از جمله آسيب هاي اشرافي گري را مي توان براندازي نظام دانست که با گذشت زمان ممکن است اتفاق بي افتد، زيرا روند و سمت و سوي نظام که با جهت گيري انقلابي اهداف و آرمان هاي انقلابي را خواهان است با منافع جريان اشرافي سازگاري ندارد. از اين رو ممکن است جريان اشرافي به اين لحاظ با مخالفان و دشمنان در جهت براندازي هم موضع گيري هماهنگي پيدا نمايد.
اشرافیت یکی از پدیده های اجتماعی است که در طول تاریخ در جوامع بشری به اشکال مختلف بروز و ظهور یافته و همواره به عنوان یکی از آفت های اصلی جامعه و برخی نظام های سیاسی بوده که عدم جلوگیری از به وجود امدن تجمل گرایی و اشرافیت به ویژه در بین مسولین و زمامداران یک حکومت باعث بروز مشکلات فراوان برای آن جامعه و بی اعتمادی بین مردم و مسولین و در برخی موارد منجر به ساقط شدن نظام سیاسی حاکم از سوی مردم شده است.
نتيجه طبيعي جوامعي که اجازه مي دهند که اشراف زمام امور را به دست بگيرند چيزي جز نابهنجاري در حوزه اجتماع و تجاوز از حدّ و حقوق و قانون در امور سياسي و... نخواهد بود. اين گونه است که زمام امور اجتماعي از حالت اعتدال خارج شده و گرفتار انحراف مي گردد. در نتيجه باعث کاهش همبستگي و اتحاد و همدلي و بی اعتمادی جامعه به نظام سیاسی را موجب مي گردد.
یکی از شاخصه های اصلی نظام جمهوری اسلامی ایران که این حکومت را از سایر نظام های سیاسی موجود در جهان متمایز می نماید،مبازه با اشرافی گری و تجمل گرایی و ترویج زندگی اسلامی و ساده و بدون تجمل می باشد که به دفعات مختلف از سوی امام خمینی(ره) و مقام معظم رهبری مورد تاکید قرار گرفته است که زمامداران و مسولین کشور مراقب و مواظب باشند که از مردم فاصله نگیرند و دچار دنیا طلبی و تجمل گرایی نشوند.مسله ای که در سال های اخیر متاسفانه مورد بی توجهی برخی از مسولان قرار گرفته و با وجود مشکلات معیشتی اکثریت جامعه و نابسامانی های اقتصادی کشور،برخی از مسولین بر ثروت خود از طرق مختلف انباشته اند و از مردم فاصله فروانی گرفته اند.
شاخصه هاي اشرافي گريبدون شک هر جرياني داراي شاخص ها و ويژگي هايي است که با آن قابل شناسايي خواهد بود. از آنجا که جريان اشرافيت هم از اين قاعده مستثني نمي باشد لذا در اين مجال و بر حسب نياز به برخي از شاخص هاي اين جريان اشاره مي کنيم.
1. ناديده انگاري طبقات پايين: يکي از ويژگي هاي اشرافي گري اين است که هيچ گاه حاضر به پذيرش طبقات پايين دست جامعه نبوده و گاه هم در جهت نابودي آنان گام برمي دارد و مرتباً حقوق آنان را تضييع مي کند. اين در حالي است که آموزه هاي ديني دقيقاً خلاف آن را به جامعه آموزش مي دهند و همواره بر رعايت اين طبقات سفارش مي کنند.
2. منفعت طلبي: انسان بر اساس طبيعت خويش به دنبال تامين منافع فردي و گروهي خود مي باشد که اگر به دور از ضوابط اجتماعي و لجام گسيخته باشد امري نامطلوب و ضد ارزش و در غير اين صورت مطلوب خواهد بود. جريان اشرافيت هميشه ايام در تلاش براي تامين منافع خود است .اين در حالي است که بر اساس آموزه هاي ديني هر فرد و يا گروهي حق دارد در حدود شرع و عرف، اقدام به تدارک منافع خود نمايد و به عبارتي از منظر دين، تنها منافع مشروع افراد قابل بازيابي و اکتساب مي باشد.
