فلسفه بعثت پیامبر اعظم (ص) نجات انسان از طریق پایان دادن به جهل و کسب آگاهی و رفتار عاقلانه است. هرچه جامعه بیشتر به سمت رفتارهای اخلاقی و عقلانی چون برابری، برادری، عدالت، مدارا، میانه روی و ... حرکت کند، بیشتر به سمت جامعه آرمانی پیامبر نزدیک می شود و بالعکس هر چه جامعه از اخلاق و عقلانیت دینی بیشتر فاصله بگیرد، به همان اندازه بیشتر، به «خشونت» نزدیک میشود.
بیست و هفتم رجب سال چهلم عام الفیل، امین قریش در سن چهل سالگی به مقام پیامبری مبعوث گردید، تا با حاکم کردن عقلانیت با تکیه بر فضایل اخلاقی، بسیاری از موانع پیش روی کمال انسانی را که در بین اعراب جاهلی از میان بردارد. در واقع پیام بعثت در اقدام بر اساس عقل و خرد ماکی به وحی و برتری دادن به ارزش های اخلاقی نهفته است؛ آنچه که در دنیای امروز با ظهور جاهلیت مدرن گم شده است. لذا برای درک پیام بعثت در ابتدا باید دید جهل به چه معناست؟
ریشه بسیاری از انحرافات بشر جهل است، اما جهل تنها به معنای بی سوادی نیست. جهل به معنای نبود حلم و بردباری است، به معنای پیروی از دودستگی و نفاق است، جهل به معنای غلبه خوی خشونت طلبی و بی عدالتی است و در یک کلام خروج عقل و اخلاق از مدار زندگی فردی و اجتماعی.
رسول خدا (ص) در میان ملتی مبعوث شد که تمام معانی جهل در آن نمایان بود، اما برای معرفی رسالتش به مردم و هدایت آنها با سعه صدر و مودّت پیش رفت. چنانکه وقتی از پیامبر گرامی اسلام سوال شد که شما برای چه مبعوث شدهاید؟ فرمودند: «انّما بعثتُ رحمةً». کلمه «انمّا» از ادوات حصر است، یعنی من فقط برای رحمت آمدم. خداوند در قرآن کریم نیز میفرماید: «وَ ما أَرْسَلْناک إِلاَّ رَحْمَةً لِلْعالَمین»، یا اینکه میفرماید: «فَبِما رَحْمَةٍ مِنَ اللَّهِ لِنْتَ لَهُمْ وَ لَوْ کنْتَ فَظًّا غَلیظَ الْقَلْبِ لاَنْفَضُّوا مِنْ حَوْلِ». همچنین رسول خدا (ص) رسالت خود را با رفق و مدارا پیش برد و این اصل در تحول انسان و جامعه به سوی کمال و اصلاحات اجتماعی نقشی کلیدی دارد. رعایت عدالت و اعتدال نیز از دیگر از اصول رفتاری پیامبر در دعوت مردم به اسلام بود. آنچه باید مورد توجه قرار گیرد، این است که تحقق تمامی این اصول و سایر اصول اخلاقی دیگر در پرتو عقلانیت متکی به وحی است. چنانکه رسول خدا در این رابطه می فرماید:
«و خداوند عقل را به سعادتمندان دهد و از بدبختان دریغ فرماید، و نشانه فرد عاقل؛ صبر در برابر گستاخی فرد نادان، و گذشت از كسی كه به او ستم كند، و فروتنی برای زیردست، و جلوزدن در تحصیل نیكی از بالا دست خود و عاقبت اندیشی قبل از سخن گفتن؛ اگر نیك است بگوید و سود برد و اگر زشت است سكوت كند تا سالم بماند و به هنگام فتنه به خدا پناهنده شده و دست و زبان خویش باز دارد، اگر رفتار شایستهای دید آن را غنیمت شمارد و هرگز شرم و حیا از او جدا نشود و هیچ حرص و طمعی از او سر نزند، پس اینها ده خصلت شناسایی عاقل است»
در این نوشتار به بررسی اخلاق در سه سطح فردی، اجتماعی و بین المللی در سیره پیامبر می پردازیم. اینکه چگونه رعایت اخلاق در تنظیم روابط انسان با خودش، انسان با انسانی دیگر و با خداوند تاثیرگذار بوده و در نهایت به مدینه آرمانی پیامبر تحقق بخشید.
