(روزنامه اطلاعات ـ 1395/10/18 ـ شماره 26626 ـ صفحه 12)
جالب آنکه به طور همزمان، «ولادیمیر پوتین» رئیس جمهوری روسیه نیز در نشستی که با رهبران نظامی کشورش داشت، با تاکید بر برتری ارتش روسیه در رویارویی با هر دشمن فرضی، از لزوم تقویت توانمندیهای هسته ای سخن گفت.اما، آنچه که موجب واکنش بعضا متفاوت رسانههای جریان ساز غرب شد، اظهار نظری بود که ترامپ در تماس تلفنی با «میکا برژینسکی» خبرنگار شبکه تلویزیونی «ام اس ان بی سی» ابراز کرد که البته پخش نشد اما خبرگزاریهایی مثل «رویترز» و «بی بی سی» بر روی آن مانور دادند.ترامپ در پاسخ به این خبرنگار که خواهان توضیح بابت پیام توئیتری وی شده بود، گفت: بگذارید که این ماجرا به یک رقابت تسلیحات هسته ای تبدیل شود چرا که به هر حال آنها را در هر مرحله پشت سر می گذاریم و از همه آنها بیشتر دوام می آوریم.رویترز در تحلیل خود، اظهارنظر ترامپ را به دولتهای چین و به ویژه روسیه نسبت داده و می گوید که این می تواند چالشی باشد برای سیاست دوستانه ای که با مسکو در پیش گرفته و اینکه در عالم واقع، رویکرد وی نسبت به مردی که عملکردش را بارها ستوده است، به چه شکل خواهد بود .اما، بی بی سی استقبال ترامپ از به جریان افتادن رقابت تسلیحات هسته ای در سطح جهان را به گونه ای خوشبینانه و شاید هم غرض ورزانه تحلیل کرد.
این رسانه انگلیسی همزمانی تاکید رهبران آمریکا و روسیه به تقویت توانمندیهای هسته ای کشورهایشان و اظهاراتی که پوتین به فاصله یک روز بعد در نشست مطبوعاتی سالانه خود عنوان کرد را نشانه مثبتی از همکاریهای دو جانبه ارزیابی میکند.شواهدی که بی بی سی برای موجه نشان دادن تحلیل خود ارائه می دهد از یک سو به صحبتهای پوتین در طول جلسه مطبوعاتی و این جمله وی که «مطلب خاصی در توئیت ترامپ نمی بینم» اشاره دارد. به گفته بی بی سی، پاسخ پوتین به این معنی است که وی به آمریکای تحت فرماندهی ترامپ به چشم یک مهاجم بالقوه نگاه نمی کند.از سوی دیگر، بی بی سی، به نامه ای اشاره می کند که از جانب پوتین برای ترامپ ارسال شده و تاریخ آن به ۱۵دسامبر باز می گردد و تیم انتقالی دولت ترامپ تازه آن را منتشر کرده اند.در این نوشتار که ترامپ با جمله «نامه خیلی خوبی که نشانه افکار بسیار صحیح پوتین است» از آن یاد می کند، رئیس جمهوری روسیه اظهار امیدواری می کند که هر دوی آنها به شیوه ای سازنده و عملگرایانه، گامهای درستی را در راستای بازسازی چارچوب همکاری دوجانبه در زمینههای مختلف بردارند و همکاری بین المللی را نیز به لحاظ کیفی به سطحی جدید ارتقا دهند.واکنش ترامپ نیز که به نوبه خود برای تحقق این افکار و عدم اجبار برای انتخاب گزینه جایگزین، ابراز امیدواری می کند، بسیار جالب است .حال باید دید قصد دو بنگاه اصلی خبرپراکنی غرب که هر یک با رویکردی متفاوت، اظهارات اخیر ترامپ را تحلیل کرده اند چه می تواند باشد، آیا آنگونه که رویترز می گوید، رقابت تسلیحات هسته ای مد نظر ترامپ، جنبه مبارزه طلبی دارد و واکنشی است به تاکید پوتین بر لزوم تقویت قوای هسته ای یا آن طور که بی بی سی جلوه می دهد، نشان از همسویی ترامپ و پوتین در مقوله مورد بحث دارد و شمه ای است از سیاست آگاهانه ای که این دو در سالهای آینده پیش رو خواهند گرفت؟
چرا نمیشود انتظار بهبود روابط روسیه و آمریکا را داشت؟
