تاریخ انتشار : ۲۳ آذر ۱۳۹۵ - ۱۱:۴۳  ، 
کد خبر : ۲۹۷۲۷۸
ناراحتي از نقض برجام به علت تضييع منافع عمومي يا مخدوش شدن اهداف جناحي است؟

برجام، باطل‌کننده تئوری سازش با غرب

پایگاه بصیرت / محمد اسماعيلي

(روزنامه جوان – 1395/09/21 – شماره 4975 – صفحه 5)

يكي از دستاوردهاي مهم برجام بدون ترديد شكست تئوري یک جریان سیاسی در داخل است كه ماه‌ها قبل از برگزاري يازدهمين دوره انتخابات رياست جمهوري تلاش داشتند جامعه را به اين باور برسانند كه «سازش با غرب» مي‌تواند مشكلات گسترده كشور را كاهش دهد، رفاه را براي جامعه به ارمغان آورد و مسير ايران را روي ريل پيشرفت و توسعه قرار دهد.

با افزايش تحريم‌هايي كه به واسطه تحركات هنجارشكنانه جريان غربگرا بعد از انتخابات سال 88 صورت گرفت، شخصيت‌ها و رسانه‌هاي وابسته به اين جريان بدون توجه به عامل و منشأ تحريم‌هايي نظير قطعنامه 1929 – كه در متن آن نيز به منشأ اين قطعنامه تصريح شده است- تلاش كردند با تغيير باورها و تجربيات مردم، اين انديشه را در اذهان عمومي نهادينه كنند كه مسير سي و چند سال طي شده از انقلاب اسلامي كه با تكيه بر مباني مهمي نظير «مقاومت در مقابل نظام سلطه» استوار شده است، نتوانسته مشكلات اقتصادي مردم را مرتفع كند و در مقابل خروجي آن افزايش مشكلات معيشتي مردم شده است. اين در حالي است كه طبق آمار و اسناد معتبر و با قياس زندگي مردم قبل و بعد از انقلاب اسلامي مي‌توان به راحتي مبناي چنين ادعايي را رد و - فارغ از برخي ضعف‌هايي كه عمدتاً به افراد وارد است و نه كليت نظام- اثبات كرد اتفاقاً يكي از دستاوردهاي مهم و بديهي انقلاب اسلامي بهبود وضعيت معيشتي مردم بوده است.

اما صرف‌نظر از اينكه چنين ادعايي با واقعيت‌هاي موجود زندگي مردم همخواني نداشته اين مسئله بايد مورد توجه قرار بگيرد كه منافع جريان غربگرا در سال‌هاي حساس پس از فتنه 88 حكم مي‌كرد تا از يك سو سياست‌هاي استكبارستيزانه نظام اسلامی را تخطئه و روحيه انقلابي‌گري و ايستادگي در مقابل غرب تقبيح کرده و از سوي ديگر کلید ناكارآمدي نظام نزد جامعه را زده و افكارعمومي به اين باور رسيده كه نظام جمهوري اسلامي ايران با تمام شعارها و تئوري‌هاي خود نتوانسته توقعات ابتدايي مردمي را پاسخ داده و براي تحقق چنين مطالبات دسته اولي ناچار است كه در مقابل نظام سلطه مسير«سازش» و نه«مقاومت» را انتخاب كند و از آرمان‌هاي انقلاب اسلامي روي برگرداند.

با نگاهي به مناظرات انتخاباتي سال 92 و آنچه از ميتينگ‌هاي سياسي آن سال مي‌توان دريافت كه عمده تمركز و فعاليت برخي از نامزدهاي انتخاباتي سال 92، تلقين «ناكارآمدي نسخه مقاومت در مقابل غرب» و «ناتواني نظام اسلامي در برآورده كردن مطالبات مردمي» بود، به همين دليل بود كه بدون رعايت اصل انصاف تمام آنچه در طول سال‌هاي گذشته و در مسير انقلابي‌گري به دست آمده بود را كنار زده و عامل بر زمين ماندن مطالبات مردمي را نه غفلت و كم‌كاري برخي مسئولان گذشته بلكه ايستادگي در مقابل غرب مي‌دانستند.

بعد از روي كارآمدن حسن روحاني تلاش براي حركت در اين مسير شدت بيشتري يافت، به گونه‌اي كه ايجاد حس خوش‌بيني در جامعه ايراني نسبت به مقامات امريكايي وسعت چشم‌گيري پيدا كرد تا آنجا كه تهديدات و گستاخي مقامات امريكايي با سكوت مقامات همراه شد و به جاي آن با ادبياتي ويژه از رفتار و مواضع دولتمردان امريكايي ياد مي‌شد به عنوان نمونه براي ايرانيان باراك اوباما فردي مؤدب و باهوش معرفي شد.

با تصويب بيانيه لوزان و پس از آن برنامه جامع اقدام مشترك اين رويه سطحي فراتر پيدا كرد و اينگونه شد كه امضاي ايالات متحده در پاي متون حقوقي مورد توافق، لطف غربي‌هاست بدون آنكه تصويري حقيقي از متن مورد توافق و رفتارها و مواضع آنها در فرايند مذاكرات به افكار عمومي جامعه منتقل شود.

از سوي ديگر متن برجام به عنوان يك سند مهم كه تمام حقوق ايران را به رسميت شناخته ياد شد كه تحريم‌ها را به كلي لغو كرده و ناجي وضعيت اقتصادي و معيشتي مردم ايران خواهد شد و تلقين شد كه مي‌توان بر اساس دستورالعمل برجام با غربي‌ها كنار آمد و توقعات مردمي را از انقلاب با چنين نسخه‌اي پاسخ داد.

