلاف تصور اوليه ، کمک مسئولين به دشمن ، هميشه در قبال گرفتن امتيازهاي شخصي نيست . البته اين نوع از خيانت که با آگاهي و در قبال گرفتن امتياز هاي شخصي صورت مي گيرد ، کثيف ترين و ننگين ترين نوع خيانت مسئولين است . گاه مسئولان ، با نيت خدمت به کشور مرتکب خيانت مي شوند . مثلا ، دشمن ، کارشناسان و مشاوراني را که از نظر فکري به او نزديک هستند ، در حلقه مشاوران و در اتاق هاي فکر يک رئيس جمهور و در بيوت ، نفوذ مي دهد . اين مشاوران ، در طول زمان ، اطلاعات ، تحليل ها وگزارش هاي مديريت شده اي را ارائه مي دهند و به مرور زمان ، نظام محاسباتي مجموعه را تحت تأثير قرار مي دهند . در اين زمان است که مقام عاليرتبه که خود وقت کافي براي فکر کردن و تعيين تکليف همه مسائل را ندارد و از خوراک آماده شده در اتاق هاي فکر تغذيه مي کند ، دچار مسموميت فکري يا خطا در محاسبه مي شود .
خطا در محاسبه ، موجب خطا در موضعگيري و خطا در تصميم گيري و خطا در اقدام مي گردد و اينگونه است که يک مقام عاليرتبه که داراي وجهه و آبروي اجتماعي است ، به تدريج و بدون آنکه اراده کرده باشد در جدول دشمن قرار ميگيرد ، و سخن دشمن را تکرار مي کند . اين ، در حالي است که آن مقام عاليرتبه ، در اثر تغيير دستگاه محاسبه ، گمان ميکند اقدامات او خدمت به کشوراست و اگر مورد سوال قرار گيرد ، خود را بي گناه مي پندارد , إِذا قيلَ لَهُمْ لا تُفْسِدُوا فِي الْأَرْض قالُوا إِنَّما نَحْنُ مُصْلِحُون» ميگويند ما مصلح هستيم و قصد اصلاح داريم «أَلا إِنَّهُمْ هُمُ الْمُفْسِدُونَ وَ لكِنْ لا يَشْعُرُون . يعني خودش هم نمي داند عمل او مصداق فساد است و ده ها دليل براي درستي کار خود ارائه مي دهد . اگر دفاعيات برخي از سران کشورها را که به اتهام خيانت محاکمه شده اند مطالعه کنيم خواهيم ديد که آنها هرگز خود را خيانتکار ندانسته اند . شاه ملعون ، در کتاب پاسخ به تاريخ ، خود را به راستي خدمتگزار کشور مي داند و قرار دادن کشور در حوزه اراده آمريكا را ،اقدامي صحيح براي پيشرفت اقتصاد و بالاترين خدمت خود به ملت دانسته و بسيار متعجب است که چرا مردم قدر خدمت او را ندانسته و او را کنار زده اند .
خيانت سران ، به ويژه آنها که با رأي مردم بر سر کار آمده اند ، اگرچه امري دور از انتظار مردم است ، ولي در تاريخ همه کشورها نمونه هاي درس آموزي دارد و در تاريخ کشور ماهم نمونه هاي بارزي از آن به ويژه در دوران قاجار و پهلوي وجود داشته .
در اين 35 سال پس از انقلاب نيز شاهد موارد حيرت انگيز وعبرت آموزي بوده ايم ، لذا ملت ما در قبال اين مسئله خطير ،تجربه و آگاهي بسياري دارد و در هر زمان ضرورت ايجاب کند ، با استفاده از تجربيات گذشته ، مي تواند خطر را بشناسد و هوشيارانه به تکليف خود در قبال آن عمل کند . امام بزرگوارمان، در آن سال هايي که هنوز مردم تجربه کافي نداشتند و اصلا احتمال خيانت مقامات عالي کشور را با آن سوابق درخشان و وجاهت ملي نمي دادند ، بارها خيانت هاي مکرر بزرگان صدر اسلام را مورد تأکيد قرار مي دادند ، تا همه باور کنند که خيانت ، حتي در يک حکومت اسلامي و حتي در بالاترين سطوح مسئولين يا روحانيون ، امري بسيار محتمل است و بايد بيدار و مراقب بود و از تجربه هاي تلخ گذشته درس گرفت .در بين بالاترين مقامات برجسته سياسي ، روحاني و نظامي کشورما نمونه هاي تأسف باري از خيانت وجود داشته و اگر چه موجب خسارات سنگين شده ولي بر بصيرت ملت افزوده تا راه پر افتخار خود را با بينايي بيشتر ادامه دهد .
