دوقطبي «مردم- حاكميت» يكي از اصليترين اهداف نظام سلطه در مواجهه با جمهوري اسلامي ايران در طول سالهاي پس از پيروزي انقلاب اسلامي بوده كه بر اساس آن همواره تلاش شده مردم نسبت به آينده انقلاب اسلامي دچار يأس و نااميدي شوند.
ايجاد يأس و نااميدي در بين عموم مردم ميتواند پايههاي مردمي بودن حكومت اسلامي را متزلزل كرده و مشروعيت نظام را دستخوش استحاله قرار داده و انقلاب اسلامي را از درون تهي كند.
نظام سلطه و به ويژه امريكاييها «ايجاد ترديد» در مردم نسبت به آينده انقلاب اسلامي را يكي از مؤثرترين مسيرهايي ميدانند كه ميتواند انقلاب اسلامي را در مسير فروپاشي قرار دهد، به همين دليل است كه طي ماههاي اخير كمكاري و كاستيهاي صورت گرفته در قواي مختلف مجريه، قضائيه و مقننه را مانند گذشته برجسته كرده و آنها را دليلي بر ناتوان بودن نظام جمهوري اسلامي ايران القا ميكنند. برخي از افراد و جريانات داخلي نيز در ادامه چنين مسيري تلاش كردهاند تا كمكاري و كاستيها را كه محصول ناتواني و عدمدرايت برخي مسئولان است به حساب نظام حواله كنند، آن هم در حالي كه چنانچه مسئول و مديري قصد خدمت به مردم را داشته باشد ميتواند با كمترين مانعي در تحقق چنين هدفي گام بردارد.
سخنان رهبر معظم انقلاب اسلامي در جمع مردم آذربايجانشرقي نيز ناظر به همين مسئله است كه مسئولان به جاي توجه به حواشي، اصل خدمت به مردم را مورد توجه قرار دهند و فرصت خدمتگزاري را از دست ندهند: «حضور پرشور مردم در مقابل دشمن كمين كرده براي بلعيدن ايران را به حساب گلايه نداشتن آنها از عملكرد مسئولان نگذاريد چراكه مردم از مسائل مختلف از جمله تبعيض و كمكاري و بياعتنايي به مشكلات گلايهمندند و احساس ناراحتي و رنج ميكنند.»
ايشان همچنين در ادامه راهكار فائق آمدن بر مشكلات مردم در حوزه بيكاري، گراني و تورم را توجه به توان و ظرفيت دروني كشور دانستند كه معناي مخالف آن اين مسئله ميشود كه «نبايد براي برطرف كردن مشكلات مردم به صرف توافق با غرب در حوزههاي مختلف و همچنين كوتاه آمدن در برابر زيادهخواهي آنها دلخوش بود.»
ايشان در اين بخش ميفرمايند: «بيكاري و ركود و گراني از مشكلات مهم كشور است... البته مسئولان در تلاش هستند اما ظرفيتهاي كشور بيش از اينهاست و راه خروج از مشكلاتِ چند بعدي هم مشخص است.» دوقطبي كردن «حاكميت –مردم» نيز از جمله مباحث مهمي است كه رهبر معظم انقلاب اسلامي به آن پرداختند و هدف عمده نظام سلطه را بياعتماد كردن مردم به مسئولان و پس از آن اصل جمهوري اسلامي ايران ارزيابي كردند: «هدفگذاري دشمن براي تشديد فشارهاي اقتصادي و دلسرد شدن مردم است... مسئولان بايد به مسائل اقتصادي توجه كامل كنند، البته مسائل فرهنگي و علمي نيز مهم است اما در نگاه كوتاهمدت، مسائل اقتصادي در اولويت است.»
اين بدان معناست كه مسئولان ارشد دولتي براي آنكه بتوانند مسير دستيابي به اهداف جهان غرب را سد كنند بايد مشكلات اقتصادي و معيشتي مردم را مرتفع و درد نان شب جامعه را درمان كنند چراكه يكي از منفذهايي كه ميتواند نظام را با بحران مواجه كند، همين مسيري است كه ايشان ترسيم ميكنند. زماني كه به سخنان باراك اوباما در مجمع عمومي سازمان ملل توجه ميكنيم خواهيم ديد كه مقامات كشورهاي غربي نه تنها هدف اوليهشان از وضع تحريمها رويگرداني مردم به حاكميت اسلامي بوده بلكه پيرو آن تلاش كردهاند تا با دادن وعدههاي غيرواقعي و اغواكننده جامعه ايراني را به اين باور برسانند كه چنانچه از مباني و اصول اصلي گفتمان انقلاب اسلامي عدول كنند، مشكلاتي نظير گراني، تورم و بيكاري به يكباره مرتفع خواهد شد.
