نسبت میان منافع ملی و فراملی یا به تعبیر دقیقتر، رسالتها و مسئولیتهای فراملی نظام جمهوری اسلامی ایران یکی از مهمترنی دوگانهها و مواردی است که حول آن دیدگاهها و نظرات متعددی شکل گرفته است. براساس رهیافت آرمانگرایی اسلامی، رسالتهای فراملی نظام جمهوری اسلامی ایران مقدم بر تأمین منافع ملی است. تئوری امالقری معتقد است که در صورت تزاحم میان منافع ملی و رسالتهای فراملی نظام، حفظ امالقری و تقویت آن اولویت و اهمیت بیشتری دارد. این در حالی است که رهیافتهای صلحگرایی مردمسالار و واقعگرایی اسلامی بر نقش گستردهتر عقلانیت و مصلحت در تأمین منافع ملی تأکید دارند، معتقدند که تأمین منافع ملی بر انجام وظایف و رسالتهای ایدئولوژیک نظام جمهوری اسلامی اولویت دارد. در اصولگرایی عدالتمحور این نسبت برعکس شده و در رهیافت اعتدالگرایی نیز بار دیگر نسبت میان منافع ملی و رسالتهای فراملی به مانند رهیافتهای صلحگرایی مردم سالار و واقعگرایی اسلامی تعریف میشود.
اما فراتر از تمهید نظری فوق باید گفت که درشرایط کنونی برخی شبهات و مسائل در ارتباط با ایفای نقشهای فراملی یا به تعبیر دقیقتر، نفوذ و حضور منطقهای جمهوری اسلامی ایران مطرح میشود که پاسخ دقیق و مستوفا میطلبد. از مهمترین شبهاتی که در این زمینه مطرح میشود، در تعارض دیدن تأمین منافع مردم با نقشآفرینیهای ایران در منطقه است. به عنوان مثال، بعد از حادث شدن حادثه پلاسکو و یا مسأله آلودگی هوا و قطع برق در اهواز، برخی فعالان سیاسی در پیامها و اظهارنظرهای خود، حضور منطقهای ایران را بهانه قرار دادند و مدعی شدند که «وقتی حفظ بشار اسد مهمتر از رسیدگی به مردم اهواز شود، نتیجه همین میشود.»
همانگونه که اشاره شد، مفروض نهفته در این قبیل اظهارنظرها و دیدگاهها این است که چون ما در منطقه حضور داریم و طبیعتاً ما با این حضور خود متحمل هزینههایی میشویم، پرداختن این هزینهها سبب شده است که نتوانیم به تأمین منافع و نیازهای مردم کشورمان توجه کنیم. حال آنکه در پاسخ باید گفت که؛
اولاً منافع مردم فقط منافع اقتصادی و مادی روزمره نیست که بخواهیم اینگونه در مورد آن قضاوت کنیم. واقعیت آن است که یکی از مهمترین منافع مردم، «امنیت پایدار و باثبات» است که چنانچه کوچکترین خدشهای به آن وارد شود، تأمین سایر منافع و مطلوبیتهای مردم با چالش اساسی روبرو میشود. حال اگر جمهوری اسلامی با حضور خود در کشورهای منطقه مانند عراق، سوریه، لبنان و... توانسته است بخشی از امنیت خود را به نحو احسن تأمین کند، این حضور و هزینههایی که به سبب آن صرف میشود، نه تنها این حضور هیچ منافاتی با منافع مردم ندارد. بلکه دقیقا در راستای منافع ملی قابل تعریف است. واقعیت آن است که اهمیت حضور رزمندگانی که در جبهههای سوریه و عراق علیه داعش و سایر تکفیریها میجنگند، به هیچ وجه کمتر از حضور، نقشآفرینی و مجاهدت رزمندگان هشت سال دفاع مقدس که از کشور، نظام و انقلاب دفاع کردند، نیست. به تعبیر دقیقتر، حضور جمهوری اسلامی در کشورهای منطقه و سرکوب تروریسیم نه تنها خدمت به منافع مردم کشورمان، بلکه خدمت به منافع مردم کل منطقه و حتی جهانیان است؛ زیرا اگر نبود حمایتهای جمهوری اسلامی از دولتهای عراق و سوریه، اکنون میبایست شاهد افزایش دامنه اقدامات وحشیانه تروریستها در سایر کشورهای منطقه و جهان باشیم.
ثانیاً اگرچه ممکن است در رسیدگی به امورات روزمره مردم، ضعفها و نقصهایی وجود داشته باشد، اما راهحل آن، زیرسؤال بردن نفوذ منطقهای کشورمان، که عامل قدرتی برای ما محسوب میشود، نیست. به تعبیر دیگر، اگرچه رسیدگی به امور مردم، امری اساسی و مهم است، اما حضور و نقشآفرینی در منطقه نیز امر مهمی محسوب میشود و هرگز به بهانه رسیدگی به یک امر مهم، نمیتوان نسبت به امر مهم دیگری بیتوجه بود. درواقع، راهحل توجه بیشتر به مشکلات روزمره مردم، تقویت عزم و اراده مسئولان و مردم است و نه زیرسؤال بردن و حملهور شدن به نفوذ منطقهای کشورمان؛ زیرا اهمیت دومی از اولی اگرچه ممکن است بیشتر نباشد، اما کمتر هم نیست.
نکته سوم اینکه آیا واقعا مهمترین دلیل بروز چنین حوادث و پدیده هایی، کمبود اعتبار است و این کمبود اعتبار فقط از راه قطع همکاری های منطقه ای ایران جبران می شود؟ آیا جلوگیری از وقوع فسادهای اقتصادی، مدیریت سرمایه، برنامه ریزی دقیق و ... نقشی در جلوگیری از این حوادث ندارد. یعنی در برنامه دولت برای مقابله ریزگردهای خوزستان چیزی از قبل مصوب شده بود که به دلیل کسری بودجه اجرایی نشد؟
نکته پایانی اینکه این قبیل اظهارنظرهای ناشیانه را می توان نوعی فرافکنی از سوی برخی فعالان سیاسی دانست؛ بدین معنا که جریان متبوع این افراد که در سه سال اخیر ناتوان از رسیدگی به امور مردم بوده و در شرایط کنونی نیز پاسخ درخوری برای مشکلات مردم ندارد، اکنون تلاش میکنند تا با فرافکنی، ناتوانی از حل مشکلات را به عوامل دیگری غیر از خود نسبت دهند.