امام عزيز ، معمولا در هنگام توشيح و ابلاغ حکم رئيس جمهور ، نصيحت مي کردند و هشدار مي دادند که آقايان ، مواظب باشند پس از جلوس بر کرسي رياست ، تغيير نکنند و راهشان را تغيير ندهند . اين هشدارها ، گوياي اين حقيقت بود که در سطح مقامات عالي ، با وجود همه امتيازات مثبت و سوابق درخشان ، خطر تغيير، وخطر لغزيدن به مسير هاي خطا ، بسيار جدي و غير قابل انکار است چرا که قدرت ، مست کننده است و اگر مراقبت نباشد ، بدمستي به دنبال دارد . وقايع اين 35 سال ، اثبات کننده درستي ديدگاه آن مرد حکيم است .
دولت موقت ، در اولين ماه هاي بعد از پيروزي انقلاب و با وجود آنکه هر انسان عادي تشخيص مي داد آمريكا از انقلاب ايران زخم خورده و در صدد انتقامجوئي و بر اندازي است ، با کمال ساده لوحي ،
آمريكا را برادر بزرگ مي خواند و در صدد آشتي با آمريكا بود . اين ديدگاه خام ، سبب شد در حالي که ارتش ما هنوز انسجام لازم را نداشت و سپاه هم هنوز شکل نگرفته بود و هر لحظه اين احتمال وجود داشت که همسايگان ، با مشاهده خلأ دفاعي ، با تحريک دشمن به خاک ايران حمله کنند، با کمال خوش خيالي ، با اين استدلال که ما با هيچ کس سر جنگ نداريم و در صدد صلح و آشتي با همه دنيا هستيم ، خدمت سربازي را کاهش دهد ، پادگان ها را خالي کند و تصميم بگيرد جنگنده هاي پيشرفته آمريكا را که خريداري شده بود به آن کشور باز گرداند .
آيا اين ، بالاترين کمک به دشمن نبود ؟ بعدها جاسوس هاي آمريكا ، در حلقه مشاوران دولت شناسائي و محاکمه شدند و معلوم شد ريشه اينگونه تصميمات عجيب کجا بوده است . سازمان منافقين هم که فرزندان معنوي آن دولت محسوب مي شدند با اين استدلال که ارتش هنوز ، ارتش شاهنشاهي است ، پيگير انحلال ارتش بودند . مجموعه ي اين رويکردها اگرچه با استدلال هاي عامه پسند همراه بود و بعضي ساده لوحان را نيز تحت تأثير قرار مي داد ، موجب ، تضعيف قدرت دفاعي کشور در مقابل دشمن کمين کرده شد . وقتي صدام به ايران حمله کرد ، همه متوجه شدند آن تصميمات و اقدامات به ظاهر خير خواهانه و صلح طلبانه ، دانسته يا ندانسته ، ايجاد کننده جنگ و هموار کننده راه دشمن بوده است . خيانت ، امري غريب نيست ، اگر کسي هنگام خطر ، نظام دفاعي کشور را تضعيف کند ، در حقيقت دشمن را به جنگ تشويق و راه او را براي تجاوز هموار کرده و بديهي است که اين عمل ،خيانت به کشور است . در اين موارد عمدي بودن يا نبودن خيانت ، تفاوتي در ماهيت کار و اثر آن ايجاد نمي کند. بني صدر ، اولين رئيس جمهور کشور که با رأي بالائي به رياست جمهوري رسيد ، در حالي که گزارشهاي متعددي از تجمع تجهيزات و نيروهاي نظامي صدام در مرزها به وي مي رسيد ،به جاي متحد کردن و بسيج مردم ومنسجم کردن قواي نظامي براي دفاع و به جاي تقويت مرزها ، که مؤثر ترين اقدام بازدارنده است ، با پشت گوش انداختن گزارش ها ، دعواهاي سياسي داخل کشور را دامن زد و قدرت يکپارچه ملت را با جنگ داخلي دچار پراکندگي و غفلت كرد ، اين شرائط ، عزم دشمن در حمله به ايران را جزم و راه را براي حمله هموار کرد.
