(روزنامه جوان – 1396/04/19 – شماره 5133 – صفحه 5)
بدون ترديد اگر فعاليتهاي يك جريان سياسي در داخل كشور در مقابله با حاكميت چه از نظر تئوريك و چه از نظر سياسي و مذهبي و حتي برخورد سخت و خياباني نبود قاعدتاً سياستمداران ارشد دولت ايالاتمتحده امروز پس از گذشت نزديك به چهار دهه از پيروزي انقلاب اسلامي همچنان از ضرورت تغيير رژيم در كشور با بهكارگيري و ياري گرفتن از عناصر يك جريان سياسي در داخل كشور سخن به ميان نميآوردند و همچنان يكي از اولويتهاي خود را براي تقابل با جمهوري اسلامي ايران در اين راستا قرار نميدادند.
كمتر
ماهي را ميتوان در طول يكسال جستوجو كرد كه طي آن يكي از مؤسسات آيندهپژوهي
وابسته به كاخ سفيد يا كنگره از ضرورت حمايتهاي مالي و معنوي از يك طيف سياسي در
داخل ايران سخن به ميان نياورد و از مقامات امريكا مطالبه نكند كه براي پيش بردن
سياستهاي اين كشور از عناصر وابسته به گروه خاص استفاده نكنند تا آنجا كه هوشنگ
اميراحمدي در جديدترين موضع در هفته جاري درباره جريان مورد تفقد غرب در داخل كشور
ميگويد: « اگر بگويند اميراحمدي بيخود ميگويد، تشويقكنندگان امريكا را با اسم
و سند افشا ميكنم. امريكاييها براي تغيير در هر حكومتي از نيروهاي همان حكومت
استفاده ميكنند.
اين موضوع برايشان خوشايند است كه از نيروهاي همان حكومت براي تغييرش استفاده كنند. متأسفانه نيروهايي كه بعدها در برجام فعال شدند از همان دوستان تشويقكننده امريكا براي تشديد تحريم بودند.»از دهها يا صدها نشست و همايش تخصصي كه در امريكا با محوريت تغيير رژيم در ايران برگزار میشود، ميتوان به جلسات بنياد دفاع از دموكراسي در امريكا اشاره كرد كه طي آن بسياري از مقامات ارشد دولت امريكا نيز حضور داشته و از بايدها و نبايدهاي حمايت از جريان دلخواه خود در درون ايران و چگونگي براندازي در كشورمان سخن به ميان ميآورند.
در يكي از اين جلسات كه در فروردين ماه95 برگزار شد، اعضاي بنياد دفاع از دموكراسي جلسهاي را حول موضوع ايران، تحريمها و تغيير نظام جمهوري اسلامي و لزوم تغيير حكومت در ايران برگزار ميكنند و اليوت آبرامز، عضو ارشد بخش مطالعات خاورميانه در شوراي روابط خارجي امريكا با «سركوبگر» خواندن جمهوري اسلامي اعلام ميكند كه اين كشور خواهان تغيير حكومت ايران است: «آيا ما ميخواهيم رژيم در ايران تغيير كند؟ چطور ميتوانيم خواستار تغيير رژيم در ايران نباشيم؟ قطعاً ميخواهيم» يا مارك دوبوويتز رئيس موسسه دفاع از دموكراسي نيز بر لزوم استفاده امريكا از تحريمهاي غيرهستهاي جهت مجبور كردن ايران براي ترك آنچه «سركوبهاي داخلي، آزمايشات موشكي و حمايت از تروريسم» خوانده شده، تأكيد ميكند. اواخر سال گذشته نيز در يكي از دهها مقالهاي كه با محوريت تغيير رژيم در ايران با استفاده از عناصر دلخواه غرب در داخل كشور، دررسانههاي مشهور امريكايي به چاپ رسيد، نشريه امريكايي فارن افرز در يادداشتي با همين موضوع مينويسد: «در حال حاضر غرب بايد تلاش كند تا ميانهروها در ايران را تقويت كرده و افراطيها را تضعيف كند.»
چرا آمريكاييها همچنان به براندازي دلخوشند؟
حال سؤال اساسي اين است كه چرا امريكاييها بهرغم در اختيار داشتن ابزارها و گزينههاي متفاوت و متنوع در مقابله با ايران و با توجه به اينكه ازنظر قدرت اقتصادي و ديپلماسي قدرت بلامنازع دنيا هستند، همچنان به نيروهاي دستچندم يك جريان سياسي در داخل كشور دلخوش كرده و خواهان تغيير حاكميت در ايران بااستفاده از نيروهاي وابسته به اين طيف هستند؟
نكته نخست آنكه شايد يكي از كمهزينهترين و ثمربخشترين راهكارها براي تغيير در حاكميت يك كشور استفاده بهينه از عناصري باشد كه تابعيت رسمي آن كشور را داشته، در پيروزي و شكلگيري ساختارها و نهادهاي حاكميت سياسي آن كشور نقش پررنگ داشته و ميتواند بهواسطه پيشينه سياسي خود بخشهاي قابل توجهي از افكارعمومي آن كشور را با خود عليه حاكميت بشوراند و با اهداف غرب همگام سازد. با بازخواني اتفاقات تلخ حادثه 18تير78 و غائله پس از انتخابات سال 88 ميتوان بهخوبي دريافت كه جريان تجديدنظرطلب در تمام ايام پس از رحلت حضرت امام (ره) بهخوبي (ارادي يا غيرارادي) در همان مسيري حركت كرده كه ايالاتمتحده خواسته و به گونهاي در چارچوب از پيشتعيينشده غرب هنرنمايي كردهاند كه پس از گذشت نزديك به40سال از پيروزي انقلاب اسلامي ركس تيلرسون وزير امور خارجه امريكا از لزوم توجه و تكريم عناصر وابسته به اين جريان سخن به ميان آورده و خواهان تغيير حاكميت سياسي كشور به كمك اين طيف ميشود.
