(روزنامه كيهان – 1395/06/08 – شماره 21428 – صفحه 8)
اقتصاد مقاومتی و ولنگاری فرهنگی، گرچه مفاهیمی به ظاهر جدا از هم هستند، اما در فعالیت فرهنگی و رسانهای، این دو مفهوم، دو روی یک سکه هستند. به ویژه در صداوسیما. یعنی در رسانه ملی، بدون توجه به اقتصاد مقاومتی، نمیتوان در برابر ولنگاری فرهنگی ایستاد و همچنین بدون رفع ولنگاری فرهنگی، نمیتوان به ترویج اقتصاد مقاومتی پرداخت.
عنوان سال جدید، گرچه در نگاه اول تنها یک امر اقتصادی به نظر میرسد، اما «اقتصاد مقاومتی» وقتی قرار است از یک آرمان و عنوان تبدیل به اقدام و عمل شود، باید تبدیل به فرهنگ شود. بدون تردید، فرهنگ، هنر، رسانه، سیاست، اقتصاد، امنیت و… جزایری جدا از یکدیگر نیستند، بلکه همه این عرصهها در مکانیسمی تعاملی، یک نظام اجتماعی را تشکیل میدهند. به طوری که هر یک از حوزههای اقتصاد و سیاست و امنیت و فرهنگ و… با یکدیگر همبستگی داشته و با تاثیرگذاری متقابل بر یکدیگر، سمت و سو و کم و کیف جامعه را حالت میدهند.
در این فرایند، فرهنگ و هنر و به ویژه رسانهها، نقش استحکام بخشی را ایفا میکنند. اگر جهتگیری فرهنگی کشور مغایر با اقتصاد مقاومتی باشد، سایر حوزهها نیز در عملی ساختن این آرمان، سست و کند میشوند. اما چگونه؟
یک اثر سینمایی و تلویزیونی زمانی میتواند در خدمت آرمانهای ملی و دینی کشورمان، از جمله اقتصاد مقاومتی قرار بگیرد که به اعتلای روحی و روانی مخاطب خود و تهییج روحیه آرمانگرایانه مردم کمک کند و این میسر نمیشود مگر با پالایش ساختاری و زیباشناختی آثار. یعنی از یک طرف باید ابتذال و سطحی گرایی و سیاه نمایی و تظاهر به روشنفکری در فیلمها تضعیف شود و در مقابل، ارزشهای دینی و عدالت خواهی و استکبارستیزی و وطن دوستی و معنویت و اخلاق در فرم و ساختار زیباشناختی فیلمها تجلی یابد. این موضوع در تلویزیون اهمیت بیشتری مییابد. چون این رسانه ملی هم اکنون پیشانی اصلی جبهه دفاع در جنگ نرم و هجوم فرکانسهای دشمنان کشورمان است.
نکته قابل تأمل این است که یکی از اهداف بانیان شبکههای ماهوارهای بیگانه، سرگرم کردن ما به خنثیسازی برنامههای آن هاست. مثلا رسانه ملی ما را وادار کنند تا برای دور کردن مردم از برنامههای ماهواره ای، به سمت عوام زدگی و افزایش ابتذال برود. این در حالی است که برای ایمن شدن در برابر این تندبادها باید در مسیر خودمان حرکت کنیم و به تقویت پایههای فرهنگ بومی و ملی بپردازیم. صدا و سیما باید از بازی در زمین دشمن پرهیز کند و دچار این فریب نشود که برای شکست دادن شبکههای بیگانه به دام تقلید و کپی کاری از روی دست برنامههای غربی سقوط کند.