با اطمينان مي توان گفت اقدامات رئيس جمهور در تضعيف وحدت و قدرت دفايي کشور ، دانسته يا ندانسته ، موجب تجري دشمن و شروع جنگ شد . پس از آن ، وقتي صدام به ايران حمله کرد ،
رئيس جمهور، اين بار با اين استدلال که زمين مي دهيم تا زمان بگيريم ، عملا تاکتيک عقب نشيني را در دستور کار ارتش قرار داد و با اين کار، فرهنگ گريز را ، جايگزين فرهنگ مقاومت کرد .اعمال اين تفکر ، بزرگترين خدمت به دشمن بود ، زيرا بدون مانع ، تا مرز آبادان پيشروي کرد و به دليل نداشتن عقبه کافي متوقف شد . نيت بني صدر و استدلال او هرچه بود ، نتيجه اش آن شد که ، صدام به آساني بخش هاي زيادي از سرزمين ما را اشغال کند و آقاي بني صدر هرگز نتوانست به وعده خود عمل کند و زمين هائي را که به آساني به دشمن داده بود باز پس گيرد . در هر مکتبي ودر هر منطقي ، اين گونه امتياز دادن آسان و يکطرفه به دشمن ، خيانت محسوب مي شود حتي اگر قصد خيانت در کار نباشد . در شاهکاري ديگر ، آقاي رئيس جمهور ، در سخت ترين شرايط جنگ و در حالي که بخش هاي بزرگي از کشور در اشغال دشمن بود و آبادان نيز در معرض سقوط قرار داشت ، به جاي تقويت سپاه که نماد قدرت انقلاب در ميدان جنگ بود ، در اقدامي عجيب ، سپاه تازه پا و شجاع را تحريم کرد .
در حقيقت ، دولت ، در اوج نبرد ، دست سپاه و نيروهاي مردمي را بست تا نتوانند با دشمن مقابله کنند و با اين سياست غلط، چه خونها مظلومانه بر خاک ريخت و خرمشهر مظلوم ، چه غريبانه اما مقتدرانه در مقابل لشکر هاي عراق مقاومت کرد. آيا اين اقدام دولت ، خيانت به ملت وبالاترين کمک به دشمن نبود ؟ رئيس جمهور ، با وجود آنکه پس از عزل شدن ، باز هم مورد عنايت امام عزيز قرار گرفت واز او دعوت به فعاليت علمي در داخل کشور شد ، اما در اثر القائات مشاورين منحرف که در دفتر او نفوذ کرده و اورا دچار خطاي در محاسبه کرده بودند ، آخرين تصميم خطا را هم گرفت و به دشمن پناهنده شد تا آخرين بقاياي حيثيت سياسي خود راهم به باد دهد و اين احتمال را که اقدامات او خيانت عمدي بوده قوت بخشد . رؤساي جمهور و مقامات بلند پايه کشوردر هر دوره و مردم عادي، ميتوانند از زندگي بني صدر و سرنوشت عبرت آموز او درس هاي بسيار بگيرند .او که رئيس جمهور اولين حکومت ولايي شيعه و داراي بالاترين رأي و محبوبيت مردمي بود و مورد حمايت ويژه امام امت قرار داشت و ميتوانست خوش عاقبت ترين و خوشنام ترين خدمتگزاران مردم باشد ، اکنون در کنار قبرستان يهوديان و تحت الحمايه ي دشمن به سوء عاقبت مبتلاست و در ميان ملت ، به عنوان خائني منفور و مرده اي سياسي شناخته مي شود.
http://www.resalat-news.com/Fa/?code=239688
ش.د9501947