در همان حال كه سناتورهاي آمريكايي به جبران شكستهاي ناشي از حضور جهادي سپاه در منطقه، به دنبال اعمال تحريمهاي موشكي و حقوق بشري و گنجاندن سپاه در ليست سياه و حتي تروريست معرفي كردن آن هستند، عده ای به طرح ادعاهايي عليه سپاه رو آوردهاند و احتمالاً واكنش سپاه يا گروه هاي حامي آن را نيز فرصتي براي حاشيهسازي و فرار از پاسخگويي به مسئوليتها و وظايف خود ميدانند
از جمله تفاوتهاي انقلاب اسلامي ايران با برخي ديگر از انقلابها، مثل انقلاب اكتبر روسيه، تكيۀ آن بر مردم انقلابي، به جاي طبقۀ پيشرو يا احزاب آهنين است كه در نگاه تحليلگران انقلاب اسلامي، مردم در كنار اسلام و رهبري ديني، اركان اصلي انقلاب را تشكيل ميدهند.
با پيروزي انقلاب اسلامي و تشكيل نظام جمهوري اسلامي، بخشي از همين مردم كه در انقلاب مشاركت عملي داشته و خصلت انقلابي بودن را دروني ساخته و دغدغۀ حفظ انقلاب، استقلال و آزادي خود را داشتند، در قالب نهادهاي انقلابي چون جهاد سازندگي، بسيج و سپاه به پاسداشت انقلاب اسلامي و نظام جمهوري اسلامي به عنوان بزرگترين دستاورد انقلاب، همت گماشته و در عرصۀ دفاع و سازندگي به صورت سازمان يافته، باقي ماندند. البته بسته به اولويت و نياز اصلي انقلاب و نظام هم، كاركردها و نقشهاي خود را تنظيم ميكردند، به گونهاي كه در دوران دفاع مقدس، جهادگران جهاد سازندگي هم بيشترين ظرفيت و توان خود را به حضور در عرصۀ دفاعي و پشتيباني از رزمندگان اسلام، به ويژه در بخش مهندسي رزمي اختصاص داده و لقب زيبا و پرمعناي سنگرسازان بيسنگر را از آنِ خود ساختند.
با پايان جنگ و شروع سازندگي ويرانيهاي جنگ و عقبماندگيهاي دوران طاغوت و مقابله با تحريمهاي ظالمانۀ دشمن، اين سپاه بود كه به كمك دولت و سازمان ها و دستگاه هاي غير نظامي آمد و ظرفيتها و توان سازماني خود، به ويژه بخش مهندسي را كه علاوه بر دانش مهندسي از تجربه و روحيۀ جهادي نهادينه شدۀ دوران دفاع مقدس هم برخوردار بود، به نفع سازندگي كشور و افزايش كارآمدي در عرصۀ غير نظامي، وارد كرد؛ اقدامي كه هم قانون اساسي اجازۀ كلي آن را داده و هم با انجام گردشكار و اخذ مجوز از فرماندۀ معظم كل قوا، كاملاً قانوني است و استمرار آن در دولت هاي مختلف پس از جنگ، از مرحوم هاشمي رفسنجانی آن روز تا حسن روحاني امروز، فارغ از هر گونه دلبستگي و وابستگي سياسي ـ حزبي، تنها معطوف به نياز نظام، كشور و مردم، خدمت و سازندگي به حساب ميآيد. از اين رو اين فعاليتها در قالب قرارگاه سازندگي سپاه، سازمان يافته و متمركز است تا توان نظامي و انجام مأموريتهاي اصلي سپاه را تحتالشعاع قرار ندهد و هم امكان برنامهريزي و اعمال نظارتهاي لازم را فراهم كند.
