فقدان قهرمان هم یکی از ضعف های اساسی سینمای ماست. این درحالی است که قهرمان پردازی موجب افزایش جذابیت آثار و گرایش مردم به فیلم ها می شود. در مجموع «خوب، بد، جلف» برای دو ساعت سرگرم شدن، با چاشنی لذت و خنده، کاربرد دارد. اما تماشاگر پس از تمام شدن فیلم و خروج از سینما همه چیز را فراموش می کند و هیچ خاطره ای از این فیلم و شخصیت ها با وی باقی نمی ماند
کمدی، یکی از گونه های مهم در تاریخ سینمای ایران و جهان بوده است که می تواند انتظارات اصلی ما از سینما را برآورده کند. هم نیازهای تفریحی و سرگرمی مردم را تأمین کند و از این مسیر چرخ های اقتصادی سینما را به گردش درآورد. همچنین با بهره از ظرفیت و قدرت نفوذ و تأثیرگذاری این ژانر جذاب و پرطرفدار، می توان بسیاری از مفاهیم و پیام های ارزشمند فرهنگی و اجتماعی را به طور غیرمستقیم در سطح جامعه منتشر کرد. طبق معمول هر سال همزمان با تعطیلات نوروز، تعدادی فیلم کمدی نیز روی پرده سینماهای کشور رفته است. فیلم هایی که در گیشه هم با استقبال خوبی از سوی مردم مواجه شده اند. «خوب، بد، جلف» یکی از این فیلم هاست که به کارگردانی طنزپرداز قدیمی و پرکار تلویزیون، پیمان قاسم خانی ساخته شده است.
بدون شک اگر برای دیدن فیلم نویسنده پرمخاطب ترین سریال های طنز تلویزیون به دیدن «خوب، بد، جلف» می روید، از دیدن این فیلم ناامید خواهید شد. پیمان قاسم خانی سال هاست که به عنوان نویسنده، با برنامه ها و مجموعه های کمدی صداوسیما همکاری می کند. بسیاری از آثار پربیننده تلویزیون حاصل ذوق و قلم او هستند؛ «پاورچین»، «شب های برره»، «مرد هزار چهره»، «مسافران» و ... ازجمله سریال های به یادماندنی تلویزیون هستند که قاسم خانی نویسنده آن هاست. وقتی یک فیلمنامه نویس با چنین کارنامه ای سراغ امر خطیر کارگردانی می رود، همه انتظار دارند که محصول خودش بهتر از دیگران باشد. اما درباره پیمان قاسم خانی این حکم صادق نیست. چون فیلم اول او، به مراتب نسبت به فیلم ها و سریال هایی که فیلمنامه آن ها را می نوشت و کارگردان های دیگر آن ها را می ساختند عقب تر است. به جز موضوع کلی فیلم –شوخی با پشت صحنه سینما- هیچ نکته درخشان و مهم و قابل توجهی در «خوب ، بد ، جلف» دیده نمی شود. نه طنز ناب و عمیقی در فیلم هست، نه اتفاقات شگفت انیگزی در آن رخ می دهد و نه بازی های خوبی. همه چیز، معمولی و میان مایه شروع می شود، پیش می رود و به پایان می رسد. حتی عادی تر از سریال های طنز تلویزیون!
«خوب، بد، جلف» درباره همراه شدن دو بازیگر سینما با یک کارآگاه است. سام درخشانی و پژمان جمشیدی مثلا در نقش های خودشان حضور یافته اند. آن ها قرار است در یک فیلم پلیسی به عنوان دو بازیگر اصلی ایفای نقش کنند. به همین دلیل هم با یک سرگرد نیروی انتظامی در جست وجوی سرنخ یک قتل همراه می شوند تا با فضا و مناسبات جنایی آشنا شوند و پس از این تجربه، در فیلم مدنظر بازی کنند.
