تاریخ انتشار : ۰۹ آذر ۱۳۹۵ - ۱۲:۱۰  ، 
کد خبر : ۲۹۶۹۶۸
محمد عطريانفر در گفت‌وگو با «آرمان امروز»:

روحاني، مسير دولت‌های سازندگي و اصلاحات را مي‌رود

مقدمه: هفته گذشته، نخستين بخش از مصاحبه تفصيلي «آرمان امروز» با «محمد عطريا‌یفر» منتشر شد. گفت‌وگويي كه به واكاوي دولت‌هايي كه در جمهوري اسلامي روي كار آمدند، مي‌پردازد. در نخستين بخش از اين گفت‌وگو، عطريانفر، دولت دفاع مقدس را به بوته نقد كشاند. او در گام بعدي به نقد چند بعدي دولت سازندگي رسيد كه ادامه آن را امروز خواهيد خواند. نقدي كه به بررسي ريشه‌هاي تقابل دولت‌هاي سازندگي و اصلاحات مي‌پردازد و عطريانفر به شايعاتي كه در آن سال‌ها در باب اشرافي‌گري و اقتدارگرايي دولت سازندگي مطرح مي‌شد، پاسخ مي‌دهد. پاسخ‌هايي كه براي آنان كه دولت نخست اصلاحات را به خاطر دارند، جاي تامل دارد. چرا كه در گذر سال‌ها، اصلاح‌طلباني كه آيت‌ا...‌هاشمي رفسنجاني را به بي رحمانه‌ترين شكل، نقد مي‌كردند، امروز از كرده پشيمانند و از قضا، در صف حاميان‌هاشمي قرار گرفته‌اند. در ادامه، دومين بخش از گفت‌وگوي «آرمان امروز» با «محمد عطريانفر» را خواهيد خواند. بخش‌ بعدی گفت‌وگو كه به طرح نگاه انتقادي دولت اصلاحات مي‌پردازد، در روزهاي آينده منتشر خواهد شد.
پایگاه بصیرت / كورش چهاردوري
(روزنامه آرمان - 1395/07/18 - شماره 3156 - صفحه 6)

* چند نكته در ارتباط با عملكرد دولت سازندگي و دولت آیت ا...‌هاشمي وجود دارد كه شما ميفرماييد ايشان تمام هم و غم خود را گذاشتند بر اصلاح شرايط اقتصادي و اصلاح ساختارها و رفع مشكلاتي ناشي از جنگ! اما عملا به چند نكته برميخوريم. يكي اينكه منتقدان آيت‌ا...‌هاشمي، دوره ايشان را دوره آغاز اشرافيگري در جامعه عنوان مي‌كنند و از طرفي هم ما سال ۷۴ تورم بسيار بالايي، شبيه پايان دوران آقاي احمدي‌نژاد شاهد بوديم.

سوال اينجاست كه چطور ميشود دولتي كه با چنين شعاري جلو ميآيد، با مشكلاتي مواجه مي‌شود كه مخالفان دوران سازندگي از آن تحت عنوان اشرافي‌گري ياد مي‌كنند و مدعي مي‌شوند مشكلات ناشي از اشرافيگري در جامعه ايجاد شد! مضاف بر اينكه كار به جايي ميرسد كه اصلاح‌طلبان به‌طور اعم و در سال ۷۶ آقاي حجاريان به‌طور اخص، در روزنامه صبح امروز مقالهاي تحت عنوان «پايان پوپوليسم» مينويسد! اين چيزي است كه شما گفتيد و من متوجه شدم!

