(روزنامه اطلاعات ـ 1395/12/02 ـ شماره 26663 ـ صفحه 12)
به گزارش ايراس،سياست عرصه بازي براي نيل به منافع است. هر دولتي در اين چارچوب تلاش ميکند با افزايش دامنه متحدان و کاهش محدوده تعارضهاي منطقهاي و جهاني وضعيت مناسب تري را براي بقا و منافع ملي و امنيتي اش دست و پا کند. بنابراين، تحليل بازيهاي سياسي کشوري چون روسيه که داعيه قدرت فرامنطقه اي و جهاني دارد؛از اين قاعده کلي مستثني نيست. با چنين رويکردي، تلاشهاي ديپلماتيک و نظامي روسيه در دو سال اخير در بحرانهاي منطقه اي همچون اوکراين و سوريه در جهت به دست گرفتن کنترل و نبض تحولات و به تبع آن نشان دادن اهميت و قدرت نظامي و سياسي شان در سطح منطقه و جهان بهتر مشخص مي شود.
ولاديمير پوتين رهبر ملي گراي روسيه با داشتن عقبه ذهني تاريخي به دنبال بازگرداندن عظمت و شوکت گذشته روسيه است. در اين ميان دو منطقه مهم خاورميانه و حوزه بالکان از جايگاه خاصي در دکترين سياست خارجي روسيه برخوردار است. مسکو از ديرباز توجه خاصي به اين مناطق داشته و به نوعي دروازه ورود روسيه به سياستهاي جهاني بوده است. شرق اروپا حوزه تعامل روسيه با قدرتهاي برتر غربي است و خاورميانه نيز محل تسويه حسابها و بازيهاي سياسي روسيه با آمريکا است. از همين رو هر دو اين منطقه در دوره رهبري ولاديمير پوتين اهميت مضاعفي در دستگاه سياست خارجي روسيه پيدا کرد .
بي گمان در ميان کشورهاي خاورميانه جايگاه سوريه نزد مقامات روسيه، ويژه و خاص است. گذشته تاريخي دو کشور و حضور نيروي دريايي روسيه در پايگاه طرطوس در مديترانه اهميت اين کشور در نزد روسيه را دو چندان کرده است. با عطف به همين اهميت است که از همان ابتداي شروع تحولات سياسي بهار عربي، روسها نگاه متفاوتي به بحران سوريه داشتند. اگر اين کشور در بحران ليبي به اقدام نظامي قدرتهاي غربي در سرنگوني سرهنگ قذافي چراغ سبز نشان داد، در سوريه يک تنه در برابر فشارها و تهديدهاي نظامي امريکا و متحدان اروپايي اش ايستاد و مانع از تکرار سناريوي ليبي در سوريه شد. وتوي قطعنامههاي متعدد در شوراي امنيت و ارائه کمکهاي لجستيکي و نظامي به ارتش دولت سوريه تنها گوشه اي از تلاشهاي روسيه در بحران سوريه است.
در اين ميان آنچه که بيش از هر چيز جلب توجه مي کند؛ به حاشيه رفتن نقش آفريني محور غربي – عربي در سوريه و افتادن بازي به دست روسيه است. اهميت اين امر زماني بيشتر روشن مي شود که پيش از اين شاهد کنشگري نسبتا منفعلانه روسيه در بحرانهاي منطقه اي از جمله سوريه بوديم. درست است که روسيه طي سالهاي اخير مانع از سقوط دولت اسد در برابر هجمههاي سنگين حمايتي محور سه گانه عربي- غربي و ترکي از مخالفان شد،اما تا قبل از سپتامبر 2015 از نقش و اثر گذاري جدي تري در بحران سوريه برخوردار نبود. روسيه از آغاز بحران در سال 2011 تا سال 2015 بيش از آنکه به کنشگري و سياستگذاري بپردازد و صحنه بازي را در دست گيرد ؛منتظر اقدام عمل قدرتهاي غربي بود و متناسب با اقدام آنها واکنش نشان مي داد. قدرتهاي غربي طي اين مدت تلاش داشتند با مجوز شوراي امنيت اقدام به مداخله نظامي مستقيم در سوريه بنمايند که وتوي روسيه و چين مانع از تکرار سناريوي ليبي شد. از اين رو روسيه طي اين مدت بيشتر در نقش مدافع و حفاظت کننده از دولت سوريه عمل مي کرد.
