* برجام رخدادی مهم و اثربخش در تاریخ سیاست خارجی ایران است که به تعبیر صاحب نظران میتواند در همه زمینهها موثر واقع شود اما چرا تلاشها به این سمت و سو است که بیشتر نگاه سیاسی نسبت به این دستاورد را در کشور اشاعه دهند؟
** به نظر میآید موضوع برجام زاییده مجموعه رفتارهای غیر قابل دفاع، غیر حرفهای و غیر تخصصی دولت اصولگرای نهم و دهم بوده که امروز به عنوان یک حق هستهای برای ملت ایران به شمار میرود. برجام برخاسته از یک نیاز اجتماعی بود، از سویی توافق هستهای برای حل مشکلاتی بود که در دوران تحریم به دلیل رفتارهای غیرحرفهای و غیر تخصصی در مساله هستهای از سوی دولت قبل به وجود آمده بود و از سویی دیگر در حوزه سیاسی بدون تردید آنها دست به کار پروژه ایرانهراسی میشدند. کشور به نقطهای رسید که با توجه به تحریمهای بیسابقه بینالمللی علیه ایران ناگزیر باید به جستوجوی یک راه حل معقول در رابطه با این مساله میرفت. از این رو باید در نظر داشت که برجام برخاسته از تغییر یک دولت نبود بلکه برخاسته از تغییر اراده جمعی مسئولان، مردم و نظام بود، بنابراین کسی نمیتواند نسبت بدان بیتوجه باشد.
از سویی دیگر نباید فراموش کرد که طی دورههایی با قطعنامههای شورای امنیت به عنوان یک کاغذ پاره برخورد شده بود و در نتیجه چنین برخوردهایی با مساله تحریم، رخدادهای بسیار تلخ سیاسی و اقتصادی برای کشور رقم خورد. در آن شرایط، کسی حاضر به طرح این مسائل با مردم بدین معنا که این رخدادها نتیجه آن رفتارهاست، نبود. درگیری هستهای از سالهای ۲۰۰۳ میلادی با جمهوری اسلامی شروع شد اما بن بستهای ایجاد شده با رویکرد غیرحرفهای دولتهای نهم و دهم برای کشور ایجاد شد، بنابراین نظام به نقطهای رسید که برای برون رفت از آن بنبستها با یک رفتار کاملا حرفهای و با حفظ منافع ملی باید به راه حلهایی دست یابد، بنابراین هیچ جریان و گروهی نمیتواند برجام را در خواستههای سیاسی طیف خود نگاه کند. سیاسی کردن موضوع برجام نه تنها به جامعه بلکه به برنامههای هستهای و نیز به آرامش و ارزشهای اجتماعی خدمتی نمیباشد. از این رو برجام یک دستاورد ملی است.
* با در نظر گرفتن این مساله که برجام یک دستاورد ملی است، بنابراین میتوان برجام را یک امر اجتماعی دانست؟
** هنگامی که از دستاورد ملی سخن به میان میآوریم در واقع مقصود این است که برجام خواسته یک اراده جمعی است و در بروز این اراده جمعی مردم نقش اساسی داشتند، چراکه مردم نسبت به رویکرد دولت گذشته در سیاستهای هستهای بیشترین فشارها را تحمل کردند تا آنجا که تقریبا در تمام اقشار جامعه این مشکل فراگیر شد. اما چرا عدهای اصرارشان بر این است که در نگاه سیاسی فقط به برجام بپردازند، به نظر دلیلش این است که آنها میخواهند با این گفتمان اقتدار جمهوری اسلامی را زیر سوال ببرند.
چراکه در توافق، جمهوری اسلامی یک طرف قرارداد بوده و ابرقدرتهای جهانی خواه ناخواه در طرف مقابل ایران قرار گرفتند، اما مساله مهم این است که ما با آنها در نقطه واحدی به تفاهم رسیدیم و شاه بیت این تفاهم این است که ما معاملهای نکردیم که زیان کرده باشیم. در واقع همان اصطلاح معروف برد- برد در برجام برای ما نمود عینی پیدا کرده است. بسیار بدیهی است که در گفتمان بینالمللی همه طرفها پیگیر تحقق صددرصدی خواستههای خود هستند، اما بدون تردید در یک گفتمان جمعی باید به توافق جمعی رسید، به همین دلیل برجام به نظر یک دفاع حرفهای و منطقی از یک گفتمان تخصصی برای یک رخداد مثبت اجتماعی است. مقصود از رخداد مثبت اجتماعی این است که حداقل امروز، بن بستهای جدیدی در روابط بینالملل برای کشورمان ایجاد نشده است.