** شما سه پاسخ از من دريافت كرديد، يكي در بحث اقتصاد و تورم، دوم بحث اشرافيگري و سوم دوستاني كه همفكران ما در حوزه اصلاحات هستند و در چه سالي، چه كاري كردند. ضمن اينكه من پيشاپيش عرض كردم هيچ املاي نانوشتهاي غلط ندارد. بنابراين آقاي‌هاشميرفسنجاني كه سهل است؛ عليبنابيطالب هم كه حكومت تشكيل داد، در حوزه حاكميت ايشان، همراهان و دشمنان ايشان، محدوديتهاي منابعي كه آن زمان وجود داشت، گرفتاريهايي كه در گروه‌هاي سياسي و مخالفان سياسي و مطالبهكنندگان حقوق پيش و پس از هجرت مطرح مي‌كردند، همه و همه حضرت علي (ع) را به نقطهاي رساند كه فرمود ای كاش من ۱۰ نفر از شما را بدهم و يك نفر از آنها را بگيرم. پس پيش‌تر از اين اشاره كردم هيچ حكومتي وجود ندارد كه بتواند با استانداردها، حكومت موفقي را به صورت تمامعيار پايهگذاري كند. نه اينكه نميشود! اساسا نظام خلقت و حكومت، آزمون و خطاست. پس تصور اوليهمان اين نباشد كه آقاي ‌هاشميرفسنجاني مانند يك قديس عمل كند! نه، ممكن است ايراداتي باشد.

* تحليل شما از طرح موضوع اشرافي‌گري در دوره آيت ا...‌هاشمي رفسنجاني چيست؟

** موضوع اشرافيگري بيش از آنكه در مقام واقع در دوره آقاي‌هاشميرفسنجاني رخ داده باشد، بيشتر شعار مخالفان آقاي‌هاشمي است. آن هم براي سركوب سياستهاي تعديلي كه ايشان قصد داشت كشور را از حالت يك حكومت رانتي به سمت بازار آزاد ببرد. اولا، بخش بزرگي از اين شعارها از سمت مخالفان آمده و ثانيا، فراموش نكنيم كه اساسا وقتي دوران دفاع مقدس را پشت سر گذاشتيم، مردم شعار ميدادند كه زاييده ميشوند براي زندگاني و بقا و رفاه. از سوي ديگر، شرايط زماني ما دلالت بر اين داشته كه الگوي مصرف جامعه ما به سمت اصلاح پيش ميرفت. نفس جهتگيري اصلاح الگوي مصرف، مردم را از آن حالت قناعت و پرهيز و درويشي به حوزهاي ميبرد كه علي القاعده امروز زندگي متوسطي داشته باشند. پس موضوع اشراف و اشرافي‌گري يك امر نسبي است. اينكه ما شاخص دقيق كمي داشته باشيم و متر بگذاريم و بگوييم چه شد كه اين اشرافيگري ايجاد شد، بيشتر شبيه به شوخي است. من بيشتر از باب يك پاسخ از جنس سلبي يا يك برهان خلف، توصيه مي‌كنم شما برويد به زندگي همه كساني كه اين شعارها را عليه آقاي‌هاشميرفسنجاني مي‌دهند، مراجعه كنيد.

ممكن است خودشان غرق در يك زندگي آن‌چناني باشند كه ما اشرافيگري نميبينيم اما از منظر شما حتما يك زندگي اشرافيگري است و گرفتاري ما هم در اين رابطه اين است كه آقاي‌هاشميرفسنجاني به يك بيماري و يك ناهنجاري اخلاقي اساسي اعتقاد داشت و خودش اولين پرهيزكننده از آن بود. آن ناهنجاري اين بود كه آقاي‌هاشميرفسنجاني به‌شدت از «ريا» پرهيز داشت. اگر ايشان در تعطيلي روز عاشورا به سد لتيان يا كيش ميرود، در خاطراتش مينويسد و هيچ ابايي ندارد! اگر امروز چلوكباب خورده، مينويسد! (با خنده) امروز سوار چنان ماشيني ميشود، مينويسد! چون ميگويد چرا خودمان را در پردهاي از ابهام قرار بدهيم كه مردم تقديس كنند! بگذاريم مردم ما را ببينند. ما مردمي داريم كه به مراتب در موقعيتهايي قرار دارند كه آن‌چنان دچار ريا و در يك پوششي در زندگيشان هستند كه درونشان وحشتناك است و ظاهرشان ظاهر درويشمآبانه است. آقاي‌هاشميرفسنجاني با اين پديده بسيار مخالف بود.

