(روزنامه اطلاعات – 1395/09/22 – شماره 26605 – صفحه 12)
طي سالهاي اخير به سختي ميتوان به ياد آورد که حضور سران کشوري در روسيه تا اين اندازه مورد توجه رسانه ها قرار گرفته و مباحث داغي را برانگيخته باشد. محافل کارشناسي و البته افکار عمومي هم به موافقان و مخالفان عاديسازي روابط با ترکيه تقسيم شدهاند.
ارزيابيهاي کارشناسان از دورنماي احيا و ازسرگيري همکاري سياسي و اقتصادي دو کشور مثبت بوده و از امکان دستيابي به مناسبات دوستانه در سطحي جديد سخن گفتهاند. اما افکار عمومي با رويکردي تاريخي، تأکيد دارد روسيه و ترکيه با تجربه جنگهاي 500 ساله همواره رقيب يکديگر خواهند بود، لذا محکوم به رويارويي هستند.
به گزارش ايراس ، پس از سرنگوني بمبافکن روسيه در نوامبر 2015 توسط ترکيه و عدم عذرخواهي رسمي مقامات اين کشور، روابط سياسي و اقتصادي روسيه و ترکيه به سردي گراييد؛ تا اينکه پس از عذرخواهي رجب طيب اردوغان نخست وزير ترکيه در اواخر ژوئن سال جاري روند عادي سازي روابط دو کشور آغاز شد و پس از آن ديدارهاي رسمي مقامات دو کشور صورت پذيرفت. بنابراين، در سطح روساي جمهوري،رجب طيب اردوغان در آگوست سال جاري در سن پترزبورگ حضور يافت و در ماه اکتبر نيز سفري براي ولاديمير پوتين به ترکيه برنامهريزي شده است.
نويسنده در اين متن به بهانه سفر آتي رئيس جمهوري روسيه به ترکيه، به چگونگي روابط دو کشور پرداخته و به خصوص در اين رابطه، متغير اوضاع و روندهاي موجود در سوريه را لحاظ کرده است. از نظر وي، اگرچه دو کشور بعضا با چالشها و تهديدهاي مشترکي مواجه هستند، با اين حال، طرحهاي بلندمدت مسکو و آنکارا در منطقه، کمافيالسابق از هم جدا شدهاند. لذا، دو کشور بنا به موقعيت جغرافيايي و راهبردي محکوم به همکاري و همينطور رقابت هستند.مناسبات روسيه و ترکيه پس از بحران هشت ماهه، تحرک بيسابقه اي را از سرگرفته است. سران دو کشور در سطوح مختلف نشستها و ديدارهاي منظمي را ترتيب ميدهند.اين روند در پي عذرخواهي اردوغان در رابطه با سرنگوني جنگنده روسي امکانپذير شده است که به دنبال آن رئيس جمهوري ترکيه نيز در 9 آگوست سال جاري وارد سن پترزبورگ شد .
در سالهاي اخير به سختي ميتوان به ياد آورد که حضور سران کشوري در روسيه تا اين اندازه مورد توجه رسانه ها قرار گرفته و مباحث داغي را برانگيخته باشد. محافل کارشناسي و البته افکار عمومي هم به موافقان و مخالفان عاديسازي روابط با ترکيه تقسيم شدهاند. ارزيابيهاي کارشناسان از دورنماي احيا و ازسرگيري همکاري سياسي و اقتصادي دو کشور مثبت بوده و از امکان دستيابي به مناسبات دوستانه در سطحي جديد سخن گفتهاند.
اما افکار عمومي با رويکردي تاريخي، تأکيد دارد روسيه و ترکيه با تجربه جنگهاي 500 ساله همواره رقيب يکديگر خواهند بود، لذا محکوم به رويارويي هستند.نظرات رسانههاي روسي به دستاوردها و نتايج ديدار قبلي دو رئيس جمهوري و عمدتا به قراردادهاي اقتصادي و انرژي مربوط ميشد. لذا موضوعاتي از قبيل ازسرگيري روابط گردشگري، لغو ممنوعيت ورود کالاهاي ترکيه به روسيه، احياي مذاکرات مربوط به همکاري خط لوله «جريان ترکيه» و نيروگاه هستهاي «آکويو» در اين رسانهها به ميان آمده است.
