تاریخ انتشار : ۰۵ آبان ۱۳۹۵ - ۱۰:۳۸  ، 
کد خبر : ۲۹۶۱۰۰

از قضا سخنی با شجریان

پایگاه بصیرت / حسین قدیانی

(روزنامه وطن امروز ـ 1395/07/07 ـ شماره 1991 ـ صفحه 1)

سپیده‌دم دیروز که در جست‌وجوی متنی قدیمی از آرشیو سایت «وطن امروز»، ناگهان چشمم به مصاحبه با شجریان افتاد، مرغ سحر ناله سر کرد و داغ مرا تازه‌تر کرد؛ «از هم دور افتاده‌ایم!» این سخن اما بیش از آنکه تیتر یک آن روز ما باشد، گله خود ایشان بود از روزگار! و شکایت از جدایی!

القصه! رفتم به روزهای دور! دورتر! دهه 60! و آن شب‌هایی که با کاست شجریان سپری می‌شد! در آن ضبط‌صوت‌ قدیمی! شب‌هایی که شجریان گوش می‌دادیم و تازه صبح، اول دعوا بود! دعوا با جماعتی که ما را رسماً مسخره می‌کردند! نیز موسیقی سنتی و اصیل را! کد می‌دادند به ما که برویم مبتذل‌های آن‌سوی آب را گوش دهیم! یا که هم غربی! اساسا جامعه متدینی که انسی با موسیقی داشت، عمدتا شجریان و ناظری و از این دست گوش می‌داد! و این علاقه آنقدر عمیق بود که حتی اصحاب موسیقی سنتی را در منازعات موسیقایی دهه 60 تنها نگذارد!

فی‌الحال سوال! آیا من و ما که آن روزها، این همه از سنتی‌خوانان در برابر حامیان موسیقی عاری از ادب و خالی از هنر «ای قشنگ‌تر از پریا» یا سینه‌چاکان موسیقی غربی دفاع می‌کردیم، من‌باب این بود که شجریان مثلا موضع سیاسی مطابق با جریان مورد علاقه ما اتخاذ می‌کرد؟! قطعا نه! نه خودش، به این معنی سیاسی بود و نه ما او را برای این معنی می‌خواستیم! قصه این بود که اولا شجریان، موسیقی را اصیل و سنتی اجرا می‌کرد، ثانیا برای همه می‌خواند! نه برای خوشایند تنها فلان گروه! دقت شود! داریم درباره یک «چهره هنری» حرف می‌زنیم، نه یک «عنصر سیاسی»! جناب پروفسور سمیعی عنصر سیاسی نیست، پس چه باک اگر ایشان را همه آحاد ملت دوست داشته باشند؟! مثال از این دست بسیار است! جناب استاد فرشچیان! یا بازیگر توانمند عرصه سینما، علی نصیریان! این عزیزان را همه ملت، صرف‌نظر از اختلاف سلیقه و عقیده، دوست می‌دارند، چرا که «چهره فراگیر» محسوب می‌شوند! و صدالبته خود ایشان مراقب هستند که همچنان اینگونه باقی بمانند! از این رو وارد «سیاست‌بازی» نمی‌شوند! این عدم ورود، قطعا به معنای «تنزه‌طلبی» نیست! و ناظر بر وحدت کلمه آحاد ملت، اتفاقا بد هم نیست چهره‌هایی همه‌پسند داشته باشیم! چهره‌هایی محبوب هم من، و هم آن روزنامه‌نگار مخالف خط من!

