تاریخ انتشار : ۲۰ آبان ۱۳۹۵ - ۱۰:۵۱  ، 
کد خبر : ۲۹۶۵۳۹

دوقطبی اصلی- دوقطبی انحرافی

پایگاه بصیرت / محمد ایمانی

(روزنامه كيهان ـ 1395/07/05 ـ شماره 21450 ـ صفحه 2)

1- جنگی که بود، جنگی که هست، جنگی که «انکار» می‌شود، جنگی که «بزرگ‌نمایی» می‌شود؛ و جنگی که «القا» می‌شود هست، تا جنگ‌هایی که باید رصد شوند، دیده نشوند. توماس فریدمن تحلیلگر ارشد دموکرات‌ها زمانی به صراحت گفت «آمریکا حتی اندازه یک بند انگشت، توان ورود در جنگی جدید پس از اشغال عراق را ندارد. ما در عراق ضامن نارنجک را کشیدیم و خود را روی نارنجک انداختیم و تمام ترکش‌های جنگ به آمریکا و اعتبار و اقتدار و اقتصاد آن اصابت کرد». او تیر سال گذشته نیز در نیویورک تایمز نوشت «دولت اوباما با یک غلاف خالی از اسلحه توانست امتیازهای بزرگی از ایران در مذاکرات بگیرد». اما بودند سیاستمدارانی در ایران که ماجرا را بد بفهمند یا وارونه جلوه دهند و بگویند برجام سایه شوم جنگ را از سر کشور دور کرد. یا بگویند اگر ژاپن و آلمان پیشرفت کردند، مربوط به دوره پس از شکست در جنگ و کنار گذاشتن قدرت نظامی بود! یا اینکه بگویند آمریکا ظرف 5 دقیقه می‌تواند تمام توان دفاعی و نظامی ما را نابود کند! (هرچند که گوینده بعدها در آمریکا تصریح کرد اگر مانند امروز موشک داشتیم، صدام جرأت نمی‌کرد به ایران حمله کند).

2- جنگی که 30-35 سال پیش بود، امروز دیگر نیست. هست اما نه در مرز و سرزمین ایران. همین یکی دو سال پیش تا لب مرز ما در جلولا و آمرلی پیش آمد اما ترمزش کشیده شد. هست اما نیابتی شده است؛ چه به اسم شورش و جنبش (سبز) و چه به اسم داعش. جنگ هست اما «هوشمند» شده و بر منطق استفاده از انرژی‌ داخلی جبهه حریف علیه خود وی- در جهت مهار و فرسایش اقتدار- اصرار دارد. هست اما نفوذ و رخنه و شکاف و اختلاف را ویرانگرتر از جنگ مستقیم یا نیابتی نظامی یافته است. فرماندهان اتاق عملیات چنین جنگی می‌دانند که از میان اشرافیت سیاسی می‌توانند پیاده‌نظام و دژکوب برای خود پیدا کنند و به باروهای مقاومت جمهوری اسلامی بکوبند. به موازات این راهبرد خارجی، خطی هم در داخل وجود دارد که دانسته و ندانسته، مسیر ناهموار دشمن را هموار می‌کند؛ آنجا که اصل جنگ نرم و هوشمند یا اقتدار جبهه خودی را «انکار» و «کوچک‌نمایی» می‌کند اما قدرت سیاسی و نظامی و اقتصادی دشمن را یا بزرگ‌نمایی می‌کند این خط، مشغول کوچک‌نمایی و بزرگ‌نمایی واقعیت‌هاست؛ دشمن را جای دوست یا حداکثر رقیب قابل تنش‌زدایی و شراکت جا می‌زند اما در همان حال اصرار به دوقطبی کردن حاکمیت و ایجاد شکاف در عمق آن یا در میان نیروهای حامل انقلاب دارد و می‌کوشد محور اصلی جنگ و توجهاتی را که باید به آن معطوف شود، به عمق حاکمیت یا در میان نیروهای انقلابی و حزب‌اللهی پای کار نظام بکشاند؛ تا از این طریق بدعملی، بی‌کفایتی، سوء تدبیر و- در برخی موارد وطن‌فروشی و خیانت- طیف خود را استتار کند.

3- اینک دولتمردان یکی پس از دیگری چراغ داوری درباره بدعهدی‌ آمریکا و بی‌سرانجامی و بی‌دستاوردی برجام را روشن می‌کنند. از رئیس بانک مرکزی بگیرید که گفت عایدی ما از برجام تقریبا هیچ است تا صالحی که نسبت به دبّه کردن و پخت و پز توطئه جدید اعلام خطر نمود. و سپس ظریف که گفت «به خاطر تهدید و ارعاب‌های آمریکا، 8 ماه پس از برجام، هیچ بانک بزرگ اروپایی با ایران کار نمی‌کند» و نهایتا آقای روحانی که می‌گوید، آمریکا در اجرای برجام بدعهدی و تعلل می‌کند. این روند البته با همه خسارت‌هایش، برای ملت و دولت ما اسباب رشد است. اما دغدغه‌هایی در این میان وجود دارد. از جمله اینکه بخواهیم با بدعهدی و عدم اجرای برجام کنار بیاییم؛ یا اینکه دولتمردانی قصد کنند چون حرفی را 3 سال پیش در زمینه امکان بستن با آمریکا و حل مشکلات از این طریق گفته‌اند و حالا نباید خطای بزرگ‌شان را بپذیرند، بنابراین اشتباه برجام را با اشتباه‌های بزرگتر در مذاکرات و توافق‌های موازی پی بگیرند و سیاست نعل وارونه- تخطئه بدعهدی آمریکا در قول، و ادامه ریل‌گذاری خسارت‌بار قبلی در عمل- را به اجرا بگذارند.