یک مورخ روس در مقاله ای برای یک نشریه روسی دلایلی را مطرح کرده است که براساس آن نمی توان با وجود روی کار آمدن ترامپ به ظاهر متمایل به روسیه انتظار بهبود روابط دو کشور را داشت.به گزارش خبرآنلاین روزنامه تجاری "ار ب کا"، در مقاله ای به قلم واسیلی ژارکوف متخصص تاریخ می نویسد: دولت اوباما از بیم تحولات شدید در دوران ریاست جمهوری غیر قابل پیشبینی ترامپ مجازاتهای روسيه را شدیدتر کرد. ولی از قرار در واقع کسانی باید بیم داشته باشند که در رابطه با سر کار آمدن رئیسجمهوری جدید آمریکا برنامههای تحقق ناپذیری طراحی میکنند. دونالد ترامپ از خودپرستی ملی آمریکاییها حمایت میکند که منافع دیگران را نادیده میگیرند. او برغم این موضع توانست در روسيه کلی هوادار پیدا کند. مخصوصاً کسانی از او حمایت میکنند که از سیاست خارجی آمریکا بخاطر همین خودپرستی، اعمال فشار قهرآمیز و نادیده گرفتن موضع سازمانهای بینالمللی انتقاد میکنند. معمای شماره یک رئیسجمهوری جدید آمریکا (حداقل برای روسيه) همین است. بسیاری از مفسران بر اساس "جنون عشق به ترامپ" در روسيه به تحولات شدید در روابط روسیه و آمریکا امید بسته یا برعکس از آن احساس وحشت میکنند.
تنها
امر معلوم در مورد ترامپ این است که رفتار او، مخصوصاً در بخش سیاست خارجی، غیرقابل
پیشبینی است. این اوضاع غیر قابل پیشبینی باعث نگرانی و حتی وحشت کسانی ميشود که
به سیاست بينالمللي به عنوان سامانه شکل گرفته نگاه میکنند. اما کسانی که سامانه
شکل گرفته را به مبارزه میطلبند امیدوارند به کمک ترامپ نظم کنونی جهانی را به
نفع خود تغییر دهند.استدلالهای مربوط به بهبود آتی روابط روسیه و آمریکا بر چند
امر معلوم اتکا دارد. اولاً، ترامپ طی مبارزه انتخاباتی به کرات از سیاست خارجی
دولت اوباما انتقاد و در مورد موجه بودن بهبود روابط با روسيه اظهار نظر کرده است.
ثانیاً، رئیسجمهوری جدید آمریکا به عنوان بازیگر خارج از سامانه به عنوان متحد
بالقوه دیگر بازیگران ضد سامانه غربی ارزیابی ميشود.
از قرار "شباهت بینظیر پوتین و ترامپ" که طرف روس از آن صحبت میکند از اینجا ریشه گرفته است. بظاهر پوتین و ترامپ به شکل مشابه از نخبگان آمریکایی انتقاد میکنند.در عین حال، مخالفان این دیدگاه هم استدلالهای موثقی در حمایت از نقطه نظر خود مطرح میکنند. اولاً ترامپ و جمهوریخواهان از اوباما بخاطر ملایمت زیاده از حد در بخش سیاست خارجی و از جمله ناتوانی از آنچه "سرجا نشاندن روسيه" خوانده شده،انتقاد میکنند. میگویند اوباما نتوانست مجازاتهای مؤثری علیه روسيه به کار گیرد و بجای اقدام قطعی و واقعی "به وراجی پرداخته بود". البته نمیشود گفت که ترامپ بطور کامل از این خط ضد روسيه حمایت میکند ولی طرفداران این موضع حتماً بین اطرافیان ترامپ خواهند بود و او نخواهد توانست دیدگاه آنها را نادیده گیرد . ثانیاً، ترامپ در هر حال در وهله اول به منافع آمریکا توجه میکند. پیدا کردن بهانه و "احیا کردن عظمت آمریکا" به کمک زخم زبان زدن در مورد ضعف دیگران کار خیلی سادهتری است. این رفتار با روحیه ترامپ هماهنگی دارد و روسيه با توان محدود آن بدشواری در مورد کاربرد این نوع سناریوهای غیر دوستانه مصونیت داشته باشد.ترامپ تاجر زیرک آمریکایی است که حتی از احوال دوستانه شرکا فقط برای حقه زدن به آنها استفاده میکند.
