با رسيدن به روزهاي پاياني، ماموريت جهانگيري نيز به پايان رسيده است، اما در اين ميان بازنده اصلي اين ميدان خود اسحاق جهانگيري است. او در ميانه ماندن و رفتن مستاصل باقي مانده است. ماندن او تبعات جبران ناپذيري را براي اردوگاه اصلاح طلبان خواهد داشت؛ از ديگر سو کسب آراء بسيار کم او موجب بياعتباري آشکار وي خواهد شد، شاید حضور جهانگیری در این عرصه براي هميشه پاياني بر حيات سياسي جهانگيري در سطوح بالاتر از معاون اولي ریاست جمهوری باشد.
اصلاح طلبان بعد از آنکه سناريوي "عبور از روحاني" را با سناريوي "حمايت از روحاني" جايگزين کردند، به دلايل متعددي تلاش نمودند تا اين حمايت را با تکملهاي همراه سازند که حاصل آن رسيدن به سناريوي به ميدان آوردن "نامزد در سايه" يا "يار کمکي" بود.
اصلاحطلبان با توجه به نگرانيهاي احتمالي که در مورد رد صلاحيت احتمالي روحاني دارند، به نامزدي در سايه ميانديشند. در همين راستا "محسن رهامي" عضو شوراي هماهنگي جبهه اصلاحات در پاسخ به سوالي در اين رابطه گفت: «اگر بگوييم اصلاحطلبان هيچ کسي را در قد و قواره آقاي روحاني نداريم اين حرف براي جريان اصلاحات خيلي بد است و آسيب پذيري آن را بالا ميبرد. ما شخصيتهايي داريم که روي آنها فکر ميکنيم تا اگر مشکلي پيش آمد در صحنه باشند.»
غلامحسين کرباسچي نيز در اين راستا گفته بود: »به نظر حرف زدن از يک نامزد پوششي چندان هم غيرعاقلانه نيست. روحاني اگر در انتخابات حضور داشته باشد و در رقابت انتخاباتي باشد قطعا هيچ کانديداي اصلاح طلب يا معتدلي با او رقابت نخواهد کرد. اما بالاخره نميشود در مورد وضعيت انسانها به صورت قطعي سخن گفت. شايد خداي نکرده کسالتي يا اتفاقي براي روحاني پيش آمد، بايد نامزد پوششي وجود داشته باشد. اين موضوع نه يک بلوف است و نه اينکه بخواهند کسي را بترسانند يا اميدوار کنند. نيروهاي متعدد توانمند ومستعد براي اداره کشور وجود دارد اما با حضور روحاني در انتخابات سال آينده هيچ نيروي اصلاح طلبي در مقابل او نخواهد بود.»
براي محوريت يافتن اين سناريو، دلايل زير مورد تاکيد اصلاح طلبان قرار گرفت:
1- نگراني از رد صلاحيت روحاني: اصلاحطلبان با توجه به نگرانيهاي احتمالي که در مورد رد صلاحيت احتمالي روحاني داشتند، به نامزدي در سايه ميانديشيدند.
2- نگراني از انصراف و کناره گيري روحاني: احتمال کنارهگيري آقاي روحاني به علت نااميدي و يا افزايش فشار منتقدين نيز مزيد بر علت شده و بر احتياط اصلاحطلبان افزوده بود.
3- اهرمي براي تاييد صلاحيت روحاني: اين اقدام ميتوانست مصونيتي براي آقاي روحاني در انتخابات باشد و به مثابه مانعي براي شوراي نگهبان عمل کند. اصلاح طلبان نسبت به احراز صلاحيت مجدد آقاي روحاني نگران بودند و اين الگو ميتوانست رافعي براي اين مساله باشد. حضور گزينههايي ديگر ميتوانست هزينه رد صلاحيت روحاني را بالا ببرد، چرا که از نگاه ايشان رد صلاحيت همزمان چند گزينه براي شوراي نگهبان ميسر نبود.
4- حفظ اصالت جريان اصلاح طلبي: حمايت بدون چون و چرا از روحاني مشکلاتي را براي اصلاح طلبان به همراه داشته و اين جريان با اين انتقاداتي مواجه شده که چنين حمايتي اصالت جريان اصلاح طلب را با ترديد مواجه ساخته است.
5- خطاي محاسباتي اردوگاه رقيب: از سويي ديگر حضور نامزدهايي ديگر ميتواند اردوگاه رقيب را در برآورد وضيت اصلاح طلبان دچار خطاي محاسباتي کند، چرا که همزمان بايد با چند نامزد رقابت کرده و در مقابل هم نقدها و انتقاد به اردوگاه رقيب از تريبونهاي متعدد بيان خواهد شد.
6- تريبونهاي بيشتر براي رقابت: همين حضور متکثر تريبونهاي بيشتري را در اختيار اين جريان خواهد گذاشت تا حرفهاي خود را در سطح افکار عمومي انتشار دهند. ضمن آنکه اين کار با تقسيم کاري برنامه ريزي شده بسيار موثر خواهد بود.