گفتني است دو پروژه اخير، بهخصوص بررسي صرفه اقتصادي آنها، مدت انجام پروژه و چشمانداز بازگشت دهها ميليارد دلاري که روسيه بايد براي اجراي اين پروژهها سرمايهگذاري کند، تحليل و ارزيابي جداگانهاي را ميطلبد.با توجه به عدم ثبات سياسي ترکيه اردوغان در خصوص بازگشت روسها به تفرجگاههاي ترکيه، وعده داده است که تضمينهاي امنيتي بيشتري به توريستهاي روسي ارائه دهد. با اين حال، اصلا قابل درک نيست وقتي سران ترکيه قادر به تأمين امنيت شهروندان خود که پي در پي هدف حملات تروريستي واقع ميشوند نيستند چگونه تحقق چنين وعدهاي امکانپذير خواهد بود.
بدون شک توافقهاي اقتصادي به دست آمده زمينه ازسرگيري همکاريهاي دو کشور را فراهم خواهد کرد با اين حال براي روسيه در بحث شراکت با ترکيه نزديکي مواضع دو کشور در راستاي تأمين امنيت منطقه به خصوص براي حل و فصل اوضاع سوريه از اهميت قابل ملاحظهاي برخوردار است. رويدادهاي اخير ثابت کرده است که دو طرف پيرامون اين موضوعات بحث و گفتگو کردهاند، هرچند نتايج مذاکرات فعلا چندان مشخص نيست.
آنکارا درنهايت موافقت کرد که رئيس جمهور بشار اسد تا حل و فصل اوضاع سوريه بر مسند قدرت بماند و حتي براي کارکردن با آن اعلام آمادگي کرده است. البته روشن نيست که اين همکاري در چه راستايي خواهد بود. در حال حاضر اسد و اردوغان صرفا در موضوع ممانعت از ايجاد دولت مستقل کرد در قلمرو سوريه اتفاق نظر دارند. لذا فعلا طرحهاي بلندمدت ترکيه در ارتباط با تغيير رژيم سوريه و روي کارآمدن دولتي وفادار به ترکيه در اين کشور منتفي شده است.
همچنين ترکيه ايده ايجاد اتحاد سهجانبه بين روسيه، ترکيه و ايران را به منظور تأمين امنيت منطقه مطرح کرده است. البته اين ايده جديدي نيست. نمونه مشابه اين ايده توسط عبدالله گل رئيس جمهوري پيشين ترکيه براي حل و فصل اوضاع سوريه البته با گنجاندن آمريکا در اتحاد، مطرح شده بود که اين پيشنهاد از سوي اردوغان که در آن زمان در پست نخستوزيري قرار داشت مورد حمايت قرار نگرفت.
ميتوان تصور کرد که به احتمال زياد رهبران روسيه و ترکيه در خصوص بستن مرزهاي ترکيه در مناطقي که عرضه تسليحات به معارضان سوري انجام ميشود بحث و گفتگو کردهاند. البته اين مباحث به طور رسمي انتشار نمييابند، چراکه ترکيه هيچگاه به پشتيباني از گروه هاي تندروي اسلامگرا که در سوريه ميجنگند اذعان نکرده است. با اين حال بايد اعتراف کرد که تاکنون شواهدي هم دال بر اينکه ترکيه از تقويت تسليحاتي و لجستيکي معارضان سوري دست کشيده باشد دريافت نشده است. علاوه بر اين، اين اواخر در رسانههاي غرب و روسيه بيشتر اخباري منتشر شده است که بر مبناي آنها آمريکا تسليحات پيشرفتهاي را از جمله سامانههاي موشکي و موشکهاي هدايتشونده ضدتانک در اختيار گروههاي تروريستي سوريه قرار ميدهد. در اين بين شايان ذکر است که تسليح معارضان سوري از طريق مرزهاي ترکيه انجام ميگيرد.