امروز اين وضع به کلي فرق کرده است و روسيه به صحنه گردان اصلي ماجرا در سوريه تبديل شده است.رهبري مذاکرات و تنظيم گروههاي داخلي سوريه و دعوت از کشورهاي خارجي براي حضور در نشستها بر عهده روسيه است امري که پيش از اين آمريکا عهده دار آن بود.کشورهاي غربي همچون آمريکا بيشتر نظاره گر بحران هستند و فاقد ظرفيت و انگيزه لازم براي شکل دادن به تحولات سوريه هستند. آمريکاي ترامپ بيش از آنکه دل نگران تحولات جاري در خاورميانه باشد؛ مشغول نزاعهاي داخلي با هم حزبيهاي خود بر سر ديوار کشيدن بر مرزهاي مکزيک؛ جنگ اقتصادي با چين و خروج از ناتو است. اين وضعيت کشورهاي اروپايي را نيز در وضعيت ابهام گونه قرار داده است. اين کشورها همچون آلمان و فرانسه تهديدات آينده خود را بيشتر از ناحيه آمريکا مي بينند. اکنون اين کشورها به دنبال تنظيم دوباره مناسبات منطقه اي و جهاني شان با آمريکا هستند و اينکه چگونه به تامين منافع اقتصادي و سياسي شان در منطقه و جهان بدون اتکا به آمريکا بپردازند. به هر ترتيب ظهور پديده ترامپ در صحنه سياسي آمريکا، اجماع و انسجام قدرتهاي غربي را در مديريت تحولات جهاني از جمله خاورميانه مختل کرده است. پيدايي اين وضع فرصت بينظيري را براي روسيه در جهت نظم دادن به جريانهاي منطقه قرار داده است.
روسيه با مشاهده بي انگيزگي رقيبان جهانياش؛ امروز نبض تحولات منطقه را با همکاري ايران و ترکيه در دست گرفته است. ديدگاه حاکم در هيات حاکمه روسيه اين است که آمريکاي ترامپ بيش از آنکه بر کشورهاي عربي تمرکز کند در پي تجديد روابط با تلآويو خواهد بود. از اين رو آمريکا تحولات خاورميانه را از لنز حمايت از اسرائيل و شکست داعش ميبيند. اين امر ضمن برقراري حوزه مشترک تعاملي ميان روسيه و آمريکا در بحث مبارزه با تهديد داعش، فضاي عمل روسيه را در منطقه فراخ تر مي سازد. در کنار شرايط مساعد بين المللي براي نقش افريني بيشتر روسيه در بحران سوريه بايد به ميزان محبوبيت و مقبوليت اين کشور در ميان گروههاي داخلي نيز اشاره کرد. در حال حاضر روسيه تنها کشوري است که با همه گروههاي درگير در سوريه ارتباط دارد. ايران با وجود اينکه جايگاه بسيار بالايي در ميان دولت اسد و گروههاي شيعي در سوريه برخوردار است اما جايگاهي مناسبي در ميان گروههاي مخالف اسد ندارد. محمد علوش رهبر گروه جيش الاسلام در نشست آستانه مخالف نقش نظارتي ايران در روند آتش بس سوريه شد. اکثر اين گروهها وابسته به عربستان و ترکيه هستند. اين وضعيت براي ترکيه نيز صادق است. ترکيه عکس ايران در ميان گروههاي مخالف از مقبوليت خوبي برخوردار است اما در برابر به شدت مورد انتقاد دولت سوريه است.
بشار جفعري نماينده سوريه در نشست آستانه، ترکيه را به ارسال سلاح و مهمات به گروههاي شورشي متهم کرد و از اين کشور به عنوان ناقض بزرگ صلح در سوريه ياد کرد. در کنار ضديت دولت اسد با ترکيه بايد به عمق اختلافات آنکارا با گروههاي کرد نيز اشاره کرد. گفته مي شود آنکارا با مشاهده قدرت گيري روز افزون گروههاي کرد در نوار شمالي سوريه، نگران از تکرار اتفاقات سال 1991 عراق است. تشکيل حکومت خودمختار کردها که با حمايت ضمني آمريکا نيز مواجه است؛ ترکيه را وارد فاز جديدي از مرحله دولت – ملت سازي در داخل مي سازد.اين وضعيت به کل در خصوص روسيه متفاوت است. اين کشور با اينکه مهمترين پشتيبان خارجي دولت سوريه است و نقش بي بديلي در مهار پيشروي تروريستها به سمت دمشق داشت؛ در عين حال از جايگاه نسبتا قابل قبولي در ميان گروههاي مخالف اعم از جيش الاسلام، ائتلاف دموکراتيک سوريه برخوردار است. از اين رو بي جهت نبود که محمد علوش رئيس هيأت معارضان سوري طي اظهاراتي اعلام کرد: مسکو از مرحلهاي که در آن يک طرف جنگ بودند، امروز به مرحلهاي جديد منتقل شدهاند که در آن بيشتر به عنوان يک کشور ضامن صلح و اجراي آتش بس عمل مي کنند. بدين ترتيب روسيه امروزه با داشتن جايگاهي قابل اتکا در ميان نيروهاي داخلي در حال ايفاي نقشي سازندهتر در حل بحران کشدار سوريه است.