اخلاق در رفتار فردی
پیامبر خدا (ص)، در بسیاری از جهات زندگی فردی خود چون عبادت، فعالیت و طلب روزی و در زندگی و لوازم آن بر طریق اعتدال و دوری از افراط و تفریط عمل می کرد و دیگران را به این طریق دعوت می کردند. درباره میانه روی در عبادت از انس نقل شده است که گفت: «پیامبراکرم(ص) وارد مسجد شد و ناگهان دید که ریسمانى بین دو ستون مسجد بسته شده است و فرمود: «این ریسمان چیست؟» عرض کردند: این ریسمان مال فلانی است، چون ناتوان مىشود، خود را به آن آویزان مىکند. آنگاه پیامبراکرم(ص) فرمود: «آن را باز کنید! هر یک از شما باید تا زمانى نماز گزارد که با نشاط است، چون خسته شد، باید بخوابد.» همچنین آن حضرت درباره اعتدال در زندگی و لوازم آن فرمودند: «میانهروى (در زندگى و لوازم آن) آسان تر از مشقت و رنج بردن(در تحصیل بیشتر براى زندگى بهتر) است.» این چنین است که می بینیم پیامبر خدا، بر الاغ برهنه سوار می شد و حتی کسی را هم همراه خود سوار میکرد و یا اینکه پیامبر (ص) با دست غذا میخورد، که نشان می دهد تبذیر و اسراف در زندگی ساده ایشان جایی ندارد.
اخلاق اجتماعی
خداوند متعال در آیه 143 سوره بقره می فرماید: «وَكَذَلِكَ جَعَلْنَاكُمْ أُمَّةً وَسَطًا لِتَكُونُوا شُهَدَاءَ عَلَى النَّاسِ وَيكُونَ الرَّسُولُ عَلَيكُمْ شَهِيدًا ... بدین سان شما را امتی میانه قرار دادیم تا بر مردم گواه و پیامبر (ص) بر شما گواه باشد...» مفهوم «امت وسط» در این آیه یعنی مسلمانان باید امت متعادل در تمام معانی آن باشند كه هم به معاد اعتقاد دارند و هم به خدا. بنابراین تمام همّ آنها زندگی دنیوی و زر و زیور ظاهری و بالعكس رهبانیت محض نیست، بلکه بین این دو كمال و سعادت را جمع نمودهاند و حد وسط را در مادیت و معنویت برگزیده اند و این توجه به دنیا و آخرت است که مانع سرکشی انسان شده و خیر دنیا و آخرت را به همراه دارد.
اخلاق در عرصه روابط با سایر ملت ها و ادیان
اسلام نبوی اسلام رحمت و مودّت است و جنگ و جهاد را تنها جهت دفاع و پیشگیری از حملات دشمن در نظر دارد. دین اسلام در مرحله اول، روابط خود با دیگر ملت ها را بر اساس رحمت و خیرخواهی بنا می کند، اما اگر طرف مقابل عهدشکنی کرد و قصد تهاجم را داشت، وظیفه مسلمین دفاع از دارالسلام است. پیامبر اعظم (ص) با سایر ملت ها و ادیان، نخست از در صلح و دوستی درمی آمد. برقراری صلح و انعقاد پیمان نامه های بسیار بین پیامبراعظم (ص) و مخالفان آن حضرت، به همین موضوع اشاره دارد. حتی درباره رفتار با کفار متجاوز نیز خارج از انصاف برخورد نمی کردند. خداوند در قرآن دراین باره می فرماید باید به حدّ قانونی باشد و نباید با آنان برخلاف اخلاق رفتار کرد: «وَ قاتِلُوا فی سَبیلِ اللَّهِ الَّذینَ یُقاتِلُونَکمْ وَ لا تَعْتَدُوا إِنَّ اللَّهَ لا یُحِبُّ الْمُعْتَدین» یعنی باکسانی که با شما می جنگند، در راه خدا بجنگید اما تعدّی و تجاوز نکنید.
در چنین فضایی است که مدینه فاضله رسول خدا شکل می گیرد و قواعدی روشن، پایدار، فطری و عقلانی جایگزین قوانین جاهلی مبتنی بر شهوت و غضب و نفسانیت می شود. پس بعثت پیامبر یعنی بعثت اخلاقیات، و جامعه باید با رشد عقلانیت خود را به اهدافش نزدیک کند.
اما آیا جوامع مسلمان این گونه هستند؟
متأسفانه حقیقت این است که هرچقدر به زمان حال نزدیک تر می شویم، اصول آرمان شهر پیامبر کمرنگ تر می شود. یکی از این اصول نیز قطعاً اصل اعتدال و میانه روی است که می توان گفت در هر سه سطح فردی، اجتماعی و بین المللی توسط ملت مسلمان به فراموشی سپرده شده است. امروزه میبینیم که مسلمین بیش از پیش اسیر افراط و تفریط هستند. یعنی در میان مسلمانان سبک های زندگی افراطی را در اوج می یابید و سبک های زندگی تفریطی را نیز در اوج. نتیجه این افراط و تفریط تقویت موج اسلام هراسی است. اگرچه دلایل بیرونی و حمایت مخالفان اسلام راستین در شکل گیری این موج موثر بوده، اما ضعف درونی مسلمانان خود زمینه استفاده سوء را توسط نیروهای خارجی فراهم کرده است.
