تاریخ انتشار : ۰۹ ارديبهشت ۱۳۹۶ - ۱۱:۲۱  ، 
کد خبر : ۳۰۰۷۴۲
پیش قراول معتدلین هر دوجناح چه کسی خواهد شد؟

عبای ‌هاشمی بر دوش شیخ کشتی‌گیر

پایگاه بصیرت / آرین افخمی

(روزنامه مردم سالاري – 1396/02/03 – شماره 4298 – صفحه2)

پراگماتیست، کاریزماتیک، صریح‌اللهجه و مدافع همیشگی اسلام و جمهوریت؛ این‌ها خصوصیاتی است که با شنیدن نام شیخ علی‌اکبر ناطق‌نوری به ذهن متبادر می‌شود. رئیس دفتر بازرسی مقام معظم رهبری و عضو مجمع تشخیص مصلحت نظام، این روزها سکوت معناداری را تجربه می‌کند. به گزارش ایسنا، با درگذشت آیت‌الله اکبر‌هاشمی‌رفسنجانی فضای سیاسی جمهوری اسلامی قطعا یکی از وزنه‌های اصلی خود را از دست داد. استوانه‌ای که مرکز ثقل دو جناح سیاسی اصلی کشور و پدر معنوی جریان جدید اما ریشه‌دار ایجاد شده یعنی اعتدال‌گرایی به حساب می‌آمد. البته اعتدال برای یک رجل سیاسی همچون‌هاشمی معنای تازه‌ای نبود اما شاید بزرگترین میراثی که توانست در این سال‌های پایانی عمر از خود به جا بگذارد نهادینه کردن این اعتدال در جامعه بود.

نهالی که‌هاشمی سال‌ها قبل در خاک سیاست ایرانی کاشت در سال ۹۲ به بار نشست تا شیخ دیپلمات، ردای ریاست‌جمهوری را بر تن کند و خیال‌هاشمی را راحت، تا جایی که بگوید «حالا دیگر می‌توانم با خیال راحت بمیرم». با روی کار آمدن دولت اعتدال و پس از آن مجلسی که اکثریت آن از معتدلین دو جناح تشکیل شدند، سمت و سوی جناح‌های سیاسی کشور هم عوض شد. دهه جدید سیاست ایرانی دیگر از مرزهای چپ و راست و اصلاح‌طلبی و اصولگرایی گذشته است. دوران جدید، زمانه تقابل اعتدال و افراط‌گرایی است. از هر دو جناح اصلی دهه‌های گذشته سیاسی کشور افراطیونی سربرآورده‌اند که معتدلین را مجبور به ائتلاف در مقابلشان کرده‌اند. شاید پیش‌قراول این اعتدال شیخ اکبر‌هاشمی ‌رفسنجانی بود. کسی که از راست سنتی برخاست و در اواخر عمر، مواضعش به مذاق چپ مدرن هم خوش می‌آمد.

سیاستمداری که همواره شعار اعتدال سرمی‌داد و البته در عمل هم نشان داده بود که برایش چپ و راست معنایی ندارند و بیشتر روی میانه‌روی تکیه می‌کند. همین منش سیاسی‌هاشمی بود که در انتخابات ۹۲ از سیدمحمد خاتمی تا اکبر ناطق‌نوری و از محمدرضا عارف تا علی لاریجانی را حول محور حسن روحانی جمع کرد. اما شامگاه یک‌شنبه ۱۹ دی ۹۵ عمود خیمه اعتدالیون افتاد.‌هاشمی‌رفسنجانی درگذشت تا معتدلین بی‌سر شوند. حالا تنه‌ای - البته تنومند- باقی‌مانده که نیاز به سر دارد. اما کدام سیاستمداری است که عبای شیخ اعتدال بر تنش گشاد نباشد؟ چه کسی می‌تواند جایگاه معنوی «آیت‌الله» را که بیش‌از ۳۰ سال بر آن تکیه زده بود، پر کند؟ شیخوخیت سیاسی معتدلین پس از‌هاشمی برازنده کیست؟ نگاهی به سیاسیون رده بالای حال حاضر کشور و مقایسه آن‌ها با «آیت‌الله» درگذشته بیش از همه نام یک نفر را به ذهن می‌رساند. یک شیخ کشتی‌گیر. کسی که در میانه میدان زورخانه کباده می‌کشد و سال‌هاست که از تنگ‌نظری انتقاد و با موج‌گرایی مخالفت کرده است.