روسها در کنار جلب توجه گروههاي داخلي به اتخاذ راه حل سياسي؛ موفق به تغيير استراتژي ترکيه نيز شده اند. بيگمان در ميان کشورهاي مخالف اسد؛ ترکيه به سبب موقعيت جعرافيايي از وزن بالاتري در قياس با کشورهاي عربي و حتي اروپايي برخوردار است. از اين رو تغيير رويه اين کشور و اعلام همکاري با دولت اسد مي تواند تاثير خاصي در روند حل بحران سوريه داشته باشد. نشانههاي تغيير رفتار ترکيه را علاوه بر نشستن بر ميز مذاکره مي توان در اظهارات مقامات بلندپايه اين کشور نيز مشاهده کرد. اظهارات مهمت شيمشک معاون نخست وزير ترکيه در اجلاس اقتصادي داووس مبني بر حصول توافقاتي ميان ترکيه و دولت اسد در زمينه مبارزه با تروريسم از جمله اين موارد است. شيمشک در ادامه اظهاراتش اولويت کنوني ترکيه را پايان فاجعه انساني در سوريه دانست و از آمادگي بالاي دولت اش در زمينه مبارزه با تروريسم و حل چالش آوارگان در سوريه خبر داد. به نظر مي رسد ترکيه بعد از شش سال به خوبي متوجه اين مسئله شده که هيچ راه حلي در سوريه بدون مشارکت اسد جوابگو نيست واز همين رو به تدريج در حال تعديل مواضع افراطي گذشته شان هستند. بدين رو با هم نظري قدرتهاي ذي نفع منطقه به پيشگامي روسيه، افکار عمومي جهان در انتظار خاتمه خونين ترين نبرد قرن بيست و يکم هستند.
در
چنين شرايطي،سفير ايران در روسيه تاکيد کرد، هدف همکاري تهران و مسکو در حل بحران
در سوريه نابودي تروريسم است، در حاليکه غرب با وجود شعار مبارزه با تروريسم،
اهداف ديگري را در خاورميانه دنبال ميکند.دکتر «مهدي سنايي» سفير جمهوري اسلامي
ايران در مسکو در مصاحبهاي اختصاصي با روزنامه «فاکت و آرگومنت» روسيه به بررسي
تغييرات مثبت رخ داده در روابط مسکو و تهران طي يکسال گذشته پرداخت.سفير ايران در
مورد وضع کنوني همکاريهاي اقتصادي-تجاري بين روسيه و ايران گفت:طي سالهاي اخير
تحريمهاي غرب مانعي براي روابط بين روسيه و ايران بود. ضمن اينکه موانع
زيرساختاري و قانوني نيز براي گسترش روابط تجاري بين دو کشور نيز وجود داشت. ولي
در سال 2015 و 2016 ايران و روسيه بسياري از اين موانع را برطرف کردند، چرا که
ميزان مبادلات بازرگاني بين دو کشور از 30 درصد به 5 درصد کاهش پيدا کرده
بود.سنايي افزود:در حال حاضر هم مسئله استفاده از «کريدور سبز گمرکي» براي کالاهاي
ايراني در روسيه در حال بررسي است.
در زمينه کاهش تعرفههاي گمرکي، ما همچنين سعي داريم تا از قوانين موجود در چارچوب اتحاد اقتصادي اورآسيايي بهرهمند شويم. در عين حال لغو تحريمها عليه ايران نيز مشکلات بين المللي براي توسعه همکاريهاي اقتصادي بين روسيه و ايران را از بين برد. البته براي تقويت هرچه بيشتر روابط اقتصادي، طرفين بايد ديدگاه عميق تري از امکانات تجاري يکديگر داشته باشند و براي اين منظور نياز به برنامه ريزي درازمدت بوده و اقدام شتابزده موفقيت آميز نخواهد بود.مهدي سنايي در مورد تلاشهاي مسترک روسيه و ايران براي حل و فصل بحران در سوريه و علت کارشکني غرب براي حل مشکلات در سوريه تاکيد کرد: «ايران و روسيه مبارزه با تروريسم را اصلي ترين هدف خود قرار دادهاند و احتمالا در همين نکته است که مواضع ما با غرب دچار اختلاف است. ما بر اين عقيده هستيم که همه تلاشها بايد با يکديگر متحد شوند تا اين مشکل از ميان برداشته شود. ولي کشورهاي غربي فقط صحبت از مبارزه با تروريسم ميکنند ولي در عمل اولويتهاي ديگري را در نظر داشته و دنبال مي کنند. البته من اميدوارم که غرب مواضع خويش در قبال مسائل خاورميانه را تغيير دهد، براي اينکه راه حل ديگري بجز همکاري بين المللي براي رفع مشکلات در منطقه وجود ندارد.