بدون صحبت درباره بيانيهها، ميتوان از اقدامات مشخص آنکارا به دنبال عاديسازي روابط دو کشور و در وهله اول از تجاوز ارتش ترکيه به قلمرو سوريه در شب 24 آگوست سخن گفت. طبق همه شواهد ترکيه پيشتر، رهبر روسيه را از مقاصد خود آگاه کرده بود و اين اهداف دقيقا پس از روند برقراري روابط حسنه با روسيه محقق شده است و بدينوسيله روسيه از انکارا براي پيشبرد هدف اصلي خود يعني ايجاد منطقه حائل با غرب از فرات در سرزمين سوريه به طول 100 کيلومتر استفاده کرده است.احتمالا در اين منطقه اردوگاهي براي آوارگان سوري احداث خواهد شد که موجبات کاهش فشار اقتصادي و اجتماعي در اراضي مرزي ترکيه را امکانپذير خواهد کرد. با اين حال در اينجا هم در صورت ضرورت ميتوانند براي عمليات نظامي در سوريه به تدارک و آموزش نيروهاي مبارز اقدام نمايند؛ نيروهايي که پس از اين، براي مبارزه با رژيم حاکم به جاي جاي کشور سوريه گسيل خواهند شد. هدف اصلي عمليات نظامي ترکيه علاوه بر مبارزه با نيروهاي داعش (که اعلام شده است)، ممانعت از تحکيم موقعيت کردهاي سوري در سرزمينهاي واقع در بخش غربي رود فرات است که به عنوان خط قرمز کردها عنوان شده است.
پس از اين که يگانهاي کرد منطقه مسکوني مانبيجان را که به لحاظ استراتژيک حائز اهميت است به تصرف درآوردند و براي حمله به طرابلس آماده شدند آنها از اين مسير عبور کردند. (پس از تصرف منطقه مسکوني و راهبردي مانبيجان توسط يگانهاي کرد و آقدام آنها براي حمله به طرابلس، در واقع نيروهاي کرد از اين مسير عبور کردند.). لذا ارتش ترکيه که از قبل با آمريکاييها درباره عمليات خود به توافق رسيده، پس از کنترل طرابلس ميتواند حمله به مانبيجان و الباب را آغاز کند.
همچنين سران ترکيه اعلام کردند که حاضرند مشترکا با آمريکا براي حمله به آککو اقدام کنند و اين اراضي را از دست داعش آزاد نمايند؛ قبلا شرايطي مطرح شده بود که در اين عمليات نيروهاي کرد حضور نخواهند داشت.در اصل آزادي راککو توسط قواي نظامي آمريکا و ترکيه تضادي با منافع روسيه ندارد. مشکل چيز ديگري است.
با ورود ارتش ترکيه به قلمروي سوريه، ترکيه درعمل اولين گام مهم را براي تجزيه کشور برداشته است. بعيد است نظاميان ترکيه داوطلبانه موافقت کنند اراضي اشغالي را که براي منافع ترکيه از اهميت حياتي برخوردار است ترک نمايند.شايان ذکر است که تجاوز ارتش ترکيه به خاک سوريه درعمل با سفر جو بايدن معاون اول رئيس جمهوري آمريکا به ترکيه مصادف شده بود. البته اين سفر، تا حدي از شدت رويارويي در روابط مابين کشورهايي که در حال حاضر متحمل بدترين دوره تاريخ جديد شدهاند، کاسته است.
آنکارا از کاخ سفيد خواسته است که از حمايت کردهاي سوري دست بردارد و به آمريکا اولتيماتوم داد که بين کردها و روابط دوستانه با ترکيه يکي را انتخاب کند. همچنين آنکارا در اظهارات شديدالحني خواستار استرداد فتح الله گولن شده است. وي که به سازماندهي کودتاي نظامي نافرجام جولاي در ترکيه متهم شده است در آمريکا سکونت دارد. در غير اينصورت ترکيه ،آمريکا را به قطع روابط متحدانه و حتي خروج از ناتو تهديد خواهد کرد.
علاوه بر اين، رهبران ترکيه صراحتا به دست داشتن آمريکا در اين کودتا اشاره ميکنند. به دليل سردي مناسبات با آمريکا کارشناسان ترکيه سران اين کشور را به تشديد روابط با روسيه فراميخوانند و تصور ميکنند افزايش روحيات ضدآمريکايي در هر دو کشور ميتواند موجبات توسعه روابط دوجانبه را فراهم آورد.