تمایلات ترامپ به تغییر دیپلماسی سه دهه اخیر آمریکا
روزنامه اسپانیایی «لا راسون» نوشت: «دونالد ترامپ» رئیس جمهوری منتخب آمریکا تمایل خود را برای جدایی از سنت دیپلماتیک سه دهه اخیر نشان می دهد.این روزنامه در مطلبی زیر عنوان «چین، روسیه و ایران: سه خط اصلی دکترین ترامپ» افزود: زمان ورود ترامپ به کاخ سفید فرا رسیده و حالا مشخص شده که به نظر وی چین اولین خطر است. لا راسون ادامه داد: این درحالی است که این مواضع با منافع بسیاری از شرکتهای آمریکایی که درآمدهای سرشاری از روابط تجاری با چین بدست می آورند، تناقض دارد. از سوی دیگر تولید ناخالص چین در سال 2014از آمریکا پیشی گرفته و به رقیب جدی آن کشور تبدیل شده است.رئیس جمهوری جدید آمریکا، دیگر روسیه را به عنوان دشمن به حساب نیاورده و استراتژی «کیسینجر» و «نیکسون» در دهه هفتاد را تکرار و سعی خواهد کرد تا روسیه را از چین جدا کند.
به نوشته این روزنامه، علاوه بر این روسیه میتواند متحد اصلی در مبارزه علیه تروریسم تلقی شود. لا راسون نوشت: نباید از نظر دور داشت که «رکس تیلرسون» که از سوی «ولادیمر پوتین» رئیس جمهوری نشان افتخار دریافت کرده است، مسئولیت سیاست خارجی آمریکا را به عهده خواهد داشت.به نوشته این روزنامه، به رغم اینکه ترامپ تمایل زیادی به رژیم صهیونیستی ابراز داشته اما احتمال می رود که دولت وی کماکان به توافق هسته ای «اوباما» با ایران پایبند بوده تا شاید با این روش از افزایش توان عربستان سعودی در منطقه جلوگیری کند.