اساسا نفاق و ريا در جوامع ديني موج ميزند. چون بيماري سنگيني است. ما كساني را داريم كه اگر ظاهر آنها را ببينيم، مي‌گوييم چه چهره با صلاحيتي دارند اما درون آنها چيز ديگري است. پس اجازه دهيد به قول آقاي شهيد بهشتي اشاره كنم كه مي‌گفت «تلخي برخورد صادقانه را به شيريني برخورد منافقانه ترجيح ميدهم». اين جنبه براي‌هاشمي خيلي مهم بود. حالا اين موضوع خيلي مبناي بحث ما نيست، اما اساسا باور من اين است كه مخالفان به این امر دامن زدند و آقاي‌هاشمي هم فرصت چنداني براي پاسخگويي نداشت و اين كار را هم نمي‌كرد. چون اگر ميخواست خودش را درگير پاسخگويي كند، به كارهايش نميرسيد. شما ممكن است كدي پيدا كنيد كه آقاي‌هاشميرفسنجاني در يك نماز جمعه گفته است. اين دلالت بر اين نيست كه كل هويت تاريخي آقاي‌هاشميرفسنجاني به خاطر يك كلمه و يك موضعي به هم بخورد؛ مثلا در نماز جمعه گفته است بسيجي يعني اينكه برويم در كارخانه كار كنيم! بسيجي كه قرار نيست فقط برود در مساجد.

عقيده آقاي‌هاشمي اين است و اين مطلب را يك فرد راحتطلب نميگويد. كسي ميگويد كه جنگ را فرماندهي كرده است. لذا به‌طور كلي ميگويم اين منصفانه نيست كه بگوييم آقاي‌هاشمي و دولت سازندگي اشرافيگري را در كشور ما دامن زده است. اساسا بايد سوال كنيم كه براي مبارزه با اشرافيگري چه مقولهاي به صحنه ميآيد و چه ديدهباني براي مبارزه با آن وجود دارد؟ اشرافيگري يك ناهنجاري فرهنگي است. پس يك هنجار فرهنگي بايد با آن مقابله كند. تعريف درستي نداريم و ضمن اينكه تعريف درستي نداريم، تمام آن كساني كه خودشان در مقام اين دوره اشرافيگري هستند، كساني هستند كه در حوزه فرهنگي وظيفه مبارزه با اشرافيگري را داشتند اما كاري نكردند. امروز سازمان برنامه به شما جدول مي‌دهد كه از ۶ هزار ميليارد تومان بودجهاي كه به حوزه فرهنگ تخصيص پيدا كرده، كمتر از ۲۰ درصدش در اختيار دولت است و باقي آن در اختيار كساني است كه ادعاي مخالفت مي‌كنند و شعار آن‌چناني مي‌دهند اما هيچ وظيفهاي را عهدهدار نميشوند! آنها چه كردند؟ بيايند و به مردم گزارش بدهند.

* اما در بحث تورم، ما شاهد تورمي حدود ۴۵ درصد هستيم كه سياست‌هاي اقتصادي دولت سازندگي را زير سوال مي‌برد!

** ابتدا بايد روشن كنيم كه تورم ۴۵ درصدي در دوره سازندگي، مربوط به دوراني كمتر از دو هفته است. متعلق به يك دوره بسيار محدودي است كه اتفاقاتي رخ داد و اين تورم در اقتصاد ما واقع شد. حالا اصلا به قول شما يك سال يا ۵ سال باشد. موضوع اقتصاد موضوعي نيست كه توسط یک امام جمعه موقت تهران يا آقاي سيداحمد علمالهدي در مشهد از تريبون عمومي نماز جمعه بخواهند درباره آن نظر کارشناسی بدهند! اقتصاد موضوعي تخصصي است و تا كسي مفاهيم و درك درستي نداشته باشد، اگر بخواهد به آن بپردازد، حقيقتا کمک نكرده است. چه در مقام تاييد باشد و چه در مقام رهنمود! در بحث تورم، علماي اقتصاد ما براي اينكه شاخصهاي اقتصاد را نسبت به خانواده‌هاي شهري و روستايي ما نشان دهند، بيش از آنچه بخواهند با اين اعداد كسي را برنجانند يا بخواهند به كسي آرامش دهند، آن چيزي كه مردم درك درستي از آن دارند «قدرت خريد» است. در سال ۱۳۷۱ معاون وزير بودم و بين ۱۱ هزار تومان تا ۳۰ هزار تومان حقوق من بود و زندگي مرا تامين مي‌كرد و قدرت خريد من هم همين بود و تا سال ۸۰ كه من در دولت نبودم و به حوزه رسانه رفتم، به تناسب فعاليت اجتماعي، تلاش و حرفهاي كه داشتم، درآمدها متناسب با پرداختهايي بود كه انجام ميشد.

