(روزنامه جمهوري اسلامي – 1395/09/28 – شماره 10761 – صفحه 6)
ناکارآمدی موسسههای پژوهشی و نظرسنجی در پیشبینی نتیجه انتخابات آمریکا موجب شد تا کارشناسان و تحلیلگران، با نگاهی آسیب شناسانه عملکرد این موسسهها را بررسی و ارزیابیهای گوناگونی را از کاستیهای آنها ارائه کنند.
به گزارش «ایرنا»، پیش از انتخابات ریاست جمهوری ماه گذشته (18 آبان) آمریکا، بیشتر نظرسنجیها از پیروزی «هیلاری کلینتون» نامزد دموکراتها در انتخابات ریاست جمهوری این کشور خبر میداد. آمارها حتی در برخی برهههای زمانی حاکی از اختلاف بسیار زیاد 2 نامزد بود. نظرسنجیها گاهی حداقل اختلافی را که بیان میکردند برتری چهار درصدی نامزد حزب دموکرات بود. در مورد رایهای الکترال، همه ارزیابیها نشان از برتری بیچون و چرای کلینتون تا روزهای پایانی رقابت انتخاباتی داشت. به یکباره اما همه چیز دگرگون شد و نام «دونالد ترامپ» نامزد جمهوریخواهان به عنوان رئیس جمهوری آمریکا اعلام شد. هر چند آرای مردمی کلینتون بیشتر از ترامپ بود اما روز پس از انتخابات اعلام شد که دموکراتها 228 رای الکترال و جمهوریخواهان 279 رای را کسب کردند.
پرسشی که پس از اعلام نتیجه انتخابات ریاست جمهوری آمریکا مطرح میشود این است که چرا با وجود این که بیشتر نظرسنجیها کلینتون را پیروز این انتخابات میدانستند اما به یکباره ترامپ جمهوریخواه، رئیس جمهوری آمریکا شد. آیا نظرسنجیها دستکاری میشوند یا نادرستند؟
نظرسنجیها در برابر جامعه دگرگون شده آمریکا
تارنمای روزنامه «گاردین» چهاردهم آذرماه گزارشی را در مورد ناکارآمدی نظرسنجیها منتشر کرد و نوشت: رسانهها و موسسههای نظرسنجی آمریکا با فعالیتهای انتخاباتی یک چیز را فراموش کردند؛ آنها به این فکر نبودند که شاید با نوع خبررسانی خود درحال کمک به ترامپ هستند. «دن مور» و «تاد روگرز» در مقالهای در سال 1393 نظریه «تاثیر فلک زدگی» را منتشر کردند که براساس آن افرادی که این ویژگی (شکست خوردگی) به آنها نسبت داده میشود بیشتر از افرادی که چهره موفق را یدک میکشند، موفقیت کسب میکنند.
به نوشته گاردین در انتخابات آمریکا همیشه رسانهها میگفتند که ترامپ به کلینتون میبازد. نظرسنجیهای کمی شانسی را برای نامزد جمهوریخواه قایل بودند. باید توجه داشت که نقش رسانه در دموکراسی هیچگاه پیشبینی رفتار عمومی نبوده بلکه اطلاعرسانی هدف اصلی بوده است.
در ادامه میخوانیم: به باور کارشناسان، مردمی که روز انتخابات رای دادند تنها براساس جنسیت، ثروت یا رنگ پوست دسته بندی نشده بودند بلکه از گروههای جمعیتی طبقه متوسط، افراد با درآمد کم، کم سوادها و بسیاری از گروههای جمعیتی دیگر که در بسیاری از نظرسنجیها محاسبه نشده بودند هم پای صندوقهای رای رفتند.
گاردین نوشت: جامعه آمریکا به شدت دگرگون شده است و آمریکاییهای اندکی حاضر میشوند تا در مورد رای دادن، دهها دقیقه صحبت کنند و چیزی در قبال آن دریافت نکنند. به یقین ماهها طول میکشد تا اطلاعات لازم از رای دهندگان جمعآوری و تحلیل شود اما این تردید به وجود آمده است که شاید نظرسنجیها، دموکراسی را تهدید میکنند.
