(روزنامه كيهان ـ 1395/06/31 ـ شماره 21446 ـ صفحه 8)
گذراندن دوران سربازی جزء جداییناپذیر زندگی هر یک از پسران ایرانی است. دورانی که شاید با تلخیها و شیرینیهای فراوانی همراه باشد اما طبق قانون همگان باید این دوره خدمت ضرورت را تجربه نمایند. فارغ از تمام معافیتهای سربازی که در قانون آمده، یکی از امتیازاتی که میتوان به وسیله آن، طول خدمت سربازی را کوتاه نمود، استفاده از پروژههای تحقیقاتی کسر از خدمت است که از سوی مراکز علمی-نظامی به دانشجویان یا فارغالتحصیلان مقاطع ارشد و دکترای متقاضی، ارائه میگردد.
بسیارند افرادی که علاقهمندند تا همزمان با طی نمودن سنوات تحصیلی، از امتیاز پروژههای کسر خدمت استفاده کنند تا علاوه بر کسب تجربه در زمینه تخصصی و گرهگشایی از معضلات کشور، طول مدت خدمت خود را نیز کوتاه کرده و از تخصصشان در زمینههای مورد نیاز حداکثر استفاده را برای خود و میهنشان ببرند.
از این روی، اینجانب با مراجعه به سازمان نخبگان نیروهای مسلح و اطلاع از شرایط دریافت پروژههای تحقیقاتی، با بسیاری از سازمانها و نهادهای تحقیقاتی-نظامی در این خصوص مکاتبه نمودم. سرانجام در یکی از این مکاتبات و تماسهای تلفنی، با موافقت تلویحی یکی از نهادها، به نام شرکت پشتیبانی و نوسازی بالگردهای ایران (پنها)، مواجه شده و مدارک و رزومه مربوطه را به صورت حضوری در فروردین ماه سال جاری به متصدیان تحویل دادم.
لازم به ذکر است که رشته تحصیلی اینجانب نیز کاملاً متناسب با حوزه مسئولیت آن شرکت بوده است چرا که اصولاً در صورت مغایرت رشته تحصیلی فرد متقاضی با زمینه فعالیت سازمان مدنظر، هیچگونه پذیرش و تحویل مدارکی انجام نمیپذیرد.
پس از گذشت هفتهها، پیگیریهای تلفنی اینجانب برای کسب اطلاع درباره پروژه تحقیقاتی اما به هیچ نتیجهای نرسید، چرا که یا متصدی مربوط در مأموریت و مرخصی بود و یا اگر هم جواب تماس بنده را میداد تنها به این پاسخ همیشگی بسنده میکرد که: «مدارک شما در حال بررسی است.»!
سرانجام پس از پیگیریهای بیوقفه، متصدی مربوطه در خرداد ماه با بنده تماس میگیرد و با تایید مدارک و رزومه، سهشنبه روزی را برای وقت مصاحبه حضوری با اینجانب تعیین میکند. از آن جهت که خرداد ماه، زمان امتحانات بود و متاسفانه یکی از امتحانات پایان ترم اینجانب با روز و ساعت مصاحبه تداخل داشت، در تماس تلفنی با متصدی، از ایشان خواهش کردم که وقت دیگری را برای مصاحبه حضوری تعیین نمایند که ایشان هم پذیرفتند. از آن پس اما نامبرده نه تنها دیگر جواب تلفنها و پیگیریهای بنده را نمیداد بلکه در معدود موارد پاسخگویی، با لحنی تند و زننده صحبت میکرد!
قضیه اما بدین جا ختم شد که در شهریورماه جاری و بعد از گذشت 5 ماه سرگردانی، متصدی مربوطه به بهانه صدور بخشنامهای از مراکز بالادستی با این مضمون که «به رشتههای تحصیلی غیرمرتبط پروژه تحقیقاتی تعلق نمیگیرد» عذر بنده را بابت همکاری تحقیقاتی با آن مرکز خواست! این درحالیاست که همانطور که پیشتر اشاره شد، نه تنها رشته تحصیلی اینجانب در ارتباط کامل با حوزه فعالیت آن شرکت میباشد بلکه بسیاری دیگر از هم رشتهایهای بنده نیز در موضوعات و پروژههای تحقیقاتی با آن شرکت همکاری داشته و کماکان نیز دارند. به علاوه به فرض وارد دانستن این بخشنامه، اینجانب 5 ماه پیش از صدور آن، اقدام به تشکیل پرونده در خصوص دریافت پروژه تحقیقاتی نمودم و اصولاً به لحاظ زمانی از شمول آن، خارج بودم.
اینجانب پس از اعتراض به این بخشنامه و همچنین گلایه از معطلی 5 ماهه، با برخورد تند متصدی امور کسر از خدمت که در آن شرکت مشغولند، مواجه شدم! پس از آن اما با توجه به دوری مسیر تردد، بارها بهصورت حضوری برای استرداد مدارک و رزومه تحصیلی به آن شرکت مراجعه کردم که هر بار با کارشکنی، برخوردهای ناهنجار و امتناع متصدیان امر در بازپسگیری مدارکم روبرو شدم که تا لحظه نگارش این گلایهنامه نیز موفق به گرفتن آن نشدم!
از سوی دیگر پس از پیگیریهای متعدد و پرسوجو در این خصوص، دریافتم که بسیاری از فرزندان مقامات دولتی که اتفاقاً هم جزو همرشتهایهای بنده محسوب شده و هم هفتهها پس از اینجانب اقدام به تشکیل پرونده نموده اند، موفق به دریافت پروژههای تحقیقاتی از شرکت «پنها» شدهاند. بهعنوان مثال فرزند یکی از مقامات ارشد مسئول در یکی سازمانهای تحت امر وزارت راه و شهرسازی، با سوءاستفاده از رانت پدر، نه تنها توانسته برخلاف بخشنامه مذکور از امتیاز پروژههای تحقیقاتی استفاده کند، بلکه هیچ تناسبی نیز میان حجم پروژه و تعداد ماههای کسر از خدمت نامبرده وجود ندارد!
این تنها نمونهای کوچک از رانتهای اینچنینی در این شرکت است و از این دست موارد بسیارند. نشان به آن نشان در یکی از تماسهای اینجانب با متصدی مربوط، نامبرده اصرار داشت که بداند چه شخصی -بخوانید کدام مسئول بلندپایه دولتی! – معرف بنده بوده است؟! ناگفته پیداست که اگر بنده در پاسخ، نام یکی از مسئولان ذینفوذ را به زبان میآوردم، دیگر نیازی به نوشتن این گلایه نامه نبود اما چه کنم که فرزندی از فرزندان گمنام این کشورم و جز خداوند متعال، یاور دیگری ندارم.با این وجود، اگرچه بنده نوعی در این خصوص متحمل بدرفتاری، معطلی و فشارهای روحی شدیدی شدم اما امیدوارم گوش شنوایی برای شنیدن این درد و دل وجود داشته باشد تا حداقل از این پس شاهد وقوع چنین رفتارهای تحقیرآمیزی با نخبگان این مرزوبوم نباشیم.
http://kayhan.ir/fa/news/85892
ش.د9502248