7- ممانعت از ريزش آراء و جمع آوري آراء خاکستري: وجود گزينههاي وابسته به جريان اصلاحات ميتواند آراء بخشهاي ديگري از قشر خاکستري را که ممکن است انتقادات و نارضايتي از عملکرد دولت يازدهم موجب واگرايي از اين جريان شده باشد را جمع آورد و مانع از ريزش آراء به سبد نامزدهاي رقيب گردد. و در نهايت با انصراف به موقع؛ همه اين آرا براي آقاي روحاني جمع خواهد شد.
8- سهم خواهي از روحاني: نامزد در سايه کارکردهاي متفاوت ديگري نيز دارد. او ميتواند به عنوان اهرمي براي فشاري بر روحاني به کار اصلاحطلبان آيد و در سهم خواهي از وي در صورت موفقيت در انتخابات موثر افتد و حاصل آن تعداد بيشتري از کرسيهاي وزارت در دولت آينده براي اصلاحطلبان باشد. اصلاح طلبان در انتخابات گذشته نيز بابت انصراف عارف به نفع روحاني از دولت يازدهم طلب سهم کرده و سبد راي خود را عامل اصلي پيروزي روحاني دانستند. اين بازي در انتخابات آتي نيز براي اين جريان بيفايده نخواهد بود.
9- آماده سازي براي انتخابات 1400: با نگاهي به آينده نيز اين شيوه براي اصلاحطلبان دستاوردهايي خواهد داشت. از جمله آنکه نامزدهاي ورود کرده به رقابت انتخاياتي سال 96 از اين کارنامه برخوردار خواهند شد که خود را در تراز رياست جمهوري مطرح ساخته و کار نسبتا سهلتري براي آماده سازي در انتخابات سال 1400 خواهند داشت.
ورود جهانگيري به صحنه
در مرحله ثبت نام ها هرچند اصلاحطلباني چون عبدالحسين مقتدايي (استاندارسابق خوزستان)، محمد هاشمي، مصطفي هاشميطبا، محمد زارع فومني، محسن غرويان، مصطفي کواکبيان، محسن رهامي، نيز براي رقبت نام به وزارت کشور رفتند، اما تنها اسحاق جهانگيري بود که براي نقش آفريني در اين سناريو انتخاب شده بود. وي در آخرين ساعات ثبت نام و همزمان با ورود محمدباقر قاليباف به عرصه انتخابات، اقدام به نامزدي کرد و شوراي نگهبان نيز صلاحيت وي را در کنار پنج گزينه ديگري احراز نمود. اين حضور هر چند از همان ابتدا با مخالفت جدي روحاني همراه بود اما در آخرين لحظات روحاني مجبور شد تا به بازي اصلاحطلبان تن دهد و معاون اول خود را به عنوان رقيب انتخاباتي خود بپذيرد. در حالي که چنين اقدامي در تاريخ رقابتهاي سياسي در جمهوري اسلامي و همچنين ديگر کشورهاي دموکراتيک عرف نميباشد.
ورود يار کمکي هرچند مزاياي فراواني براي آقاي روحاني ميتوانست داشته باشد، اما حاوي پيام هاي منفي براي او نيز بود. اين حضور همزمان القاء کننده آن بود که روحاني به تنهايي نميتواند در برنامههاي تبليغات انتخاباتي موفق بوده و در برابر رقباي انتخاباتياش توانمند حاضر شود. همچنين در وراي اين حضور ميتوان چنين سخني را برداشت کرد که روحاني ناتوان از دفاع از عملکرد و برنامههايش است و حضور جهانگيري به عنوان معاون اول دولت و با توجه به اشراف به آمار و ارقام ميتواند ياري بخش وي باشد.
امروز که مناظرات تلويزيوني و بخش عمده تبليغات نامزدها به پايان رسيده، به صراحت بيشتري ميتوان بر اين حقيقت اشاره کرد که واقعا اگر جهانگيري در مناظرات تلويزيوني نبود، معلوم نبود که چه سرنوشت تلخي براي آقاي روحاني عصباني که اشراف دقيقي بر برنامههايش نيز نداشت متصور بود! جهانگيري نسبت به روحاني بر اطلاعات و آمار و ارقام و عملکرد دولت يازدهم تسلط بيشتري داشت و در برخي مواقع کميها و کاستيهاي روحاني را به خوبي پوشش ميداد. در تقسيم کاري که انجام گرفته بود، بخش عمدهاي از تهاجمات به رقيبان بر عهده جهانگيري گذاشته شده بود و روحاني تلاش ميکرد چهره آرامتري از خود نشان دهد.
در ادامه تقسيم کار جهانگيري و روحاني، يارگيري مستقيم قاليباف به جهانگيري سپرده شده بود و تهاجم به رئيسي و درگيري با او، به عنوان اولويت اول روحاني تعريف شد.