ترامپ نقش آمریکا در آسیا را تضعیف خواهد کرد
با افزایش قدرت نظامی و اقتصادی چین، واشنگتن نمی تواند دیگر به عنوان یک قدرت برتر در منطقه پاسیفیک حضور داشته باشد.پایگاه تحقیقاتی نشنال اینترست اخیرا مقاله ای با قلم «هانتر مارستون» با عنوان «آیا ایالات متحده آمریکا واقعا یک قدرت پاسیفیک است؟» منتشر کرده و در آن توضیح داده است که با رشد اقتصادی و نظامی چین، برتری نظامی و اقتصادی آمریکا در منطقه آسیا پاسیفیک تهدید شده است و با سیاستهای «دونالد ترامپ» رئیس جمهور منتخب آمریکا، این برتری پایدار نخواهد بود.با درک اهمیت ژئواستراتژیک آسیا در قرن ۲۱، رئیس جمهور اوباما درسال ۲۰۱۱در پارلمان استرالیا گفت: ایالات متحده آمریکا یک قدرت پاسیفیک است و می خواهد در آسیا باقی بماند.اما واقعیت این است که ایالات متحده آمریکا نتوانست در مقابل ظهور چین در دریای چین شرقی و غربی اقدام جدی انجام دهد، بنابراین به یکی از مهمترین رقیبان خود در آسیا یعنی چین نشان داد قدرت و منابع کافی جهت باقی ماندن در آسیا به عنوان یک قدرت برتر را ندارد. با درک کاهش قدرت نظامی آمریکا در آسیا و پاسیفیک، مشاوران آسیایی ترامپ «پیتر نادارو» و «الکساندر گری» اخیرا از طرح تقویت حضور نیروی دریایی آمریکا در این منطقه حمایت کرده اند. اما سیاست آنها مبنی بر «صلح از طریق قدرت» بدون تعامل اقتصادی و خروج ازTPP احتمالا نتیجه معکوس خواهد داشت.باید گفت که نظامی گری بیشتر آمریکا در آسیا به جای تامین امنیت و نظم مورد نظر آمریکا بر ظن و گمان چین می افزاید و قطعا دولت چین واکنش نشان خواهد داد. سیاستگذاران دفاعی و خارجی ایالات متحده آمریکا در حال حاضر پذیرفته اند که افزایش حضور نظامی امریکا در منطقه آسیا پاسیفیک باعث افزایش تنش در روابط چین و آمریکا شده و خشم پکن را موجب خواهد شد. در نتیجه یا آمریکا باید سریع نیروهای خود را از این منطقه خارج کرده یا تن به درگیری و تعارض با چین دهد.
در حال حاضر افزایش قدرت نظامی و اقتصادی چین با کاهش میل و رغبت ایالات متحده آمریکا برای رهبری جهان همراه شده است که منادی تغییر موازنه قدرت در آسیا است. تاکید تیم «دونالد ترامپ» بر قدرت نظامی ایالات متحده باعث افزایش نگرانی در مورد تعارض ابرقدرتها است.به جای اینکه ایالات متحده آمریکا در پی افزایش قدرت چین، این کشور را تهدید کند بهتر است با سیاست خویشتنداری و بردباری با این مسئله برخورد کرده و منافع ملی و اهداف ملی خود را در این منطقه به دست آورد.دولت اوباما در طی هشت سال همواره سعی کرده است تا توازن را در سیاست خارجی امریکا در منطقه آسیا پاسیفیک حفظ کرده و روابط نظامی و اقتصادی را با کشورهای این منطقه افزایش داده و در همان حال با متحدان آسیایی خود روابط جدی تری برقرار کند.واقعیت این است که با افزایش قدرت نظامی و اقتصادی چین در آسیا ممکن است وضعیت قبل از قرن هفده و هجده در آسیا حاکم شود، وضعیتی که در آن چین از قدرت زیادی برخوردار بوده و بر کشورهای اطراف خود تسلط داشت. قبل از حضور قدرتهای امپریالیستی اروپا در قاره آسیا در قرن هفده و هجده و حضور قدرت امپریالیستی امریکا در قرن نوزده و بیست، چین یک قدرت برتر و ساکن در منطقه آسیا پاسیفیک بود.بیشتر مردم آمریکا در مورد قدرت چین در گذشته و سیاستهای روزولت رئیس جمهوری امریکا (۱۹۰۱-۱۹۰۹) مبنی بر توسعه نفوذ گسترده آمریکا درپاسیفیک آگاهی چندانی ندارند. باید گفت که حتی قبل از آغاز جنگ داخلی در آمریکا دولتمردان امریکایی بر حضور بیشتر آمریکا در اسیا و رقابت با چین به ویژه در امر تجارت تاکید کردهاند.