حقوق بنده از ۳۰ هزار تومان به ۵۰ هزار تومان، ۱۰۰ هزار تومان، ۱۵۰ هزار تومان و به نقطهاي ميرسيد كه در سال ۸۱ ميشد یک ميليون تومان. مفهوم اين پيام اين است كه نظام دريافتها با نظام درآمدي مردم، پا به پا بود. چون رونق اقتصادي جاري و ساري بود، مردم قدرت خريدشان نه تنها كاهش پيدا نكرد بلكه بيشتر شد. پس تاكيد بر افزايش تورم جز براي گول زدن مردم چيز ديگري نيست. شما كافي است كل دوره اقتصادي‌هاشميرفسنجاني را ببينيد. كارهايي كه در حوزه‌هاي زيرساختي انجام داده است نظير تثبيت نرخ ارز، افزايش درآمد نفتي، تقويت بنيانهاي صنعت كشور در حوزه مخابرات، كشاورزي و غيره. اين آورده‌ها را كنار هم بگذاريد و در كنار آن هم ستانده‌هايش را بگذاريد. در اينجا، متوسط بهترين شاخص، بيشتر ضريب جيني است و بحث عدالت اجتماعي هم در آن قابل توجه است كه طبقات فرودست و فرادست چه فاصله دريافتي دارند. اين بازي كودكانه كه در بحث تورم عليه آقاي‌هاشميرفسنجاني علم كرده بودند بيشتر يك طنز و شوخي است كه نه به لحاظ حرفهاي سياسي و طرفداري شخصيام بلكه از موضع نظر تخصصي و صاحبنظر در حوزه اقتصاد تصورم اين است كه بازياي بيش نيست.

اما در موضع سوم من فكر ميكنم ضرورتي ندارد ما استدلال كنيم و فرمايشات دوستان را رفع كنيم. همان عزيزاني كه در همان سال‌ها از آقاي‌هاشميرفسنجاني روي برگردانند و از ايشان عزيمت كردند و بيشتر با هويت استقلالطلبانه سياسي خودشان و براي حفظ بقاي خودشان در مخالفت با آقاي‌هاشميرفسنجاني صحبت مي‌كردند، امروز از تمام كرده‌هاي خودشان پشيمان هستند و به صراحت در محافل، در صحبت‌هايشان، در نحوه مشاركت سياسيشان و در سخنشان اعتراف مي‌كنند كه اگر ما آن كارها را نمي‌كرديم، موقعيت اصلاح‌طلبي ما و موقعيت توسعه ملي ما، شايد موقعيت بهتر و مناسبتري بود. از اين جهت ضرورتي ندارد من پاسخي به اين عزيزان بدهم و خودشان امروز به نقطهاي رسيدهاند كه گذشته خودشان را حتما نقد مي‌كنند.

* اما درباره ساير دولت‌ها، برخي معتقدند كه دولت اصلاحات در مقابل دولت سازندگي قد علم كرد و كم نبودند اصلاح‌طلباني كه تا حد امكان، دولت سازندگي را نقد و آن را به اقتدارگرايي متهم كردند.

