(روزنامه كيهان ـ 1395/11/13 ـ شماره 21551 ـ صفحه 2)
1- رژیم آلخلیفه پس از آنکه سه نوجوان را با ادعای ترور سه نظامی بحرینی به شهادت رساند، سه روز پیش بار دیگر مدعی شد ستوانیکم «هشام حسن محمدالحمادی» در منطقه بلاد قدیم به ضرب گلوله کشته شده است. همزمان با این ادعا یک گروه گمنام و ناشناخته ذیل عنوان «سرایاالاشتر» (گردانهای الاشتر) مسئولیت این ترور را پذیرفته و آن را واکنشی به شهادت سه نوجوان معترض خوانده است. از سوی دیگر، آلخلیفه با اصرار بر محاکمه و مجازات رهبر مذهبی و سیاسی مردم بحرین، آیتالله شیخ عیسی قاسم، تحریک علیه خود را به نقطه ماکزیمم رسانده است. این در حالی است که هر کسی میداند که این نوع اقدامات، اعلام جنگ با مردمی است که طی دستکم شش سال گذشته برای رسیدن به خواستههای انقلابی و در عین حال مسالمتآمیز خود، میدان را ترک نکردهاند. آنچه از علائم دستگاه رسمی بحرین مشاهده میکنیم تلاش برای امنیتی کردن فضا با هدف قلع و قمع نیروهای انقلاب میباشد. اما چرا؟
2- در طول دوران شش سال اخیر، همیشه این مسئله مطرح بود که مردم بحرین که از استفاده از روش مسالمتآمیز به حداقل حقوق خود هم به عنوان شهروند نرسیدهاند آیا به سمت روشهای قهرآمیز نخواهند رفت و در این میان پاسخها به دو دسته آری و خیر تقسیم میشدند و آنان که پاسخشان «آری» بود خود به دو گروه تقسیم میشدند گروهی اتخاذ روش قهرآمیز را لازم و نتیجهبخش میدانستند و گروهی هم ناگزیر و در عین حال بینتیجه ارزیابی میکردند. روند امور و آنچه بخصوص از سوی رهبر مردم بحرین شیخ عیسی قاسم طی 3 تا چهار سال اخیر دنبال شد، نشان داد که رهبری نهضت مظلوم بحرین تمایلی به اقدامات قهرآمیز و تند کردن فضا ندارد. این موضوع از سوی مردم بحرین نیز رعایت میشد و به ترسیم افقی منتهی گردید که براساس آن هر تحلیلگری شهادت میداد که در مردم و رهبران تمایلی به خروج از روشهای غیرقهرآمیز وجود ندارد. اما در طول این دوران کمتر ناظری به امکان امنیتی کردن فضا از سوی رژیم آلخلیفه نظر داشت چرا که بطور طبیعی هرکس میداند که امنیتی شدن فضا بدنه اجرایی رژیم حاکم را میترساند و آنان را از دور حکومت دور میکند با این وجود به مرور شاهد طرح این مسئله از سوی حکومت بودیم که معارضه به سمت اقدامات امنیتی حرکت میکند و چارهای جز اتخاذ سیاستهای سختگیرانه از سوی حکومت نیست و درست در این فضا سه نوجوان با ادعای اینکه در قتل سه عنصر نظامی نقش داشتهاند، اعدام میشوند و حکومت درصدد برمیآید شیخ عیسی قاسم را با احکام شدیدی به زندان بیاندازد و یا حتی به اقدام سختتری نظیر آنچه سال گذشته آلسعود علیه شیخ باقرالنمر روحانی ساکن «عوامیه» دست زد، مبادرت ورزد.
با بررسی مخاطراتی که امنیتی شدن فضا برای آلخلیفه دارد، میتوانیم بگوئیم رژیم بحرین سیاستهای اعمال شده علیه معارضه را ناکارآمد ارزیابی میکند و از شرایط آینده میترسد و لذا با مشاوره بعضی از دولتها، توسل به شیوهای که معارضه از اجتناب به آن پرهیز دارد را راه علاج شرایط کنونی ارزیابی میکند. بنابراین میتوانیم بدون تردید بگوئیم اتخاذ این شیوه از سوی آلخلیفه و یا جمعبندی برخی دولتهای خارجی از روند جنبش بحرین، اعتراف به شکست روشهای پیشین است.
در عین حال با نگاه به سابقه موضوع میتوانیم خطوط چنین تصمیمی را در مشاورههای رژیم صهیونیستی به حکام بحرین مشاهده نمائیم. هرکس میداند که مصلحت دولت بحرین در این است که با شیعیان بحرینی که هنوز هم و با وجود اعمال سیاست جایگزینی جمعیتی، 75 درصد جمعیت بحرین را تشکیل میدهند، به تفاهم برسد و نیز همه میدانند که بهبود روابط بحرین با ایران به نفع رژیم آلخلیفه است. اما میبینیم که در عمل این اتفاق نمیافتد و حتی گاهی که یک علامت از سوی این رژیم به سمت تهران نشان داده میشود با علامتی دیگر افول میکند. بعنوان مثال برخلاف آلسعود، وزیر خارجه و نخستوزیر بحرین در پیامهایی درگذشت آقای هاشمی رفسنجانی را تسلیت گفتند و بلافاصله در معرض هجوم قرار گرفتند و این موضوع سبب شد که دولت بحرین سردمدار یک طرح جدید ضد ایرانی در شورای همکاری خلیج فارس شود. این به خوبی نشان میدهد که دولت بحرین برای اتخاذ سیاست امنیتی جدید به اختیار خود عمل نکرده است.