مذاکرات آستانه؛ از بيانيه پاياني تا دستاوردهاي ميداني
طي روزهاي اخير شاهد خبرها و تحليلهاي قابل توجهي از جانب کارشناسان منطقه اي و فرامنطقه اي و «دوستان» و «مخالفان» دولت سوريه پيرامون نحوه انجام و سرانجام گفتگوهاي صلح سوريه در آستانه پايتخت قزاقستان و دستاوردها و تبعات احتمالي آن براي هر يک از طرفين گفتگو بودهايم. در اين بين اما آنچه درکنار شگفتي ناشي از نتيجه بخش بودن مذاکرات خودنمايي مي کند، اتفاق نظر طرفهاي مذاکره بر مستثني خواندن و تروريست دانستن داعش و جبههالنصره (فتحالشام) است، امري که بلافاصله آثار ميداني خود را نيز بروز داده است . به نظر مي رسد که تحولات مابعد نشست آستانه و انشقاق و اختلافات ميان گروههاي معارض با دولت سوريه هرچند تاکنون در راستاي خواست و اهداف دولت اين کشور و متحدين آن برآورد و تحليل مي شود، اما نبايد از نظر دور داشت که شکل گيري اتحاد و ائتلافهاي جديد نيز حکم تيغي دولبه را براي دولت سوريه و متحدين آن خواهد داشت.
به گزارش ايراس، در روزهاي اخير شاهد خبرها و تحليلهاي قابل توجهي از جانب کارشناسان منطقه اي و فرامنطقه اي و «دوستان» و «مخالفان» دولت سوريه پيرامون نحوه انجام و سرانجام گفتگوهاي صلح سوريه در آستانه پايتخت قزاقستان و دستاوردها و تبعات احتمالي آن براي هر يک از طرفين گفتگو بوده ايم. از پرداختن به چرايي و چگونگي به ثمر نشستن سريع گفتکو و صدور بيانيه مشترک پاياني که توسط نماينده سرشناس دولت قانوني سوريه يعني بشارجعفري قرائت شد گرفته تا اذعان مخالفان جدي بشار اسد رئيس جمهوري سوريه مبني بر ممکن نبودن يافتن راه حلي براي بحران سوريه بدون در نظر گرفتن بشار اسد و همچنين تأکيد برخي خبرگزاريهاي بين المللي فرامنطقه اي بر ميزان تأثيرگذاري فشارهاي ايران بر کمرنگ شدن حضور و نفوذ آمريکا در مذاکرات آستانه و در نهايت ستايش و تمجيد سازمان ملل از اعمال و اجراي موفق يک مکانيزم سه جانبه از سوي ايران، ترکيه و روسيه در راستاي آفرينش و تحقق راهکاري سياسي به منظور حل بحران سوريه، همگي، در دايره توجهات ناظران و کارشناسان جاي گفته است. در اين بين اما آنچه درکنار شگفتي ناشي از نتيجه بخش بودن مذاکرات خودنمايي مي کند، اتفاق نظر طرفهاي مذاکره بر مستثني خواندن و تروريست دانستن داعش و جبهه النصره (فتح الشام) است، امري که البته بلافاصله اثر ميداني خود را بروز داده و نگراني، عصبانيت و واکنش «جنون آميز» نيروهاي تحت امر اين گروه را سبب شده است.
موافقت ترکيه با منفک سازي جبهة النصره واکنش احساسي ديگر حامي منطقه اي تروريستها يعني عربستان سعودي را نيز به دنبال داشته، به گونه اي که سفير اين کشور در ترکيه در بياني غير ديپلماتيک واحساسي اردوغان را خائن ناميد، اين موضوع بيش و پيش از هرچيز نمايانگر تضعيف و «شکرآب شدن» روابط کشورهاي همفکر ديروز در بحران سوريه و رسوخ ترديد و بي اعتمادي در بين گروههاي معارض تحت حمايت و پشتيباني آنهاست که خود تبعات جديدي را نظير کنترل ناپذير شدن اين گروهها رقم خواهد زد. اين کنترل ناپذيري زماني تشديد مي شود که تنگناهاي تحميل شده بر معارضان از سوي جبهه مقاومت، يعني کمبود فضا در نتيجه تراکم بيش ازحد گروههاي معارض سوري در ادلب، فقدان منابع اقتصادي و به ويژه غذايي اين شهر در مقايسه باحلب را نيز در نظر بگيريم. موارد فوق از يکسو تقابل و انشقاق اين گروهها و از سوي ديگر، اتحاد و ائتلاف يا به عبارت بهتر ادغامهاي جديدي را رقم زده است. ادامه دارد...
ش.د9504225