شیخی که نه تنها در سوگ‌هاشمی در قاب تلویزیون اشک ریخت و از او و منشش دفاع کرد بلکه برعکس بسیاری از کسانی که تنها بعد از مرگ به تمجید از‌هاشمی پرداختند، سال‌ها پیش از آن هم، از حامیان پروپاقرص و مدافعان‌هاشمی بود. ناطق درباره رابطه‌اش با‌هاشمی می‌گوید: رابطه بنده با آقای‌هاشمی یک رابطه قدیمی است و سابقه دوستی ما هم مربوط به سال ۴۲ و شروع مبارزه در قم است و من از آنجا که آقای‌هاشمی را از پیشکسوتان انقلاب و مبارزه می‌دانم، به همین مناسبت احترام ویژه‌ای برای ایشان قائل هستم. نقش سرنوشت‌ساز آقای‌هاشمی‌رفسنجانی با آن قابلیت‌های فردی منحصر به فرد در مبارزات قبل از انقلاب و پس از آن در اداره جنگ و دوران سازندگی و سایر مقاطع انقلاب اگر نگوییم بی‌نظیر باید گفت کم‌نظیر است. بنده فارغ از رفاقت بیش از نیم‌ قرنی که با ایشان دارم همواره ایشان را به خاطر دلبستگی‌شان به مبانی اصولی انقلاب، تعهدشان به رهبری نظام، آن هم در سخت‌ترین شرایط و پایبندی‌شان به مصالح ملی واقعا تحسین کرده‌ام. روابط ما هم اگر چه خبر خوبی برای افراد بددل نیست اما روابط گرم و صمیمانه‌ای است.

شیخ نور پیش از انقلاب از مبارزین اصلی انقلابی بود و بارها به زندان افتاد و ممنوع‌المنبر شد. همان کسی که در ۱۲ بهمن ۵۷ هنگام سخنرانی امام (ره) در بهشت زهرا کنار ایشان بدون عمامه ایستاد و با فریادهایش جمعیت را آرام کرد و پس از سخنرانی، رهبر کبیر انقلاب را از فشار جمعیت نجات داد و با لطایف‌الحیل به منزل آقای کشاورز (از بستگان امام) برد. همان مردی که در خرداد ۶۸ پیکر امام‌ (ره) را از میان جمعیت نجات داد و باز عمامه از سرش افتاد تا به پیکر بی‌جان مرادش هتک حرمت نشود. ناطق در دولت موقتی که مهدوی‌کنی سرپرست آن بود، وزارت کشور را به عهده داشت و انتخابات مجلس دوم را برگزار کرد و در دولت اول میرحسین موسوی پس از سیدکمال‌الدین یادآورنیک‌روش به وزارت کشور رسید. او در مجالس اول، سوم، چهارم و پنجم هم نماینده بود و ریاست مجالس چهارم و پنجم را به عهده داشت. اوج شهرت سیاسی ناطق به سال ۷۶ بازمی‌گردد.

زمانی که در قامت رئیس مجلس پنجم پا به رقابت‌های انتخابات ریاست‌جمهوری گذاشت و به عنوان نماینده اصلی جناح راست در مقابل سیدی از جناح چپ ایستاد. او آن زمان چوب تبلیغات منفی و موج ایجادشده را خورد. بسیاری تلاش کردند شیخ راستگرا را که خود را سیاست‌مداری میانه‌رو معرفی می‌کرد،به عنوان چهره‌ای خشن معرفی کنند. ناطق آن زمان هم ارادتش را به‌هاشمی نشان داد و در زمانه‌ای که ضدیت با‌هاشمی به یک ارزش تبدیل شده بود دولت احتمالی‌اش را ادامه دولت‌هاشمی معرفی کرد. ناطق البته پس از حماسه دوم خرداد، قافیه را به سیدمحمد خاتمی باخت تا دولت‌هاشمی به دست اصلاح‌طلبان بیفتد. شیخ نور از همان روز عطای کاندیداتوری در انتخابات را به لقایش بخشید و قسم خورد که دیگر در هیچ انتخاباتی شرکت نکند. هر چند او با تبریک سریعش به رئیس‌جمهور اصلاحات به پشت میز ریاستش در مجلس بازگشت و به گواهی بسیاری از دولتمردان خاتمی، بیشترین همکاری را با دولت رقیب داشت تا نشان دهد در سیاست‌ورزی هم می‌توان مرام پهلوانی را رعایت کرد.