3. تن آسايي و عافيت طلبي: عافيت طلبي و تن آسايي همواره از جمله شاخص هاي اشرافيت بوده است. به عنوان مثال در صدر اسلام که پيامبر ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ با مشرکان و دشمنان دين خدا در جنگ بودند هيچ گاه جريان اشرافيت، ايشان را در اين راه همراهي نکرده و در پي عافيت و آسودگي خود بودند. خداوند در قران کریم نسبت به اين جريان مي فرمايد: "آنها که در خانه ها نشستند و از همراهي با رسول خدا تخلف ورزيدند خوشحال شدند و از جهاد با مال و جان خود در راه خدا کراهت داشتند، و گفتند: در اين گرما به جنگ نرويد».
4. سازشکاري: جريان اشرافي به لحاظ کسب و حفظ منافع همواره در پي دست دوستي دادن به دشمنان مي باشد از جمله خصوصياتش اين است که در برابر خواسته هاي آنان سازشکاري نموده و مهر تاييد و تصديق بر آن مي نهد در حالي که بر اساس آموزه هاي ديني، دقيقا مي بايد عکس آن عمل نمود و به تعبير قرآن کريم با دشمنان بايد غليظ و شديد بود و با دوستان مهرباني نمود. «مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّهِ وَ الَّذينَ مَعَهُ أَشِدَّاءُ عَلَي الْکفَّارِ رُحَماءُ بَيْنَهُم».
5. عدم پايبندي به هنجارهاي ديني: از ديگر شاخص هاي جريان اشرافي گري اين است که اين جريان در طول تاريخ نشان داده است که به باورهاي ديني و هنجارهاي آن اعتقاد چنداني ندارد و بدان عملاً پايبند نمي باشد. نمونه بارز آن را مي توان در حوادث فتنه سال 88 يافت که عملاً به مقدسات جامعه توهين و جسارت شد.
آسيب هاي اشرافي گري نسبت به انقلابدر ارتباط با روند نفوذ و گسترش اشرافي گري که امروز ما متاسفانه در درون جامعه خويش تا حدودي شاهد نشانه هاي آن هستيم و اين که آن چه آسيب هايي را متوجه انقلاب خواهد نمود به اختصار اين موارد را می توان يادآور شد:
1. به چالش کشيده شدن انقلاب: يکي از آسيب هاي جدي جريان اشرافي گري، به چالش کشيده شدن انقلاب خواهد بود که هر روز ممکن از سوي اين جريان رخ نمايد. نمونه بارز اين جريان را مي توان در فتنه سال 88 جستجو نمود که اين جريان توانست با دسيسه هاي پيدا و پنهان خود، انقلاب اسلامي را به چالش بکشد و قدري حرکت رو به رشد آن را متوقف نمايد.
2. بروز فاصله ميان مردم و حاکميت: انقلاب ما که به واقع در تلاش براي رفع حوائج و رسيدگي به طبقات ضعيف و به تعبيري فرو دست جامعه مي باشد و همين ها هم در راه آن از هيچ تلاشي فروگذار نبودند و همواره و در همه زمينه ها از انقلاب، به بهترين وجه ممکن حمايت کرده و اجازه نداده اند ديگران اين انقلاب الهي را به بن بست بکشانند براي تداوم اين خط نيز اين حمايت ها همچنان مي بايد مستمر باشد تا اين که بتوان به آينده انقلاب اميدوار بود.
از اين رو اگر جريان و تفکر اشرافي گري در ميان جامعه و مسئولين گسترش يافته و نفوذ يابد بدون ترديد ميان مردم و حاکميت فاصله و شکاف ايجاد خواهد شد و هر دو از يکديگر جدا خواهند شد.
3. تسليم در برابر دشمنان: از ديگر آسيب هاي اشرافي گري اين است که موجب خواهد شد تا جامعه در برابر تهديد، تطميع و... دشمنان ايستادگي و مقاومت نکرده و تسليم خواسته هاي آن شوند. شاهد بر اين مدعا اتفاقاتي است که در طول تاريخ اسلام رخ نموده است از جمله حادثه کربلا که دستگاه يزيد، برخي از سران قبايل (که به ظاهر شيعه هم بودند) اشرافي منش را با تهديد و تطميع توانست از قيام عليه دربار باز دارد و موجبات آن حادثه بزرگ را فراهم آورد.
بنابراين اگر روحيه اشرافي گري در جامعه حاکم شود تحقيقاً جامعه گرفتار سستي و ذلت خواهد شد و نخواهد توانست بر اساس نيازها، مصالح و اهداف خويش تصميم بگيرد و عمل نمايد.