** اينكه دولت اصلاحات در ظاهر و باز هم به علت برخي شعارها، از منتقدان‌هاشمي بود اما اينكه دولت اصلاحات در برابر دولت‌هاشمي آمد و پيروز شد، حتما شعار غلطي است. چون اصلا آقاي‌هاشمي در نقطهاي نبود كه بخواهد رقابتي كند و آقاي ناطق نوري هم آينه تمامنماي آقاي ‌هاشميرفسنجاني نبود كه بگوييم مردم در مخالفت با‌هاشمي به صحنه آمدند و به آقاي خاتمي راي دادند كه مخالفتشان را نشان دهند. چون برخي تحليلها اين است كه مردم از اين جهت به آقاي ناطق نوري رای ندادند چون او را ادامهدهنده دولت قبل ميدانستند. در صورتي كه از سال ۷۲ تا سال ۷۶ جهتگيري‌هاي مخالف آقاي ناطق و آقاي‌هاشمي علني شد. به حدي كه حتي منجر به تشكيل يك گروه نيمه سياسي به نام «كارگزاران» شد. اين در حالي است كه منازعات سياسي آن زمان، دلالت بر اين داشت كه‌هاشمي سخن ديگري ميگويد يا سخني كه در نماز جمعه هفته قبل از انتخابات كه تعيينكننده بود چه بود! يا حتي اين موضوع مطرح مي‌شد كه اساسا شخص رئيس دولت اصلاحات، بالنده و پركشيده از دولت آقاي‌هاشميرفسنجاني بود و جزو چهره‌هاي شاخصي بوده كه در دولت آقاي‌هاشمي مطرح شده و بالا آمده بود.

* تحليل شما از اين منازعات چيست؟

** تحليل من اين است كه دولت اصلاحات، اگرچه در گام نخستين و در دوره نخست يا حداقل در سال اول و دوم دوره اول به تعبيري تحت عنوان «توسعه سياسي، توسعه متوازن، توسعه اجتماعي و تربيت نهادهاي مدني» را شعار نخست قرار داد اما به شهادت رئيس دولت اصلاحات، سخن او در پايان دورهاش به آقاي‌هاشمي اين بود كه ‌اي كاش من از همان ابتدا به‌طور تمامعيار، همان مسيري كه شما آمده بوديد را دقيقا از همان نقطه ادامه ميدادم. دولت اصلاحات جز سال‌هاي نخست كه عوارض سياسي و اجتماعي را به پاي خودش آورد، مضاف بر اينكه دستاوردهايي هم داشت، فضايي را به هم زد و به هر حال براي سطوحي از موقعيت خودشان در قدرت گرفتاري ايجاد كرد.

عملكردي كه اصلاحات و چهره‌هاي شاخص اصلاحات در زمان خود داشتند، ادامه همان روند بود و به همان مباني پايبند و وفادار ماندند و دست بر قضا، همه چهره‌هايي كه در بهبود اوضاع اقتصادي و تامين نيازهاي مردم و تقويت توسعه و ارتقاي منزلت مردم در جامعه نقش داشتند، همان چهره‌هايي بودند كه در دولت آقاي‌هاشمي شاخص بودند. لذا دولت اصلاحات هم عملا يك قطعه مكملي از دولت سازندگي است و امروز هم كه ما با دولت آقاي روحاني، مواجه هستيم ميبينيم همين مسير طي شده است. ما در اين رابطه تاريخي، به‌طور مشخص از سال ۶۸ تا به امروز، عملا با يك ورژن جديد اما با همان هويت ملي و انقلابي و توسعه همهجانبه مورد انتظار جامعه ايراني كه در شان ملت ايران بود و خودش هم ادامه جنگ بود، اين مسير را جلو آمديم.