درست است که ناطق خود را از به معرض رای مردم گذاشتن کنار کشید اما سیاست دست‌بردارش نبود. او به عنوان یکی از وزنه‌های جامعه روحانیت مبارز که مهم‌ترین تشکل جناح راست به حساب می‌آمد تلاش کرد راست سنتی را احیا کند. جناح راستی که حالا در مقابل اصلاح‌طلبان، اصولگرا خوانده می شد. ناطق همانند‌هاشمی که روزگاری احمدی‌نژاد را به عنوان فرماندار اردبیل معرفی کرده بود، این شورشی آینده را به عنوان شهردار تهران به اصولگرایان معرفی کرد.انتخابات ریاست‌جمهوری‌جمهوری ۸۴ زمانه‌ای بود که اصولگرایان تلاش داشتند پس از هشت سال دوباره قدرت را در دست بگیرند. کاری که پیش از این با پیروزی در انتخابات شورای شهر تهران قدم اولش برداشته شده بود. این بار ناطق میدان‌داری کرد و با تشکیل شورای هماهنگی نیروهای انقلاب تلاش داشت تا اصولگرایان را به کاندیدایی واحد برساند.

آن زمان هنوز شیوخ و ریش‌سفیدانی همچون مهدوی‌کنی و عسگراولادی زنده بودند و امید به وحدت در جناح راست وجود داشت. با فراجناحی عمل کردن‌هاشمی که البته در نهایت و در دور دوم به حمایت اصلاح‌طلبان تن داد، علی لاریجانی به عنوان کاندیدای مورد نظر شورای هماهنگی معرفی شد اما هر کدام از کاندیداهای اصولگرا داعیه پیروزی داشتند و عملا تلاش ناطق با شکست مواجه شد تا بگوید که «از این به بعد در سیاست تنها عمل می‌کنم». به هر حال با حمایت نسل جدیدی از جناح راست محمود احمدی‌نژاد به قدرت رسید و دوران هشت‌ساله‌اش نشان داد که معادلات اصولگرایی و حتی اصلاح‌طلبی را به هم زده است. ناطق درباره دلیل نپذیرفتن احمدی‌نژاد به عنوان کاندیدای شورای هماهنگی گفته بود که «بنده خطاب به آقای احمدی‌نژاد گفتم که آقای احمدی‌نژاد من حرف‌های شما را خیلی دقیق گوش دادم حقیقتا هرچه دقت کردم، هیچ نفهمیدم.

یا سطح معلومات شما خیلی بالاست و ما نمی‌فهمیم شما چه می‌گویید یا اینکه حرف‌های بالاابری می‌زنید». احمدی‌نژاد که خود را نماد مبارزه با اشرافیت معرفی می‌کرد در مناظره‌های جنجالی انتخابات ۸۸، شاید به تلافی موضع ناطق که تصریح کرده بود که «جامعه روحانیت هیچ مصوبه‌ای در حمایت از هیچ یک از کاندیداها نداشته و موضع ما در این زمینه سکوت و دعوت به مشارکت حداکثری است»، ناطق را هم در ردیف اشراف سیاسی قرار داد. با این کار فرزند ناخلف جریان اصولگرا علیه بزرگان قوم و سکوت مصلحت‌اندیشانه سایر اصولگرایان، قهر ناطق از انتخابات به قهر او از سیاست منجر شد.

شیخ نور همانند‌هاشمی از جلسات جامعه روحانیت مبارز کنار کشید اما اصولگرایان سرمست از پیروزی ۸۸ به سراغش نیامدند تا بیش از پیش از جناح راست دور شود. البته حوادث سال ۸۸ کم‌کم فضای سیاسی ایران را از راست و چپ به سمت افراط و اعتدال کشاند. محمدرضا باهنر که از زعمای جناح راست به حساب می‌آید با اشاره به تلاش‌های ناموفق جریان اصولگرایی برای بازگرداندن ناطق‌نوری به مدیریت جناح راست در این زمینه یادآور می‌شود: ایشان دلایل مختلفی دارد. یک سری از این دلایل مربوط به درشت‌گویی‌های آقای احمدی‌نژاد است که معتقدند آن‌گونه که شایسته بود در مقابل این درشت‌گویی‌ها مورد حمایت اصولگرایان قرار نگرفت.