برخورداري سپاه از توان علمي، تجربي و نگاه جهادي و غير انتفاعي و فارغ از سودطلبي و سوداگرايي در عرصۀ سازندگي، آن را بازوي كارآمدي براي پاسخگويي به نيازها و گرهگشايي در اين عرصه قرار داده است، به گونهاي كه طيفي از فعاليت و اقدامات از ساخت بزرگراه و سد تا حضور در صنايع پيشرفتهاي چون نفت و گاز، را در پروندۀ پُر افتخار خويش ثبت كرده و با اثبات توان و كارآمدي انقلابي حتي در ابرپروژههاي راهبردي چون جمعآوري و انتقال آبها به نفع آيندۀ حياتي كشور، مشاركت داشته است كه ارزش آن را نسل هاي آينده بهتر از امروزيها درك خواهند كرد.
ضمن اينكه قرارگاه سازندگي سپاه، به دور از انحصارطلبيهاي معمول در بنگاه ها و مؤسسات اقتصادي، در بكارگيري شركتها و نيروهاي متخصص و آمادۀ همكاري، سخاوتمندانه عمل كرده و هيچگاه ميدان كار و عمل را بر ديگران تنگ نكرده است و برعكس زمينهساز حضور هزار نفر جوان تحصيلكرده و انتقال تجربه به آنان و به همكاري گرفتن صدها شركت و بنگاه خُرد و كلان تخصصي و مهندسي و فراهم كردن حضور آنان در ابرپروژههاي ملي و كسب دانش و تجربه بوده است. به عنوان مثال حضور سپاه در عرصۀ فناوري پيشرفتۀ نفت و گاز كه دستاوردهايي چون احداث چند پالايشگاه گازي، كشيدن خطوط سراسري انتقال گاز و ساخت پالايشگاه بزرگ ستارۀ خليج فارس داشت، به كسب باور و تجربۀ حدود 165 هزار نيروي عمدتاً جوان تحصيلكردۀ كشور در اين عرصه ياري رسانده و به مثابه يك دانشگاه بزرگ و علمي ـ كاربردي و البته مجاني هم عمل كرده است؛ نيروي كار تحصيلكردۀ عظيمي كه پس از اتمام پروژهها، با برخورداري از رزومۀ كاري موفق و آبرومند، استعداد جذب و بكارگيري در شركتهاي بخش خصوصي كشور و حتي خارج از كشور را دارند، بخشي از سرمايۀ انساني كشور است كه ميتواند در صادرات فكر به ديگر كشورها و تجارت علمي سازمان يابد.
بديهي است حضور سپاه در عرصۀ سازندگي منافع و مواهبي براي سپاه نيز دارد كه در رأس آن: 1- كسب دانش و تجارب روز مهندسي؛ 2- بازسازي و نوسازي تجهيزات و دستگاه هاي مهندسي؛ 3- حضور در جغرافياي راهبردي كشور و اشراف بر اين عرصۀ حياتي؛ 4- اثبات توان و كارآمدي در عرصۀ غير نظامي و كسب اعتبار و افزايش منزلت سازماني و 5- تقويت تعامل و ارتباط با نيروهاي مؤسسات و شركتهاي تخصصي و مراكز علمي به عنوان پشتوانه و ظرفيتي براي همكاري در شرايط لازم.