در این بین با توجه به روابط خاص دولت بحرین با دو رژیم ضد ایرانی آلسعود و اسرائیل، میتوانیم بگوئیم این اقدامات و سیاستهای ضدبحرینی آلخلیفه در ریاض و تلآویو پخت و پز شده و در دستور کار قرار میگیرد. رژیم صهیونیستی به خصوص روی افزایش تنش منطقهای علیه ایران اصرار دارد و در این نگرش و راهبرد از سوی آمریکا مورد حمایت جدی قرار دارد در این میان محوریت دادن به بحرین در نزاع ضدایرانی به چند دلیل موضوعیت پیدا میکند. اولا بحرین به دلیل ضعف مفرط و نیازی که به حمایت آلسعود و صهیونیستها در خود احساس میکند، هر دستور کاری را کورکورانه میپذیرد و هیچ ملاحظه منافع ملی آن را از پذیرش بازنمیدارد ثانیا بحرین کشوری در نزدیکی مرزهای ایران است و سابقه ایرانیت آن و نیز وجود دستکم نیمی جمعیت فارس زبان در بحرین سبب میشود که ایرانیها احساس همدردی نمایند و به دلیل تعلق خاطری که به طور طبیعی به مردم بحرین یعنی همکیشان و هم مذهبان خود دارند به صحنه میآیند و این خود دایره نزاع را گستردهتر و شعله جنگ را افروختهتر میکند. از نظر اسرائیلیها، بحرین با همه کوچکی خود میتواند شعلههای یک جنگ عربی- ایرانی را برافروزد و ایران را در عمل به بزرگترین مشکل امنیتی جهان عرب تبدیل نماید. براین اساس اگرچه خود بحرین در قیاس با قدرت ایران در اندازهای نیست که به حساب درآید، اما چون مهمترین نقطه درگیرکردن ایران با یک جنگ عربی به حساب میآید، راهبردی محسوب میشود. در واقع در این ماجرا بحرین قربانی یک توطئه و برنامهریزی اسرائیلی شده و در معرض آسیب زیاد قرار دارد.
از دیگر سو، رژیم آلسعود که در درگیریهای دو سال اخیر یمن به شکست حقارت باری رسیده است با تند کردن فضای امنیتی در بحرین در تلاش است تا شیعیان اثنیعشری بحرین را به نقطه درگیری خشن و کور مواجه نماید و با کارت بحرین و بحرانی کردن شرایط امنیتی و اجتماعی، درگیری با شیعیان سه امامی زیدی را به سمت حل مدیریت نماید. به عبارت دیگر در این شرایط رژیم سعودی با واداشتن آلخلیفه به تندتر کردن فضای امنیتی، درصدد ارسال این پیام به ایران است که حفظ موقعیت برتر شیعیان زیدی در یمن ممکن است به قلع و قمع و اخراج دستجمعی شیعیان جعفری در بحرین منجر شود. از نگاه آلسعود، ایران به طور طبیعی در انتخاب میان پارههای شیعی، آنکه به خود نزدیکتر است را برمیگزیند و درباره سرنوشت آنکه از او دورتر است به مصالحه و مذاکره روی میآورد! از این رو اقدامات ضدشیعی در بحرین را به نقطه ماکزیمم سوق داده است.
اما البته واقعیت این است که ایران به انقلاب مردم یمن احترام میگذارد و آن را طلیعه عزت عربی- اسلامی به حساب میآورد کمااینکه ایران، انقلاب بحرین را انقلابی اصیل و پرجاذبه میشناسد. پس ایران لحظهای هم به فکر متمایزسازی ارزش انقلابی از انقلاب دیگر نیفتاده است و مسلما فقیه حکیم و دوراندیشی که در راس حکومت جمهوری اسلامی قرار دارد، فرزندان انقلابهای یمن و بحرین را به یک اندازه فرزندان خود میداند و برای موفقیت آنان از هر آنچه صلاحشان در آن است، دریغ نمیکند.
3- آنچه در چشمانداز مشاهده میکنیم خونینتر شدن درگیری آلخلیفه علیه مردم مظلوم بحرین است. کاملا روشن است که حکومت با صدور احکام غلیظ علیه رهبران روحانی، آشکارا در حال انتقال این پیام است که بحرین جای زندگی مخالفان ولو مسالمتآمیز آلخلیفه نیست بر این اساس نباید گمان کنیم چون جسارت به آیتالله شیخعیسی قاسم، بحرین را به انبار باروت تبدیل میکند، آل خلیفه از اجرای نقشه شومی که رژیمهای صهیونیستی و سعودی طراحی کردهاند، خودداری میکند. از این رو پیش از آنکه دیر شود، جهان اسلام و به خصوص جمعیتها و رهبران شیعه در هر نقطهای زندگی میکنند به صحنه آیند و مانع شکلگیری فتنهای در بحرین شوند که چون برافروخته شد، کل منطقه را به ورطه درگیری میکشاند.
http://kayhan.ir/fa/news/96762
ش.د9504277