در قضیه هجمه‌های آقای احمدی‌نژاد نسبت به آقای ناطق، ما اصولگرایان باید جدی‌تر موضع‌گیری می‌کردیم. البته تاکید می‌کنم که دلایل عدم تمایل آقای ناطق برای بازگشت به عرصه سیاسی، صرفا به این امر منحصر نمی‌شود. با سپری شدن آن دوران هشت‌ساله، بسیاری از سیاسیون از ادامه افراط در هر دو جناح احساس خطر کردند و شاید به همین دلیل بود که با میان‌داری اکبر‌هاشمی‌رفسنجانی، دو کاندیدای رقیب سال ۷۶ یعنی سیدمحمد خاتمی و علی‌اکبر ناطق‌نوری بر سر کاندیداتوری حسن روحانی به توافق رسیدند تا شاید کشور از سقوط به دره ورشکستگی نجات پیدا کند.

با پیروزی روحانی در انتخابات، امثال ناطق دوباره به میدان آمدند تا علاوه بر بازگو کردن آنچه در آن هشت سال بر مملکت رفت، از مظلومیت انقلابیون اصیل سخن بگویند. نظرات اعتدالی ناطق را می‌توان از این صحبت‌ها یافت که می‌گوید: نه چپ و نه راست و نه اصلاح‌طلب و نه اصولگرا اکثرشان قاعده بازی را بلد نیستند. درکشورهای مختلف وقتی یک حزب پیروز می‌شود به صورت طبیعی رئیس‌جمهور یا نخست‌وزیر، وزرا و معاونین رئیس‌جمهور و حتی مشاوران، از آن حزب انتخاب می‌شوند، ولی بدنه‌ کارشناسی حفظ می‌شود و رده‌های پایین دست نمی‌خورد. یا به خاطر قانونی که دارند، این کار را نمی‌کنند و یا به خاطر فرهنگی که دارند. به هر حال بدنه‌ کارشناسی را حفظ می‌کنند، ولی در کشور ما چپ سر کار می‌آید قلع و قمع می‌کند، حتی فراش فلان مدرسه در فلان جا را نیز عوض می‌کند. موقعی هم که راست بر سر کار می‌آید آن هم همین‌گونه عمل می‌کند.

ما ۳۵ سال است که با سر کچل می‌خواهیم اوستا (استاد) شویم. من این عملکرد را قبول ندارم. او در پاسخ به سوال دانشجویی مبنی بر این که ما بالاخره نفهمیده‌ایم که شما عضو کدام جریان و جناح هستید به شوخی می‌گوید که به این زودی‌ها نمی‌فهمید و البته ادامه می‌دهد: من سال ۶۰ در عین حال که عضو حزب جمهوری بودم، وزیر کشور بودم و اکنون بعد از ۳۳ سال، ماهی یک دفعه با استانداران زمان خودم جلسه دارم. شما تحقیق کنید که ترکیب استانداران من درسال ۶۰ چگونه بود و این که آن‌ها اکنون در کجا مشغول به کار هستند. هم اصولگرا، هم اصلاح طلب و معتدل در بین آنها هستند.
از طرفی همراهی او با‌هاشمی پیش و پس از درگذشت «آیت‌الله» روشن است. ناطق در مهر ۹۳ و در مراسم درگذشت یکی دیگر از اعتدالیون (مرحوم دعاگو) در دفاع از مقام‌هاشمی، تصریح می‌کند: امروز کمتر روحانی و شخصیتی را سراغ دارم که نقش‌آفرین‌تر از‌هاشمی‌رفسنجانی در انقلاب بوده باشد.‌هاشمی از اول مبارزه و طلبگی با امام (ره) بود و نقش‌آفرینی او را در قم می دیدیم. متاسفانه زمانه‌ای شده که با رهبران دینی و بزرگان خود برخورد بدی می‌کنیم. من به یاد اوایل انقلاب می‌افتم که عده‌ای با شهید بهشتی مخالف بودند و علیه او جو ایجاد می‌کردند. وی همچنین درباره برخی مدعیان امروزی خاطرنشان می‌کند:‌ شهید بهشتی همیشه می‌گفت که جاذبه باید بی‌نهایت باشد و دافعه در حد ضرورت.