باراك اوباما در سخنراني معروف خود در مجمع عمومي ميگويد: «مردم ايران تاريخ پرافتخار و ظرفيتهاي فوقالعادهاي دارند اما شعار «مرگ بر امريكا» اشتغالزايي و ايران را امنتر نميكند.»
جان كري نيز سخنان مشابه اوباما بر زبان ميآورد: «فكر ميكنم همه ميتوانند با تغيير لحن و كم كردن از شعارها شروع كنند. اول از همه شعار مرگ بر امريكا و مرگ بر اسرائيل. داشتن نقشهاي براي نابودي اسرائيل به اين روند كمكي نميكند.»
هر چند مقام معظم رهبري ميفرمايند: «تعريف امريكاييها از مذاكره با جمهوري اسلامي ايران، به معناي نفوذ و باز كردن راه براي تحميل است» و سخنان اوباما و كري منعكسكننده تلاش امريكاييها براي نفوذ در جامعه ايراني است اما عامل اصلي كه باعث شده غربيها بر نفوذ و تغيير باورهاي مردم ايران متمركز كنند، مشكلات اقتصادي است كه به فرموده رهبر معظم انقلاب مردم نيز نسبت به آن گلايه دارند و احساس نارضايتي ميكنند، البته آنگونه كه رهبري اشاره ميكنند گلايههاي مردم تنها به مشكلات اقتصادي اختصاص ندارد و تبعيض يكي از مواردي است كه مردم را گلايهمند كرده و ميتواند به تحقق اهداف غرب در تقابل با نظام اسلامي كمك كند، به عنوان نمونه رسانهاي شدن فيشهاي نجومي برخي از مديران دولتي منجر به بدبين كردن مردم نسبت به نظام و كارگزاران ميشود، كما اينكه بسياري از رسانههاي بيگانه و ازجمله بيبيسي با تمركز روي اين مسئله و همچنين املاك نجومي تلاش كردند زمينه بياعتماد كردن مردم به مديران و كارگزاران نظام را فراهم كنند، آن هم در شرايطي كه برخورد قانوني با متخلفان يا مجرماني اينچنيني كه حقوق بيتالمال را تضييع ميكنند و البته اطلاعرساني صحيح ميتواند جلبكننده اعتماد و اطمينان مردم به نظام اسلامي نيز شود.
بايد پذيرفت كه مردم از اينگونه تبعيضهاي صورت گرفته بهشدت گلايه دارند و موضعگيري برخي از اين افراد ميتواند گلايههاي مردم را به يك بحران نيز تبديل كند، آنجايي كه علي صدقي، مديرعامل بانك رفاه در مصاحبهاي تأكيد ميكند: «براي چه و به چه دليل بايد فرار كنم؟ مگر جرمي مرتكب شدهام؟ اينگونه اخبار دروغ منتشر كردن خلاف تقوا و انصاف است و در هيچ مكتبي وجود ندارد.»
به راستي مسئولان دولتي نبايد در شرايطي كه جامعه ايراني همواره و در سختترين شرايط همراهي خود را با نظام و مسئولان اعلام كرده و در وقايعي مانند 18تير 78 و 9دي 88 حضور گسترده داشته و هيچگاه اجازه بروز و ظهور دوگانهاي غربي به نام «حاكميت – مردم»را ندادهاند، با اقدام و عمل محسوس و نه شعاري به وعدههاي انتخاباتي- تبليغاتي خود عمل كنند؟
آيا نبايد در شرايطي كه رهبر معظم انقلاب اسلامي ميفرمايند: «سال «اقتصاد مقاومتي، اقدام و عمل» در حال پايان يافتن است» مسئولان دولت و ديگر قوا بايد به مردم گزارش دهند، در اين زمينه چه كردهاند؟ دولتمردان در ماههاي پاياني عمر دولت يازدهم بايد گزارشي مستدل و نه تبليغاتي از تلاشهاي صورتگرفته براي مرتفع كردن مشكلات مردم به جامعه ارائه دهند؟
http://javanonline.ir/fa/news/839059
ش.د9504362