بلکه به تدریج برجام روزنههایی را برای شکست بن بستهای ضد ایرانی ایجاد کرد. مساله مهمتر این است که وقتی میگوییم برجام یک دستاورد ملی است یعنی اینکه برجام موضع مورد اتخاذ همه تصمیمگیران و تصمیم سازان کشور است. بنابراین باید این خروجی را پاس بداریم، به همین دلیل باید اذغان داشت نه تنها برجام دستاوردی صرفا سیاسی نیست بلکه مسالهای ملی است که در آن طیفهای سیاسی میتوانند ایفای نقش کنند. اما همه جریانها و مردم باید بسیج شوند که برای موفقیت برجام اقدام کنند. اگر کاستی و نارسایی در حوزهای وجود دارد باید برای موفقیت این اقدام در صحنههای اجتماعی و رسمی تصمیم گیری، حضور داشته باشیم. متناسب با ضرورت و نیازمندیها و با تکیه بر همان اصول نیز میتوان در رفتارهای جمعی و حضوری حرفهای مشکلات را حل کرد.
* مساله آشتی ملی تا چه اندازه میتواند در جهت بهبود فضای سیاسی کشور و استمرار راه اعتدالیون و اصلاحات موثر واقع شود؟
** صرف نظر از اینکه آشتی ملی در تمامی ایام موضوع بسیار مهمی است اما توجه به چند نکته در وضعیت کنونی این رابطه ضروری است. نخست چرایی طرح آشتی ملی آن هم در شرایط کنونی که تنها کمتر از دو هفته از رحلت مرحوم آیتا...هاشمی میگذرد و از سویی دیگر آشتی ملی از ناحیه گروههای موثر سیاسی در کشور مطرح شده است که این رخداد حاوی یک پیام مهم است. پیامی مبتنی بر اینکه امروز جای مرحوم آیتا...هاشمی به عنوان یک پل ارتباطی بسیار موثر در فراهم کردن تحقق خواستههای مردمی در کشور خالی است، بنابراین آشتی ملی در این شرایط میتواند به موضوع گفتمان اجتماعی و سیاسی تبدیل شود آن هم در شرایطی که به جای رقابتهای سیاسی به تقابل و تخاصم سیاسی رسیده ایم و این به هیچ روی قابل دفاع نیست. البته گروههایی که پایگاههای وسیع اجتماعی ندارند اما در کرسیهای قدرت حضور دارند بدون تردید به این تقابل و تخاصم دامن میزنند.
در چنین وضعیتی جریانهای اثرگذار باید موضوع آشتی ملی قرار گیرند. موضوع آشتی ملی مطالبات متفاوت و متنوع همه اقشار اجتماعی را در چهارچوب قانون اساسی برای ارتقای نظام پیگیری میکند. بنابراین اگر رقابت سیاسی به جای تخاصم میان جریانهای سیاسی بروز پیدا میکرد مساله آشتی ملی در یک روند گفتمانی صمیمانهای مورد پیگیری قرار میگرفت اما امروز چون متاسفانه رقابت سیاسی تبدیل به تقابل و تخاصم سیاسی شده است اندکی مساله دستیابی به وحدت اجتماعی در حوزههای سیاسی با دشواری مواجه شده است. به نظر میآید با توجه به تجربه ۳۷ ساله انقلاب اسلامی، ما نیازمند یک معرفتشناسی جدیدی از موضوع قدرت در دین هستیم. قدرت در جمهوری اسلامی ماهیتا با قدرت در نظامهای مستقر در کشورهای جهان متفاوت است. با توجه به اندیشه امام موضوع قدرت در نظام جمهوری اسلامی پایگاه خدمت به مردم است، در حالی که موضوع قدرت در برخی حوزهها، برای حذف عدهای و برتری جویی مورد استفاده قرار میگیرد.
این معرفت شناسی جدید میتواند به عنوان یک مساله جدید ما را برای آشتی ملی آمادهتر کند. اما در آشتی ملی توجه به چند مساله ضروری است، نخست توجه به اهداف استراتژیک گروههای موثر در نظام و سپس توجه به قانون اساسی و راهکارهای اجرایی که از سویی جریانهای سیاسی ارائه میشود. شاه بیت مساله آشتی ملی بازنگری در خواستههای استراتژیک گروههای موثر در نظام است. باید توجه داشت که تنها در بستر آرام اجتماعی، دستیابی به آشتی ملی امکانپذیر است. همه باید تلاش کنیم خواستههایمان در یک بستر آرام اجتماعی همراه با امنیت کنونی، مورد پیگیری قرار گیرد. در نهایت تصورم بر این است که موضوع آشتی ملی پس از رحلت هاشمی بدون تردید باید در میان بزرگان مورد مذاکره قرار گیرد و برای آن چاره اندیشی شود تا گفتمانی سازنده و صمیمی در حوزههای استراتژیک میان جریانهای مختلف و شاخص کشور روی دهد.