وقتی اخلاق ضعیف می شود، رفتارهای غریزی افراد تقویت می شود. یعنی رفتارهای غریزی جایگزین رفتارهای تدبیری می شود و در جامعه افراط گرایی با چاشنی قوه غضب و یا دیگر غرایزی که در وجود انسان است افزایش پیدا می کند. افراد به راحتی دست به تکفیر می زنند و دست به اسلحه می برند و نمی توانند خشم خود را کنترل کنند. چرا که این غرایز هستند که جولان می دهند و تدبیر از صحنه غایب است؛ چیزی که امروز در سطح جهان اسلام شاهد آن هستیم. گروه های تکفیری چون القاعده، طالبان، داعش، جیش العدل، جبهه النصره، بوکوحرام و ... با ظاهری حق پرستانه، جنایات غیرانسانی انجام می دهند. برای مثال وقتی به اقدامات گروه تکفیری داعش نگاه می کنیم چیزی جز افراط در خشونت و تفریط در نادیده گرفتن حقوق زنان و در مجموع حقوق انسانی نمی بینیم. داعش در تروریسم جنون آمیز خود هیچ حد و مرزی نشناخته، آنها نه تنها از گردن زدن و زنده به آتش کشیدن انسان ها ابایی ندارند که حتی به میراث تاریخی جوامع بشری نیز رحم نمیکنند. همچنین راه اندازی بازارهای بردگی و کنیزی در سوریه، انسان را به یاد دوران جاهلیت و پیش از ظهور اسلام می اندازد. به عبارتی می توان گفت جریان جاهلیت امروز در شاکله ای جدید و با هدف به انزوا راندن جریان بعثت ظهور یافته است.
این جریان مشخصا اخلاق انسانی و دینی را که در بعثت نبی مکرم اسلام(ص)، به جهانیان عرضه شد را با تهدید جدّی مواجه کرده است و باید برای مقابله با آن در جهت آشکارساختن هر چه بیشتر اخلاق نبوی اقدام کرد. یعنی علاوه بر اقدامات دفاعی و سیاسی، اقدام فرهنگی جهت نمایاندن اخلاق رحمت و مودّت رسول الله، اقدامی عاجل و ضروری است؛ اقدامی که با ساخت فیلم هایی همچون محمد رسول الله، ساخته مجید مجیدی تا اندازه ای پیش رفته است. با این حال معرفی اخلاق حقیقی اسلام که در سیره و سنت پیامبر اعظم درخشش یافته است، کارهای زیادی را می طلبد و این اقدام می تواند از حیث خنثی سازی تبلیغات دشمن و نیز گرایش به گروه های تروریستی مؤثر باشد؛ یعنی حتی از لحاظ مادی نیز هزینه های تأمین امنیت منطقه را بسیار کاهش می دهد.
فرجام سخن
فلسفه بعثت پیامبر اعظم (ص) نجات انسان از طریق پایان دادن به جهل و کسب آگاهی و رفتار عاقلانه است. هرچه جامعه بیشتر به سمت رفتارهای اخلاقی و عقلانی چون برابری، برادری، عدالت، مدارا، تساهل، میانه روی و اعتدال و ... حرکت کند، بیشتر به سمت جامعه آرمانی پیامبر نزدیک می شود و بالعکس هر چه جامعه از اخلاق و عقلانیت بیشتر فاصله بگیرد، به همان اندازه بیشتر، به «خشونت» نزدیک میشود. این مسئله که هم اکنون جوامع مسلمان فاصله زیادی از جامعه آرمانی پیامبر دارند، غیر قابل انکار است. اما ما نباید اجازه دهیم این فاصله بیشتر شده و به کلی اسلام راستین به فراموشی سپرده شود. از این رو در پایان به چند نکته جهت احیای الگوی پیامبر برای جهان اسلام اشاره می کنیم:
- باید توجه داشت رویکرد الگویی به معنای سلفی گری نیست. ظاهرگرایی و به پوسته چسبیدن نیست. رویکرد الگویی، مدل زندگی نبوی را برای دنیای امروز استخراج می کند.
- مراکز علمی جهان اسلام، چه حوزه های علمیه و چه دانشگاه ها در پرداختن به مباحث اخلاقی آن طور که باید قوی وارد نشدند و می توان گفت وضعیت مراکز جهان اسلام نسبت به مطالعاتی که خارج از جهان اسلام درباره مسایل اخلاقی می شود قابل مقایسه نیست. باید در این حوزه آسیب شناسی صورت بگیرد و به طور جدی پرداختن به مسائل اخلاقی و معرفتی را در دستور کار خود قرار دهند.
- در بخش پژوهش در زمینه اخلاق، آثار کمی منتشر می شود. حمایت مادی و معنوی از فعالان این حوزه باید صورت گیرد. الف/ی