سیاسی >>  امام و رهبری >> آخرین اخبار
تاریخ انتشار : ۳۰ خرداد ۱۳۹۶ - ۰۹:۱۳  ، 
کد خبر : ۳۰۲۰۹۹

اصلی‌ترین الزام آتش به اختیاری

اینگونه به نظر می ر­سد که اصلی‌ترین و اولین راهی که دشمن برای مقابله با فرمان آتش به اختیاری برمی‌گزیند، مسیر «بدنام کردن» است و برای این بدنامی هم چه کسانی بهتر از نفوذی ها یا بی‌بصیرت ها.
خبرگزاری فارس؛ ارسلان ظاهری: بهانه ­ی نگارش این یادداشت «شاه بیت» سخنان رهبرانقلاب در دیدار امسال با دانشجویان یعنی همان «فرمان آتش به اختیار» است. موضوعی که دو سوال مهم را در پیش روی مخاطب قرار می­دهد. اول اینکه؛ «علت این فرمان آتش به اختیار چیست؟» و دوم؛ « این آتش به اختیار بودن چه الزامات و پیش شرط های مهمی دارد؟».

اینکه چرا یک فرمانده، فرمان آتش به اختیار می‌دهد موضوع پیچیده‌ای نیست، اصلی­ ترین علت همان اختلال در دستگاه مرکزی فکر و فرهنگ و سیاست است. اختلالی که همچون یک «بیماری مُسری» قابلیت سرایت دارد. رهبر انقلاب در بیان «چرایی اختلال»، یک مثال دقیق بیان می‌کنند؛

حالا مثلاً فرض بفرمایید این‌همه ما مسئله‌ی فرهنگی در کشور داریم، مسائل مهم که شاید من بتوانم ده مسئله‌ی اصلیِ فرهنگی را بشمارم که اینها دچار مشکل است؛ ... [امّا] ناگهان می‌بینید مثلاً فرض کنید اینکه فلان آهنگ قبل از افطار پخش بشود یا نشود، می‌شود «مسئله‌ی اصلی»؛ نامه‌نگاری می‌کنند! پیدا است که این دستگاه اختلال پیدا کرده که مسئله‌ی اصلی را از «مسئله‌ی فرعی» تشخیص نمی‌دهد. [1]

به دیگر سخن اصلی‌ترین نشانه‌ی اختلال در یک دستگاه تصمیم‌گیری، عدم توان تشخیص مسئله اصلی از فرعی است. این «قوه­ ی شناخت اولویت» یکی از اجزاء شش گانه­ ی روشن بینی یا همان چیزی است که رهبرانقلاب از آن به «بصیرت» تعبیر می‌کنند؛

[بصیرت]، روشن‌بینى. یعنى چه؟ یعنى شناخت زمان، شناخت نیاز، شناخت اولویّت، شناخت دشمن، شناخت دوست، شناخت وسیله‌اى که در مقابل دشمن باید به کار برد؛ این شناخت‌ها؛ بصیرت است. [2]

اینگونه به نظر می ر­سد که اصلی‌ترین و اولین راهی که دشمن برای مقابله با فرمان آتش به اختیاری برمی‌گزیند، مسیر «بدنام کردن» است و برای این بدنامی هم چه کسانی بهتر از نفوذی ها یا بی‌بصیرت ها (!)

بعضى‌ها احساس مسئولیّت داشتند در دوران مبارزات امّا نمی‌فهمیدند این را کجا خرج کنند؛ جایى خرج می‌کردند که به ضرر حرکت عظیم مبارزاتىِ امام بزرگوار بود؛ بعد از انقلاب هم همین‌جور؛ تا امروز هم همین‌جور است... بصیرت که نبود، هرچه که مسئولیّت و انگیزه بیشتر باشد، احساس بیشتر باشد، خطر بیشتر است؛ اطمینانى دیگر نیست به این آدم بى‌بصیرت و بدون روشن‌بینى که دوست را نمى‌شناسد، دشمن را نمى‌شناسد و نمیفهمد کجا باید این احساس را، این نیرو را، این انگیزه را خرج کند.[3]