صداوسیما برای حضور موثر در میدان جنگ فرهنگی، چارهای جز توسعه کیفی و تجلی بخشی به هویت و فرهنگ اصیل و شریف ایرانی و اسلامی، به شکلی نافذ و در ساختاری زیبا و حرفهای ندارد. اگر رسانهها و دستگاههای فرهنگی بتوانند میان نسل جوان و فرهنگ بومی کشورمان پیوند بیشتری ایجاد کنند، در آن صورت هیچ تهاجمی از سوی بدخواهان کارساز نخواهد بود. راهکاری که میتوان آن را مقاومت فرهنگی و رسانهای نامتقارن نامید؛ یعنی با کمترین امکانات و سرمایه ممکن و بیشتر از طریق تحکیم اتحاد ملی و اتکا بر اقتدار روانی و فرهنگی، در برابر سیل هجوم گسترده دشمن ایستادگی کنیم.
این موضوع از آنجا مهم به نظر میرسد که صداوسیما و به خصوص تلویزیون، پرمخاطبترین رسانه کشور است و نفوذ و تأثیرگذاری آن با هیچ رسانه دیگری قابل مقایسه نیست. همه مردم، روزانه چندین ساعت از وقت خود را پای تلویزیون و گاهی رادیو میگذرانند. این واقعیت، مسئولیت رسانه ملی را زیاد کرده است.
مبارزه با ویروسهای فرهنگی در صداوسیما دو وجه دارد؛ ایجابی و سلبی. وجه ایجابی مبارزه با ولنگاری فرهنگی در صداوسیما، توجه بیشتر به فعالان فرهنگی متعهد است. میگویند، بهترین راه برای نفی تاریکی، جلا دادن به روشنایی است. این سخن در عرصه فرهنگی بیشتر نمود دارد. بهترین راه برای تقابل با آثار هنری و هنرمندان مبتذل، بها دادن به هنرمندان درستکار و تحسین محصولات آن هاست.
اما وجه دیگر این مبارزه، کار سلبی است. یعنی همزمان با تقدیر از تولیدات فرهنگی مثبت و ارزشمند باید فعالیتهای فرهنگی منفی را تخریب کرد.صداوسیما بنا بر ملاحظاتی، در این زمینه کم کار است. به ندرت پیش میآید که در برنامههای فرهنگی و هنری صداوسیما، به نقد بیمحابا و بیپرده تولیدات مبتذل پرداخته شود. به جز برنامه «هفت» که گاهی به انتقاد از این نوع محصولات میپردازد، سایر برنامههایی که موضوع آنها فرهنگ و هنر است، یا در مقابل آثار و جریانهای فرهنگی فرومایه سکوت میکنند و یا اصلا در خدمت چنین برنامههایی هستند. خنثی زدگی یکی از عوامل زمینه ساز ولنگاری فرهنگی است.
علاوه بر اینها، خود محصولات صداوسیما نیز باید دافع و نافی ولنگاری باشند. بطور طبیعی، هر چقدر که برنامههای صداوسیما -به ویژه برنامههای سرگرمکننده و جذاب- فاخرتر و دارای عمق و محتوای بیشتری باشند، میتوانند ذائقه مخاطب را به سمت محصولات فرهنگی و هنری اصیل و سالم سوق دهند. پخش بیش از حد موسیقیهای بیمایه، تبلیغات بازرگانی، سریالهای سطحی و بیکیفیت، فیلمهای هالیوودی، تریبون دادن به چهرههای هنری ناباب و ... از جمله مواردی هستند که میتوانند به ولنگاری فرهنگی در جامعه دامن بزنند و در صداوسیما هم اتفاق میافتند.
یکی از مهمترین ابزارها برای تقابل صداوسیما با ولنگاری فرهنگی، افزایش خلاقیت و نوآوری در برنامه هاست. این خلاقیت باید هم در ساختار برنامهها اتفاق بیفتد و هم در محتوای آن ها. این مسئله درباره گروههای مذهبی و معارفی اهمیت بیشتری مییابد. چنانچه این گروهها در تولیدات خود دست به ابتکاراتی بزنند که مخاطب را مجذوب خود کند، حتما بخشی از معضلات فرهنگی جامعه ترمیم میشود.
http://kayhan.ir/fa/news/84013
ش.د9502323