* همواره از آیتا...هاشمی به عنوان پدر معنوی دو جریان در کشور نام برده میشد که در برابر همه فشارها و تخریبها با همه توان خود ایستادگی کرد. بعد از ایشان گمان میبرید کسی میتواند این جایگاه را پر کند؟
** یکی از مسائل جدی که در نظام سیاسی کشورمان با آن روبهرو هستیم این است که شخصیتها درجریانهای سیاسی کشور محور هستند. اگرچه تا دورههاشمی دغدغه ویژهای وجود نداشت، زیرا تمامی جریانهای سیاسی به نوعی از حمایت مرحوم آیتا...هاشمی به عنوان یک شخصیت اثرگذار و سازنده برخوردار بودند اما خود این نگاه تایید میکند که ما از ابتدای پیروزی انقلاب تاکنون نتوانستهایم رفتارهای سیاسی خود را از شخص محوری به جریان محوری تبدیل کنیم؛ البته این خود موضوع مهمی است که در نبود و فقدان احزاب سیاسی خواسته و ناخواسته رفتارهای سیاسی فرد محور خواهد شد.
شخصیتهایی مانندهاشمی با آن همه سوابق و کارنامه روشن در کشور ما بسیار اندک هستند و پس از رحلتهاشمی همه جریانهای سیاسی گوناگون از فقدان ایشان ابراز نگرانی میکنند، در حالیکه در زمان حیات ایشان هیچ کس به فردای نبود هاشمی و امثال وی نمیاندیشد. آیتا...هاشمی بدون تردید نقش موثری در مدیریت عمومی فضای کشور داشت، چرا که وی در رویدادهای بزرگ مانند فرماندهی جنگ، قطعنامه ۵۹۸، تحولات تکنولوژیک کشور، رشد آموزش عالی، گسترش شهرنشینی و زیر ساختهای اقتصادی و... نقشی اساسی و راهبردی داشت که هیچ یک از این مسائل را نمیتوان انکار کرد. بنابراین میتوان رحلت آیتا...هاشمی را موضوعی قرار داد که در آن جریانهای سیاسی کشور به این نتیجه برسند که باید به جای فردمحوری بر جریان محوری تکیه زد.
در این صورت بدون تردید رهبران این جریانها با بهره دهی بیشتر از توانمندی خود مواجه خواهند شد. بر این اساس به نظر میرسد که ما در یک دوره کوتاه مدت در نبودهاشمی با سختیهایی مواجه خواهیم بود، اما این کاستی، اندیشمندان و بزرگان فکری کشورمان را وادار خواهد کرد که از فردمحوری سیاسی عبور کرده و نسبت به موضوعی کردن جریانهای سیاسی دغدغه مندتر رفتار کنند و به دنبال سازماندهی جریانهای سیاسی به جای فردمحوری بروند. افراد میتوانند ارتباط میان جریانها را منطقیتر کنند اما اگر جریانهای موثر به طور ساختاری و تشکیلاتی برای تفاهم اقدام نکنند با فقدان هر فرد ما دچار چالش میشویم که پرکردن این چالش به هیچ رو آسان نخواهد بود.
* روحانی چگونه میتواند خلا آیتا...هاشمی را پر کند؟ اصلاحطلبان در نبود ایشان به عنوان همراه و حامی رئیسجمهور چگونه میتوانند به روحانی کمک کنند؟
** این مساله که روحانی چگونه میتواند به عنوان یک رهبر میانه رو در ایران خلا آیتا...هاشمی را پر کند به نظر من طی فرایند زمانی این مساله روشن خواهد شد. به طور طبیعی روحانی تا زمانی که در منصب رئیسجمهوری ایفای نقش میکند اصلاحطلبان در یک چهارچوب کلی و استراتژیکی نظام از وی حمایت خواهند کرد حتی در زمان حیات آیتا...هاشمی نیز از روحانی حمایت میکردند. بنابراین حمایت از روحانی یک دسته بندی سیاسی نیست بلکه یک وظیفه ملی در شرایط کنونی است. با تعریفی که از آیتا...هاشمی در دوران انقلاب و حتی قبل از آن داریم به نظر میرسد با همان مولفهها باید ذهنمان را نسبت به جانشین بعدی ایشان متمرکز کنیم که البته در این رابطه به این زودی به پاسخ نخواهیم رسید.