بدون شک، آمريکاستيزي زمينهساز نزديکي دو طرف و حتي همپيماني و اتحاد تاکتيکي آنها خواهد شد، اما بعيد است پايه قابل اطميناني براي توسعه همکاريهاي استراتژيک باشد.بنابراين آيا ميتوان ادعا کرد که مناسبات روسيه و ترکيه درعمل مجددا راهاندازي شده است؟ اگر تلاش و اهتمام دو طرف براي ازسرگيري همکاريهاي اقتصادي و سياسي و همچنين بروز و پيدايي درک متقابل دو کشور از مواجهه مشترک با برخي چالشها و تهديدها مد نظر قرار گيرد پاسخ به اين پرسش مثبت خواهد بود. با اين حال، مثل سابق طرحهاي بلندمدت مسکو و آنکارا در منطقه، اساسا از هم، جدا شدهاند. بنابراين، ظاهرا روسيه و ترکيه بنا به موقعيت جغرافيايي و راهبردي محکوم به رقابت و همکاري هستند. موضوع اين است هر کدام از اينها درکدام مقطع زماني مهمتر است.
ترامپ و آينده روابط ترکيه و آمريکا
انتخاب دونالد ترامپ به عنوان رييس جمهوري آينده آمريکا با استقبال قابل توجهي در ترکيه روبرو شده است. حال سوال اين است که چه موضوعاتي در روابط واشنگتن و آنکارا طي 4 سال آينده مطرح خواهند بود؟حامد شهبازي در فارس نوشت،در مقايسه با واکنشهاي ديگر اعضاي ناتو در قبال انتخاب بحثبرانگيز ترامپ، مقامات ترک با خوشبيني به نتيجه انتخابات مي نگرند و به نظر مي رسد که ارزيابي اوليه مقامات آنکارا، از اين برداشت و فهم حکايت دارد که آنچه پيگيري دموکراسي و حاکميت قانون از سوي واشنگتن در ديگر کشورها خوانده مي شود، اولويت اصلي رييس جمهوري آينده آمريکا محسوب نمي شود.از اين رو مقامات انتظار دارند که روابط دوجانبه ميان آنکارا و واشنگتن به سابقه حقوق بشر و حاکميت قانون در ترکيه گره نخورد.
ثانيا آنکارا بر اين باور است که رياست جمهوري ترامپ در مقايسه با رياست جمهوري هيلاري کلينتون با درخواستهاي ترکيه براي استرداد فتحالله گولن رهبر ناراضيان ترکيه که از وي به عنوان عامل کودتاي چندي پيش اين کشور نام برده مي شود و در عين حال اعمال فشار براي فعاليتهاي اجتماعي، تجاري و تجميع ثروت اين جنبش در آمريکا، همخواني بيشتري دارد و در نهايت اينکه دولت جديد آمريکا ممکن است در قبال پذيرش نقش برجستهاي از سوي ترکيه در معادلات خاورميانه با انعطافپذيري بيشتري عمل کند اما شماري از تحليلگران بر اين باورند که روابط ترکيه و واشنگتن طي 4 سال آينده با چالشهايي همراه خواهد بود که باعث کمرنگ شدن خوشبيني مقامات ترک در قبال اقدامات مستاجر جديد کاخ سفيد خواهد شد.
«سينان اولگن» کارشناس مسائل بين الملل در موسسه کارنگي با اشاره به اينکه رياست جمهوري ترامپ ممکن است دربرگيرنده موج شديدي از انزواگرايي در سياست خارجي ايالات متحده از زمان نخستين سالهاي جنگ جهاني دوم، باشد، تاکيد دارد که آثار انزواگرايي واشنگتن به طور عميقي در نظم امنيتي فراآتلانتيکي که به عنوان قويترين اتحاد نظامي و سياسي طي هفت دهه گذشته برقرار بوده، احساس خواهد شد. آمريکا طي هفت دهه گذشته به عنوان بزرگترين کشور حامي ناتو و در عين حال امنيت اروپا، خود را مطرح کرده است.
