(روزنامه اعتماد ـ 1395/10/16 ـ شماره 3712 ـ صفحه 6)
من معتقد نيستم كه حسن روحاني اصلاحطلبان را به سمت كنشگري عقلاني سوق داده است بلكه اين اعتدالي فكر كردن جبهه اصلاحات بود كه باعث روي كار آمدن دولت روحاني بود. اگر در سال ٩٢ بنا بود همان گرايشات احيانا احساسي غالب باشد با رد صلاحيت شدن هاشمي پس هيچ كس نبايد از سوي اين طيف شركت در آن انتخابات را تشويق ميكرد. بعد از جريان رد صلاحيت آقاي هاشمي كه شوك بسيار بزرگي بود، اصلاحطلبان توانستند با حمايت از روحاني و دولتش از همان گرايش اعتدال و اصلاحطلبي حمايت كنند و نتيجهاش هم بد نبوده است.
جريان اصلاحطلبي بعد از جنگ توانست به تجربهاندوزي بپردازد و به بلوغي نسبي دست پيدا كند. اما در سال ٩٢ اصلاحطلبان جلوهاي از آن بلوغ را نشان دادند. سال ٩٢ نمادي از هماهنگي بين طيف اصلاحگراي كشور بود. شايد بتوان گفت براي اصلاحطلبان از سال ٨٨ به بعد فرصتي فراهم شد تا از تجربيات گذشته خودشان استفاده كنند و با استفاده از اين تجربيات، موفقيتشان در سال ٩٢ را رقم بزنند. بعد از سال ٨٨ نهتنها اصلاحطلبان كه بسياري از طيفهاي مختلف سياسي درسهاي زيادي از تحولات آن سال آموختند. به نظر ميرسد در حال حاضر جريان رقيب اصلاحات بعد از انتخابات ٩٢ و انتخابات مجلس متوجه شدهاند كه بايد تغييراتي دركنشگري سياسي خود ايجاد كنند.
نمي توان گفت كه اصلاحطلبان به نحو كامل از دوران بحراني عبور كردهاند. به هر صورت اگر بخواهيم به آن محدوديتهاي دهه ٨٠ در طيف گسترده نگاه كنيم، ميبينيم كه هنوز هم كمابيش محدوديتها وجود دارد. اما در دولت روحاني بسياري از مسائل تعديل شد و حداقل، برخورد دولت با فعاليتهاي سياسي ملايمتر شد.
به نظر من اصلاحطلبان اگر از همان اول مشي ديگري داشتند مطمئنا به شرايط امروز نميرسيدند. تا غلط ننويسيم درست نوشتن را ياد نميگيريم. نميشود به يك جريان سياسي گفت كه اي كاش از همان اول اعتراضي عمل نميكرديد. فعاليت سياسي دركشور قبل و بعد از انقلاب با محدوديتها و ممنوعيتها مواجه و هزينهدار بوده است. در جريانات سياسي تندرويها و كندرويها هميشه وجود داشته است و تا رسيدن به مرز اعتدال خطاهايي هم صورت گرفته است.
ممكن است در گذشته اشتباه كرده باشيم اما بحث پشيماني مطرح نيست. تا زمين نخوريم كه راه رفتن ياد نميگيريم! شايد بتوان گفت به يكسري از رفتارهاي گذشتهمان نقد داريم اما پشيمان نيستيم.
اگر اصلاحات به معناي فقط ايدههاي نظري نباشد و جنبههاي عملي هم در نظر گرفته شود، به نظرم در حال حاضر اصلاحطلبتر هستيم. قبلا خيلي آرمانگرايانه به مسائل نگاه ميكرديم اما اصلاحطلبي پراگماتيستي در حال حاضر اتفاق افتاده است و بهتر هم هست. امروز ميتوانيم بگوييم كه خيلي از رفتارها در گذشته به نفع نبوده است.
نبايد فكر كنيم كه اگر رقيب را به صورت كامل از صحنه خارج كنيم، پيروز شدهايم. كسي كه رقيب را بتواند كامل از صحنه خارج كند شكستش را شروع كرده است.