* علت برخی از تلاشها برای پاک کردن نام و یاد آیتا...هاشمی چیست؟
** در رابطه با تاثیر گذاری مرحوم آیتا...هاشمی و تلاش عدهای برای حذف او نکتهای وجود دارد مبنی بر اینکه برخی مخالفان هاشمی به طور کلی با اندیشه سیاسی امام مشکل دارند. نقشهاشمی در مقاطعی برای پاسداری از اندیشه سیاسی امام در حوزه مردم محوری بر کسی پوشیده نیست، به هر حال هاشمی از نزدیکترین یاران امام به شمار میرفت. افردی که مایل نیستند حتی نام و یادهاشمی در این سطح نیز تاثیرگذار باشد به طور ماهوی با بخشی از اندیشه سیاسی امام که متکی است بر «میزان رای ملت است»، مشکل دارند. نام و یاد آیتا...هاشمی میتواند برای ارزیابی منطقی از گفتمان نظری امام و اجرایی و اجتماعی کردن آن در موضوع «میزان رای ملت است» مورد بهره برداری قرار بگیرد.
اما در این میان افرادی حاضر به بهرهگیری برای تبدیل مواضع نظری به اجرایی نیستند زیرا آنها به طور کل با این مواضع در حوزه نظری مشکل دارند. در حالیکه آنها هرگز موفق به پیشبرد مقاصد خود نخواهند شد، زیرا آن مبانی امروز مورد پذیرش آحاد مردم است و مساله «میزان رای ملت است» موضوع اساسی و تکیهگاه امام برای حفظ و تداوم نظام جمهوری اسلامی ایران بوده است که در زمان پیروزی انقلاب و نیز پس از آن امام در هیچ مقطع و گفتمانی نه تنها این مساله را تضعیف نکردند بلکه به کرات بر این مساله نیز تاکید داشتند. در این میان یکی از افراد موثر بر استمرار این نگاه آیتا...هاشمی بود که به نظر میآید بخش زیادی از مخالفانهاشمی به خاطر این مساله با وی دشمنی دارند، حتی پس از رحلت او نیز باز به دنبال تخریب وی هستند. بنابراین به طور طبیعی ما باید این گفتمان را پاس بداریم و با استمرار نگاههاشمی در این خاستگاه اجتماعی نام و یاد او را زنده نگاه داریم.
* برخی معتقدند رحلت آیتا...هاشمی به عنوان یکی از چهرههای بسیار تاثیرگذار و با نفوذ در حکومت که همواره طی سالهای گذشته در کنار اصلاحطلبان بود به نحوی جریان اصلاحات را ضعیف خواهد کرده است، آیا به راستی مرگهاشمی میتواند به عنوان یک ضربه بزرگ منجر به از حرکت باز ایستادن جریان اصلاحات شود؟
** آیتا...هاشمی شخصیت بسیار بزرگ و عزیزی بودند و همدردی مردم در بزرگداشت مرحوم آیتا...هاشمی را میتوان یک قدرت اجتماعی تعریف کرد. مخالفان و منتقدان ایشان در خوشبینانه ترین حالت با وجود همه تهمتها و نارواییهایی که پس از رحلت امام به آیتا... وارد کردند باز هم هرگز این رفتار اجتماعی را از سوی مردم در روز تشییع پیکر و مراسمهای یادبود رئیس فقید مجمع تشخیص مصلحت نظام متصور نبودند. مردم به خوبی نشان دادند که مرز بندیهای شناخت آنها با مرزبندیهای عدهای مدعی کاملا متفاوت است. مردم در همدردی خود با خانوادههاشمی حضور قدرتمندی را به نمایش گذاشتند که کسی نمیتواند بر آن چشم بپوشد.
اما این مساله که رحلت ایشان میتواند یک جریانی را تضعیف یا تقویت کند به نظر میرسد این طور نیست. چراکه جریان اصلاحات از پشتوانه عظیم مردمی برخوردار است. اصلاحات جزو لاینفک توسعه و ارتقای اصول و ارزشهای آرمانی حکومت جمهوری اسلامی است که با تکیه بر حمایتهای مردمی مطالبات عمومی را مورد پیگیری قرار میدهد که هیچ کس نمیتواند بر این قدرت اجتماعی فائق شود. امروز رهبران اصلاحات با جامعیت تمام این حرکت را مدیریت میکنند. بدون تردید فقدان آیتا...هاشمی در عدم باروری جریان اصلاحطلبی موثر خواهد بود، اما توقف اصلاحات امکانپذیر نیست.
http://www.armandaily.ir/fa/Main/Detail/177716
ش.د9503856