دلایلی برای ناکامی نظرسنجی در انتخابات اخیر آمریکا
از دید ناظران دلایل گوناگونی را میتوان برای ناکامی نظرسنجیها در پیشبینی نتایج انتخابات آمریکا برشمرد. مجله «نیوزویک» در گزارش بیست و چهارم آبان نخستین دلیل نادرستی نظرسنجیها را جهش ناگهانی آرای ترامپ در لحظههای پایانی دانست، بدین گونه که بسیاری از مردم در آخرین لحظهها تصمیم خود را گرفتند و ترامپ را بر کلینتون ترجیح دادند. این موضوعی بود که در نظرسنجیها لحاظ نشده بود و اتفاق هم افتاد. در روز انتخابات، نتیجه سه نظرسنجی اعلام شد که در 2 مورد ترامپ جلوتر از کلینتون بود. «لس آنجلس تایمز» پیشتازی ترامپ را سه درصد و «ای.بی.دی» نیز 2 درصد برآورد کردند. روز پیش از آن اما 21 نظرسنجی منتشر شد که کلینتون را به طور میانگین سه درصد جلوتر از ترامپ میدانستند. این نشان میدهد که در لحظات آخر بسیاری از مردم رای خود را تغییر دادند.
در ادامه میخوانیم: دلیل دیگر، وجود مشکل در نمونه گیریها از شرکت کنندگان در نظرسنجیها است. موضوع مهم در پژوهش این است که آیا نمونههایی که از آنها نظرخواهی میشود واقعا نماینده جامعه هستند. نمونه گیریها به طور معمول به صورت تصادفی و یا سهمیه بندی شده صورت میگیرد. بیشتر نظرسنجیهای اینترنتی به حالت نمونهگیری سهمیه بندی شده انجام میشوند. به صورتی که تعداد مشخصی از زنان، سیاهان، جوانان و... انتخاب میشوند. این روش در رسیدن به یک گروه نمونه و معرف جامعه ناکارآمد است یا در مورد دسترسی به دیدگاه ساکنان در مناطق غیرشهری و غیربرخوردار از اینترنت مفید نیست. نمونه گیری تصادفی از نظریه احتمالات بهره میبرد و میتواند دقیقتر و واقعیتر باشد اما دسترسی به شرکت کنندگان مناسب سخت است. از آنجا که بیشتر نظرسنجیها به صورت سهمیه بندی شده و اینترنتی انجام شدهاند ممکن است نمونهها نماینده کل جامعه نباشند.
نیوزویک مساله دیگر را «رفتار توده وار» عنوان کرد. رفتار توده وار هنگامی رخ میدهد یک سازمان نظرسنجی به دور از شرایط رقابتی عمل میکند و خود را با دیگران همراه و هماهنگ میکند. از آنجا که بیشتر نظرسنجیها پیش از انتخابات کلینتون را برتر میدانستند، این ایده رایج و همراهی با آن به یک هنجار تبدیل شد. برخی تحلیلگران نیز «گزارش دهی اشتباه و دروغین» را باعث نتیجه گیری غلط در انتخابات آمریکا ارزیابی کردند. این بدان معنی است که پاسخ دهنده چیزی را میگوید و در روز انتخابات کار دیگری را انجام میدهد. تعصب نسبت به یک خواست اجتماعی باعث دروغگویی پاسخگو در مورد رایاش میشود زیرا فرد میخواهد خود را شهروند خوبی نشان دهد.
در ادامه این گزارش آمده است: گمراه شدن مصاحبهکننده در مورد حمایت حزبی نکته مهمی است. این حالت به ویژه در زمانی اتفاق میافتد که حزب یا نامزد غیرمحبوب باشد. در انتخابات سال 1371 بریتانیا همین موضوع با عنوان «محافظه کاران خجالتی» مطرح شد که موجب ارزیابی نادرست از حمایتها از حزب محافظه کار انگلیس شد. در دوره رقابتهای انتخاباتی آمریکا بسیاری از طرفداران ترامپ مایل به بازگو کردن دیدگاهشان نبودند. اینها را شاید نتوان ترامپیهای خجالتی نامید اما نظرسنجی «نیویورک تایمز» نشان داد که 29 درصد از لاتین تبارهای آمریکا به ترامپ رای دادند درحالی که در دوره رقابتهای انتخاباتی چنین چیزی مطرح نبود. شاید ترامپیهای خجالتی در میان این گروه وجود داشت و در برآوردهای نهایی به آنها توجه نشد.
به طور کل میتوان مسائل گوناگونی را در توجیه شکست نامزد پرامید انتخابات آمریکا بیان کرد. به نظر میرسد تاکنون نظرسنجیها و اندیشکدههای آمریکا تلاش میکردند با توجه به وابستگیهای حزبی و سیاسی خود برای پیروزی نامزد مورد علاقه خود زمینه سازی کنند. موسسههای پژوهشی اما این واقعیت را نادیده گرفتند که ممکن است مخاطبان زرنگتر از آنها باشند و نیت واقعی خود را بروز ندهند و این بار به جای بازی خوردن، مردم رسانهها و احزاب سیاسی را بازی دهند.
http://jomhourieslami.net/?newsid=117470
ش.د9502929