جهانگيري عملا وقت را براي دولت يازدهم دو برابر کرد و حرفهايي را زد که روحاني فرصت زدن آن را نيافته بود. اقدام انتحاري جهانگيري در مناظره آخر نشان داد که وي هيچ چيز براي از دست دادن ندارد و اصلا براي پيروزي در انتخابات نيامده است. وي پيروزي خود را در اين انتخابات، ياري رساندن به روحاني و تخريب رقيب تعريف کرده بود! وي عملا برنامه مشخصي جز دفاع از دولت روحاني ارائه نکرد. در همايشهاي روحاني شرکت کرد و به حمايت از او پرداخت و خود را در سطح بازيگري غير واقعي تقليل داد.
اين تقسيم کار تا بدانجا آشکار و مبتذل بود که افکار عمومي نيز هيچگاه اسحاق جهانگيري را جدي نگرفت و کاملا آشکار شد که وي براي رياست جمهوري به ميدان انتخابات وارد نشده و اين بازي لو رفتهاي است که هرچند جهانگيري با صراحت اعلام کند که براي ماندن آمده است! اما اين سخن لطيفه اي بيش نبوده است.
البته اين همه ابعاد اين مساله نبود. جهانگيري با بحران هويت مواجه بود و اين حضور تبعي براي او که خود را در طول آن سالها در تراز رياست جمهوري ميدانسته، به شدت پرهزينه و تضعيف کننده بود. درست مشابه وضعيتي که در سال 1392 براي محمدرضا عارف ايجاد شد و موجب سرخوردگي او گرديد.
وي بايد براي حل اين معضل راهکاري ارائه ميکرد، تا در مواجهه با سوال رقباي سياسي اش که چرايي حضور او را به سخره گرفتند و موجب عصبانيتش را فراهم آوردند، بدون پاسخ نباشد. پاسخ او براي اين چالش، معرفي خود به عنوان نامزد جريان اصلاح طلب بود. تا به موجب آن مرز خود را تا حدودي با آقاي روحاني پررنگ نمايد تا اين شعبده بازي را واقعي نشان دهد. وي تلاش کرد براي اين عنوان مسمايي ارائه کند، لذا در برنامههاي مختلف خود با صراحت از سران فتنه و رئيس دولت اصلاحات سخن گفت و با اتخاذ ادبيات دوم خردادي در مسير هويت بخشي براي خود حرکت نمود. وي پيشينه اصلاحطلبي و نقش آفرينياش در دولت اصلاحات را بازخواني کرد و برجسته نمود.
ژست اصلاح طلبي دستاورد ديگري هم براي او داشت و ميتوانست در تحريک آراء خاموش اصلاحطلبان موثر بوده و بخشي از آنها را متقاعد به آمدن به صحنه انتخابات نمايد. اما حتي اين ژست هم چندان حقيقي نبود و خيلي زود باطل و بدلي بودن آن آشکار گرديد. بالاخص آنگاه که پيام ويدئويي سيدمحمدخاتمي به عنوان ليدر اصلاحطلبان انتشار يافت و وي با صراحت حسن روحاني را نامزد مورد علاقه خود معرفي نمود!
پايان جهانگيري
با رسيدن به روزهاي پاياني، ماموريت جهانگيري نيز به پايان رسيده است، اما در اين ميان بازنده اصلي اين ميدان خود اسحاق جهانگيري است. او در ميانه ماندن و رفتن مستاصل باقي مانده است.
ماندن او تبعات جبران ناپذيري را براي اردوگاه اصلاح طلبان خواهد داشت و بدون شک انتخابات را به مرحله دوم خواهد برد. از ديگر سو کسب آراء بسيار کم او موجب بياعتباري آشکار وي شده و به مانعي براي فرصتهاي آينده بدل خواهد گرديد و شايد براي هميشه پاياني بر حيات سياسي جهانگيري در سطوح بالاتر از معاون اولي ریاست جمهوری باشد. مواضع راديکال وي در برنامههاي انتخاباتي و عبور از برخي خط قرمزها نيز در کارنامه وي ثبت گرديده که شوراي نگهبان در اداور بعدي بيتوجه به آن نخواهد بود!
رفتن وي نيز اثباتي بر ادعاهاي رقباي وي خواهد بود. به واقع در اين انتخابات سطح او تا حد يار کمکي تنزل يافت به نحوي که اين بياعتباري در آراء مردمي نيز عيان گرديده و هيچ نظرسنجي معتبري، حتي همانهايي که اصلاحطلبان بدان استناد ميکنند، راي بيش از 2 درصد را براي او پيش بيني نميکند.
آخرين نقش آفريني اسحاق جهانگيري شرکت در برنامه زنده گفتگوي ويژه خبري شبکه دو صداوسيما است که حرفهايي نهايي خود را خواهد زد و بعد از آن احتمالا شاهد انصراف وي به نفع آقاي حسن روحاني خواهيم بود. اقدامي که ضعيفتر و کماثرتر از آن است که اصلاحطلبان بتوانند از آن به عنوان يکي از شوکهاي روزهاي آخر انتخابات ياد کنند!