یک سناتور نیویورکی به نام «ویلیام سوارد» در سال ۱۸۵۲اعلام کرد آسیا به زودی صحنه تئاتر بازیگران گوناگون می شود و در سال ۱۸۵۶گفت: آمریکا باید یک قدرت در منطقه آسیا پاسیفیک باشد. امپریالیسم نظامی ژاپن در نیمه اول قرن بیستم و هرج و مرج سیاست داخلی چین باعث شد ایالات متحده در جنگ جهانی دوم دخالت کرده و با ارسال نظامیان جهت مبارزه با ژاپن و نهایتا ارسال دو بمب اتمی به شهرهای معروف ژاپن به جنگ جهانی دوم خاتمه دهد . بعد از پایان جنگ جهانی دوم آمریکا به بهانه ایجاد ثبات و رفاه درآسیا باقی مانده است. از لحاظ نظامی در حال حاضر دهها هزار نظامی آمریکایی در کره جنوبی، گوام، ژاپن و .. مستقر هستند و با توافقات اساسی و بنیادین شبکهای از اتحادها از پاسیفیک جنوبی تا آسیای شمالی بین آمریکا و متحدان آسیایی خود ایجاد کره است. با این وجود توازن جهانی قدرت در حال حاضر در آسیا در حال تغییر است.انتقادات ترامپ از اتحادهای آمریکا سوالات متعددی را ایجاد کرده از جمله اینکه طول عمر تعهدات ایالات متحده به شرکای پاسیفیکش چقدر است؟واقعیت این است که امروزه حدود نیمی از رشد اقتصاد جهانی مربوط به کشورهای بزرگ آسیاست و ایالات متحده آمریکا نمیتواند این واقعیت مهم را نادیده بگیرد.
آمریکا به آسیا برای صادرات ۶۰درصد کالا و ۴۰درصد محصولات کشاورزی خود وابسته است. اما با خروج ازTPP باید گفت که نفوذ اقتصادی امریکا در آسیا به طور قابل توجهی کاهش خواهد یافت.بسیاری از کارشناسان معتقدند که آمریکا با استفاده از قدرت نرم می تواند برتری خود را حفظ نموده و سیاستها و اهداف خود را در آسیا دنبال کند.اما ظهور و رشد اقتصادی و نظامی چین، برتری آمریکا در آسیا را به خطر انداخته و در حال حاضر موقعیت اتحادیه اروپا و آمریکا را به عنوان مهترین شرکای تجاری آسیا تحتالشعاع قرار داده است. فیلیپین و مالزی در زمینه مسائل اقتصادی روابط گرم تری را با پکن برقرار و چین طرحهای تجاری زیادی را جهت تغییر نقشه اقتصادی آسیا ارائه کرده است که در نتیجه آن می خواهد افزایش قدرت خود در منطقه را اثبات کند.بانک سرمایه گذاری زیرساخت آسیا(AIIB) و مشارکت اقتصادی جامع منطقهای(RCEP) به سرعت توسعه یافته و برتری آمریکا درمنقطه آسیا را تهدید می کنند.
چین در حال حاضر با حضور در دریای چین جنوبی شجاعت تعهد و میزان قدرت نظامی آمریکا درآسیا را آزمون میکند و قطعا پکن خواهان اتمام برتری نظامی و اقتصادی آمریکا در آسیاست.در نگاه اول برتری ایالات متحده در آسیا به نظر میرسد کماکان ادمه دارد اما با کمی دقت میتوان فهمید که این وضعیت دوامی نخواهد داشت. ظهور چین سیاستمداران امریکایی را شگفت زده کرده و آنها در مورد حضور نظامی چین در دریای چین جنوبی سردرگم شده اند.باید گفت که ادعاهای اوباما در مورد نقش آمریکا در آسیا لفاظی صرف خواهد بود اگر آمریکا استراتژی مناسب را جهت مقابله با چالشها در آسیا دنبال نکند. به عبارت دیگر باید گفت که آمریکا فقط با ارسال کشتیهای نظامی به پاسیفیک غربی نمیتواند با چالشها مقابله کند بلکه باید در معماری تجاری منطقه بیشتر درگیر شده و اتحادهای منطقه ای را با دیپلماسی فعال حفظ کند، سیاستی که تاکنون «دونالد ترامپ» مخالف آن است. ادامه دارد...
ش.د9503291