خاطرات آیتا... هاشمی و زندگی روزمره او از موضوعاتی است که برای اقشار مختلف کشور بهویژه دولتمردان دارای جایگاه بالایی است چرا که از دل این خاطرات و نوشتارها است که میتوانند با مقایسه شرایط بهترین تصمیم را اتخاذ کنند. همچنین صراحت او در پاسخگویی و تشریح برخی موضوعات که سالها ابزار هجمه مخالفان به او و دیدگاهش بوده و هست، از اهمیت ویژهای برخوردار است چرا که در دل این پاسخها و گفتارهای هاشمی میتوان افراد صادق و وفادار به کشور را از آنانی که سعی میکنند به هر طریقی دلسوزان را حذف کرده تا به منافع شخصی خود برسند، تشخیص داد.
مانند موضوعاتی که از سوی مخالفان اعتدال به عنوان ثروت افسانهای آیتا... هاشمی مطرح میشود اما آیتا... هاشمی در کتاب «در آینه» که شامل ۴ گفتوگوی غلامعلی رجایی با ایشان است توضیح داده: «در تهران هیچ ملک شخصی ندارد و خانهای هم که در محله جماران در آن زندگی میکنند خانه سازمانی است و ماهانه پولی را به عنوان اجاره بابت آن پرداخت میکند. زمانی که از قم به تهران آمدم مدتی دنبال ساختمانسازی رفتم و هفت، هشت خانه ساختم و آنها را فروختم. (از پول آن ها) دو پاساژ در خیابان گرگان و یکی هم در کرج ساختم که بعدها آنها را هم فروختیم و خرج زندگیمان کردیم. زمین بایری در قم خریدم که هیچ قیمتی نداشت در آن شهرک ساختیم که بعدها زمینها قیمت پیدا کردند... عمده زمینها را مجانی به طلبههای فقیر یا افراد فقیر واگذار کردیم...» شاید برای بسیاری جالب باشد که بدانند دیدگاههای آیتا... هاشمی از چه زمانی و بر اثر چه اتفاقی شکل گرفته که تا به امروز برای حل مشکلات کشور کارگشاست.
خودش در این باره گفته است: «اولین جرقههای فکری سیاسی- اجتماعی من با تجاوز استعمار و سلطه بیگانه شکل گرفت... و اولین جرقهای که شخصیت سیاسیام را ساخت امام بود و به حق جرقه درستی بود» اما او چگونه با امام آشنا شد؟ در این باره هم توصیح میدهد که « اولین برخورد من با امام «در منزل اخوان مرعشی بود. به دیدن منزل نو و همسایه جدید آمده بودند. من هم ساکن این منزل بودم...در آن موقع آشنایی ما تا این حد نبود که من سن ایشان را بدانم. حدود ۵۰ سال داشتند. دارای ریشهای جو گندمی و قیافه دوست داشتنی و لحن خوب بودند. خصوصیات شخصیتی امام برای ما فوقالعاده جالب بود. بعد از علاقه مندی به امام برنامه هایم را تنظیم کرده بودم که هنگام خروج امام از منزل با ایشان برخورد کنم...»
به هر حال بسیاری میدانند آیتا... هاشمی در زمانی همراه امام شد و در صف نخست مبارزه با رژیم طاغوت قرار گرفت که امکانات مانند امروز و به گفته خودش «در ابتدا حالات این گونه (استفاده از وسایل جدید) داشتم تا این که کم کم قبح استفاده از اینها شکست و من جزو اولین طلبههایی بودم که رادیو خریدم، البته با پول امام خمینی. چون قضیه کاپیتولاسیون مطرح بود و معلوم شد که باید از مسائل مطلع باشیم و مبارزه را نیز شروع کرده بودیم. ایشان ۲۰۰ تومان پول به من دادند و گفتند برو رادیو بخر. من هم رفتم و در خیابان ارگ، یک رادیو ارس به مبلغ ۴۰۰ تومان خریدم که ۲۰۰ تومانش را از جیب خودم دادم و آن را قسطی میپرداختم».