ساختار فیلم، متمایل به کمدی بزن بکوب (اسلپ استیک) است. قرار گرفتن دو شخصیت پخمه و با سطح هوش پایین در کنار فردی باوقار و تیزهوش و پرقدرت، زمینه مناسبی برای خلق موقعیت های ناب در این نوع کمدی است. اما به خاطر ضعف در کارگردانی، فیلم به شوخی های کلامی تکیه کرده است. حتی همین طنز کلامی هم هیچ ظرافت، بداعت و جذابیتی ندارد. بازی نه چندان خوب و تأثیرگذار بازیگران نیز مزید بر علت شده است.
ضعف کارگردانی از نبود دکوپاژ سینمایی در این فیلم پیداست. به طوری که ما با فیلمی مواجه می شویم که کاملا تلویزیونی است. چون هیچ سکانس و حتی صحنه چشم نوازی در این أثر دیده نمی شود. یعنی دیدن آن روی پرده عریض سینما با تماشای آن در قاب کوچک یک تلویزیون قدیمی سیاه و سفید، هیچ توفیری ندارد!
اما اصلی ترین ضعف «خوب، بد، جلف» عدم تطبیق با واقعیت است. هر چند که در فیلم های کمدی می توان مرز بین واقعیت و خیال را از بین برد. اما در تخیلی ترین وضعیت نیز یک فیلم باید باورپذیر باشد. این درحالی است که در دنیای ساخته شده در این فیلم هیچ منطق و واقعیتی دیده نمی شود. نه آدم ها قابل درک هستند و نه مناسبات میان آن ها قابل تحلیل است. به طور مثال، مشخص نیست که چرا جناب سرگرد و خانم تهیه کننده به هم وابستگی عاطفی پیدا می کنند؟ چه مناسبتی بین آن ها هست؟ اصلا چرا یک پلیس مقرراتی و درست کار در این سن و سال هنوز ازدواج نکرده است؟
هر چند که نمی توان از کنار چند ویژگی مثبت در «خوب، بد، جلف» به سادگی گذر کرد. شوخی با سینما، اگرچه محافظه کارانه و مهربانانه، اما در فیلم جا افتاده و تأثیر می گذارد. انتقاد از ظهور ستاره های بدلی و گل کردن بازیگران نه چندان دانا و توانا، فراموش کردن بازیگران قدیمی و زحمت کش سینما و ... ازجمله نقدهایی هستند که در این فیلم و با زبان شوخی، برجسته شده اند. پرهیز از شعارهای شبه روشنفکرانه یکی از نقاط قوت فیلم است. یعنی همان بلایی که سال هاست به جان بسیاری از آثار سینمایی ما افتاده و برخی از فیلمسازها سعی می کنند تا برای جبران ضعف و ناتوانی خود، به سطحی ترین شکل ممکن ژست روشنفکری بگیرند. برخورداری از داستان، دیگر ویژگی مثبت فیلم اول پیمان قاسم خانی است. در روزگاری که فیلم ها به خلأ داستان گرم و پرکشش دچار هستند و تماشاگران تاب تحمل اکثر فیلم ها تا آخر را ندارند، فیلمی روی پرده سینماها رفته که فراز و نشیب های داستانی موجب همراه شدن مخاطب با فیلم می شود. داشتن یک قهرمان و شخصیت مثبت هم یک نقطه قوت دیگر در «خوب، بد، جلف» است. سرگرد (حمید فرخ نژاد) قهرمانی است که به جنگ بدها می رود و سایر آدم های فیلم به او تکیه و اعتماد می کنند. فقدان قهرمان هم یکی از ضعف های اساسی سینمای ماست. این درحالی است که قهرمان پردازی موجب افزایش جذابیت آثار و گرایش مردم به فیلم ها می شود.
در مجموع «خوب، بد، جلف» برای دو ساعت سرگرم شدن، با چاشنی لذت و خنده، کاربرد دارد. اما تماشاگر پس از تمام شدن فیلم و خروج از سینما همه چیز را فراموش می کند و هیچ خاطره ای از این فیلم و شخصیت ها با وی باقی نمی ماند. الف/ی
با نهایت احترام کاملا با نظر شما بزرگوار مخالف هستم همین تکه کلام فیلم که تا چند روز همه درگیرش میشن و فروش خوبش نشون میده چقدر این فیلم موفق بوده... آرزوی موفیقت میکنم برای جناب قاسمخانی
برقرار باشید