گرچه به نظر نمي رسد ترامپ خواستار خروج آمريکا از اين پيمان شود، وي به طور فزاينده اي موضوع سهم اعضا و تقسيم مسئوليتها در ميان اعضا را به زير سوال خواهد برد که منشاء مباحث داغي در درون ناتو طي دهه گذشته بوده است. تا به امروز که معدود اعضاي ناتو سهم بودجه دفاعي خود که دستکم دو درصد توليد ناخالص ملي آنها را تشکيل مي دهد، تامين کرده اند.در صورتي که دولت ترامپ به کاهش يا مشروط سازي کمکهايش به ناتو اقدام کند، اين امر تبعات مهمي براي ناتو به همراه خواهد داشت به ويژه اگر ماده پنج اين پيمان را به خطر اندازد که اصل دفاعي متقابلي است که ناتو بر آن متکي است. اين امر شرايط نامناسبي را براي ناتو رقم خواهد زد که شاهد تشديد رقابتها با روسيه در مرزهاي شرقي و جنوبي خود، چشمانداز احياي رقابتهاي تسليحاتي و افزايش هراس اعضايش در حوزه بالتيک و اروپاي شرقي در قبال آثار نظامي يک روسيه گردنکش است که به ماجراجويي ادامه داده و بخشهايي از اوکراين را(به زعم ناتو) به خاک خود ملحق کرده است.
روسيه به ويژه پس از الحاق کريمه به طور فزايندهاي آمادگي و عزم ناتو را براي دست زدن به اقدام نظامي يا سياسي به بوته آزمايش گذاشته است. رياست جمهوري ترامپ احتمالا حتي فضاي بيشتري را به روسيه براي آزمايش و تضعيف اعتبار ناتو و تعهداتش به موجب ماده 5 اين پيمان، خواهد داد.
هراس از اينکه آمريکا و ديگر کشورهاي بزرگ عضو ناتو ممکن است در هنگام هرگونه زورآزمايي نظامي روسيه، کمک هاي خود را ارائه نکنند، از جمله نگرانيهاي اصلي اعضا ناتو است که در حاشيه تصميمگيريها قرار دارند نظير اروپاي شرقي، کشورهاي حوزه بالتيک و البته ترکيه.
نتايج انتخابات آمريکا زمينه ساز بحثهاي دروني در ناتو براي کسب اطمينان مجدد از سوي آمريکا مي شود که با ارزيابي اظهارات رييس جمهوري منتخب آمريکا تا کنون، بسختي مي توان واشنگتن را به اين مذاکرات درونگروهي کشاند. از اين رو کارشناسان پيش بيني مي کنند که چنين محيط امنيتي متشنج و خصمانهاي که اعضاي اروپايي ناتو شاهد هستند، احتمالا در دوره دولت ترامپ وخيمتر خواهد شد.
به عبارتي آنچه که از اين تحولات برميآيد اضمحلال محيط ژئوپوليتيکي و امنيتي اروپا است که به طور تدريجي از زمان پايان جنگ جهاني دوم شکل گرفته است. افول احتمالي ناتو به عنوان پيماني نظامي و سياسي، ممکن است به طور شديدي توانايي اعضاي اروپايي آن را براي حفظ مذاکرات امنيتي شفاف و سازنده تضعيف کند.
در صورتي که خروج انگليس از اتحاديه اروپا و رياست جمهوري ترامپ تاثيرات شگرفي بر بسياري از کشورهاي اروپايي داشته باشد، ناتو و اتحاديه اروپا به عنوان دو نهادي که به نظم غربي موجوديت بخشيدهاند، ممکن است شاهد اضمحلال شديد خود باشند که اين امر در نهايت به سود روسيه خواهد بود. باوجود آنکه آنکارا اخيرا روابطش با مسکو را ترميم کرده، هنگامي که موضوع نظم امنيتي اروپا، درياي سياه، قفقاز و خاورميانه به ميان مي آيد، هر دو به يکديگر به چشم کشورهايي مينگرند که در دو اردوگاه مخالف يکديگر عضويت دارند. به علاوه، دشمني و رقابت بين دو کشور به چندين سده قبل بازمي گردد و فراتر از موضوعات کنوني بين ناتو و روسيه بايد به آن نگريست. افول ناتو که ترکيه براي شش دهه عضو آن بوده و به تبع آن قدرت گرفتن روسيه، به نگرانيهاي جدي امنيتي براي ترکيه تبديل خواهد شد.