متاسفانه منش بعضی‌ها امروز برعکس است یعنی به حد بی‌نهایت دافعه دارند و جاذبه‌شان در حد ضرورت هم نیست. بعضی‌ها که هیچ پیشینه درخشانی ندارند و یا در زمان مبارزات بوده‌اند اما ساکت بوده‌اند امروز مدعی شده‌اند. معصوم می‌فرماید که برخی چوب ولایت را می‌خورند و برخی نان ولایت را می‌خورند. بعضی‌ها موج‌سوار و هواشناس هستند. او با اشاره به این‌که‌هاشمی‌رفسنجانی از پیشتازان انقلاب بوده است، یادآور می‌شود: روزی در منزل مرحوم فلسفی بودیم که‌هاشمی که تازه از زندان آزاد شده بود آمد. آقای فلسفی گفت که آقای‌هاشمی شنیده‌ام که شما را خیلی شکنجه کرده‌اند.

‌هاشمی لبخندی زد و گفت که من آدم مقاومی هستم و بنیه‌ام خوب است. آمده‌ام خدمت‌تان که بگویم به فکر زندانیانی که گرفتارند و شکنجه شده‌اند باشید. از طرفی ناطق در مراسم هفتم درگذشت‌هاشمی هم تاکید می‌کند:‌ خیلی بد است که تا وقتی شخصیت‌ها هستند به آن‌ها توهین کنیم و وقتی رفتند بر سر خود بزنیم. بعد از انقلاب هم که با بهشتی آن‌گونه رفتار کردند به گونه‌ای که به عنوان رئیس دیوان عالی کشور از مشهد تا تهران هیچ‌جا به جز یک شهر راهش ندادند تا سخنرانی کند ولی وقتی به شهادت رسید، شهید مظلوم شد. آخرین این شخصیت‌ها هم مرحوم‌هاشمی است و حالا باید ببینید بعد از آن نوبت چه کسی می رسد.

جالب است که وی در مراسم هفتم‌هاشمی با اشاره به شکنجه‌هایی که‌هاشمی در زندان‌های شاه متحمل شد، همان خاطره منزل مرحوم فلسفی را یادآوری و اظهار می‌کند:‌هاشمی بعد از مدت‌ها که از زندان آزاد شد به منزل مرحوم فلسفی آمد. آقای فلسفی به او گفت که شنیده‌ام شما را خیلی شکنجه کرده‌اند که او در جواب گفت که من آدم مقاومی هستم و بنیه‌ام خوب است. از من که گذشت اما آمدم بگویم به فکر زندانیانی که گرفتارند باشید. ناطق مانند‌هاشمی در حمایت از زنان هم صحبت‌هایی مطرح کرده و مثلا در دی ۹۴ در همایش راهکارهای مشارکت حداکثری مردم در انتخابات با اشاره به بحث‌های مطرح شده در خصوص ۳۰ درصد سهم زنان در مجلس عنوان می‌کند: من با بحث ۳۰ درصد سهم زنان در مجلس آینده موافق نیستم؛ زیرا نباید خانم‌ها را محدود کنیم و نباید تفاوتی بین زنان و مردان قائل باشیم.

ممکن است که مردم به بیش از این تعداد رای دهند و بیش از ۳۰ درصد از زنان وارد مجلس شوند. نباید تبعیضی در این خصوص قائل شویم. ناطق همچون‌هاشمی با وجود اعتقاد عملی به مبانی نظام، به بسیاری از امور جاری کشور انتقاد می‌کند و مثلا در مراسم احیای سال ۹۵ در حرم امام (ره) با طرح پرسش‌هایی از وضعیت امروز جامعه اظهار می‌کند: امروز استقلال و امنیت داریم و این یک نعمت است اما آیا قدرش را می‌دانیم؟ آیا دستگاه قضای ما اسلامی است؟ آیا در ادارات ما شان مردم حفظ می‌شود؟ چرا مردم باید امثال من را ببینند تا مشکلشان حل شود؟ در ٣٧ سال گذشته در بسیاری از مسائل سیر قهقرایی داشته و با این وضعیت نمی‌توانیم ادعا کنیم که برای دیگران الگو هستیم. شیخ نور همانند‌هاشمی از مدافعان دولت روحانی است و در شهریور ۹۳ در شورای عالی اداری استان اصفهان با بیان اینکه دولت کنونی موجب ایجاد آرامش در کشور شده است، بیان می‌کند: امروز یک رئیس‌جمهور عاقل و متدین در کشور وجود دارد. من روحانی را ۵۰ سال است که می‌شناسم و او از مسئولین دلسوز و متدین است.