پيداست، ايفاي چنين نقشي از سوي سپاه پاسداران به عنوان يك نهاد انقلابي، براي بانيان تحريمهاي ظالمانه و دلالان سياسي و عناصر دلدادۀ وابستگي و افراد بيهمت عرصۀ استقامت و استقلال و يا ضربهخورده از ساير بخشهاي سپاه مثل گرفتاران عرصۀ فساد و رانتخواري و شايد هم تأثيرپذيران از خناسان و نفوذيهاي حرفهاي، گران آمده و هر از گاهي، بر كشيدن خود در عرصۀ قدرت را مستلزم تهمتپراكني و سركوفت زدن به عناصر انقلاب و مؤثرترين نيروهاي عرصۀ كارآمدي، استقامت و استقلال ميبينند. البته اين جفاي تاريخي به اشخاص و جناح سياسي خاصي محدود نبوده و طيفي از بازيگران سياسي را شامل ميشود كه وجه اشتراك همۀ آنان، جستجوي كليد حل مشكلات در خارج و بياعتمادي و بياعتنايي به ظرفيتهاي داخلي و گرفتاري به توهمِ وجودِ توهم توطئه در بين نيروهاي انقلاب و همسويي با جريانات غربگرا و خودباخته عليه نيروهاي انقلاب است كه به زعم آنان از مسير محدودسازي و پادگاني كردن سپاه و رقم زدن سرنوشتي مشابه جهاد سازندگي براي آن می گذرد، از اين رو اين مرعوبان قدرت و سلطۀ نظام ليبرال سرمايهداري يا نفوذپذيران نفوذ امپراطوري زر و زور و تزوير آمريكا، با تكيه بر ماهيت نظامي سپاه و اقتصادي معرفي كردن بخش سازندگي آن، سعي بر تحريك افكار عمومي عليه حضور سپاه در عرصۀ سازندگي و تبديل آن به نيروي صرفاً نظامي و پادگاني داشتهاند كه در دوقطبيسازيهاي سياسي بين خود و رهبري، هم تيغ ولايت را به زعم باطل خويش براي اعمال مديريت به نفع مقاومت و استقلال كُند كنند و هم مسير نرمالسازي كشور و عبور از انقلاب را فراهم سازند؛ سياستي كه در ابتداي انقلاب دغدغۀ جريان ليبرالي وابسته به نهضت آزادي بود و امروز وجه اشتراك برخي از جريانات سياسي ريزش كرده از گفتمان انقلاب است، شده است.
لذا اين قدرتطلبان شيفته سازش با آمريكا و غرب با بكارگيري تكنيكهاي جنگ روانی و استفاده از ادبيات عاريتيِ اتاقهايِ فكر جريانات غربگرا، ابتدا سعي در القاء چهرهاي تماميتخواه و زورگو و قدرتمحور از سپاه با واژههايي چون تفنگدار و سركوبگر و زدن ماسك مظلومنمايي براي خود دارند تا در دوقطبي تصنعي و مهندسي شدۀ حاكميتي ـ غير حاكميتي از گرايش افكار عمومي جامعۀ ايراني به مظلوم، چهرۀ حقستيز خويش را با گريم حرفهاي، مظلوم جلوه داده و حق را پايمال کنند، لذا براي نيل به اين هدف از آميختن راست و دروغ، حق و باطل ابايي نداشته و در همان حال كه سناتورهاي آمريكايي به جبران شكستهاي ناشي از حضور جهادي سپاه در منطقه، به دنبال اعمال تحريمهاي موشكي و حقوق بشري و گنجاندن سپاه در ليست سياه و حتي تروريست معرفي كردن آن هستند، این عده به طرح ادعاهايي عليه سپاه رو آوردهاند و احتمالاً واكنش سپاه يا گروه هاي حامي آن را نيز فرصتي براي حاشيهسازي و فرار از پاسخگويي به مسئوليتها و وظايف خود ميدانند؛ حاشيهاي كه تا امروز القاء وجود ويرانيهاي ناشي از عملكرد مسئولان و مديران قبلي مولد آن بود، ولي این عده از امروز نگران پيوستن به گذشتگان و پاسخ دادن به آيندگان شده و جايگزيني براي آن جستجو ميكنند كه در عرصۀ ناكاميهاي اقتصادي شايد حمله به سپاه از نگاه اين جريان ميتواند غرب و در رأس آن آمريكا را هم براي تعامل بر سر مهر بياورد، اما غافل از آن كه آمريكا و غرب هيچگاه كمك به دولتي در دل جمهوري اسلامي را به قيمت افزايش كارآمدي آن دنبال نكرده و نخواهد كرد و البته از حذف ظرفيتهای داخلي از جمله سپاه، استقبال ميكند./