سال 88 امثال من هرگز از شجریان متوقع نبودیم که چون روزگاری «دود عود» گوش می‌دادیم و علاوه بر این، دفاع هم از امثال او می‌کردیم، ایشان هم من‌باب جبران، به صحنه بیایند و موضع کذا اتخاذ کنند لیکن متوقع این هم نبودیم که به واسطه شماری از افراد سوءاستفاده‌چی، به ورطه همراهی و همصدایی با دشمن تمام این مرز و بوم بیفتند! ما با فهم دقیق ماجرا، از قضا قائل بودیم به فرق میان «چهره‌های هنری» و «عناصر سیاسی» و لذا کی و کجا خرده بر مثلا استاد مشایخی گرفته‌ایم که چرا فتنه را عینا مثل جوانان انقلابی محکوم نکرده‌اند؟! باورم هست در آن مقطع، اشتباه بزرگی مرتکب شدند آقای شجریان! و ان‌شاءالله که ناخواسته! عاقبت، جمع و جماعتی را از خود رنجاندند که در منازعات دهه شصتی، کم در مقام دفاع از موسیقی سنتی و اصحابش بلند نشده بودند! طرفه حکایت اینجا بود؛ همان‌ها که پیش از این، حتی از در تمسخر هم بلند شده بودند و «هاهاهاها» می‌کردند و همان‌ها که در مواجهه با موسیقی مبتذل و موسیقی غربی، مدام به من و ما بد و بیراه می‌گفتند، ناگهان شدند مرید شجریان! ضمن طلب شفای عاجل برای ایشان، از خواننده‌«ای ایران، ‌ای سرای امید» می‌پرسیم ما شما را برای چه می‌خواستیم، سینه‌چاکان سیاست منهای ‌صداقت، شما را برای چه می‌خواستند؟! آیا جز این است که ما شما را، نه برای مطامع سیاسی، که تنها و تنها برای همه مردم می‌خواستیم؟! و می‌خواهیم؟! مگر «ربنا»ی حضرتعالی در خط جناح مورد علاقه ما در میدان سیاست بود؟! در خط خدا بود ان‌شاءالله! ما نمی‌خواستیم شما را با نیرنگ، تنها به یک رنگ خاص درآورند، بلکه می‌خواستیم حکایت خسرو شکیبایی هر رنگی و هر طیفی و هر طایفه‌ای، شما را دوست داشته باشند.

آری! حکایت خسرو شکیبایی! لیکن آیا جریان «شجریان‌اولی» هم همین قصد را داشت؟! یا ضمن سوءاستفاده از جایگاه شما، مسبب بعضی دورافتادگی‌ها شدند؟! آیا شما را برای همه خواستن بد بود، یا اتفاقا این بد بود که شما را بردارند هزینه کنند برای دشمن همه این مردم؟! آیا حیف آن «نوا» نبود که مصاحبه با «صدای دشمن» کند؟! آن هم با آن محتوا؟! آیا حیف آن «ربنا» نبود که برود اباطیل «رسانه‌های کدخدا» را باور کند؟! شما به واسطه بعضی شیطنت‌ها، دروغ بزرگ دشمنی را باور کردید که این روزها حتی کدخداشمارندگانش هم گله‌های بلندبالا از بدعهدی‌ و عدم صدق او دارند! واقعاً علت چیست که از هم دور افتاده‌ایم؟! علت گمانم آن است که فتنه حتی برای شما هم «نقشه» کشیده بود! نقشه جدایی! نقشه دورافتادگی! که به جای اجماع بر سر صدای شما، دعوا باشد روی موضع سیاسی شما! آقای شجریان! سرکشی من به آرشیو روزنامه، اصلش به مقصد دیگری بود لیکن مشاهده «از هم دور افتاده‌ایم» شما را گرفتم به فال نیک! و از نوشته مد نظر خود گذشتم، بلکه بعد از دورانی دورافتادگی، ناظر بر تحبیب قلوب، چند کلامی با شما سخن گفته باشم!

قطع به یقین ما مثل آن نامزد انتخابات نیستیم که از صدای شما، برای خودمان خرج کنیم! مخلص کلام! همه باید برگردیم به «ربنا»! «همه از خداییم، به سوی خدا برویم»! ربنا لاتزغ قلوبنا... خدایا! دل‌های ما را به باطل میل مده، پس از آنکه به حق هدایت فرمودی، و به ما از لطف خویش اجر کامل عطا فرما که همانا تویی بخشاینده بی‌منت.

http://www.vatanemrooz.ir/newspaper/page/1991/1/164354/0

ش.د9502223

نظرات بینندگان
آخرین مطلب
ارسال خبرنامه
برای عضویت در خبرنامه سایت ایمیل خود را وارد نمایید.
نشریات