یا اینکه منطق «آمریکا همین است و مجبوریم کج‌دار و مریز با او کار کنیم»! را جای منطق «کلید حل همه گشایش‌ها و معجزات، دست آمریکاست» بگذارند و به نوعی از خباثت و عداوت آمریکا و زشتی اعتماد به او قبح‌زدایی کنند. جریان نفوذی تجدیدنظرطلب که خود را حامی دولت جا می‌زند، در این میان نقش دیگری ایفا می‌کند؛ چنان که حتی سخنان اخیر روحانی و ظریف را در صفحات اول خود سانسور کردند حال آن که در همین چند سال گذشته آمریکا را بزک می‌نمودند. یا در حالی که اجرای برنامه عملیاتی FATF در کشور ردّ و منتفی شده، همچنان پیگیر تحریف واقعیت ماجرا و لزوم اجرای آن باشند.

4- نشریه «ص» وابسته به حزب اشرافی کارگزاران، 24 خرداد ماه امسال به قلم «عباس عبدی» (عضو حزب مشارکت) نوشت «باید قبول کرد بخشی از اصلاح‌طلبان، توجه گذشته به طبقات ضعیف را فراموش کردند یا کنار گذاشتند. این امر دو علت داشت. علت اول، فکری بود، به دلیل شکستی که در دفاع از نوعی اندیشه سوسیالیسم دولتی متحمل شدند و با نظریه گذشته فاصله پیدا کردند... علت دوم، زندگی شخصی آنان است که به طور ملموس با گذشته فاصله گرفته بود و بسیاری از مدیران آن زندگی متفاوتی را تجربه می‌کردند. یک بار به دوستان گفتم اگر آدرس محل سکونت کسانی که در رویدادهای 88 به زندان رفته‌اند را بنویسید، معلوم می‌شود بخش قابل توجهی از آنان در مناطق شمالی شهر هستند.» همین طبقه نوکیسه اشرافی صراحتا در ماجرای حقوق‌های نامشروع نجومی که به تعبیر رهبر معظم انقلاب «هجوم به ارزشها» بود، پس از چند هفته تعلل و دو پهلو سخن گفتن و عذرخواهی از مردم، مدعی شدند حقوق‌های گزاف چند ده و چند صد میلیونی، حق طبیعی و متعارف مدیرانی است که سرمایه کشور هستند و نابغه‌هایی شایسته به شمار می‌روند! اینجا بود که حتی رئیس شورای فرهنگی نهاد ریاست جمهوری دادش بلند شدو گفت «سوئیسی حرف می‌زنیم و آفریقایی عمل کنیم؛ خداوند ان‌شاءالله [...] و [...] را به موزه بسپارد»!

5- جریان مدیریت اشرافی پرهزینه- پرخسارت- و بی‌ثمر و خاصیت، در فرآیند مسخ و سقوط تدریجی خود به استحاله و «تغییر سیرت» نظام می‌اندیشد و این همان نقطه‌ای است که لاجرم بانقشه راهبردی جبهه استکبار تلاقی پیدا می‌کند. اگر جان ساورز رئیس MI6 انگلیس می‌گوید «باید صبر استراتژیک داشته باشیم، برجام فرصت 10-15 ساله به ما برای تحول تدریجی ایران از ماهیت انقلابی‌گری به سمت نرمال‌تر شدن را فراهم می‌کند»، در این طرف «سوراخ‌های آب حوض» (تعبیر ژان‌پل‌سارتر) هستند که پژواک صدا و نقشه سرویس‌های جاسوسی دشمن باشند و از ضرورت توسعه بر جامیزاسیون به همه عرصه‌های سیاست خارجی و اقتصاد و ارتباطات و قراردادهای نفتی و سیستم بانکی و فرهنگ و سبک زندگی بگویند یا به موازات آن شکاف در حاکمیت را به عنوان پروژه نیابتی و پیمانکاری پی‌بگیرند. نشریه «ص» ارگان حزب اشرافی کارگزاران 20 شهریور امسال به مثابه نشتی بشکه ورشکستگان فتنه (باز هم به قلم عباس عبدی) نوشت «مهم‌ترین عاملی که در شرایط کنونی به عنوان پیشران برنامه ما عمل خواهد کرد، جلوگیری از وحدت میان اصولگرایان است. این هدف در 5 سال گذشته به نحو مطلوبی از سوی اصلاح‌طلبان پیش‌رفته است. نهایی کردن شکاف میان جناح حاکم، بسیار جدی و حتی به لحاظ تاریخی بسیار مهم است. اصلاح‌طلبان باید نقش «قوه»ای را بازی کنند که این شکاف را به مرز جدایی کامل برساند». از نگاه این جماعت، جریان حزب‌اللهی معطوف به حاکمیت باید چنان درگیر و مشغول اصطکاک‌های داخلی شود که نتواند ابعاد نفوذ و شبیخون و اخلالگری و تخریب جبهه دشمن در جنگ هوشمند را رصد کند یا مقابله نماید.

و اما... اولویت جریان حزب‌اللهی و انقلابی در این میان تمایز درست میان جنگی است که جریان دارد، با جنگی که دشمن می‌خواهد پدید آورد و نهایتا آن که پرونده بدعملی و کم فروشی و سوء تدبیر و گمراه‌سازی یا احیاناً خیانت طیف‌های غربگرا را به محاق ببرد به بیان دیگر، دوقطبی «انقلاب اسلامی» و «جبهه استکبار» را به انحراف بکشاند.

http://kayhan.ir/fa/news/86418

ش.د9502354

نظرات بینندگان
ارسال خبرنامه
برای عضویت در خبرنامه سایت ایمیل خود را وارد نمایید.
نشریات