يکي ديگر از عوامل پيچيده کننده اوضاع خاورميانه از حمايت بي قيدوشرط ترامپ از رژيم صهيونيستي ناشي ميشود. رييس جمهوري منتخب آمريکا قول داده که بيت المقدس را به عنوان پايتخت رژيم صهيونيستي برگزيده و سفارت آمريکا را از تل آويو به اين شهر منتقل و حمايت آمريکا از راه حل دو دولت را متوقف کند.
اين اقدام باعث واکنش و نارضايتي فلسطينيان و از سرگيري دور درگيريهاي بين گروههاي فلسطيني و رژيم صهيونيستي ميشود. به علاوه، تشديد احتمالي مناقشه بين اسراييل و فلسطين ناشي از حمايت بي قيد و شرط آمريکا از رژيم غاصب صهيونيستي ميتواند به ايجاد تنشها با ترکيه در سايه حساسيتي شود که حزب عدالت و توسعه در قبال موضوع فلسطين از خود بروز داده است.در ارتباط با گروه تروريستي داعش که يکي از اولويتهاي اصلي مبارزات انتخاباتي ترامپ بوده، آنچه که در انتظار منطقه است، رويکردي مستقيم از سوي آمريکا به اين مسئله است.
يک رويکرد سريع و نظامي که ويژگي دور اول رياست جمهوري جرج دبليو بوش بود، ارائهگر راهحلي براي بسياري از پيچيدگيهايي است که از چنين رويکردهاي مبتني بر قدرت سخت ناشي مي شود. نخستين گام در اين مسير احتمالا تصميم واشنگتن به همکاري نزديکتر با روسيه و در گام بعدي دولت بشار اسد خواهد بود. برداشتن چنين گامي ممکن است باعث تشديد تنشها و در تضاد با منافع آنکارا باشد که نسبت به حمايت آمريکا از مبارزان کرد در مقاطع مختلف در جنگ عليه داعش نارضايتي خود را ابراز کرده است.
چنين چشماندازي در تضاد با ادعاي بلندمدت ترکيه در اين رابطه است که ظهور داعش عارضه ناشي از فقدان انسجام و کوتاهي در حاکميت از سوي رژيم بشار اسد است و از اين رو تغيير رژيم سوريه براي حل مشکل راديکاليزه شدن سوريه مورد نياز است. در اين مقطع سياست آمريکا در قبال کردهاي سوريه چگونه ادامه خواهد يافت، روشن نيست.
به علاوه اين موضوعات منطقهاي خاص، يکي از موضوعات مورد منازعه بين آنکارا و واشنگتن مواضع اسلامهراسانه رييس جمهوري منتخب آمريکاست. در واقع، از جهاتي بعيد به نظر مي رسد که رييسجمهور صريحاللهجهاي چون اردوغان در قبال مواضع اينچنيني رييس جمهوري آتي آمريکا دست روي دست گذاشته و سکوت پيشه کند.
با عنايت به سبک رهبري تقابلجويانه دو رييس جمهور، چنين تنش احتمالي به سرعت به چالش ديپلماتيک بين دو طرف منجر خواهد شد.آنچه که در بالا مطرح شد ضرورتا ارزيابيهاي اوليه مبتني بر اظهارات متناقض و گهگاه متناقض دونالد ترامپ در جريان مبارزات انتخاباتي است. مسير روابط واشنگتن با ترکيه تحت تاثير ساختار کابينه جديد آمريکا نيز خواهد بود.
با توجه به نبود تجربه در حوزه سياست خارجي در نزد رييس جمهوري منتخب آمريکا، انتصابها در سمتهاي مهم نظير وزارت خارجه و شوراي امنيت ملي احتمالا در تعيين شکل نهايي سياست خارجي ترامپ در قياس با ديگر انتقالهاي قدرت در آمريکا در تاريخ اخير از اهميت برخوردار است.
ش.د9502623