اگر بخواهيم اسم يارگيري از راست بر حمايت از آقاي روحاني بگذاريم بايد بگويم كه حتما هوشمندانه بوده است. البته در عين حال اين يك جريان دو طرفه است. يعني آن جرياني هم كه ما از آن يارگيري كرديم متوجه شدند كه عاقلانه است كه آنها هم در اين تيم حضور پيدا كنند و به روحاني راي بدهند. اين تصميم هوشمندانه هر دوطرف است كه به يك روش اعتدالي رسيدند كه از شاخصههاي جداكننده از هم كمي فاصله بگيرند.
من هم در حزب و هم در نيروهاي اصلاحطلب تا به حال با كسي مواجه نشدم كه بگويد كاش روحاني بر سر كار نبود و كس ديگري به جاي او رييسجمهور بود. به هيچوجه پشيمان نيستيم و واقعيت هم اين است كه با توجه به مسائل و مشكلات كشور روحاني بيش از آنچه فكر ميكرديم، ظاهر شده است. البته اين به معناي اين نيست كه هيچ نقصي در كارش وجود ندارد در چند زمينه به او نقد جدي هم داريم. اما از آنچه از او انتظار هم ميرفته بهتر ظاهر شده است.
حداقل در جريان اصلاحطلبي بيش از انگشتان يك دست افرادي در ذهنها وجود دارند كه ميتوانند براي رياستجمهوري كانديدا بشوند و اميدوار هستيم كه در دورههاي بعد از وجود آنها استفاده كنيم. رياستجمهوري به صورت معهود و سنتي ٨ساله بوده است مگر اينكه اتفاقاتي پيش آمده كه نتوانسته ادامه دهد. در ذهن نيروهاي سياسي هم همين است كه نيرويي كه روي كار ميآيد عليالقاعده بايد دو دوره روي كار باشد. بنابر اين در اين ٤ سال اين گونه نبوده است كه نتوانستهايم در اين زمينه فعاليت كنيم بلكه خودمان نخواستهايم. همه در پي اين هستند كه روحاني بتواند در چهارسال دوم برنامههايش را به صورت بهتري تحقق ببخشد و اين حمايت از او به اين معنا نيست كه افراد ديگري را در ذهن نداريم.
نوع سهمگيري از دولت اگر به صورت غيرمعقول مطرح شود حتما ضربه زننده است. سهمخواهي يك حد معقول و پذيرفتهشدهاي دارد. هر فعاليت سياسي يك فعاليت جمعي است و بعضي از سهمخواهيهايي كه صورت ميگيرد شايد زياد مربوط به يك فرد نباشد مربوط به جمعي است كه دنبالكننده اهداف و شعارهاي مشخص هستند. اگر اصلاحطلبان در صحنه حضور پيدا ميكنند و مطرح ميكنند كه مثلا آزاديهاي مطبوعات بايد بيشتر باشد يا سيستم كاغذبازي در سيستم اقتصادي كشور نباشد، وقتي در انتخابات پيروز ميشوند اين حق آنها است كه سهمشان را از آن دولت بخواهند كه بخواهند به خواستههايشان برسند. حالا بخشي از سهمخواهيها اين گونه مطرح ميشود كه مثلا فردي را استاندار كنند يا فرماندار. آن هم البته يك حرف نامعقولي نيست اما تا حدي.
به نظر حرف زدن از يك نامزد پوششي چندان هم غيرعاقلانه نيست. روحاني اگر در انتخابات حضور داشته باشد و در رقابت انتخاباتي باشد قطعا هيچ كانديداي اصلاحطلب يا معتدلي با او رقابت نخواهد كرد. اما بالاخره نميشود در مورد وضعيت انسانها به صورت قطعي سخن گفت. شايد خداي نكرده كسالتي يا اتفاقي براي روحاني پيش آمد، بايد نامزد پوششي وجود داشته باشد. اين موضوع نه يك بلوف است و نه اينكه بخواهند كسي را بترسانند يا اميدوار كنند. نيروهاي متعدد توانمند ومستعد براي اداره كشور وجود دارد اما با حضور روحاني در انتخابات سال آينده هيچ نيروي اصلاحطلبي در مقابل او نخواهد بود.