تطهير مقدمه تخريب
تطهير رهبران و عناصر تندرو اين جريان پس از خاتمه فتنه 88 تاكنون نيز بر اين اساس در دستور كار قرار گرفته است كه فرصتهاي مجدد براي رويارويي مستقيم با نظام، توسط اين طيف قابليت اجرا از درون حاكميت داشته باشد، به همين دليل است كه موسويلاري يكي از اعضاي مجمع روحانيون مبارز در مصاحبهاي بيان ميكند: «اصلاحات جريان اصيل انقلاب است كه در زير چتر قانون اساسي و در جهت ارزشهاي نظام حركت ميكند!»
اين ادعا در حالي است كه محور بسياري از فعاليتهاي سياسي- انتخاباتي عناصر رسمي و غيررسمي اين طيف «بدبين كردن مردم نسبت به رأس و بدنه نظام اسلامي» در قالب« سلب مشروعيت از شوراي نگهبان، سپاه، صداوسيما، قوه قضائيه و ساير اركان وابسته به حاكميت»خلاصه شده است؛ سلب مشروعيتي كه سعيد حجاريان، مشاور عالي سياسي رئيسجمهور اصلاحات درباره ضرورت آن بيان ميكند: «در كشور ما نمايشنامهاي در حال اجراست كه سه پرده دارد و الان دو پرده از آن اجرا شده است. پرده اول، قضيه قتلهاي محفلي بود، پرده دوم آن، حادثه كوي دانشگاه بود و پرده سوم در راه است. پرده سوم چيزي شبيه كودتاست، در قضيه اول بستر و ميزبان وزارت اطلاعات بود. در دومي تحت پوشش نيروي انتظامي يك محفل شكل گرفت.
پرده سوم در سپاه انجام ميشود. . . در پرده اول تمام دگرانديشان، روشنفكران با نظام پدركشتگي پيدا كردند و مشروعيت نظام در پيش آنها به صفر رسيد. در پرده دوم [كوي دانشگاه 18 تير] تمام دانشجويان يا حداقل قسمت اعظم آنها از نظام جدا شدند. در پرده سوم تمام مردم از نظام جدا خواهند شد و مردم اعتمادشان از بين خواهد رفت. . . در پرده سوم هدف اسقاط و براندازي كل نظام است. » (روزنامه صبح امروز، 17 فروردين ماه 1387 ص11) 8سال حاكميت اصلاحات كه با بحرانهاي دستساز و هفتگي به پايان رسيد را نميتوان بهسادگي فراموش كرد؛ بحرانهايي كه از جمله آن قتلهاي زنجيرهاي بود و پس از آن سعيد حجاريان اظهار ميكند: «بعد از وزارت اطلاعات سراغ سپاه و نيروي انتظامي و صداوسيما برويم. ساختار فعلي اين دو نيرو، آنها را به مانعي بر سر راه توسعه سياسي تبديل كرده است.»
(
روزنامه صبح امروز، 20 بهمن 1377)«سلب مشروعيت» از نهادهاي منتسب به رهبري و
«اعتمادسوزي» جامعه نسبت به اين مجموعهها دو روي يك سكه بوده است كه هميشه مورد
توجه رهبران و تئوريسينهاي وابسته به اين جريان بوده، كما اينكه شخصيتها و رسانههاي
وابسته به اين جريان با تحريف يكي از سخنرانيهاي سردار رحيم صفوي، او را با پل پوت
(خوناشام كامبوج) و صدام مقايسه كردند! و پس از آن تلاش كردند ميان اظهارات سردار
صفوي با قتلهاي زنجيرهاي ارتباط برقرار كنند.
استفاده از بهكارگيري واژههايي نظير «لباس شخصيهاي تندرو» در غائله 18 تير سال78 هم با هدف تخريب وجهه بسيج مورد توجه قرار گرفت يا زيرسؤال بردن حكم الهي قصاص دربازه زماني متفاوت تخريب تصميمات قوه قضائيه مورد هدف قرار گرفت. آنچه پيداست رويكرد و رويههاي جريان تجديدنظرطلب به ويژه پس از رحلت امام(ره) و به صورت مصداقي در غائلهآفريني 18تير 78به گونهاي بوده است تا مراكز تصميمساز و تصميمگير امريكايي همچنان به تقويت و تكريم عناصر اين جريان دلخوش باشند.
ش.د9601177