با این مقدمه، اگر یک افسر آتش به اختیار نتواند اصطلاحاً مسائل را بدرستی اصلی و فرعی کند، یعنی به اصلی‌ترین الزام آتش به اختیاری که «تشخیص درست اولویت­» است، پایبند نبوده و دستگاه محاسباتی او نیزدچار همان اختلالی است که دستگاه مرکزی فکر و فرهنگ و سیاست از آن رنج می­برد. فرض کنید در زمانی که تحریم های جدید آمریکا [722S-] علیه ایران، روح و جسم برجام را نقض کرده و کشور را در معرض مخاطرات شدیدی قرار می‌دهد، یک عده با غفلت از این موضوع بخواهند مسئله‌ی فرعی ورود زنان به ورزشگاه را به مسئله‌ی اصلی تبدیل کنند و پلاکارد اعتراضی بگیرند و تهدید به آتش به اختیاری هم بکنند، چه کاری بهتر از این می‌تواند این فرمان راهبردی را بدنام کند؟ و رسانه­‌های فرصت طلب را برای انحراف افکار عمومی از تحریم های جدید آمریکا یاری کند؟ این عده‌ی قلیل در خوش بینانه‌ترین حالت از فقدان بصیرت لازم رنج می‌برند.

نفوذی‌ها که تکلیف شان روشن است، اما یک افسر جنگ نرم اگر بخواهد از این بیماری مسری در امان بماند و نقاط هدف را بدرستی تشخیص دهد، باید خودش را با فرمانده اصطلاحاً «هم افق» کند. هم افق شدن یعنی مسلط شدن به دستگاه محاسباتی رهبری و اولویت ها و مسائل اصلی را با او هماهنگ کردن. یعنی «زمان، نیاز و اولویّت» را، «دشمن، دوست و وسیله­‌ی مقابله­‌ی با دشمن» را در دستگاه محاسباتی رهبری دیدن و خود را با او تنظیم کردن.

بنظر می رسد افسران جنگ نرم که از فرمانده آتش به اختیاری گرفته اند، همزمان و در هنگامه­ی نبرد باید مراقب خطر «بدنام کردن» از سوی بی­بصیرت ها و نفوذی­ها باشند. البته انقلاب اسلامی همواره و همزمان از ناحیه­ی «شش جریان» محل تهدید بوده و هست؛

الف) جریان التقاط؛ جریانی که از لحاظ مبانی و نوع جهان بینی با انقلاب در تضاد است و می­کوشد تا با افکار التقاطی، جریان فکری انقلاب را زمین­گیر کند.

مرحوم شهید مطهری (رضوان‌اللَّه‌علیه) در میدان مبارزه‌ی با افکار التقاطی فعال بود؛ حقیقتاً هم پهلوانِ این میدان بود؛ اما شهید مطهری چرا موفق شد؟ چرا این اثر عمیق و گسترده را از جهت ایجابی و سلبی در جامعه‌ی فکری ما گذاشت؟ چون برای آماده‌سازی خود، تلاش فراوان علمی کرده بود؛ بعد هم برای خرج کردنِ این ذخیره‌ی علمی، به هیچ‌وجه سستی و کوتاهی نکرده بود. [4]

ب) جریان نفوذ؛ انقلاب از این ناحیه ضربات سهمگینی خورده است و جریان نفوذ گاهی با چند واسطه حرف خود را از زبان موجهین بیان می­کند!

وقتی‌که دشمن برای داخل کشور برنامه دارد، چه‌کار می­کند؟ از نفوذی استفاده می­کند. معنای نفوذی این نیست که حتماً رفته باشد پول گرفته باشد برای اینکه بیاید در فلان دستگاه نفوذ کند و خودش هم بداند چه‌کار دارد می­کند؛ نه، گاهی نفوذی، نفوذی است، خودش هم نمی­داند! امام (رضوان‌الله‌علیه) فرمودند گاهی حرف دشمن با چند واسطه از دهان مردمان موجّه شنیده می­شود. امام هوشیار بود، امام مجرّب بود. [5]

ج) جریان قدرت طلب

د) جریان انحراف

هـ) جریان ضد انقلاب

و) جریان بی بصیرت؛ خطری که از ناحیه بی بصیرت ها انقلاب را تهدید کرده، همیشه بیشتر از جریان های قبلی بوده است.

پی نوشت:

[1] بیانات در دیدار جمعی از دانشجویان1396/03/17

[2] بیانات در دیدار اعضاى مجمع عالى بسیج مستضعفین 1393/09/06  

[3] همان

[4] بیانات‌ در دیدار جمعی از روحانیون استان کرمان‌ 1384/02/11

[5] بیانات در دیدار مردم نجف‌آباد 1394/12/05
نظرات بینندگان
ارسال خبرنامه
برای عضویت در خبرنامه سایت ایمیل خود را وارد نمایید.
نشریات