* در اين ميان، دوره هشت ساله دولت آقاي احمدي‌نژاد را چگونه ارزيابي مي‌كنيد؟

** شما امروز ممكن است درخت زيبايي را ببينيد، اما ميبينيد يك قطعهاي از بدنه اين درخت دچار كرمخوردگي است. در اين روند ۲۸ ساله، دوره آقاي احمدي‌نژاد حكم چنين دورهاي را دارد. چون به اصل و پايه اين مسير، بياعتقاد و بياعتماد بود. شخص احمدي‌نژاد اشاره مي‌كرد كه از ابتداي انقلاب تا به امروز كه من سر كار هستم، مسير انحرافي طي شده است. اين سخن بيشتر دلالت بر اين دارد كه همه اشتباه فكر مي‌كنند! درست مانند بيماري كه به شهري كه همه سالم هستند، ميرود و فكر مي‌كند شهر سالم بيماري دارد. در حالي كه خودش بيمار است! ما اگر اين قطعه تاريخي و اين پازل را بيرون بياوريم و ابتداي سال ۸۴ و ۹۴ را به هم بچسبانيم، تصور ميكنم روند تاريخي دولت‌هاي ما يك روند رو به تكامل و پيشرفت بوده است. به رغم تشنجها و درگيري‌ها و اختلافاتي كه وجود داشته، حتي حادثه تلخ سال ۸۸ هم از متن همان حادثه تلخ دوران دولت احمدي‌نژاد سر بر آورد كه اگر آنها مواردي را مراعات مي‌كردند و مبادي و مباني را در حوزه اخلاق و سياست و فتوتنامه‌هاي سياسي و پايبنديشان به اصول را رعايت مي‌كردند، چه بسا اين اتفاق نميافتاد.

* اما به نظر ميرسد اين بداخلاقيهاي سياسي تقريبا از سال ۷۶ شروع شد. مباحثي كه در ارتباط با آقاي‌هاشمي در دوره اصلاحات مطرح شد يا سخناني كه از سوي برخي چهره‌هاي اصلاح‌طلب بيان مي‌شد كه شما فرموديد آنها بعدها اظهار پشيماني كردند، از جمله اين بداخلاقي‌هاست. از سوي ديگر، بعد از آنها هم شعارهايي مطرح شد مانند توسعه سياسي، دموكراتيزه كردن ايران و شعارهايي از اين دست كه به نوعي از طرف بعضي از چهره‌هاي اصلاح‌طلب تندروي خوانده شد و بعد هم نتيجهاش اين شد كه ما شاهد شكلگيري به قول شما آن قطعه كرمخورده درخت انقلاب تا سال ۹۲ بوديم. نظرتان در ارتباط با اين كارها و اين شعارها و اقداماتي كه منجر به شكلگيري دولت آقاي احمدي‌نژاد شد، چيست؟

** اگر بخواهيم تعبير مناسبي داشته باشيم، تحولي كه در سال ۷۶ رخ داد به تعبير بنده يك پديده مدني، دروني و مسالمت‌آميز از جنس خود انقلاب بود. امام با همكاري نجيبترين، خالصترين و صادقترين همفكران و حواريون خود، ايران را از تلاطمهاي پس از انقلاب رهايي داد و به ثبات و آرامش رساند. باور من اين است كه دوم خرداد ۷۶ از جنس انقلاب ۵۷ بود. به اين معنا كه جامعه ما يك پوست‌اندازي اساسي كرد و مردم ميخواستند بگويند ما بالغ شدهايم و در مقطعي حرف شما را گوش كردهايم اما قرار نيست شما به نمايندگي از ما براي ما تعيين تكليف كنيد، چون ما انسانهاي بالغي هستيم و شما هم تجربه‌هاي موفقي از ما به ياد داريد و ما هم نجابت داشتيم و سخاوتمندانه در اختيار شما بوديم.

حالا جنگ هم تمام شده و خودمان صلاحيت انتخاب مدير را داريم. اگر ميگوييد مردم و مجلس در راس امور هستند، اجازه دهيد خودمان انتخاب كنيم. نماد اين حركت، دولت اصلاحات و شخص رئيس دولت اصلاحات شد. اما در باب مقايسه عرض ميكنم و باورم اين است كه رئيس دولت اصلاحات و هيچ كدام از شخصيتهاي ما، به گرد شان و شخصيت امام راحل نميرسند. همه اين عزيزان فرزندان اين پدر بزرگوار هستند. به نظر من، رئيس دولت اصلاحات با درك روشنی که از حكومت و تجارب مديريتي داشت، اين استعداد را براي آرام كردن تلاطمي كه در جامعه به وجود آمده بود، دارا بود. اما حقيقتا اطرافيان او فاقد صلاحيت كافي بودند و ايشان در اين مسير تنها ماند.

http://www.armandaily.ir/fa/Main/Detail/165997

ش.د9502516

نظرات بینندگان
ارسال خبرنامه
برای عضویت در خبرنامه سایت ایمیل خود را وارد نمایید.
نشریات