(براي رو كردن يك پديده انتخاباتي اصولگرا) مگر اينكه از غيب كسي را وارد انتخابات كنند يا كانديدا از خارج بياورند يا از قوطي عطاري كسي را پيدا كنند! چون چيزي كه ما الان مشاهده ميكنيم همان افرادي هستند كه ميشناسيم ودررقابت باروحاني مشكل ساز نيستند.
من فكر ميكنم اصولگرايان تا به حال آموختهاند كه از چهرهاي كه قبلا در مقابل روحاني شكست خورده استفاده نكنند. ولي اين كار شايد حقشان است و به همين هم عمل كنند كه چهرههاي متعددي را با بيانهاي متفاوت وارد انتخابات كنند. مثلا بعضي را با بيان معتدل و معقول يا بعضيها را با زبان تند و افراطي وارد عرصه رقابت كنند. به نظر من اصولگرايان نيروهايي را وارد انتخابات ميكنند كه خيلي صريح و شفاف در كنار بخشي از اصولگرايان معتدل كه معقولتر هستند، اظهارات تندي عليه روحاني و اصلاحطلبان داشته باشد تا با تخريب روحاني آراي او را در انتخابات پايين بياورند تا راي روحاني زير ٥٠ درصد بشود و احتمالا با يكي از آن نيروهاي اصولگرا به دور دوم انتخابات برود و آن وقت در دور دوم همه مقابل روحاني متحد شوند.
البته باز هم به نظر من نيروهاي معقول اصولگرا به اين گزينهها فكر نميكنند؛ چون جريانات معقول اين را فهميدهاند كه تخريب در انتخابات نتيجه معكوس دارد و حرفهاي از سر حقد و كينه كه معمولا در فضاي انتخاباتي زده ميشود در آراي مردم اثر مثبت ندارد. به همين خاطربعضي دوستان رقيب ميگويند كه نگاهشان به سال ١٤٠٠ است و نه ٩٦.
برداشت خود من از رصدي كه از فعاليتهاي نيروهاي رقيب روحاني ميكنم اين است كه ميخواهند با فعاليتهاي انتقادي و احيانا تخريبي راي روحاني را بشكنند و به دور دوم بروند و به پيروزي برسند يا اگرنتوانستند روحاني را رييسجمهوري با راي پايين نشان دهند تا بتوانند در مجلس يا مطبوعات او را بيشتر از گذشته تحت فشار قراردهند و امتياز بگيرند. اما به نظر نميرسد اين ترفند هم برايشان زياد كارساز باشد.
حتي نظرسنجيها هم الان ملاك انتخابات نيست و مردم در روز انتخابات تصميم ميگيرند كه چه كسي را انتخاب كنند. اصل شكلگيري فضاي انتخابات همان روز است. در حال حاضر خيلي حوادث اتفاق افتاده يا گرفتاريهاي زيادي براي دولت بوده است اما آن ديد عمومي مردم است كه تصميمگيرنده است. آنها ٨ سال دولت كاملا اصولگراي احمدينژاد و چهار سال دولت اعتدالي روحاني را ديدهاند. احمدينژاد ما را تا لبه پرتگاه تهديدات نظامي و تحريم و قطعنامه و تورم بالاي ٤٠ درصد برد، اما روحاني توانسته كشور را از تهديد و حمله و جنگ دور كند. بنابراين سبد راي روز انتخابات معلوم ميشود و اينكه بايد بين روحاني وچه كسي انتخاب كنند؟ فكر نميكنم عموم مردم دوباره به همفكران و همراهان دولتي كه كشور را به تحريم وتورم وپرتگاه انزواي بيسابقهاي كشاند نظرمثبتي داشته باشند ولو اينكه با اسمها و عناوين جديد خود را معرفي كنند. اما قطعا مجموعه نيروهاي معتدل و اصلاحطلب از سبد راي روحاني حذف نشده و نميشود.
ما خودمان را پدرخوانده وخودخواه و تكرو نميدانيم. هركسي ميتواند به ما نقد داشته باشد. بالاخره مواقعي فرزندان هم به پدر خودشان انتقاد دارند .(خنده)
http://etemadnewspaper.ir/?News_Id=64574
ش.د9503384