زندگی روزمره آیتا... هاشمی هم برای بسیاری افراد جذاب است و دوست دارند درباره آن بیشتر بدانند . آبت ا... هاشمی که هر روز در مجموع یک ساعت و نیم در راه است و سعی میکند وقتش تلف نشود، توضیح میدهد: «در این مدت یا مطلبی را میخوانم و مطالعه میکنم و یا به اخبار گوش میدهم. بالاخره دیدن شرایط، رفتار مردم و ویترین مغازهها و گاهی حوادثی که در مسیر برای مردم پیش میآید، برای امثال ما که در طول یک روز کاری در اتاق کارمان عمدتا محبوس هستیم، دیدنی است».و درباره نحوه مواجهه مردم با خود توضیح میدهد: «بعضیها که مرا میبینند، خیلی با محبت ابراز احساسات میکنند و بعضیها هم هستند که وقتی میبینند اخم میکنند.»
از کشته شدن عراقیها ناراحت میشدم
آیا برای آیتا... هاشمی اهمیت دارد که تاریخ چه قضاوتی درباره او خواهد داشت ؟ که البته پاسخ این سوال مشخص است و بزرگان درصدد این هستند که قضاوت خوبی درباره آنها صورت گیرد که آیتا... هاشمی از این قاعده مستثنی نیست و میگوید:«برای آنهایی که میخواهند در تاریخ درباره من قضاوت کنند آثار گفتاری، نوشتاری، دیداری و شنیداری فراوانی دارم. دشمنان و مخالفان هم به اندازه کافی انگیزه دارند که درباره من قضاوتهای بد بکنند چون آثار من وجود دارد اگر بخواهند قضاوت کنند از روی این آثار قضاوت میکنند». او در این بخش تأکید میکند که هیچ وقت به اقدامات مختلف خودش نمرهای نداده است و سپس با برشمردن مراحل مختلف مبارزه و مقاطع پس از انقلاب، به شورشهای مخالفان نظام اشاره میکند و میگوید:« ...در مقابل نظام ایستادند و این جزو دوره تلخ زندگی من است؛ چون هم کسانی که مرتد گشتند، جزو مبارزها بودند و هم خودشان بهطور کلی تار و مار شدند. میتوانست اینگونه نباشد و میتوانستند بیایند و با انقلاب همراه باشند».
او مانند سایر گفتههایش، ختم جنگ را از کارهای بزرگش میداند و میگوید: «روحیه من اینگونه است که اصلا از کشتار و زندان خوشم نمیآید، هرچه میخواهد باشد. هیچ وقت خوشحال نمیشوم که مثلا دشمنی را زندانی کردهایم و یا کشته ایم...از روحیه بعضیها که میروند و موقع اعدام، اعدامی را تماشا میکنند، تعجب میکنم که اینها دیگر چه آدمهایی هستند...ختم جنگ برای من بسیار مهم بود، واقعا از کشته شدن عراقیها ناراحت میشدم و دلم نمیخواست در سخنرانی هایم آمار تلفات آنها را بگویم، اما ناچار بودم و باید گزارش میدادم. از جاهایی که در زندگی من این موضوع پیش آمد که گفتم از جنگ بیزارم؛ یکبار آیتا... خامنهای به من گفتند که شما از جریان جنگ، قهرمان بیرون میآیید. من گفتم نمی خواهم قهرمان جنگ باشم، میخواهم قهرمان صلح باشم؛ روحیه من اینگونه است». او دلیل این سخن آیتا... خامنهای را «ماموریتهای جنگی خوبی که انجام داده» ذکر میکند و روایت میکند که هنگام دریافت نشان «فتح» حاضر نشده که در مراسم رسمی این مدال به او داده شود.
http://www.armandaily.ir/fa/Main/Detail/165825
ش.د9502515