(روزنامه كيهان – 1395/06/03 – شماره 21424 – صفحه 8)
خروجی دانشگاه میشود ورودی جامعه. دانشگاه بسیاری از سخت افزارها و نرم افزارها از جمله دید و نگرش را برای جامعه میسازد و در فرایند تکامل جامعه نقش جدی دارد. جامعه با کمک دانشگاه از گذشته به سمت آینده حرکت میکند. دانشگاه یکی از مهمترین پلهای گذار در جامعه است. هر چقدر شما دانشجویان الزامات این گذار را دقیقتر بدانید در انجام وظیفه دانشجوییتان موفقتر خواهید بود.
اگر ما دانشگاه را یک کارخانه در نظر بگیریم، بسته به اینکه چه استادانی چه متونی را در چه فضایی منتقل کنند، خروجیهای دانشگاه متفاوت خواهد شد. اگر این کارخانه، درست، منظم، پرنشاط و هدفمند باشد، خروجیها میتوانند به سطح بالاتری برسند و به تبع آن جامعه را به سطح بالاتری سوق دهند و اگر چنین نباشد، جامعه را به افول و انحطاط بکشند.
یکی از وجوه شباهت دانشگاه به انقلاب است، انقلاب اسلامی یکی از بزرگ ترین گذارهای ملت ایران از انحطاط به تعالی است. انقلاب برای اینکه جامعه ایران را از وضعیتی منحط به سمت تمدن تازهای حرکت دهد در سه حوزه اصلی کار کرده و این شاهکار امام بود که توانست محورهای اصلی انحطاط را مشخص و مسیر برون رفت از آنها را با شجاعت پیگیری کند.
در سالهای پیش از انقلاب نوعی از معنویت داشت در جامعه ما نهادینه میشد که نگاهی به جامعه و جهان پیرامون خودش نداشت. اما در آخرین پیامهایش به روحانیت این نکته را تبیین میکنند.
امام(ره) اگر تحجر را به حاشیه میراند، میخواست معنویت منزه و فعال را به جامعه بکشاند. امام(ره) صرفا با تحجر مشکل نداشت. مانند دیگر گروهها صرفا جریان تحجر را برای محوشان از صحنه جامعه نمیزد، بلکه قصد برپایی مبنای دینی در جامعه داشت. اگر امام(ره) موفق نمیشد و دین را از آسیبهایی که دچارش شده بود نجات نمیداد، مطمئنا انقلاب اسلامی شکل نمیگرفت.
محور دومی که امام (ره) برای گذار جامعه ایران از انحطاط به تعالی کار کرد؛ محور «عدالت» بود. در صد سال اخیر جریان مارکسیسم پرچمدار عدالت در جهان بود.
در ایران نیز این جریان ریشه دوانده بود و توانسته بودند از خلأ نبود مبنای توحیدی، ملکوتی و الهی برای دنبال کردن مشکلات اجتماعی، به نفع خودشان استفاده کند. که این رواج کمونیسم و مارکسیسم منحصر به ایران نبود بلکه در اکثر کشورهای اسلامی جریان چپ مارکسیستی بسیار قوی بودند و یـکی از مـهمترین جمله هایشان این بود که دین افیون تودههاست. آنها معتقد بودند که دین را عدهای سرمایهدار درست کردند تا به محرومان و مستضعفان و فقرا بگویند که خدا خواسته شما چنین در فقر باشید و در جهان دیگر به شما پاداش دهد.
امام مبانی دینی عدالت را در جامعه بلند کرد و گفت اسلام ناب تقابل جدی دارد با این نگاههای منحط دروغین. مفهوم عدالت و ظلم در بینش قرآنی بسیار وسیع است. بارها در قرآن گفته شده که ظالمتر از کسی که به خدا دروغ ببندد نیست.
در سوره یاسین، سرمایهداران در پاسخ به پیامبران که از آنها میخواهند به محرومان کمک کنند میگویند: «آیا ما کسانی را سیر کنیم که خداوند اراده کرده است که گرسنه بمانند؟» یعنی ظلم خودشان را به خدا نسبت میدادند. این همه که امام درباره آمریکایی صحبت میکند بر همین مبنای قرآنی است. اسلام آمریکایی یعنی دروغ بستن به خداوند.
برای برپایی عدالت باید ابتدا با بزرگترین ظلمها مبارزه کنیم. بزرگترین ظلمها معرفتی است. طرح مبنایی دروغین است. امام(ره) که مدام از جنگ حق و باطل؛ فقر و غنا، پابرهنهها و مرفهین نیز ناظر به همین است. خداوند در قرآن گفته که من میخواهم مستضعفان را بر بکشم و عظمت دهم. قرآن برای اقامه قسط آورده شده. برای یک خیزش همگانی برای برپایی عدالت. این تفاوت نگاه اسلامی و مارکسیستی است.
نگاه اسلامی یعنی شما تحلیل و نگرشی به انسانها بدهید که آنها خودشان به سمت عدالت گرایش پیدا کنند. در آخر هم دیدیم که سرانجام عدالت مارکسیستی به کجا رسید. در چند سال نصف جهان را گرفتند و در نهایت هم فروپاشید.