بلافاصله پس از امضاي برجام و بدون آنكه نتايج واقعي چنين توافق مبهمي و داراي ضعف‌هاي ساختاري مهمي براي جامعه مشخص شود، از ضرورت تصويب برجام 2 و برجام‌هاي ديگر با امريكايي‌ها سخن به ميان آمد و بار ديگر تلاش جريان غربگرا در اين مسير واقع شد تا «افكار عمومي»را ابزاري براي فشار به حاكميت و تعديل مواضع انقلاب در مقابل نظام سلطه قرار دهد و اهداف حزبي و جناحي آنها تأمين شود.

فشار به حاكميت براي تغيير مباني انقلاب اسلامي با ناجي معرفي كردن متن برجام تا جايي ادامه داشت كه بخشي از جامعه به اين باور رسيده بودند كه مسير سازش با غرب مرتفع‌كننده مشكلات كشور بوده و مي‌تواند مشكلات ناشي از قطعنامه‌ها و تحريم‌هاي بين‌المللي رها كند اما پس از نقض مكرر برجام توسط امريكايي‌ها نه تنها تئوري سازمان‌يافته جريان غربگرا به بن‌بست رسيده و شخصيت‌ها و رسانه‌هاي متراكم اين جريان در فضاي سياسي كشور خلع سلاح شده‌اند بلكه باورهاي بخشي از جامعه كه در آنها حس خوش‌بينانه‌اي نسبت به غرب ايجاد شده بود را نيز در مسير حقيقت قرار داد كه امريكايي‌ها قابل اعتماد نيستند و مسير توسعه كشور با نسخه سازش همراه با رويگرداني از مباني گفتمان انقلاب اسلامي محقق نخواهد شد.

حال در شرايطي كه جامعه به واسطه رفتارهاي پسا‌برجامي امريكا به برداشتي صحيح از ميزان صداقت امريكايي‌ها رسيده است، بخشي از بدنه جريان غربگرا در سطح رسانه‌ها تلاش مي‌كند با دستاوردسازي از برجام آب رفته را به جوي بازگرداند.

به عنوان نمونه روزنامه آرمان در شماره روز گذشته و در يكي از تيترهاي مهم صفحه نخست خود تلاش كرد دستاوردي جديد براي برجام را به عنوان خشونت‌زدايي از جامعه تعريف كند، اين روزنامه در گفت‌وگو با تقي آزادارمكي در مطلبي با تيتر«عبور جامعه از خشونت‌ورزي با برجام» از قول وي مي‌نويسد: « آثار جنگ تحميلي هنوز در جامعه وجود دارد. ما از خشونت نجات يافتيم اما چرا خشونت از سر انتخاب وجود دارد بدين علت است كه مديريت درستي در جامعه براي كنترل خشونت وجود ندارد. برجام كمك كرده است نوع خشونت‌ورزي جامعه تغيير كند.»

جريان غربگرا با نقض مكرر برجام ايدئولوژي خود را در آستانه زوال ديده چراكه تلاش‌هاي هدفمند و متراكم چند ساله آنها براي «تطهير چهره نظام سلطه» و «باورمند‌سازي اين نكته براي جامعه كه امريكايي‌ها قابل اعتماد هستند» با رويكرد امريكايي در دوران پسابرجام بي‌نتيجه باقي مانده و ادراك جامعه از رويكردهاي امريكايي‌ها تغيير نكرد و بالعكس شكل واقعي‌تري به خود گرفت، به همين دليل توافق هسته‌اي را بايد سندي دانست كه باعث شد رويكردهاي جريان هواخواه با چالش پياپي رو‌به‌رو و مبناي فكري آنها - كه براساس تئوري «سازش با غرب» پايه‌گذاري شده- با بحران انديشه و خردورزي روبه‌رو شود. علت اصلي آن هم اين مسئله است كه پس از اين توان آن را نخواهند داشت كه جامعه را در دوگانه «انقلابي‌گري- معيشت» قرار دهند و آراي جامعه را با چنين ترفندي به سمت خود متمايل كنند. تئوري‌پردازان اين طيف به‌خوبي مي‌دانند كه از اين به بعد ديگر نخواهند توانست در مناظرات تلويزيوني با حركات پوپوليستي آراي بخشي از جامعه را به سوي خود جلب كنند با كمك گرفتن از شعارهايي نظير «گشايش اقتصادي به واسطه تعامل با غرب» و «همزماني چرخش سانتريفيوژها و چرخ معيشت مردم.»

علت عمده پرخاشگري‌هاي طيف غربگرا را نيز بايد همين مسئله دانست كه نقض برجام و طفره رفتن از اجراي تعهدات توسط امريكايي‌ها نخست ايدئولوژي اين جماعت داخلي را به سمت نابودي پيش برده و تخريب منافع عمومي كشور اساساً در چنين تفكري محلي از اعراب ندارد. براساس اهداف جناحي اين طيف توسعه قدرت آنها با رويكرد پسابرجامي امريكا با مشكلات جدي روبه‌رو شده است، چراكه «بهبود روابط با ايالات متحده امريكا» هدفي حزبي و نه مطالبه جمعي است كه با توجه به نقض برجام توسط امريكا بايد فرجام آن را به اندازه خداحافظي با قدرت تلخ دانست.

http://javanonline.ir/fa/news/826666

ش.د9502616

نظرات بینندگان
ارسال خبرنامه
برای عضویت در خبرنامه سایت ایمیل خود را وارد نمایید.
نشریات