4. تضعيف روحيه انقلابي گري: از ديگر مخاطرات و مَضرات اشرافي گري در ارتباط با انقلاب اين است که در دراز مدت بستر ساز اين خواهد بود که روحيه انقلابي گري انقلابيون را از خود متأثر نموده و آهسته آهسته آنان را از اين خط اصيل دور و زمينه سلطه اجانب را فراهم آورد.اشرافی گری مسولین باعث می گردد تا نسبت به آرمان های انقلاب و شهدا بی تفاوت باشند و با تصمیمات و فعالیت های خود انقلاب و نظام را از مسیر پیشرفت خارج نموده و در جهت اهداف دشمنان حرکت کنند.
5. ناديده گرفته شدن دستاوردهاي انقلاب: بدون ترديد انقلاب اسلامي به اعتراف دوست و دشمن، عليرغم تمام مشکلات و موانعي که بر سر راه داشته است توانسته دستاوردهاي بي نظيري در طول بيش از سه دهه از عمر خود بدست آورد. از اين رو مي توان يکي از آسيب هاي جدي جريان اشرافي گري را ناديده انگاشتن اين دستاوردها که به برکت مجاهدت ها و فداکاری های مردم و شهدا بدست امده دانست که با بی تفاوتی و سهل انگاری از دست خواهد رفت.
6. انحراف جريان اصيل انقلاب: به گواهي تاريخ انقلاب ها، هر انقلابي که از مسير اصلي خود خارج شده و رسالت خود را نتوانسته است به انجام برساند علل مختلفي از جمله به انحراف رفتن آن از جهت و خط اصيل آن داشته است که توسط عده اي از معاندان نسبت با آن صورت گفته است. از زمره آسيب هاي اشرافي گري که متوجه انقلاب اسلامي است اين است که اين جريان با نفوذ در ميان لايه هاي مختلف اجتماعي و انقلابي، جريان اصيل انقلاب را از درون تهي کرده و در گذر زمان آن را از مسير اصلي خود دور می سازد و تمام زحمات ملت بزرگ ايران را هدر می دهد.
7. براندازي نظام: يکي از مخاطراتي که همواره انقلاب ها را تهديد مي کند اين است که آن ها بر اثر طرح ريزي و دسيسه مخالفان خود از ميان رفته و به عبارتي از هستي ساقط گرديده اند. انقلاب اسلامي که در همان ابتداي ظهور خود با دشمناني قسم خورده در مبارزه اي سخت قرار گرفته است تا کنون از اين مخاطره ها دور نبوده و هر روز عليه آن توطئه هاي جديدي رخ مي نمايد. از جمله آسيب هاي اشرافي گري را مي توان براندازي نظام دانست که با گذشت زمان ممکن است اتفاق بي افتد، زيرا روند و سمت و سوي نظام که با جهت گيري انقلابي اهداف و آرمان هاي انقلابي را خواهان است با منافع جريان اشرافي سازگاري ندارد. از اين رو ممکن است جريان اشرافي به اين لحاظ با مخالفان و دشمنان در جهت براندازي هم موضع گيري هماهنگي پيدا نمايد.
درمان اشرافي گريهر جريان ناموزون و ناهمگون و به عبارتي مُخرّب و به تعبير رهبري انقلاب، بيمارگونه در هر اجتماع براي جلوگيري از عوارض و عواقب منفي آن مي بايست درمان شده و از جامعه حذف گردد. جريان اشرافي گري که از اين دسته از جريانات مي باشد در کوتاه مدت و دراز مدت مي بايد مورد درمان قرار گيريد تا جامعه ما از آسيب هاي آن در امان بماند. ما در اين ارتباط تنها به سخني از مقام معظم رهبري اکتفا مي کنيم که ايشان در چاره جويي راه درمان اشرافيت بيان مي دارند: «گرايش اشرافي گري، آن چيزي نيست که بشود با قانون و با دادگاه و با بازجويي و با امثال اينها علاجش کرد؛... اين از جمله مقولاتي است که بايستي فضاي عمومي کشور، احساسات مردم، خواست مردم و به تعبير رساتر، فرهنگ عمومي مردم آن را دفع کند تا اين علاج شود».
ب/ی