امام(ره) در نامه به گورباچف و مارکسیستها، میگوید که فکر نکنید اگر پرچم مارکسیسم فرو افتاد، پرچم عدالت فرو افتاده است؛ این بار این پرچم از ایران اسلامی بلند میشود.
اوایل انقلاب، مارکسیستها فکر میکردند که میتوانند با چند تا شعار داغ انقلاب را از مسیر خارج و امام(ره) را خانهنشین کنند و خودشان این حرکت را به دست بگیرند. همانها که میگفتند دین افیون تودههاست و باعث خانهنشینی مردم میشود؛ همانها انگشت به دهان دیدند که بچه حزب اللهیها لانه جاسوسی را فتح کردند. یعنی دیدند خیزشها دارد از مراسم دعای کمیل و زیارت عاشورا بلند میشود. هنوز با آرمانها و اهدافمان فاصله بسیار داریم اما نباید داشتههایمان را نادیده بگیریم.
یکی از مهمترین کارهای تخصصی امام(ره) فلسفه بود و حتی برخی امام(ره) را بزرگترین فیلسوف این قرن ایران میدانند. عنصر عقلانیت و حیات عقلانی امام بسیار اساسی است.
همین به سرانجام رسیدن انقلاب یعنی عقلانیت امام. برخی فکر میکردند که انقلاب اسلامی به سرنوشت انقلاب مشروطه دچار میشود. مشروطه که برای آزادی و عدالت شکل گرفته بود در عرض کمتر از 15 سال به یکی از خشنترین و خون خوارترین دیکتاتوریهای تاریخ ایران تبدیل شد. چگونه آن حرکت عظیم اجتماعی به چنین فرجامی رسید؟ نهضت نفت نیز، حرکتی فراگیر، پرهیجان و با فداکاریهای بسیار است. باید مقایسه کرد انقلاب را با نهضت مشروطه و نفت. امام به خاطر عقلانیت نگذاشت که انقلاب منحرف شود و از بین برود.
مقابل جریان انقلابی، جریان غرب زده است. ما بیشتر این جریان را از دید تقابل با مذهب نگریستهایم. این یک اشتباه استراتژیک است. حرف آنها بیشتر از اینکه دلالت کند بر بیدینی و وطن فروشیشان؛ دلالت بر بیعقلی شان دارد. آنها تا غرب را دیدند، عقل از سرشان پرید. قبل از اینکه دین شان را از دست بدهند، عقل از سرشان پرید. مهمترین نکته درباره جریان منفعل در برابر غرب، بیعقلی آنهاست.
عقلانی یعنی قدرت محاسبه سود و زیان در یک افق بلند مدت با محاسبه همه عوامل. امور بیشتر از معنویت و عدالت، این عقلانیت است که در خطر است، از نظر امام، عاقل کسی است که توانسته از تجربهاش استفاده کند.
ما تجربه مشروطه را داشتیم و نگذاشتیم به همان سرنوشت دچار شویم. این جریان ارتجاعی غرب زده که امروز میبینیم، مشروطه را میبیند، کودتاها را میبیند، لانه جاسوسی را میبیند، حمایت صد در صدی از صدام را در هشت سال جنگ میبیند، استفاده از سلاح شیمیایی علیه مردم بیپناه سردشت را میبیند، کودتاهای مختلف را میبیند؛ اما باز هم میگوید هیچ راهی جز تعامل وجود ندارد.
نباید به کسی که میگوید با این سیستم تعامل کرد و خوشبین بود و ولایت این سیستم را پذیرفت، گفت که تو وطن فروش یا بیدینی؛ باید پرسید: «عقلت در چه مرحلهای است؟»
اکنون یکی از مهمترین رسالتهای جنبش دانشجویی دفاع از عقلانیت است. شهریاریها و احمدی روشنها، عقلانیت را در انقلاب اسلامی دنبال کردند. این جریانها میخواهند عقلانیت را در دانشگاهها از بین ببرند تا همان جریان.
عدالت تنها در حوزه اقتصادی تعریف نمیشود بلکه در مراتب بالاتر و به ارزشهای دیگر نیز توجه دارد. کسی که عدالتخواه است همه موارد را در جای درست خود میخواهد.
الگوی عدالتخواهی، الگوی سبک زندگی در همه ساحتهای وجودی است نه تنها در یک یا دو مورد. عدالتخواهی، پروژهای برای تمام عمر است و مقطعی نیست. کسی که در دوران تعیینکننده زندگی به این مفهوم دل میبندد، باید بداند که این پروژه برای تمام عمر است.
این دوره را خیلی خیلی قدر بدانید و خودتان را در قدرت فکری و اندیشه، ارتقا صلاحیتها و آمادگیهای اخلاقی و معنوی و ارتقا ملکات فاضله در وجود انسانی؛ خودتان را ورزیده کنید. اگر این دوره اینگونه طی شد، آن وقت شما نیروهایی خواهید بود که برای این کشوری که صدها هزار شهید داده، به کار میآیید.
http://kayhan.ir/fa/news/83535
ش.د9503929