در کشور مشکلات بسیاری وجود دارد از جمله اینکه کمبود بودجه در کشور وجود دارد اما امنیت و آرامش در کشور حکمفرماست و باید سعی کنیم تا بی‌جهت جامعه را ملتهب نکنیم و امیدوارم تا ید واحده شویم و از مشکلات عبور کنیم. حتی در مقطعی عده‌ای تلاش کردند تا با تحریف سخنان ناطق، کاندیدای مورد حمایت او در انتخابات ۹۶ را گزینه‌ای جز حسن روحانی معرفی کنند اما او در شهریور ۹۵ با اشاره به انتخابات ریاست جمهوری دوازدهم تاکید می‌کند: گزینه‌ای جز حسن روحانی در نظر ندارم و سخنانی که به نقل از من درباره‌ حمایت از شخصی جز ایشان مطرح شده را تکذیب می‌کنم. گفته‌اند که عده‌ای نزد من آمدند و من به آن‌ها گفته‌ام غیر از آقای روحانی کس دیگری را انتخاب کنیم که این حرف بی‌ربطی است و کسانی که نزد من آمدند نظر دیگری داشتند و من به آن‌ها گفتم که از در این اتاق که بیرون رفتید این حرف‌تان را دیگر تکرار نکنید و حتما شما خودتان را طرفدار آقای روحانی می‌دانید و باید از ایشان حمایت و دفاع کنید. من هم به ایشان نظر موافق دارم و هم ایشان از دوستان من است و هم این که ایشان را موفق می‌دانم و انشاءالله آقای روحانی در صحنه هستند و خواهند بود و من نیز گزینه‌ای غیر از ایشان درنظر ندارم.

شیخ نور در بسیاری از صحبت‌های خود از نوع سیاست‌ورزی در ایران، نبود احزاب قدرتمند و بلد نبودن قاعده بازی توسط سیاست‌مداران ایرانی سخن می‌گوید و مثلا در آبان ۹۵ در پاسخ به سوالی مبنی بر این‌که چرا در میدان نیستید؟ توضیح می‌دهد: من به عنوان فردی که بنیه دارم، نشاط دارم، حوصله کار تشکیلاتی دارم، نه افراطی هستم و نه تفریطی، خیلی‌ها از اصولگراها و اصلاح‌طلب‌های، راست راست و چپ چپ را هم قبول دارم و آن‌ها نیز نزد من می‌آیند. دلیل این‌که حاضر نیستم وارد میدان شوم این است که قاعده بازی را نمی‌دانیم. با این تفاسیر شیخ اکبر متولد «نور» مازندران از بسیاری جهات شباهتی بس عجیب با سلف درگذشته‌اش یعنی شیخ اکبر متولد «نوق» رفسنجان دارد هرچند قطعا در سیاست ایرانی کسی‌هاشمی نخواهد شد. به نظر می‌رسد به شرط آن‌که شیخ نور باور کند عقلای قوم و زعمای جناح‌های سیاسی قاعده بازی را یاد گرفته‌اند، آن وقت شاید زمان چرخش شیخوخیت از «نوق» به «نور» فرا برسد.

ناطق همان شب درگذشت‌هاشمی در تلویزیون گفت که «مردم ما هنوز شوکه و داغ هستند و فقدان آقای‌هاشمی را هر چه بگذرد بیشتر احساس می‌کنند». حال شاید خودش به عنوان سیاستمداری که قابل اطمینان برای جناح راست و مورد احترام برای جناح چپ است، یکی از گزینه‌های اصلی باشد که می‌تواند تلاش کند تا فقدان امثال‌هاشمی در فضای سیاسی کشور احساس نشود آن هم در شرایطی که کمتر از یک ماه تا انتخابات ریاست جمهوری باقی مانده است و بسیاری از معتدلین دو جناح بدون داشتن لیدر مشخصی چشم به اتفاقات پیش رو دوخته‌اند. انگار شیخ علی‌اکبر ناطق‌نوری همانی است که این روزها می‌تواند به مرجعی برای معتدلین دو جناح تبدیل شود. شیخی که به گفته بسیاری از صاحب‌نظران و البته بر اساس منش و کنش سیاسی‌اش، اشبه‌الناس به مرحوم‌هاشمی است و گویا اگر عبای آیت‌الله را بر دوش او بیندازد به قامتش گشاد نباشد.

http://www.mardomsalari.net/4298/page/2/11712

9600025

نظرات بینندگان
ارسال خبرنامه
برای عضویت در خبرنامه سایت ایمیل خود را وارد نمایید.
نشریات